صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 50

موضوع: اشو(عارف بزرگ هندی)

  1. #1
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    اشو(عارف بزرگ هندی)

    فقط کسانی که به اندازه کافی شهامت دارند تا دیگران انها را احمق بخوانند قادرند،زندگی کنند،عشق بوزرند،بشناسند و باشند. ( اشو)
    در یازدهم دسامبر 1931 در روستای کوچواد واقع در مادهیا پرادش هندوستان دیده به جهان گشود، او از کودکی روحی عصیانگر و حقیقت طلب داشت و از همان دوران بچگی اش سعی داشت تا حقیقت را بیابد و هرگز هیچ دین و آئینی را نپذیرفت و اسرار داشت هر چیزی را شخصا تجربه کند! او در اواخر ده 1960 میلادی فنون مراقبه پویا و منحصر به فرد خویش را به دنیا عرضه کرد. وی عقیده داشت که انسان عصر نوین چنان در زیر فشار سنت ها و نگرانی های زندگی مدرن گرفتار است که قبل از آنکه بتواند وارد حریم مراقبه شود، باید فرآیند پاکسازی عمیقی را از سر بگذراند.
    اوایل دهه هفتاد بود که نام اشو به گوش غربیان رسید، در سال 1974 مرکزی در پونای هندوستان تاسیس شد و طولی نکشید که افراد بسیار زیادی به این محل آمدند.
    او در تعالیم خود به راستی درباره هر جنبه از تحول ضمیر آگاه انسان سخن راند. وی نه بر اساس درک عقلی، بلکه بر اساس تجربه هستی گرایانه و خرد درونی خویش، آنچه را که برای جستجوی معنوی انسان معاصر اهمیت داشت، بازگو کرد.
    اشو به هیچ مرام و آئین و مکانی تعلق ندارد! همانطور که خود در این باره میگوید: من سر آغاز یک آگاهی کاملاً تازه هستم، لطفا مرا به گذشته پیوند نزنید، زیرا گذشته حتی ارزش یاد آوری هم ندارد.
    سخنرانی های وی برای مریدان و حقیقت جویان از سراسر جهان به بیش از ششصد و پنجاه جلد کتاب و گرد آوری شده است. این کتاب ها به بیش از سی و سه زبان دنیا ترجمه شده است. اشو یک نویسنده به معنای رایج کلمات نیست، او شخصا هیچ کتابی را ننوشته است، کتابهای منتشر شده با نام اشو، در واقع مجوعه ای از سخنرانی های وی هستند. همچنین حدود هفت هزار سخنرانی بر روی نوار کاست و 1700 سخنرانی بر روی نوار ویدئو ضبط شده است. اشو پر فروش ترین نویسنده در هند به شمار میاید! سالانه بیش از یک میلیون نسخه از کتابها و نوار های وی به فروش میرسد!
    روزنامه ساندی تایمز انگلستان از اشو به عنوان یکی از هزار شخصیت معروف قرن بیستم یاد کرده است، همچنین روزنامی ساندی میدی هند نیز او را در زمره ده شخصیتی که سرنوشت هند را تغییر داده اند قرار داده است (بودا، گاندی و ...)
    اشو در سال 1981 به آمریکا سفر کرد و از پافشاری پیروان فراوانش برآن شد تا در آن کشور بیماند، مریدان وی با خرید زمین هایی دور افتاده در ایالت اورگان شهری را به نام او بنا ساختند و طولی نکشید که سیل انسانهایی که در پی معنویت بودند به این شهر سرازیر گشت. اما دولتمردان آمریکا از افزایش محبوبیت اوشو که همه آنها را زیر سوال برده بود، بیمناک گردیده و برآن شدند تا از شر او رهایی یابند. آنها در سال 1986 اشو را به دروغ به نقض قانون مهاجرت به آمریکا متهم ساختند و وی را به دادگاه کشانده و مجبورش کردند آنجا را ترک کند.
    او بیش از سی و پنج سال به تعلیم و گسترش دین واقعی و باز کردن چشمان مردمی که هزاران سال است هیپنوتیزم شده اند پرداخت و هدفش رسیدن هر انسانی به مقام والای آدمیت بود. وی به نقاط بسیاری از دنیا سفر کرد و در این سالها بارها و بارها از سوی سیاست مداران و دولتها مورد خشم و غضب قرار گرفت و بارها به زندان افتاد و ***جه شد و عاقبت در 19 ژانویه 1990 توسط دولت وقت آمریکا به قتل رسید و شهید شد.

