درود خدمت دوستان عزیز.
از این به بعد هر کدام از دوستان،هر شعر یا جمله ادبی که دوست دارن در این قسمت بزارن تا بقیه هم بخونن و استفاده کنن.
عزیزانی هم که خودشون اهل شعر و شاعری هستن معرفی کنن و آثارشونو اینجا بزارن.
تشکر
درود خدمت دوستان عزیز.
از این به بعد هر کدام از دوستان،هر شعر یا جمله ادبی که دوست دارن در این قسمت بزارن تا بقیه هم بخونن و استفاده کنن.
عزیزانی هم که خودشون اهل شعر و شاعری هستن معرفی کنن و آثارشونو اینجا بزارن.
تشکر
[SIGPIC][/SIGPIC]
آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...
آنقدر دوست دارم كه تو كتاب جا نميشه
پي چاره ام با حرفاي الفبا نميشه
من كه هيچ، ساعتمم ديوونته دروغ كه نيست
تو از اون روزي كه رفتي خوابيده ، پا نمي شه
هي ميگم كاشكه يه روز معجزه شه با همديگه
دوسه ساعتي بريم كنار دريا ، نميشه
آسمون دلش گرفته ، مث اخماي تو ا...
يه گره افتاده رو پيشونيشو ، وا نميشه
نامتم با هام لجه ، ميخوام بذارمش كنار
آنقدر بد باهام ، هر چي كنم تا نميشه
مگه كم ناز چشاتو كشيدم دسته گلم ؟
كه ديگه يه ذره خندتم مال ما نميشه
سرخيا مال تو ، هر چي زرده بفرس واسه من
ماهي مثل تو كه پنهون لاي ابرا نميشه
ديدي خواستن ميون من و تو رو ابري كنن ؟
تو نگفتي بهشون بريد ، چه حرفا ،نميشه ؟
مگه از من چي شنيدي كه يهو دلت شكست
دل عاشق بيشتر از يك دفعه رسوا نميشه
چه شبايي كه نشستم تا سحر به اين اميد
كه به هر كسي به جز من بگي نه ، يا نميشه
روزي كه خواستي بياي پيشم مث ديوونه ها
از همه مي پرسيدم پس چرا فردا منيشه
اينه رسمش ؟ تا يه چيز شنيدي باورت بشه ؟
اين جوري كه قصه مون عبرت دنيا نميشه
يعني حق با شعر يه شاعر اون روزاش كه گفت ؟
برو مجنون واسه تو هيچ كسي ليلا نميشه
خوابتو ديدم و پرسيدم ازت كجا بودي /
گفتي طولانيه قصه ، توي رويا نميشه
يادته تماس گرفتم كه ببينم چي شده؟
گفتي بعدا ، جايي ام ، صحبتش اينجا نميشه
دفترم عادتشه ، فقط تو روش خط بكشي
خودتم خوب ميدوني بدون امضا نميشه
تو رو بايد تو تمام كتابا ، نه كمته
حرف تو خلاصه نيس ، پس توي انشا نميشه
چشاتو نميشه گفت چه رنگيه بس كه گلي
هيچ چشي ، چش نزنم ، انقد زيبا نميشه
راستي تو منو يادت رفته ،آره ؟
من همونم كه بدون تو شباش به غير يلدا نميشه
با خودت قرار گذاشتي ديگه اسممو نگي
جمله هات تموم ميشه ، با نمي خوام، با نميشه
باشه هر چي تو بگي قبول ، فقط اينو بدون
حكم قتلمم بدي ، هيچ كسي زيبا نميشه.
[SIGPIC][/SIGPIC]
آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...
اگراشک ها نمی بود داغ ... ها
سرزمین وداع را می سوزاند
کسی را که خیلی دوست داری همیشه زود از دستش
میدهی
پیش از آن که خوب نگاهش کنی مثل پرنده ای زیبا بال می
گیرد
هنوز بعضی از حرف هایت را به او نگفته بودی
هنوز همه لبخندهای خود را به او نشان نداده بودی
همیشه این گونه بوده است کسی را که از دیدنش سیر نشده
ای
زود از دنیای تو می رود .
امشب تمام گذشته ام را ورق زدم :
پر از لحظه های سیاه ، لحظه های داغ و پرالتهاب بی قراری ،
دلتنگی
افسرده ، خاموشی ، سکوت ، اشک ، سوختن .... چیزی
نیافتم .
دلم به درد می آید وقتی سرنوشت را به نظاره می نشینم
کاش می شد سرنوشت را با آن روزهای شیرین عجین کرد
نفرین به بودن وقتی با درد همراه است .
