نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: جرجیس

  1. #1
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    جرجیس

    سرگذشت

    جرجیس پس از پیامبری به سوی شاه شتافت و او را از بت پرستی نهی کرد.شاه چون چنین دید دستور داد او را به زندان برند و وی را شکنجه بسیار کردند و به روایتی وی را چهار بار کشتند. جرجیس هفت سال به دعوت پرداخت، و مکرٌر به عذاب و شکنجه شاه دچار گردید، و سی و چهار هزارتن از اهالی موصل از جمله همسر شاه به او ایمان آوردند.سرانجام او و همگی مومنان را کشتند و خداوند به آن قوم غضب نمود و به آتش قهر خود شهرشان و هر که در آن بود را سوزاند.

    بیشتر درباره جرجیس پیامبر:

    گویند تا 550 سال بعد از حضرت عیسی(ع) رسولی(پیامبر با کتاب) فرستاده نشد. در این دوره که فترت نامیده می‌شود از سوی خداوند پیامبری برای هدایت مردمان فرستاده می‌شد ولی تنها پیامبر اولوالعزم پس از حضرت عیسی(ع) حضرت محمد (ص) بود. در این فاصله (همون دوره فترت)پیامبرانی فرستاده شدند که از جمله ی آنها میتوان به حضرت جرجیس(ع) اشاره کرد.

    جرجیس نبی بود میان عیسی(ع) و رسول اکرم(ص). جرجیس-علیه السلام- نام پیغمبری است از اهل فلسطین

    بعضی وی را از حواریون می دانند ولی میرخواند وی را از شاگردان حواریون نوشته است و برخی نیز گویند که وی خلیفه داود بوده است حضرت جرجیس-علیه السلام- چندان مال داشت که محاسب او هم از ضبط حساب آن به عجز اعتراف میکرد.

    روزگارش همزمان با پادشاهی بود عاصی و عاتی به نام داذیانه که خود را خدا میدانست و بتی داشت "افلون" نام که آن را به دشتی بزرگ می‌برد و مردمان گرد هم می آورد و آتشی عظیم فراهم می‌ساخت و مردمان را مجبور می کرد به سجده در برابر آن بت. هرکه سجده می‌کرد، رها می‌شد و هر که سر باز می‌زد به بلای آتش گرفتار می‌آمد و پادشاه قسی دعوی می‌کرد که می‌تواند جان انسانها بگیرد یا بدانها حیات بخشد.

    روزی جرجیس را گذر بر آن پادشاه افتاد. پادشاه او را امر کرد به سجده در برابر بت. جرجیس سر باز زد. ملک بر او خشم گرفت و دستور داد او را بکشند. پس جرجیس(ع) را بکشتند اما به اذن خدای تعالی دوباره زنده شد. پادشاه بت پرست را خوف در دل افتاد. این‌بار دستور داد جرجیس(ع) را دوباره بکشند شنیع‌تر و قسی‌تر. چنان کردند و تا به استخوانهایش در هم کوبیدند چنانکه هرگز از نو حیات نیابد. جرجیس(ع) بمرد و به اذن خدای تعالی عزوجل دوباره زنده شد. پادشاه خشم گرفته از نو فرمان به قتل جرجیس داد. این بار او را بکشتند و بسوزاندند و خاکسترش به باد دادند و دوباره به اراده ی خدای از نو زنده شد و جان یافت. بارها چنین شد ولیکن پادشاه عبرت نگرفت و دست از دعوی خدایی کردن برنداشت. پس عذاب حق بر او و قومش نازل شد. جرجیس(ع) پیروانی یافت و به دعوت مردمان به پرستش نیکو خدای یگانه بپرداخت.

    عطار می نویسد:«او را زنده در آتش انداختند، گوشتهایش را با شانۀ آهنین تکه تکه کردند و چرخی را که تیغهای آهنین به آن نصب کرده بودند از روی بدنش گذراندند اما با آنکه سه بار او را کشتند هر سه بار زنده شد و سرانجام هم نمرد تا آنکه دشمنانش به آتشی که از آسمان فرستاده شد هلاک شدند...!

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #2
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    جرجیس به عنوان ضرب المثل

    روباهی مرغی به دندان گرفت تا آن را بخورد. مرغ برای آخرین درخواست از او می‌خواهد که قبل از خوردن او نام یکی از پیامبران را به زبان آورد. روباه هم که می‌دانست با آوردن نام دهانش باز و مرغ را از کف می‌دهد، نام جرجیس را بر زبان می‌آورد تا هم به خواسته مرغ عمل کرده باشد و هم دهانش بسته بماند. بر این اساس ضرب المثلی به وجود آمد تحت این عنوان که فلانی بین این همه پیامبر جرجیس را انتخاب کرده‌است و به زرنگی یک شخص در انجام یک عمل اشاره دارد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/