    اشو همواره میکوشید تا بشریت را از این خواب طولانی بیدار کند و دین واقعی را به مردم نشان دهد و تمامیه سخنانش حقیقتی ناب بود که متاسفانه سیاست مداران و قدرت طلبان قدرت تحمل چنین حقیقتی را نداشتند، زیرا اگر مردم با حقیقت واقعی موجود (یا خدای واقعی) رو به رو میشدند تمام آئین ها و سنن های چندین هزار ساله دروغین را به کناری میگذاشتند و این مرگی بود برای افرادی سود جو از جمله سیاست مداران و کشیشان و.... زیرا چندین هزار سال است که به ترویج دین مصنوعی پرداخته اند و بشریت را گمراه و بازیچه دست خود کرده اند و روح واحد انسانیت را پاره پاره کردند و برای همین دنیا به چنین روزی افتاده است.
    او یکی از خطرناک ترین موجوداتی هست که تا به حال پا به این جهان گذاشته است و صحبتهایش از هر بمبی خطرناک تر است!
    او هرگز زاده نشد، هرگز نمرد! بلکه فقط بازدید کننده ای بود از زمین بین سالهای 1931 تا 1990!
    پيام من نظريه فلسفی نيست، بلکه نوعی کيمياگری است! دانش تحول روحانی است بنابر اين فقط آنان که مايلند بر آنچه هستند بميرند و دوباره متولد گردند؛ فقط اين عده از مردم با شهامت و شجاع که معدودند آماده شنيدن پيام من هستند . زيرا شنيدن اين پيام نيز مخاطره آميز است . با شنيدن شما نخستين گام را برای زايش دوباره برداشته ايد. پيام من چيزي كمتر از مرگ و زايش مجدد نيست!

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #2
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مهم نيست آيا نقاشي مي‎كني، مجسمه مي‎سازي يا كفش مي‎دوزي ـ چه باغبان باشي، چه كشاورز و چه ماهيگير باشي، چه نجار، هيچ فرقي نمي‎كند. آن چه اهميت دارد آن است كه آيا واقعاً روحت در گروي آن چيزي است كه مي‎آفريني؟ اگر چنين باشد حاصل كار خلاقانه‎ات كيفيتي از الوهيت را در خود دارد.
    فراموش نكن كه خلاقيت به هيچ كار خاصي ربط ندارد. خلاقيت با كيفيت آگاهي تو سروكار دارد. هر عملي كه از تو سر مي‎زند، مي‎تواند خلاقانه باشد. هر كاري كه مي‎كني مي‎تواند خلاقانه باشد، و اين در صورتي است كه بداني خلاقيت يعني چه.
    خلاقيت يعني لذت بردن از هر كاري، حتي از مراقبه؛ انجام هر كاري با عشقي ژرف. اگر عشق بورزي و اين سالن سخنراني را تميز كني، اين كاري خلاق است. اگر بي‎عشق عمل كني، آن وقت مسلماً اين كاري شاق است؛‌ وظيفه‎اي است كه بايد هر طور شده به آن عمل كرد. اين كار تحميلي است. بعد دوست داري وقت ديگري خلاق باشي. در آن برهه از زمان تو چه خواهي كرد؟‌ آيا كار بهتري سراغ داري؟ آيا فكر مي‎كني اگر به نقاشي بپردازي، خود را خلاق احساس خواهي كرد؟
    اما نقاشي كردن درست به اندازه‎ي تميز كردن كف زمين كاري معمولي است تو رنگ‎ها را بر روي بوم نقاشي مي‎مالي يا پرتاب مي‎كني ـ اين جا هم تو زمين را مي‎شويي و تي مي‎كشي. فرقش چيست؟ احساس مي‎كني حرف زدن با يك دوست جز وقت تلف كردن نيست و دوست داري يك كتاب بي‎نظير بنويسي تا خلاقيت خود را نشان بدهي؟ اما يك دوست آمده! كمي گپ زدن چه قدر سرگرم كننده و زيباست ـ معطل چه هستي؟ خلاق باش!