من از قصه زندگی ام نمی ترسم من از بی تو بودن و به یاد تو
زیستن
و تنها از خاطرات گذشته تعذیه کردن می ترسم .
زندگی ام در اوج جوانی بین شب و روزهایی است که باید
بهترین
سال های زندگی ام باشد ، چنان به هم گره خورده است
که منجر به نابودی همه جانبه ام می شود .
ای کاش می تونستم از دستت فرار کنم
به چه زبانی بهت بگم ازت بدم میاد تو رو خدا دیگه دنبالم نیا
دلم هوس لحظه معراج روح را کرده است
دست تو ، سایه تو همیشه بر سر آدم ها قدرت نمایی می کند
تا آدم ها خلق میشن تو موجود نفرت انگیز هم به دنیا میای
دلم می خواهد تمام بغض هایم را جمع کنم
و با تمام وجود و تمام اشک هایم بگویم
ازت متنفــــــــــرم سرنوشت شوم من
[SIGPIC][/SIGPIC]
آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...
[SIGPIC][/SIGPIC]
آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...
تا كدوم ستاره دنبال تو باشم
تا كجا بي خبر از حال تو باشم
مگه ميشه از تو دل بريد و دل كند
بگو مي خوام تا ابد مال تو باشم
از كسي نيس كه نشوني تو نگيرم
به تو روزي ميرسم من كه بميرم
هنوزم جاي دو دستات خالي مونده
تا قيامت توي دستاي حقيرم
خاك هر جاده نشسته روي دوشم
كي مياد روزي كه با تو روبرو شم
من كه از اول قصه گفته بودم
غير تو با سايه م نمي جوشم
[SIGPIC][/SIGPIC]
آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...
گئـچيب جـاندان اؤز ائليـه جـان وئرن
بابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
آنـا يوردا اوره كدن عئشق بسلــه ين
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
ايللــر بـويـو ، جـللاد بـوينـو بـورمـوشام
سينـه گـريب دوشمـه نيمـي يورموشام
ائللريميــن خـيــدمتينــده دورمـوشــام
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
بـاغلي قوللا معتصــم'دن قــورخمــاديم
اؤلوم گلدي من سؤزومدن چـيخماديم
آل قانيمي مه ير اوزه يـاخماديم
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
تـاريخيمــي آل قــانيمــلا يــازميشــام
قودوزلارا دريــن قـبير قــازميشـام
كيم دئييري من يولومو آزميشام
بابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
هوندور داغـام سئللــر منــي ييخـمادي
دوشمنيم ده اوزومه خــور بـاخمادي
آخدي قانيم گؤز ياشلاريم آخمادي
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
سينمــده بير يـانـار اود وار سـؤنـولمـز
شرف يولو گئده ن يـولچو دؤنولمز
محببتيم ائللــريمــــــــدن اوزولمـــــز
بـاشـي اوجـــا آذربـايجـــان اوغلويـام
قودرتيمي اؤز ائليمدن آلميشــام
چـراغ اولـوب قــارانليقــدا يــانميشــام
ظفـر مـــارشــي وطنيمــده چالميشـام
بـابكم من آذربـايجـــان اوغلويـام
ايـران بــدن آذربـايجــان جــانيمديـــر
تـوركو ديلــي دامــارلاردا قــانيمديــر
بورا منه وطنيمــديــر شانيمــديـــر
به نام یزدان پاک
کلیه دوستان توجه کنند پست قبلی که توسط علی آقا ارسال گردید به زبان آذری بوده و در اولین فرصت توسط علی آقا و یا خود بنده به زبان فارسی ترجمه خواهد شد.
قابل توجه مدیران و همکاران عزیز لطفا پست حذف نگردد .
با سپاس از همه شما عزیزان
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
در باغ « بی برگی » زادم
و در ثروت « فقر » غنی گشتم.
و از چشمه « ایمان » سیراب شدم.
و در هوای « دوست داشتن » ، دم زدم.
و در آرزوی « آزادی » سر بر داشتم.
و در بالای « غرور » ، قامت کشیدم.
و از « دانش » ، طعامم دادند.
و از « شعر » ، شرابم نوشاندند.
و از « مهر » نوازشم کردند.
و « حقیقت » دینم شد و راه رفتنم.
و « خیر » حیاتم شد و کار ماندنم.
و « زیبایی » عشقم شد و بهانه زیستنم.
زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران
ز پوچ جهان اگر دوست دارم
ترا، ای کهن بوم و بر دوست دارم
ترا، ای کهن پير جاويد برنا
ترا دوست دارم، اگر دوست دارم
ترا، ای گرانمايه، ديرينه ايران
ترا ای گرامی گهر دوست دارم
ترا، ای کهن زاد بوم بزرگان
بزرگ آفرين نامور دوست دارم
هنروار انديشه ات رخشد و من
هم انديشه ات، هم هنر دوست دارم
اگر قول افسانه، يا متن تاريخ
وگر نقد و نقل سير دوست دارم
اگر خامه تيشه ست و خط نقر در سنگ
بر اوراق کوه و کمر دوست دارم
وگر ضبط دفتر ز مشکين مرکب
نئين خامه، يا کلک پر دوست دارم
گمان های تو چون يقين می ستايم
عيان های تو چون خبر دوست دارم
هم ارمزد و هم ايزدانت پرستم
هم آن فره و فروهر دوست دارم
بجان پاک پيغمبر باستانت
که پيری است روشن نگر دوست دارم
گرانمايه زردشت را من فزونتر
ز هر پير و پيغامبر دوست دارم
بشر بهتر از او نديد و نبيند
من آن بهترين از بشر دوست دارم
سه نيکش بهين رهنمای جهان ست
مفيدی چنين مختصر دوست دارم
ابر مرد ايرانئی راهبر بود
من ايرانی راهبر دوست دارم
نه کشت و نه دستور کشتن به کس داد
ازينروش هم معتبر دوست دارم
من آن راستين پير را، گرچه رفته ست
از افسانه آن سوی تر، دوست دارم
هم آن پور بيدار دل بامدادت
نشابوری هورفر دوست دارم
فری مزدک، آن هوش جاويد اعصار
که ش از هر نگاه و نظر دوست دارم
دليرانه جان باخت در جنگ بيداد
من آن شير دل دادگر دوست دارم
جهانگير و داد آفرين فکرتی داشت
فزونترش زين رهگذر دوست دارم
ستايش کنان مانی ارجمندت
چو نقاش و پيغامور دوست دارم
هم آن نقش پرداز ارواح برتر
هم ارژنگ آن نقشگر دوست دارم
همه کشتزارانت، از ديم و فاراب
همه دشت و در، جوی و جر دوست دارم
کويرت چو دريا و کوهت چو جنگل
همه بوم و بر، خشک و تر دوست دارم
شهيدان جانباز و فرزانه ات را
که بودند فخر بشر دوست دارم
به لطف نسيم سحر روحشان را
چنانچون ز آهن جگر دوست دارم
هم افکار پرشورشان را، که اعصار
از آن گشته زير و زبر دوست دارم
هم آثارشان را، چه پندو چه پيغام
و گر چند، سطری خبر دوست دارم
من آن جاودنياد مردان، که بودند
بهر قرن چندين نفر دوست دارم
همه شاعران تو و آثارشان را
بپاکی نسيم سحر دوست دارم
ز فردوسی، آن کاخ افسانه کافراخت
در آفاق فخر و ظفر دوست دارم
ز خيام، خشم و خروشی که جاويد
کند در دل و جان اثر دوست دارم
ز عطار، آن سوز و سودای پر درد
که انگيزد از جان شرر دوست دارم
وز آن شيفته شمس، شور و شراری
که جان را کند شعله ور دوست دارم
ز سعدی و از حافظ و از نظامی
همه شور و شعر و سمر دوست دارم
خوشا رشت و گرگان و مازندرانت
که شان همچو بحر خزر دوست دارم
خوشا حوزه شرب کارون و اهواز
که شيرينترينش از شکر دوست دارم
فری آذر آبادگان بزرگت
من آن پيشگام خطر دوست دارم
صفاهان نصف جهان ترا من
فزونتر ز نصف دگر دوست دارم
خوشا خطه نخبه زای خراسان
ز جان و دل آن پهنه ور دوست دارم
زهی شهر شيراز جنت طرازت
من آن مهد ذوق و هنر دوست دارم
بر و بوم کرد و بلوچ ترا چون
درخت نجابت ثمر دوست دارم
خوشا طرف کرمان و مرز جنوبت
که شان خشک و تر، بحر و بر دوست دارم
من افغان همريشه مان را که باغی ست
به چنگ بتر از تتر دوست دارم
کهن سغد و خوارزم را، با کويرش
که شان باخت دوده ی قجر دوست دارم
عراق و خليج تورا، چون ورازورد
که ديوار چين راست در دوست دارم
هم اران و قفقاز ديرينه مان را
چو پوری سرای پدر دوست دارم
