موانع جامعه شناسی در ایران و راه های ارتقای آن
مسئله ای که در این مقاله مطرح می شود این است که چرا جامعه شناسی در ایران از یک سطح نازل توسعه برخوردار نیست. در حالی که بیش از پنج دهه از توسعه جامعه شناسی به طور رسمی در ایران می گذرد هنوز ما شاهد یک دیسیپلین علمی تمام عیار در این مملکت نمی باشیم. اگر دیگر علوم توانسته اند به راحتی جای خود را در نظام معرفتی این جامعه باز کنند، چرا جامعه شناسی هنوز درگیر مسائل دست و پاگیر معرفتی و شناخت شناسی خود در ایران است؟ چه عوامل داخلی و خارجی باعث بروز این کاستی ها برای این علم در ایران گشته است؟ بررسی
● موانع فلسفی و پارادایمی
زمانی که به تاریخ پیدایش و توسعه جامعه شناسی در غرب نظاره می کنیم در می یابیم که ابتدا فلسفه در غرب به سمت «روشنگری» سوق داده شد و متفکران اجتماعی اولیه عصر روشنگری زمینه را برای به وجود آمدن یک علم اجتماعی فراهم نمودند. سپس با آن زمینه فلسفی مهیا کننده علم الاجتماع، اندیشمندان با عنایت به گرایشات علمی و روش شناسی های خاص، «پارادایم های» مشخصی را عرضه نمودند. نخست فلسفه «عینیت گرایی» ، نگرش های اجتماعی را از قیود «ذهنیت گرایی» و ایده آلیسم رهانید و آنچه که پیش نیاز یک علم تجربی بود را به عرصه مشاجرات اجتماعی وارد نمود. بنابراین از همان ابتدا، علم جدید مبتنی بر عینیت گرایی و تجربه گرایی شد و این دو عنصر شاخصه های اصلی یک علم واقعی بودند. از همان ابتدای فراهم شدن زمینه های فلسفی علوم اجتماعی، سه پارادایم «اثباتی» «انتقادی» و «تفسیری» به وجود آمدند. هر کدام از این پارادایم ها دارای طرفداران خاص خود بود و هر یک توانستند جامعه شناسی را به عنوان یک علم نوپا به سمت و سویی بکشند. طرفداران این سه پارادایم، خود را مدیون جامعه شناسان کلاسیکی نظیر دور کیم، مارکس و وبر می دانستند.
بعد ها با گسترش نظریه ها و روش های تحقیق در جامعه شناسی، مکاتب خاص به دنبال توسعه این پارادایم ها شدند. امروزه در جامعه شناسی معاصر، تنوعی در مکاتب وجود دارد که هر کدام تلاش می کنند با یک پارادایم اهداف جامعه شناختی خود را به جلو ببرند. در ایران، تا به امروز فلسفه های رایج زمینه های لازم و کافی برای گسترش یک نگرش تجربی به دنیای اطراف ما فراهم نیاورده اند. فلسفه بیشتر مشغول مسائل ذهنی بوده است و تجربه گرایی نه تنها رواجی نیافته بلکه مورد عنایت هم نبوده است. لذا نگرش به دنیای روزمره، نگرش های کاملا ذهنی بوده است. البته قابل ذکر است که متفکرانی بوده اند که زمینه های نگرش تجربی به جهان اطراف خود داشته اند اما فلاسفه آنها در جرگه فلسفه نمی دانسته اند و تعامل فلسفی چندانی با آنها نداشته اند.