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #3
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    اين بستگي به تو دارد . زندگي في نفسه مانند يک بوم سفيد نقاشي است ، هر چه بر روي آن بکشي ، همان مي شود . مي تواني رنج و محنت بر روي آن نقاشي کني ، از طرف ديکر مي تواني نقش شادي و خوشبختي بر آن بيفکني .

    شکوه و عظمت وجود انساني تو در اين آزادي خلاصه مي شود .

    دليل اينکه در دنيا اينهمه رنج و عذاب وجود دارد اين است که آدمها نادان هستند و نمي دانند بر روي اين بوم چه نقاشي کنند .

    انتخاب بعهده توست ، شکوه و جلال وجود تو در اين اصل نهفته است .

    اين يکي از بزرگترين هدايايي است که خداوند در وجود انسان به وديعه گذاشته است .

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #4
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    عقل ممکن است به نتایج خاصی منتهی شود اما عقل یک پدیده نا اگاهانه و رفتاری تقریبا" خواب آلود است . هوش بیداری است و تا وقتی تو به طور کامل بیدار نباشی هر تصمیمی بگیری به هر حال یک جای کار خواهد لنگید.

    اگر زیاد از حد من به منطق بچسبی هرگز قادر نخواهی بود بخشی از فرایند زندگی_ بخشی از هستی باشی.
    زندگی فراتر از منطق است. زندگی جمع اضداد است. زندگی یک راز است.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #5
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تو در دلت نغمه ای داری که باید سروده شود رقصی که باید به اجررا در آید این یک رقص نامرئی است و ان نغمه حتی هنوز به گوش تو نرسیده است بلکه در آن اعماق در درونی ترین هسته وجودتپنهان است باید آنرا در سطح جاری ساخت آن را ابراز کرد. منظور خود شکوفایی نیز همین است.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #6
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ((زندگی چیزی است غیرممکن; نبایستی باشد، ولی هست. بودن ما، درختان، پرندگان، اینها همه معجزه است. واقعا معجزه است، برای اینکه کل کائنات بی جان است. میلیونها و میلیونها ستاره و میلیونها و میلیونها منظومه ی شمسی همگی فاقد حیات هستند. فقط بر روی زمین، این سیاره ی ناچیز- که در مقایسه با کا کائنات ذره ای غبار بیش نیست - حیات و زندگی به وجود آمده است. زمین خوش اقبال ترین مکان در کل هستی است; چرا که در آن پرنده ها می خوانند، درختان رشد می کنند و شکوفه می دهند، انسانها عشق می ورزند، آواز می خوانند، می رقصند. واقعا اتفاقی غیرقابل باور رخ داده است))

