صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 18 , از مجموع 18

موضوع: صوت، روح و جنسيت در سوره «قدر»

  1. #11
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2044
    Array

    پیش فرض

    2 27rt

    آيه سوم: لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ


    در آيه، از معناى عبارت «ليلة القدر» پرسش مى‏شود، اما جواب سرراست به تعويق مى‏افتد. عبارت «ما ادراك ما» به جاى ارائه پاسخ، با پرسشى مؤكد به پايان مى‏آيد. متن سوره به جاى اينكه منظور از شب قدر را تبيين كند، عبارت «ليلة القدر» را براى سومين بار در ابتداى آيه تكرار مى‏كند و سپس، آن را با هزار ماه مقايسه مى‏كند. آيه دو بخش دارد: «ليلة القدر» و «من الف» كه از حيث وزنى و آوايى به آيه پايانى سوره متعلق است. دو بخش، گراداگرد محور وزنى و معنايى يعنى «خيرٌ» كه سنگينى هجاى دو ركنى خود را دارد، قرار گرفته‏اند. كل آيه سوم از هجاهاى كوتاه و بسته تشكيل شده كه در تضاد با «آ»هاى كشيده و باز آيات پيشين قرار دارد. اين بافتار آوايى، زير و بمى عاطفى ايجاد شده توسط آغازهاى دو آيه اول را قطع مى‏كند و اين در حالى است كه تكرار عبارت «ليلة القدر»، حس انتظار را تقويت مى‏كند.
    تأثيرات صوتى، حس مضمونى انتظار را بازتاب مى‏دهد. گفته مى‏شود كه شب قدر از هزارماه برتر است. قرآن در دو مورد در خصوص تغيير مقولات زمانى در ارتباط با روح، اظهار نظرى مشابه مطرح مى‏كند. در آيات آغازين سوره معارج (معارج/4) اشاره به «يوم الدين» با اين نظر همراه مى‏شود كه فرشتگان و روح در روزى عروج خواهند كرد كه طولش پنجاه هزار سال است.34 در مورد دوم (سجده/ 5)، طول روز برابر با هزار سال معمولى است.35 در اين آيات بحث اين است كه امر الهى، خلقت انسان را به واسطه دميدن روح كامل مى‏كند. از اين رو، روح در سه مرحله حساس نقش اصلى را دارد: خلقت بشر، يوم الدين و تجربه پيامبرانه در شب قدر. در هر يك از اين سه مرحله، مقولات زمانى دچار تغيير مى‏شوند. اهميت اين تغيير به واسطه حقيقت صوتى الگوى واجى، نبود ارجاع مشخص در اين مرحله به روح و عدم اجراى اين تغيير زمانى مستتر، تا حدودى در هاله‏اى از ابهام باقى مى‏ماند. اين سه عنصر در آيه بعدى (آيه 4) رخ نشان مى‏دهند.

    2 27rt


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  2. #12
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2044
    Array

    پیش فرض

    2 27rt

    آيه چهارم: تَنَزَّلُ الْمَلاِئكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِاِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ

    «تنزّل الملائكة». آيه 4، طولانى‏ترين و پيچيده‏ترين آيه سوره قدر است. اين آيه با تغيير فعل از فعل كامل و متعدى «انزل» در آيه اول به فعل ناقص و لازم «تنزّل» آغاز مى‏شود. اين افعال كه تغيير مى‏كنند، ريشه يكسان دارند. مقايسه روز [شب] با هزار ماه در آيه سوم، مبين تغيير از خطيّت زمانى به لحظه حال مطلق است. تغيير ناگهانى از كامل به ناقص، موجد اين تغيير است. كنش انجام گرفته، گاه، كامل ارائه مى‏شود؛ گاه، در حال استمرار؛ گاه، متعدى و گاه، لازم. تغيير در زمان دستورى كه البته امرى نامتعارف نيست، زمانى مشهود مى‏شود كه طنين آن به همراه جنبه‏هاى شنيدارى، عاطفى و جنسيتى در طول سوره به گوش مى‏خورد.
    عبارت «تنزّل الملائكة» تغيير در طنين آوايى از آيه قبل را نشان مى‏دهد. سه صوت «آ» در «ملائكه» به همراه «آ» ى كشيده به واسطه مد، الگوى آوايى آيه اول را به همراه پژواك‏هاى صوت «آ» در عبارت «انّا انزلناه» به ذهن متبادر مى‏كند. صوت /ز/ (كه به واسطه قاعده تجويدى اخفاء تشديد شده است) و صوت / ل / در «انزلناه» به صورت صوت / ز / دو گانه و توالى سه صوت / ل / در «تنزّل الملائكة» تشديد مى‏شود. اين پيچش صوتى و تلطيف آن به واسطه صوتْ شناختِ كل سوره، ارتباط ميان تغيير فعل و انجام يافتن تغيير زمانى را كه در آيه پيشين پيش‏بينى شده بود، دوچندان جلوه مى‏دهد.
    «والرّوح فيها».
    لوهمان معتقد است آيه 4، آيه‏اى تك افتاده از سوره قدر است كه به واسطه توضيح كشدار و بى‏روح، وزن موزون سوره را برهم مى‏زند.36 آنچه در اينجا جالب مى‏نمايد، تأثير ادبى برهم خوردن وزن موزون است. پس از اوزان قويا ساختارمند آيات 1-3، وزن سوره در آيه چهارم به ويژه به واسطه سه هجاى كوتاه در «ملائكه» مى‏شكند و ميان «ملائكه» و عبارت بعدى يعنى «و الرّوح فيها»، التقاى اصوات موزون37 برقرار مى‏كند. جايگيرى عبارت «و الرّوح فيها» در بطن آيه و در كل سوره، آواى متمايز آن و توالى مصوت هاى كشيده يعنى صوت /او/ كه به واسطه ضمه، /اى/ و /آ/ تشديد مى‏شود، حس جدا افتادگى آن را بيشتر تشديد مى‏كند:


    2 27rt


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  3. #13
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2044
    Array

    پیش فرض

    2 27rt


    تَنَزَّلُ الْمَلاِئكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِاِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ (4) در آن [شب] فرشتگان، با روح، به فرمان پروردگارشان، براى هر كارى [كه مقرّر شده است] فرود آيند.
    عبارت «وَالرُّوحُ فيها» به صورت متوازن ميان عبارات «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ» و نيز «بِاِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ» قرار گرفته است. متداول‏ترين قرائت اين آيه «تنزّل الملائكة» را از «والرّوح فيها» جدا نمى‏داند، بلكه آنها را يك عبارت پيوسته در نظر مى‏گيرد: فرشتگان و روح، به فرمان پروردگارشان، براى هر كارى [كه مقرّر شده است] فرود آيند. برخى از تفسيرها اين دو را از يكديگر جدا مى‏دانند: فرشتگان، با روح، به فرمان پروردگارشان، براى هر كارى [كه مقرّر شده است] فرود آيند.38 از حيث معنايى اين دو عبارت از يكديگر جدا نيست اما از نقطه‏ نظر وقفه وزنى و آوايى پس از «الْمَلائِكَةُ» و موقعيت «وَالرُّوحُ فيها» در بطن كل آيه به نظر مى‏آيد اين دو عبارت از يكديگر جداشدنى‏اند. از حيث نحوى عبارت «وَالرُّوحُ فيها» ميان دو عبارت پس و پيش خود كه روى هم كل آيه را برمى‏سازند، توازن برقرار مى كند: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ .... بِاِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ».
    اگر اين آيه را به دو بخش تقسيم كنيم (ر.ك به تصوير 1ب در بالا)، عبارت «وَالرُّوحُ فيها» تك افتاده است. اين عبارت از حيث وزنى با آيه پايان‏هاى پيشين و پسين خود كه به لحاظ آوايى نحوى و وزنى با يكديگر توازى دارند اما هجاهاى آغازين آن به طرزى محسوس با هجاهاى پايانى تضاد دارند، همخوانى پيدا كرده است. همان گونه كه گفتيم، «ها» در «فيها» در حاشيه‏اى كه مرز وزنى ايجاد كرده معلق مانده و ويژگى خاصى به آيه بخشيده است. چه آيه 4 را يك و يا دو بخش در نظر بگيريم، عبارت «وَالرُّوحُ فيها» در مركز تكيه‏هاى آوايى و وزنى متعدد قرار مى‏گيرد. اينجاست كه پاى احتمالى ديگر نيز به ميان مى آيد: روح بر شب قدر سايه افكنده است. اگر مرجع «ها» را شب بدانيم و با عنايت به نحو آيه، به نظر مى‏آيد كه روح بر شب قدر فرود آمده است. تنزّل روح بر شب قدر ـ همان گونه كه پيداست ـ با فرود فرشتگان همراه شده است. اين احتمال به لحاظ نحوى، توجيه چندانى ندارد؛ اما از حيث وزنى مى‏توان آن را تبيين كرد.