از سوی دیگر، اندیشمندانی در تاریخ تفکر ایرانی وجود داشته اند که توجه خاصی به مسائل اجتماعی روز خود می نمودند اما این توجهات به هیچ وجه منتهی به نگرش سیستماتیک به پدیده ها نمی گردیده و عمدتا مصلحانه و از روی دلسوزی بوده است. آنچه در اینجا مطرح می تواند باشد این است که بین فلسفه های رایج و نگرش های عادی اجتماعی به دنیای روزمره، هیچ گاه پارادایمی شکل نگرفت و فلسفه به راه خود ادامه و نگرش های مصلحان به خط سیر خود ادامه داده است.با ورود جامعه شناسی به عنوان یک علم به ایران، از همان ابتدا به شکل یک کالای وارداتی به آن نگریسته شد که مثل تمام کالا ها چنین القا می نمود که ساخته و پرداخته خارجی هاست و وابستگی به منابع خارج از ایران دارد. از سوی دیگر با مدرن شدن و پیچیده تر شدن جامعه ایران و بروز مسائل و مشکلات روز افزون اجتماعی، جامعه نیاز به ابزاری برای شناسایی مسائل اجتماعی خود داشت. چون چنین ابزاری از قبل موجود نبود، بنابراین دست اندر کاران اجتماع متوسل به جامعه شناسی وارداتی شدند.
این علم به دو شکل آموزشی و پژوهشی در ایران به کار گرفته شد.از همان ابتدا، بنا بر دلایل متعددی، موانعی بر سر راه به کار گیری این ابزار در ایران به وجود آمد. برخی از موانع ساختاری بودند (برای نمونه موانع پارادایمی و خطوط قرمز) و برخی دیگر عملیاتی به نظر می رسیدند (برای مثال مشکلات آموزشی و پژوهشی). در ابتدا جامعه شناسی در ایران مورد بی لطفی رژیم پهلوی قرار گرفت و چنین به نظر می رسید که جامعه شناسان نطفه های ضد سلطنتی و ضدامپریالیستی را در جامعه رواج می دهند و بذر ضدیت با استبداد را می افکنند لذا به جامعه شناسی بهای کافی داده نمی شد و جامعه شناسان زیر نظر بودند. پس از انقلاب اسلامی، چنین القا شده بود که جامعه شناسی علم بی دینان است و کفر و الحاد را ترویج می کند لذا در جو انقلابی هم مورد بی عنایتی قرار گرفت. در حالی که روز به روز جامعه پیچیده تر می شود و نیاز به جامعه شناسی برای حل معضلات بیشتر است.
● فقر ارتباطات بین المللی جامعه شناسی ایران
یکی از عوامل اصلی در عدم توسعه جامعه شناسی در ایران ضعف و فقر ارتباط با نهاد های جامعه شناختی بین المللی است. به عبارت دیگر، جامعه شناسی به عنوان یک مجموعه با جامعه شناسی خارج از کشور ارتباط چندانی ندارد اگرچه جامعه شناسان به صورت انفرادی با همتا های خارجی خود در ارتباط مستقیم هستند. در حالی که جامعه شناسی در سطح جهانی روز به روز گسترش بیشتری می یابد، عدم وجود تعامل سازمانی باعث دور ماندن جامعه شناسان ایران از سطح جامعه شناسی جهانی شده است. در رابطه با فقر ارتباطی ، حضور جامعه شناسان ایرانی در کنفرانس های خارجی بسیار کمرنگ است و همین امر باعث شده است تا نکات جامعه شناختی به روز کمتر وارد ایران گردد.
از سوی دیگر نتایج تحقیقات داخلی ایران کمتر به گوش جامعه شناسان خارجی می رسد و در نتیجه مورد نقد و بررسی قرار نمی گیرد تا کاستی های آنها مشخص گردد. حضور ضعیف جامعه شناسان ایرانی در کنفرانس های خارجی باعث تشدید توسعه نیافتگی جامعه شناسی ایران می گردد. آنچه در رابطه با سمینار ها باید بیان گردد مسئله عدم بر پایی سمینار های جامعه شناسی بین المللی در ایران است. تقریبا از اول انقلاب تاکنون یک سمینار یا کنفرانس و کنگره جهانی یا بین المللی پیرامون جامعه شناسی یا مسائل اجتماعی در ایران راه اندازی نشده است. وقتی جامعه شناسان خارجی به ایران نیایند و از اوضاع و احوال اجتماعی ایران از نزدیک باخبر نشوند چگونه انتظار داریم جامعه شناسی ایران توسعه بیابد. آمدن جامعه شناسان از کشور های مختلف به ایران باعث می گردد که ایده های جدید جامعه شناختی به ایران آورده شود و تعامل بین جامعه شناسان داخلی و خارجی افزایش یابد.نکته مهم در رابطه با ضعف ارتباطی بین جامعه شناسی ایران و خارج از ایران عدم وجود مجله جامعه شناختی به زبان انگلیسی در ایران است. حتی یک مجله به زبان خارجی در زمینه جامعه شناسی در ایران وجود ندارد.