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #7
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    انساني كه واقعأ قدرت دارد بدون قلب نيست، زيرا بدون قلب، تو تنها يك ماشين هستي و نه يك انسان. انسان واقعأ قوي، همچون فولاد سخت و همچون گل نيلوفر نرم است. تنها در اين صورت است كه او يك انسان خود يافته خواهد بود.
    ولي استالين فقط از فولاد بود، يك آدم آهني - بدون قلب، بدون محبت و عشق. ميليونها روس را كشت و بزرگترين بردگي را در تاريخ انسان خلق كرد.
    حتي آدولف هيتلر به گرد پاي او نمي رسيد.
    آدولف هيتلر اردوگاه هاي كار اجباري داشت، ولي استالين تمام كشور را به اردوگاه كار اجباري تبديل كرد. روسيه چيزي جز يك اردوگاه كار اجباري نيست؛ تمامي كشور يك اردوگاه است و هر فرد تحت نظر است: انسانها را وادار كرده اند تا مخالف هم باشند. تو حتي نمي تواني صادقانه با همسرت سخن بگويي، زيرا كسي چه مي داند، شايد او عليه تو گزارش بدهد. تو حتي نمي تواني با فرزندانت حرف بزني، زيرا آنان اعضاي تيم جوانان هستند و شايد عليه تو گزارش بدهند و به زنان و كودكان آموخته اند كه كشور و كمونيسم تنها ارزشها هستند، هر چيز ديگر را مي توان فداي اينها كرد. به كودكان خردسال آموزش مي دهند كه چگونه جاسوسي پدر و مادر خود و بزرگترها را بكنند، كه آنان درباره ي چه چيزي سخن مي گويند تا بتوانند گزارش بدهند- زيرا كمونيسم اصل است و هر چيز ديگر را مي توان فداي آن كرد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #8
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    "تردید بس است, ذهن دیوانه!
    می آید, آنچه باید, بپذیرش!
    ساتی* آمادهء آتش مرگ است.
    برقص, در شعف ورای تردیدها,
    رها شو, از حرص, وابستگی, تخیلات.
    آیا ساتی به بدنش وابسته است؟
    جامعه, متون, شهرت خانوادگی...
    طنابی هستند به دور گردن مرد به دار آویخته.
    رفتن و نیمهء راه برگشتن...
    ها! ها! همه میخندند.
    این دنیا ناپاک است.
    تنها او که دعا میخواند صادق است.
    کبیرمیگوید: هرگز خودت را اسیر نام نکن!
    بیفت! برخیز! به بالا پرواز کن!
    می آید
    آنچه باید
    بپذیر!"
    ساتی = زن بیوه ای هندی که در قدیم داوطلبانه با جسد شوهرش خود را میسوزاند.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #9
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    سخنانی از اوشو(عارف هندی)
    "شخصی به دیدار مرشد بزرگ ماتزو(Ma Tzu) رفت. مرشد بزرگ از او پرسید : چرا اینجا آمده ای؟ شخص پاسخ داد: برای طلب اشراق آمده ام.
    مرشد گفت: پس چرا وطنت را ترک کرده ای، تو از گنج قیمتی خودت غافل شده و سرگردان گشته ای؟ هیچ چیز وجود ندارد که من به تو بدهم. چرا اشراق را از من طلب می کنی؟
    سالک برای گرفتن حقیقت اصرار داشت: ولی گنج قیمتی من چیست؟
    مرشد پاسخ داد: آن گنج کسی است که هم اینک پرسید."
    اشراق را نمی توان جست و جو کرد. و اگر جست و جویش کنی، هرگز آن را نخواهی یافت. اشراق وقتی حاصل می شود که هیچ جست و جویی نمانده باشد. اشراق وقتی می آید که هیچ آرزویی نباشد، حتی آرزوی به اشراق رسیدن هم وجود نداشته ابشد. اشراق زمانی است که تو ساکن، آرام، ساکت باشی و ذهنی و آرزویی درمیان نباشد و جایی برای رفتن قرار نباشد، وقتی که تو ناگهان دراینک و این جا قرار بگیری، همان لحظه اشراق می دهد: نور در تو منفجر می گردد و تو نور می گردی.
    همه در جست و جوی چیزی هستند با نام هایی متفاوت. شاید آن را سرور بخوانی، شاید آن را خداوند بخوانی، حقیقت، عشق، زیبایی ... مهم نیست آن را چه نامی بدهی. ولی همه در جست و جوی چیزی هستند. در دنیا همه سالک هستند و دنیا پر از سالکان است.
    کسی که در جست و جوی پول و قدرت است، با کسی که در پی حقیقت می گردد تفاوتی ندارد. همان جست و جو در هر دو هست. موضوع جست و جو، در طبیعت جست و جو تفاوتی را ایجاد نمی کند. کیفیت جست و جو یکسان است.
    این چه کیفیتی است؟ این تنشی است بین آن چه که تو هستی و آن چه که مایلی باشی. الف می خواهد ب بشود: این یعنی جست و جو. فقیر می خواهد ثروتمند شود؛ انسان ناروشن ضمیر می خواهد روشن ضمیر گردد؛ شخص زشت می خواهد زیبا شود؛ انسان گمنام می خواهد مشهور گردد. جست و جو همان است. جست و جو یعنی ناراضی بودن از آن چه که هستی.
    پس نجستن یعنی چه؟ جستن یعنی الف از الف بودنش کاملاً خوش وقت است و آرزویی ندارد که ب بشود.
    رضایت آغاز اشراق است. رضایت دانه ای است که به اشراق منتهی می گردد. سالک ناراضی، منقبض و نگران است. او پیوسته با ناکامی روبه رو خواهد بود زیرا هر آنچه که انجام دهد محکوم به شکست است. زیرا تنها موضوع جست و جو عوض می شود و جست و جو، همان جست و جوی کهنه باقی است، تو همان شخص سابق با همان ذهن گندیده، با همان سرگشتگی قدیم، همان تنش ها، ناکامی ها و نگرانی ها باقی می مانی. این گونه، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. این تحول نیست.
    پس تحول چیست؟ تحول این است که تو طبیعت جست و جو را درک کنی، وقتی که ببینی این جست و جو است که تو را از دریافت و رسیدن باز می دارد، این جست و جو است که حجاب و یوار است و تو را از آنجه که می جویی جدا نگه می دارد و تو فقط باید همین جست و جو را بیندازی و دیگر هیچ. جست و جو ، این دنیایی است و نجستن، آن دنیایی. وقتی که فرد جست و جوگر به انسان غیرجست و جوگر تبدیل شد او انسانی مذهبی می گردد.
    ولی چگونه می توان غیرجست و جوگر شد؟ انسان فقط وقتی می تواند جست وجو نکند که به این ادراک رسیده باشد که : به جای این که به جست و جوی هدفی برخیزم، نخستین و لازم ترین چیز این است که بدانم "من کیستم؟ از کجا آمده ام؟ و مبدأ من چیست؟"