چو ديروز افسانه، فردای رويات
بجان اين يک و آن دگر دوست دارم
هم افسانه ات را، که خوشتر ز طفلان
بروياندم بال و پر دوست دارم
هم آفاق رويائيت را؛ که جاويد
در آفاق رويا سفر دوست دارم
چو رويا و افسانه، ديروز و فردات
بجای خود اين هر دو سر دوست دارم
تو در اوج بودی، به معنا و صورت
من آن اوج قدر و خطر دوست دارم
دگر باره برشو به اوج معانی
که ت اين تازه رنگ و صور دوست دارم
نه شرقی، نه غربی، نه تازی شدن را
برای تو، ای بوم و بر دوست دارم
جهان تا جهانست، پيروز باشی
برومند و بيدار و بهروز باشی
شاعر : زنده ياد مهدی اخوان ثالث (م. اميد)
وطنیعنیایران
وطن يعنی چه، يعنی دشت صحرا؟
وطن يعنی چه، يعنی رود دريـــــــا؟
وطن يعنی چه، يعنی باغ، بیشـــــه؟
وطن يعنی چه، يعنی كشت، ريشــه؟
وطن يعنی چه، يعنی شهر، خانه؟
وطن يعنی چه، يعنی آب، دانــــه؟
وطن يعنی چه، يعنی كار، پيشـــــه؟
وطن يعنی چه، يعنی سنگ، تيشه؟
وطن يعنی همه آب و همه خــــاك
وطن يعنی همه عشق و همه پاك
وطن يعنی محبت، مهربانی
نثار هر كه دانی و ندانـــــی
وطن يعنی نگاه هموطن دوســــــت
هر آنجايی كه دانی هموطن اوست
وطن يعنی قرار بـــیقراری
پرستاری، كمك، بيمارداری
وطن يعنی غم همسايه خوردن
وطن يعنی دل همسايه بــــردن
وطن يعنی درخت ريشه در خاك
وطن يعنی زلال چشمه پـــــــاك
ستيغ و صخره و دريا و هامون
ارس، زاينده رود، اروند، كارون
دنا، الوند، كركس، تاقبستان
هزار و قافلانكوه و پلنگـــــــان
وطن يعنی بلنــدای دمــاونـــــد
شكيبا، دل در آتش، پای در بند
وطن يعنی شكوه اشترانكوه
به دريای گهر استاده نستوه
وطن يعنی سهند صخره پيكر
ستيغ سینه در سنگ تمنــدر
وطن يعنی وطن استان به استــــــان
خراسان، سيستان، سمنان، لرستان
كوير لوت، كرمان، يزد، ساری
سپاهان، هگمتانه، بختيــاری
طبس، بوشهر، كردستان، مريوان
دو آذربـايجــان، ايــلام، گيـــــــلان
سنندج، فارس، خوزستان، تهران
بلوچستان و هرمزگان و زنجــــان
وطن يعنی دلی از عشق لبريز
گره باف ظريف فرش تبريــــــــز
وطن يعنی هنر يعنی سپاهان
حرير دستباف فرش كاشـــــان
وطن يعنی ز هر ايل و تباری
وطن را پاسبانی، پاسـداری
وطن يعنی دلير و گرد با هم
وطن يعنی بلوچ و كرد با هم
وطن يعنی سواران و سواری
لر و كرد و يموت و بختيــــاری
وطن يعنی سرای ترك با پارس
وطن يعنی خليج تا ابد فـــارس
وطن يعنی كتيبه در دل سنــگ
تمدن، دين، هنر، تاريخ، فرهنگ
وطن يعنی همه نيك و به هنجار
چه پندار و چه گفتار و چه كـردار
وطن يعنی شب رحمت شب قـــــدر
شب جوشن، شب روشن، شب بدر
وطن يعنی هم از دور و هم از دير
سـده ،نوروز، يلــدا ،مهرگـان ،تیـــــــر
هزاران خط و نقش مانده در ياد
صبـــا كلهر کــمالالملك بهــزاد
نكيسا باربد تنبور نی چنـــگ
سرود تيشه فرهاد در سنگ
سر و سرمايههای سرفرازی
حكيم و بوعلی سـينا و رازی
به اوج علم و دانش رهنوردی
ابوريحــان و صـدرا سـهروردی
به بحر علم و دانش ناخـدائی
عراقی رودكی جامی سنائی
وطن يعنی به فرهنگ آشنائی
دُر لفـــظ دری را دهخــــــدائی
وطن يعنی جهانی در دل جام
وطن يعنی رباعيــــات خيــــام
وطن يعنی همه شيرين كلامی
عفاف عشـــق در شـعر نظامی
وطن يعنی پيــام پند سعدی
زبان پيوسته در پيوند سعدی
وطن يعنی نگاه مولوی ســـــوز
حضور نور در شمس شب و روز
وطن يعنی هوا و حال حافظ
شكوه بــاور انـدر فـال حافظ
وطن يعنی بتيره دمدمه كوس
طلوع آفتاب شـــعر از طـــوس