از سوی دیگر جامعه شناسان داخل ایران زیاد عادت به چاپ مقالات به زبان خارجی ندارند در نتیجه، خارجی ها اطلاع چندانی از وضعیت جامعه شناسی در ایران ندارند گرچه برخی از جامعه شناسان به صورت انفرادی مقالاتی در مجلات خارجی چاپ می کنند که تعداد آن بسیار کم است. اگرچه جامعه شناسان ایرانی کم و بیش به فرصت مطالعاتی می روند اما کمتر اتفاق می افتد که جامعه شناسان خارجی برای گذران فرصت مطالعاتی به ایران بیایند. عدم حضور مداوم جامعه شناسان خارجی در ایران و نبود تعامل جامعه شناختی در ایران باعث می گردد تا ایران به لحاظ جامعه شناسی در انزوای کامل به سر ببرد. زمانی که جامعه شناسان خارجی به ایران نیایند، پروژه های مشترک هم ایجاد نمی گردد. وجود پروژه های مشترک، خود نیز نوعی آموزش جامعه شناختی می باشد که جامعه شناسی ایران از این آموزش محروم است.
در راستای تبادل دانشجو و استاد در زمینه جامعه شناختی، متاسفانه در حالی که ما گهگاهی دانشجویی را برای ادامه تحصیل به خارج گسیل می داریم، کمتر اتفاق می افتد که دانشجویان خارجی برای تحصیل جامعه شناسی به ایران بیایند. آن دسته از دانشجویان ما هم که برای ادامه تحصیل در رشته جامعه شناسی به خارج می روند و یا در خارج به سر می برند، امکان برگشتشان به ایران خیلی ضعیف است. حتی رابطه بین دانشجویان جامعه شناسی در ایران با دانشجویان جامعه شناسی در خارج (اعم از ایرانی یا خارجی) بسیار کم و حتی می توان گفت در حدّ صفر است. وقتی انسان دانشجویان علوم اجتماعی جوامع پیشرفته را ملاحظه می کند که چگونه به اقصی نقاط دنیا می روند و در تعامل پویا با همتا های خود در دیگر جوامع هستند یا از تجربیات دیگر جوامع توشه ای برای جامعه علمی خود به ارمغان می آوردند، آنگاه متوجه خلاء ارتباطی بین جامعه شناسی در ایران و جامعه شناسی در دیگر کشور ها می شود.
● راهکار های عملی رفع موانع توسعه جامعه شناسی
هر گاه سخن از شرح موانع و نقد و بررسی یک پدیده به میان می آید، مفسر باید قادر باشد که راه حل ها و آلترناتیوها را نیز عرضه کند. بیان موانع جامعه شناسی در ایران به تنهایی دردی را دوا نمی کند. با توجه به نکات بیان شده در طول مقاله، راهکار های کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت ردیف خواهد شد. سعی می شود راهکار ها بیشتر عملی و امکان پذیر باشند. نخستین راه حل، بومی کردن جامعه شناسی در ایران است. البته باید توجه داشت که منظور از بومی کردن انطباق نظریه های موجود با واقعیت های اجتماعی ایران است. باید کاری کرد که توانایی نظریه پردازی در ایران به وجود آید. باید روی مهیا کردن متخصصان برای نظریه پردازی کار شود. به عبارت دیگر، باید جامعه شناسان ما بیاموزند که چگونه نظریه ها را با واقعیت های ایران ساز گار و استاندارد نمایند و از سوی دیگر چگونه نظریه های خاص جامعه ایران را تدوین کنند.