    2 27rt


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  4. #14
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2044
    Array

    پیش فرض

    2 27rt

    جايگيرى اصلى «وَالرُّوحُ فيها» و نيز «حُ» در «روحُ» و تأثير موقعيت محورى «حُ» بر سطوح نحوى، معنايى و آوايى، با ديگر حلقوى‏هايى كه در محور آوايى و وزنى اصلى سوره تكرار مى‏شوند، طنينى را بر مى‏سازد: /ح/ در كلمه «حتى» در آيه بعدى و «هُ» در «انزلناه» در آيه اول. از آنجا كه «حُ» در «روحُ»، وابسته به ضمير نيست و از آنجا كه «حُ» در «روحُ» واجى متمايز از «ه» در آيه اول است، تكرار فى + برساخت مؤنث [ليل]، تناظرى نسبى ايجاد مى‏كند: انزلناهُ فى ليلة القدر در آيه اول و «حُ» فيها در آيه چهارم، مركزيّت هر دو واحد صوتى در اين دو آيه و نيز پويايى شنيدارى كل سوره نيز در اين تناظر نسبى نقش دارند. تأثير طنين پيچيده ميان «ه» و «فى» [در انزلناه فى] و «ح» فيها [در و الرّوح فيها]، در ايجاد ضمه است. اين آرايه روح و تنفس را تداعى كرده و آياتى ديگر از قرآن را فراياد مى‏آورد.
    وانگهى، من «فيها» را برآن (
    on it) برگردانده‏ام. اين عبارت به زمان نزول فرشتگان در سحرگاه اشاره مى‏كند (فرشتگان در شب قدر فرود مى‏آيند و/ يا زمانى نازل مى‏شوند كه روح شب قدر را در برگرفته است). اگر «ها» را مؤنث ترجمه كنيم، مرجع آن به ليلة القدر برمى‏گردد. روح شب را در برگرفته يا به درون آن وارد مى شود. اين تفسير با آنچه در خصوص داستان مريم و روح گفته‏اند، جور در مى‏آيد. از اين حيث، روح شاخص رابطه زمانى و مكانى نيست؛ بلكه محور همكنشى جنسيتى نيز محسوب مى‏شود.
    بِاِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ ـ براى هر كارى [كه مقرّر شده است] فرود آيند.
    بخش پايانى آيه چهارم بافتارى كاملاً متفاوت دارد: ساختار نحوى خاص، واژگان مبهم و آواهاى پرشتاب دارد. عبارت پاپانى يعنى «من كلّ امر» با عبارت پيشين رابطه آوايى محكم دارد و موجى از هجاهاى بسته، همخوان‏هاى مشدد و كسره‏ها در آن رديف شده است: بِاِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ. ادغام (تركيب م ربهم با م من) و اخفاى ميان ن و ك بر استمرار آيه تأكيد مى‏كنند. پس از هجاهاى باز در بخشهاى ابتدايى و ميانى آيه توالى پايانى مصوت «اى» كشيده هجاهاى بسته و صامت‏هاى مشدد قرار مى‏گيرد: بِاِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ. نيز اين آيه از حيث نحوى آوايى وزنى و تكيه‏اى با آخرين بخش آيه پيشين موازى است (* * مبين غنه و * مبين اخفاست):



    2 27rt


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  5. #15
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2044
    Array

