فیل و فنجان فورد در کنار یکدیگر

86817136115251945779


در میان تمامی تولیدات کلاس سواری فورد، سدان تاروس به عنوان بزرگترین و فورد Ka به عنوان کوچکترین شناخته می‌شود. بعد از مدل Ka، فیستا کوچک‌ترین عضو فورد است. هر دو فورد نام برده، در نسل ششم خود به سر می‌برند و با وجود اینکه هر یک هدف خاص خود را دنبال می‌کنند و مشتری خاص خود را دارند، هر دو فروش قابل توجهی داشته‌اند.


چندی پیش موقعیتی پیش آمد تا این دو را در کنار یکدیگر مورد آزمایش قرار دهیم. هرچند مشخصات فنی مشابهی ندارند اما تفاوت‌‌های آنها به عنوان دو خودرو کاملاً متضاد و قابل توجه است.
فورد تاروس در واقع نسل جدید سدان Five Hundred بوده که این تغییر نام، پس از ورود Alan Mulally به فورد انجام شد. می‌توان گفت که در طراحی بدنه، از سدان کانسپت Interceptor الهام گرفته شده است. بدنه کشیده که بیشتر طول آن را کاپوت و صندوق بار طویل به خود اختصاص داده‌اند، شیشه‌‌های کوتاه جانبی و بدنه ساده اما عضلانی از خصلت‌‌های آمریکایی بودن آن است. زیر کاپوت کشیده این سدان، پیشرانه شش سیلندر خورجینی Duratech به حجم 3.5 لیتر خفته است که 263 اسب‌بخار قدرت و 249 پوند فوت گشتاور را به چرخ‌های عقب منتقل می‌کند.
وقتی پشت فرمان آن می‌نشینید، حس سنگینی خودرو به شما القا می‌شود و از جثه بزرگ و بدنه سنگین آن انتظار شتاب و سرعت این چنینی را نخواهید داشت اما تاروس برخلاف این را به شما ثابت می‌کند. شتاب صفر تا یکصد کیلومتر بر ساعت تاروس، 6.9 ثانیه گرفته شد که برای سدانی با 1821 کیلوگرم وزن، شتاب معقولی است. فرمان تاروس بیش از حد نرم بوده و از دقت کافی برخوردار نیست و سنگینی بدنه را به هنگام در دست گرفتن فرمان می‌توانید احساس کنید. اما واکنش پدال گاز و همچنین ترمز، قابل قبول است.
از ضعف‌‌های تاروس می‌توان به دید ضعیف به محیط بیرون، کیفیت نامطلوب مواد بکار رفته در کابین، پیچیدن باد در کابین به هنگام باز بودن پنجره‌‌ها و مصرف سوخت بالا اشاره کرد، با توجه به اینکه تاروس دارای ابعاد بسیار بزرگی است، انتظار فضای بیشتری را در کابین دارید. مدت‌‌ها پیش یکبار، فورد تاروس را آزمایش کرده بودیم و تا همین جا به توضیح درباره تاروس بسنده کرده، به سراغ فیستا می‌رویم.
فورد فیستا که در طراحی آن از کانسپت Iosis و Verve الهام گرفته شده است، آغازگر راه جدید فورد بود و به عنوان اولین خودرو با زبان طراحی جدید، توانست فورد را به دوران شکوهش بازگرداند. در ابتدا از اواسط سال 2008، تولید فیستا در تأسیسات Cologne فورد در آلمان آغاز شد اما طرفداران و فروش غیر‌منتظره فیستا در سراسر دنیا، فورد را بر آن داشت تا این مدل را در تأسیسات فورد در اسپانیا، چین، مکزیک، تایلند و هند نیز به تولید برساند. اما چه چیز باعث شده که این فورد کوچک با کمترین تجهیزات اینقدر طرفدار داشته باشد؟! از زبان یکی از مالکان آن جزئی‌ترین مزایا و ایرادات آن را بازگو می‌کنیم.
از نظر طراحی باید گفت که فیستا در کلاس خود بی‌رقیب است! ظاهر تخم‌مرغی شکل و حجم‌‌های توپول بدنه، چراغ‌های زیبا در جلو و عقب، سپرهای توپول و ده‌‌ها موارد دیگر، مجموعه‌ای یکپارچه و زیبا را پدید آورده که به هیچ یک از تناسبات بدنه نمی‌توان ایرادی گرفت. شاید مبلغ 21 میلیون تومان (در جزیره کیش) که برای مدل پایه فیستا می‌پردازید، به خاطر ظاهر زیبای آن باشد چرا که با این مبلغ، امکانات رضایت‌بخشی را در فیستا نخواهید یافت!
بالابرهای عقب فیستا دستی بوده در حالی که حتی در پراید هم از بالابرهای برقی استفاده می‌شود و هر کس برای اولین بار درون کابین آن می‌نشیند این سؤال برایش پیش می‌آید که «فورد و بالابر دستی؟!» حتی درهای عقب هم اسپیکر ندارند! جای اسپیکر تعبیه شده است اما درون آنها هیچ اسپیکری وجود ندارد و فقط دو اسپیکر بر روی درهای جلو قرار دارد که طبیعتاً با صدایی ضعیف با کیفیت نه چندان مطلوب صدا همراه است.