اصولا نباید جامعه شناسی را به عنوان یک کالای وارداتی در نظر گرفت. درست است که جامعه شناسی روزی به ایران وارد شده است اما دیگر امروز باید به عنوان یک پدیده بومی و الزامی به آن نگاه کرد.راه حل دوم، برداشتن خطوط قرمز اجتماعی و به ویژه ---------- و باز کردن فضای گفتمان انتقادی است. اصولا دولت و حکومت نباید به هیچ وجه به جامعه شناسی به عنوان یک پدیده عجیب و غریب نگاه کنند. اتفاقا به نظر می رسد که اگر راه برای جامعه شناسی به طور کلی و جامعه شناسی انتقادی به طور اخص باز گردد و جامعه شناسانی را تربیت کنیم که قدرت درک و فهم مسائل اجتماعی را داشته باشند و قادر باشند به ریشه یابی و روابط همزمانی مسائل و مشکلات اجتماعی برسند، می توان از یافته های آنها در جهت تحکیم بنیان های اجتماعی استفاده کرد. در واقع باید هیچ گونه محدودیتی برای کار جامعه شناسان قائل نشویم و برعکس خود را ملزم به به کار گیری یافته های آنها بنماییم. این امر فقط از طریق خواست حکومت و دولت امکانپذیر است.
سومین راه حل، رفع مشکلات آموزشی بخش ها و گروه های علوم اجتماعی و جامعه شناسی دانشگاه ها می باشد. برای این منظور باید ابتدا تربیت هیات های علمی جدید در داخل کشور رواج یابد و سپس از جامعه شناسان موجود در خارج (منظور ایرانی هاست) استفاده شود. به دنبال آن فضاهای کافی برای بخش ها و گروه های جامعه شناسی در نظر بگیریم و وسایل آموزشی مورد نیاز آنها را فراهم کنیم و فکر نکنیم که جامعه شناسی فقط نیاز به تخته سیاه و گچ دارد. علوم اجتماعی به طور کلی نیاز به بسیاری تجهیزات دارد که به سادگی می توان آنها را فراهم کرد اما برای فراهم کردن آنها ابتدا باید ذهن مسئولان دانشگاه نسبت به این موضوع روشن گردد که گروه های علوم اجتماعی هم به اندازه سایر رشته ها به ابزار و آلات تحقیقاتی نیاز دارند. از دیگر راه حل های آموزشی، سرعت بخشیدن به چاپ کتب تالیفی و ترجمه است و در جوار آن باید از کتب انگلیسی استفاده گردد. پیشنهاد می شود که بهای بیشتری به آموزش زبان انگلیسی در دانشگاه ها داده شود و کلا نحوه آموزش زبان تغییر کند. راه حل چهارم، نهادینه کردن و سازمان دادن به پژوهش های اجتماعی است.
ابتدا اینکه بخش های اجرایی را مجبور کنند که بودجه های تحقیقاتی خود را به طور مشترک با مراکز دانشگاهی هزینه کنند. این امر بسیار ساده است. هیأت دولت تصویب کند که برای هر تحقیق اجتماعی، سازمان های اجرایی ملزم به به کار گیری دانشگاه ها در امر پژوهش هستند. اجازه داده شود که حاصل تحقیقات اجتماعی بدون هیچ ملاحظه ای چاپ و نشر پیدا کند. به اساتید اجازه داده شود هرجا را اراده کردند در موردش تحقیق کنند و نتایج خود را به آزادی منتشر کنند. این است مفهوم آزادی که یک اندیشمند آزاد باشد و یافته های خود را به جامعه عرضه کند. در این رابطه هم نقش دولت خیلی تعیین کننده است. در دانشگاه ها وزن برابری به تحقیقات علوم اجتماعی با تحقیقات در دیگر رشته ها داده شود و بالاخره اینکه تعداد فرصت های مطالعاتی را در دانشگاه ها افزایش بدهیم.