    پیش فرض

    2 27rt

    عبارت «من كلّ امر» از حيث نحوى مبهم است. اين عبارت نشان مى دهد كه فرشتگان (و روح) به همراه امر در نتيجه امر يا به منزله تجلى پاره‏اى و/ يا تمام امر فرود مى‏آيند. نحو اين عبارت به گونه‏اى است كه برخى مفسران آن را در كنار آيه بعدى قرار مى‏دهند: من كلّ امر سلام. عدم تعيّن واژگانى واژه امر (به معناى دستور امر و غيره) كه از جمله فرّارترين واژگان قرآنى است ابهام نحوى را دوچندان جلوه مى‏دهد. توازى آوايى اين عبارت با آخرين بخش آيه پيشين (من الف شهر) اين ابهام را پُررنگ‏تر مى‏كند. اگر وقفه وزنى اوليه آيه را پى بگيريم، به انبساطى نحوى و واژگانى برمى‏خوريم كه با وقفه معنايى بى‏ارتباط نيست.
    آيه 5: سَلامٌ هِىَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ. [آن شب] تا دَمِ صُبح، صلح و سلام است.
    در چهار آيه پيشين، هر يك از چهار ويژگى: معنايى، آوايى، عاطفى و جنسيتى با ديگر ويژگيهاى سوره درهم تنيده شد و در مجموع پويايى شبه ‏آوايى كل سوره را رقم زد. به قرائت دو واژه ابتدايى آيه پنجم گويى تمام چهار ويژگى زير يك آكورد كليدى جمع مى‏شوند. يا به ديگر سخن مى‏توان چهار آيه اول سوره را شبكه‏ اى از رودها و نهرهاى تنش و آزادسازى تنش در نظر گرفت. آخرين هم‏ آميزى در آغاز آيه پنجم رخ مى‏دهد.
    عدم تعيّن معنايى در پايان آيه چهارم به تنشى ختم مى‏شود كه با قرائت دو واژه اول آيه پنجم آزاد مى‏شود: سلام هى. به نظر مى‏آيد اين عبارت ادامه آيه سوم است: و ما ادراك ما ليلة القدر... سلام هى. آيه 10 سوره قارعه نيز چنين است: وَ ما أَدْراكَ ماهِيَهْ (10) نارٌ حامِيَةٌ (11) و تو چه دانى كه آن چيست؟ (10) آتشى است سوزنده. (11). نحو آيه نيز اين مسئله را تأييد مى‏كند. مفسران اين دو واژه را به صورت سلامهُ هى يا خيرٌ هى ذكر كرده‏اند....


    2 27rt


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  6. #16
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2044
    Array

    پیش فرض

    2 27rt

    ويژگى آوايى و وزنى «سلامٌ» تأثير آيه را دوچندان مى‏كند. صوت/آ/ى كشيده، اصوات كشيده /آ/ را در آيات پيشين فراياد مى‏آورد و بر بار عاطفى آيه مى‏افزايد. بيفزاييد تركيب مصوت كوتاه اَ با اَ كشيده زنجيره‏اى از مصوتها را ايجاد مى‏كند: سلا (در سلامُ) ملا (در ملائكه) كما (در ادراك ما) و وما (در وما ادراك). ما در آيه دوم به واسطه توازى آواشناختى به نا در آيه اول اتصال مى‏يابد. نكته جالب هم مصوتى سلا (در سلام) و ملا (در ملائكه) است. واژه بعدى «هى» است كه هم جاندار فرض شده است و هم بى‏جان. بى‏جان به شب بر مى‏گردد و جاندار به موجودى ذيروح.
    هر دو سوى آيه پنجم يعنى «سلامٌ هى» و «مطلع الفجر» به واژه حتّى وابسته است. اين واژه به لحاظ دستورى به آنچه در پى مى‏آيد وابسته است و وزن نحو طبيعى آيه، واژه حتّى را در ارتباط با بخش ديگر آيه قرار مى دهد. در عين حال مصوت /اُ/ دوبخش را به لحاظ آوايى منسجم كرده است. با اين حال، كشش به هر دو سمت، قدرت كشش «ه» در «انزلناه» در آيه اول و «ما» در آيه دوم يا «خيرٌ» در آيه سوم را ندارد.

    مايكل سلز/ترجمه: ابوالفضل حرّى
    2 27rt


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  7. #17
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2044
    Array

    پیش فرض

    پى‏نوشت‏ها
    1. اين مقاله دو بخش دارد. مترجم بخش طولانى اول را به تمامى ترجمه كرده و بخش دوم را كه البته به سوره‏هايى ديگر مى‏پردازد ترجمه نكرده است. نيز مترجم برخى پانوشت‏هاى نويسنده را حذف كرده كه البته تمام و كمال آن در دفتر مجله موجود است.
    2multidimentionality.
    3. acoustic.
    4. gender.
    5. close reading
    6. interplay.
    7. sound figures.
    8. personification.
    9. animation.
    10. paralleism.
    11.textualharmonics.
    12. nazm.
    13. Quranic voice.
    14. بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَمآ أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ (انبياء، 5) بلكه گفتند: خوابهاى شوريده است [نه] بلكه آن را بربافته، بلكه او شاعرى است، پس همان گونه كه براى پيشينيان هم عرضه شد بايد براى ما نشانه‏اى بياورد
    (5) وَ يَقُولُونَ أَئِنّا لَتارِكُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ (صافات، 36) مى‏گفتند: آيا ما براى شاعرى ديوانه دست از خدايانمان برداريم. أَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِه رَيْبَ الْمَنُونِ (طور، 30) يا مى‏گويند: شاعرى است كه انتظار مرگش را مى‏بريم [و چشم به راه بدِ زمانه بر اوييم]. وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَليلاً ما تُؤْمِنُونَ (حاقه، 41) آن گفتار شاعرى نيست [كه ]كمتر [به آن] ايمان داريد.