دید به طرفین به دلیل ضخامت زیاد ستون A و B ضعیف است و به دلیل کوچک بودن جثه فیستا، صندلی (در شرایط عادی) درست مماس با ستون B قرار می‌گیرد و راننده برای دیدن محیط بیرون باید به جلو خم شود. با فعال بودن قفل مرکزی، در کمال تعجب درها از داخل کابین باز می‌شوند! کولر آن حتی در درجه 4، به هیچ‌وجه خنک نمی‌کند و صدای آن را می‌توان با صدای موتورهای جت آن هم به هنگام برخاستن یک هواپیما مقایسه کرد! ای کاش فورد به جای تنظیم برقی آینه‌‌های جانبی، فرمان تلسکوپی و تنظیم زاویه چراغ‌های جلو، فکری به حال بالابر شیشه‌‌های عقب می‌کرد.
اما به محض در دست گرفتن فرمان و گاز دادن با فیستا، نظرتان عوض می‌شود و ضعف‌‌های آن را پاک فراموش می‌کنید! هندلینگ آن به قدری عالی و تحسین‌برانگیز است که می‌توان آن را بعد از اینفینیتی G35، به عنوان بهترین هندلینگ قرار داد. فرمان را به هر اندازه‌ای بچرخانید، فیستا به همان اندازه می‌پیچد، نه بیشتر نه کمتر. این فرمان بسیار دقیق بوده و رانندگی با آن را به تجربه‌ای لذت‌بخش تبدیل کرده است.
فیستا درست برخلاف تاروس، سریع احساس می‌شود، وقتی پایتان را بر روی پدال گاز می‌فشارید، 95 اسب‌بخار قدرت و 128 نیوتن‌متر گشتاور از پیشرانه چهار سیلندر خطی آن آزاد می‌شود. فریاد پیشرانه، باعث می‌شود که شما فکر کنید شتاب آن حدود 7-8 ثانیه خواهد بود اما وقتی بیشتر با آن رانندگی می‌کنید، متوجه می‌شوید که فیستا برای قدرت بیشتر فریاد می‌زند! این فیستا تشنه قدرت بیشتر است و 95 اسب‌بخار برای آن ناکافی به نظر می‌رسد. شتاب صفر تا 100 آن 13.4 ثانیه گرفته شد که تقریباً دوبرابر زمان تاروس بود.
یک مسابقه درگ را بین فیستا و تاروس انجام دادیم که طبق آنچه انتظار می‌رفت، کمی جلوتر از خط شروع حتی نور چراغ‌های فیستا هم در آینه جانبی تاروس دیده نمی‌شد! به یاد داشته باشید که تاروس، حدود سه برابر فیستا قدرت دارد.
آنچه در مورد تاروس لذت‌بخش است، محور عقب بودن آن است. وقتی می‌خواهید شروع به حرکت کنید، پدال گاز را تا انتها فشار دهید و دود برخاسته از تایرهای عقب و ردی که بر روی زمین می‌اندازد، شما را به وجد می‌آورد و تحریک می‌کند.
با کمی تمرین و بدون نیاز به دستی کشیدن، می‌توانید با تاروس دریفت بکشید. اما فرمان آن به دلیل جثه بزرگی که دارد، لذت و دقت فرمان فیستا را ندارد. بهترین مورد فیستا، هندلینگ فوق‌العاده آن و مکانیکی بودن عملکرد آن است. هیچ سیستم الکتریکی نیست که در رانندگی شما دخالت کند. بین راننده و خودرو به راحتی ارتباط برقرار می‌شود و طبیعی بودن عملکرد خودرو را حس می‌کنید.
فضای کوچک کابین و صندوق بار فیستا شاید برای خریدار خوشایند نباشد اما باید گفت که تاروس هم از آن طرف بام افتاده است! طول فورد تاروس 5154 میلی‌متر بوده که 23 میلی‌متر از نسل جدید آئودی A8 هم طویل‌تر است! اما بدون شک فضای پای آئودی A8 را در تاروس نخواهید یافت. وقتی در صندوق بار تاروس را باز می‌کنید، به عظمت طول تاروس پی می‌برید. اما فضای زیاد این صندوق بار غیرقابل استفاده است. بزرگی غیرمعقول تاروس باعث سنگینی وزن و در نتیجه افزایش مصرف سوخت آن شده به طوری که بیش از 13 لیتر را در یکصد کیلومتر می‌بلعَد! از این رو مالکان آن، از آن راضی نیستند. در حالی که فیستا دارای مصرف سوخت حدود شش لیتر در 100 کیلومتر بوده اگرچه در کاتالوگ آن، این رقم 4.8 لیتر اعلام شده است. البته باید ذکر کرد که شش لیتر، در شرایط استاندارد و بدون روشن بودن کولر است. اگر در فیستا چهار یا پنج نفر سوار باشند و کولر نیز روشن باشد، مصرف آن بسیار بسیار بیشتر از شش لیتر است. با وجود اینکه فورد فیستا خودرویی ساده با کمترین تجهیزات هرچند ضروری (مثل بالابر شیشه عقب) بوده، ‌‌هاچ‌بکی دوست داشتنی است و تمامی مالکانش از آن راضی هستند. ظاهر اسپرت، جثه کوچک و هندلینگ بی‌نظیرش آن را به خودرویی پرطرفدار میان دانشجویان تبدیل کرده است. می‌توان گفت که فیستا در مجموع در برابر رقبایی چون تویوتا یاریس، نیسان تیدا و ... برتر است در حالی که تاروس با ظاهر ساده، شتاب نه چندان بالا، طول زیاد و مصرف سوخت بالایش باید با رقبای بزرگی چون تویوتا کمری و آریون و حتی آوالون، مزدا 6 Ultra، هیوندای جنسیس، کیا کادنزا و ... دست و پنجه نرم کند.