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #10
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دو عاشق در كنار ساحل دريا نشسته بودند، شبي مهتابي كه ماه تمام در آسمان مي‎درخشيد و امواجي عظيم در سطح دريا به وجود آمده بود. مرد با صداي بلند به دريا گفت «حالا موج‎هاي بزرگت را بياور! بالا بيا! موج‎هاي عظيمت را نشان بده!» و امواجي بزرگ در سطح دريا پديد مي‎آمدند و به سوي ساحل هجوم مي‎آوردند.
    زن نزديك‎تر شد و گفت «آه، من هميشه اين را مي‎دانسته‎ام كه تو يك معجزه‎گر هستي!، حتي امواج دريا هم از تو اطاعت مي‎كنند!»
    آري، چنين است. زن از مرد تمجيد مي‎كند و مرد از زن – يك تملق دو جانبه. زن مي‎گويد «هيچ كس به اندازه‎ي تو قوي و خوب نيست! تو بزرگ‎ترين انساني هستي كه خدا آفريده. حتي اسكندر كبير هم با تو قابل مقايسه نيست!» و تو باد مي‎كني، سينه‎ات دو برابر مي‎شود و سرت شروع مي‎كند به باد كردن. و تو به زن مي‎گويي «تو بزرگ‎ترين مخلوق خدايي. حتي كلئوپاترا نيز به زيبايي و وقار تو نبود. هيچ زني مانند تو زيبا آفريده نشده!» اين چيزي است كه شما عشق مي‎خوانيد! اين يعني خودشيفتگي: مرد، درياچه‎اي آرام مي‎شود و زن را بازتاب مي‎كند و زن درياچه‎اي آرام مي‎گردد و مرد تصوير خويش را در او مي‎بيند. در واقع نه تنها واقعيت ديگري را بازتاب نمي‎كنند، بلكه آن را تزيين هم مي‎كنند و به هزار و يك شكل آن را زيباتر جلوه مي‎دهند. اين چيزي است كه مردم عشق مي‎خوانند. اين عشق نيست، اين يك ارضاي نفس دو جانبه است.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/