    15.compactness.
    16. intensity.
    17. Roman Jakobson, "Linguistics and Poetics," in Style in Language, ed. Thomas A. Sebeok (Cambridge, Mass.: M. I. T. Press, 1960), 358-59.
    18. syntacticalrhythm.
    19. metrical rhythm.


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  8. #18
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2044
    Array

    پیش فرض

    20. phonological coherence.
    21. phonological parallism.
    22. sound symbolism.
    23. high pitched.
    24. interatextual.
    25. semantic overtones.
    26. intertextual resonance.
    27. surface semantics.
    28. عمده تفاسير شيعى نيز مرجع اين ضمير را به قرآن برمى‏گردانند. م.
    29. See Lohmann, 277-78. The case for the antecedent of huin verse 1 being the Qur'an is centered on the parallels with 44:1-3:
    حم (1) وَ الْكِتابِ الْمُبينِ (2) اِنّآ أَنْزَلْناهُ فى لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ اِنّا كُنّا مُنْذِرينَ (3) حا، ميم. سوگند به كتاب روشنگر، [كه] ما آن را در شبى فرخنده نازل كرديم، [زيرا] كه ما هشدار دهنده بوديم.
    and 2:184.
    شَهْرُ رَمَضانَ الَّذى أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ. ماه رمضان [همان ماه ]است كه در آن، قرآن فروفرستاده شده است، [كتابى] كه مردم را راهبر و [متضمّن] دلايل آشكار هدايت، و [ميزان] تشخيص حق از باطل است.
    در ضمن، نويسنده شماره اين آيه را 184 ذكر مى‏كند كه درست آن 185 است.
    30. Caprona, 228-34, divides the verse into two rhythmic units, thefirst of which ends with wa r-ruhu fhā. Arberry, 345, translates the sura bydividing verse 4 in the same way.
    31. See Nelson, 9-13, and Gouda, 288-93, for discussions of rhythmic and metrical shifts in the Qur'ān.
    32. Again, Rāz's commentary is among the more complete, with a full discussion of therhetorical elements that bring about a sense of ta،dhm: the lack of specifiedantecedent, the use of the plural, etc See , Rāz 27.
    33. Again, the resultsdepend upon how one counts the madd:

    34. تَعْرُجُ الْمَلاِئكَةُ وَ الرُّوحُ اِلَيْهِ فى يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ أَلْفَ سَنَةٍ ... (معارج، 4) فرشتگان و روح، در روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى «او» بالا مى‏روند. (م)
    35. يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمآءِ اِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ اِلَيْهِ فى يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمّا تَعُدُّونَ (سجده، 5) كار [جهان] را از آسمان [گرفته] تا زمين، اداره مى‏كند آن گاه [نتيجه و گزارش آن ]در روزى كه مقدارش ـ آن چنان كه شما [آدميان ]برمى‏شماريد ـ هزار سال است، به سوى او بالا مى‏رود.
    نويسنده طول روز را دو هزار سال ذكر مى‏كند، حال آنكه در متن قرآنى، هزار سال آمده است. م.
    36. Lohmann, 283, and Caprona, 230.
    37. rhythmichiatus.
    38. نگاه كنيد به خفاجى، ص 384 كه اين را اضعف احتمالات مى‏داند. قرطبى (ص 133) نيز اشاره دارد كه مضمون اين آيه مورد بحث بعينه در آيه دوم سوره نحل (يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِه) ذكر شده است.
    همان گونه كه پيداست استاد فولادوند نيز اين دو عبارت را جدا از هم دانسته است. عمده ترجمه‏هاى فارسى (بيش از پنجاه ترجمه) به قرائت اول نظر دارند. مخزن‏العرفان نيز بسان فولادوند عمل كرده است.
    اگر اين واقعيت را بپذيريم كه قرآن مطلقاً شعر نيست، ديگر نمى‏توان تنزّل كرد و بخشى از آن را در زمره شعر قرار داد. مترجم


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  9. کاربر مقابل از M.A.H.S.A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/