وطن يعنی شب شهنامه خوانــدن
سخن چون رستم از سهراب راندن
وطن يعنی رهائی ز آتش و خون
خروش كاوه و خشـــم فريــــدون
وطن يعنی زبان حال سيمرغ
حديث يـال زال و بال سيمرغ
وطن يعنی گرامی مرز تا مرز
وطن يعنی حريم گــيو گـودرز
وطن يعنی اميد نااميدان
خروش و ويله گردآفريدان
وطن يعنی دل و دستی در آتش
روان و تن كــمان و آتـــــش آرش
وطن يعنی لگام و زين و مهميز
سواران قران و رخش و شبـديز
وطن يعنی شبح يعنی شبيخون
وطن يعنی جلال الدين و جيحون
وطن يعنی به دشمن راه بستن
به اوج آريـــوبــرزن نشســـــتــن
وطن يعنی دو دست از جان كشيدن
به تنگسـتان و دشتسـتان رسيـــدن
زمین شستن ز استبداد و از كين
به خــون گــرم در گــرمابه فــــين
وطن يعنی اذان عشــق گفـتن
وطن يعنی غبار از عشق رفتن
نماز خون به خونين شهر خواندن
مهاجـم را ز خرمشــــهر رانـــــدن
سپاه جان به خوزستان كشيدن
شهادت را به جـان ارزان خريـدن
وطن يعنی هدف يعنی شهامت
وطن يعنی شرف يعنی شهادت
وطن يعنی شهيد آزاده جانباز
شلمچه پاوه سوسنگرد اهواز
وطن يعنی شكوه سرفرازی
وطن يعنی ز عالم بينيازی
وطن يعنی گذشته حال فردا
تمـام سهم يك ملـت ز دنيـــا
وطن يعنی چه آباد و چه ويران
وطن يعنی همــين جــا يعنـی
ايــــــــــــــــــران
شاعر : عليرضا شجاعپور
ای ایران
ای ایران ای مرز پر گهر
ای خاکت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی ، تو جاودان
ای دشمن ار تو سنگ خاره ای ، من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو کی ارزش دارد این جان ما
پاینده باد ، خاک ایران ما
سنگ کوهت در و گوهر است
خاک دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل کی برون کنم
بر گو بی مهر تو چون کنم
تا گردش جهان و دور آسمان بپاست
نور ایزدی همیشه رهنمای ما است
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما.
پاینده باد ، خاک ایران ما
ای ایران ای خرم بهشت من
روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیکرم
جز مهرت بر دل نپرورم
از آب و خاک و مهر تو سرشته شد گلم
مهر اگر برون رود تهی شود دلم
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما
« حسین گل گلاب»
تقديم به همه کساني که عشق را با تمام قداستش مي فهمند و ديگر هيچ................
دوستي نبض خوش آهنگ تن يک ماهي است
زندگي است
دوستي معني آسان شدن هر کاري است
دوستي معني برداشتن هر باري است
از دوش يکي
آن که بي هيچ سخن در دل ما جا دارد
دوستي سفره اي از خاطره هاست
دوستي يادگه خوبي هاست
دوستي معني ديدار دو چشم من و توست
دو نگاهي که وسيعند به اندازه عشق و روانند و زلال
مثل رودي که هزاران من درآيينه آن پيداست
داستاني است به اندازه شب
نقش چشمانم حلقه خوردن به نگاهي خسته است
که اميدش انگار به دو چشمان من است
دوستي حلقه اي از ياس سپيد بر تن نازک انگشت صداقت هاست
دوستي ياد تو کردن هاست
راست گفتن ساده بودن هاست
بي توقع بي اراده گريه کردن هاست
دوستي بوسه شب به تن سرد گل است
دوستي لحظه ناب با تو بودن هاست
دوستي پرده دريدن ز تن خسته دل بي نياز از واژه
صادقانه با وجودت ساده بودن هاست
دوستي شوق رسيدن به بلنداي زمان لمس هر ذره ز اعماق جهان
وتمناي فقط چشم تو کردن هاست دوستي باز براي تو سرودن هاست
قدمتي دارد اندازه تاريخ بشر
دوستي مقصد ما تا به نبودن هاست
[SIGPIC][/SIGPIC]
آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)