آخرین راه حل این است که فضای جامعه شناسی ایران را روی جامعه شناسی دیگر کشور ها باز نماییم و با سازمان های بین المللی جامعه شناختی ارتباط برقرار کنیم و از انزوای علوم اجتماعی بیرون بیاییم و اجازه دهیم دیگران به ایران بیایند و از تجربیات آنها استفاده کنیم. سمینار های بین المللی برپا کنیم و بیشتر به سمینار ها و کنگره های بین المللی برویم. این امر هم به حمایت و خواست دولت برمی گردد. اگر دولت ها واقعا بخواهند می توانند به «انجمن جامعه شناسی ایران» این اجازه و فرصت را بدهند تا از جامعه شناسان بزرگ دعوت کند تا به ایران بیایند و از نزدیک با جامعه شناسان ایران گفتمان نظری و عملی داشته باشند. باید برای ارتباطات خارجی هزینه کرد و این امر با کمک دولت امکانپذیر است. در ایران همه ساله میلیارد ها تومان خرج انواع سمینار های خارجی می شود، جزئی از آن هم برای سمینار های خارجی انجمن جامعه شناسی در نظر بگیرند.
● نتیجه گیری
از بحث های این مقاله چند نتیجه به دست می آید. نخست اینکه جامعه شناسی را می توان با یک تلاش جامع و پیوسته در ایران نجات داد و آن را به صورت یک علم کاملا کاربردی درآورد که از آن برای مقاصد انسجام اجتماعی می توان استفاده کرد. این امر به تلاش های آموزشی و پژوهشی اعضای هیات علمی دانشگاه ها بستگی دارد اما از طرف دیگر وابسته به کمک های دولتی خواهد بود و اینکه دولت بخواهد جامعه شناسی را مانند سایر علوم در مملکت رشد بدهد.
نتیجه دوم اینکه جامعه شناسی ایران در یک پیوند جدّی و نظام مند با جامعه شناسی بین المللی می تواند رشد پیدا کند و این امر هم در ارتباط با خواست دولت است. اگر دولت چنین امری را اجازه دهد و روابط را تسهیل کند در دراز مدت به این هدف می توان رسید. باید فضای جامعه شناسی ایران باز گردد. در حال حاضر از لحاظ بین المللی جامعه شناسی ایران در یک فضای بسته ای تلاش می کند و مقدار زیادی از انرژی آن تلف می شود.نتیجه سوم اینکه درست است که توانسته ایم در مدتی کوتاه مقاطع تحصیلات تکمیلی را به وجود آوریم و جامعه شناس در سطح دکترا تربیت کنیم اما این کافی نیست. حتما باید دانشجو به خارج اعزام کنیم و ضمنا پروژه های مشترک تربیت جامعه شناسان با خارجیان داشته باشیم تا هم سریع تر نیاز های پرسنلی خود را در رابطه با جامعه شناسی برطرف کنیم و هم کیفیت فارغ التحصیلان خود را در یک رقابت سالم با خارجیان افزایش دهیم.
این امر هم به همت و لطف دولت نسبت به جامعه شناسی بستگی دارد. آخرین نتیجه اینکه رابطه جامعه شناسی با دولت در ایران می تواند از نوع یک وابستگی متقابل باشد. به عبارت دیگر، دولت به رشد جامعه شناسی کمک کند تا جامعه شناسی مسائل، مشکلات و راه حل های لازم را برای کارکرد مفید دولت عرضه کند. زمانی جامعه شناسی توانایی کشف مسائل در سطح وسیع را دارد که از پشتوانه مالی برخوردار باشد و زمانی دولت می تواند از لحاظ کار کردی مفید باشد که رابطه هایش با مردم، گروه ها و سازمان ها را جامعه شناسی ترسیم کند.
کلام آخر اینکه جامعه شناسی و دولت می توانند دو روی یک سکه باشند.
دکتر عبدالعلی لهسائی زاده
استاد دانشگاه شیراز
روزنامه تهران امروز ( )
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)