صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22

موضوع: شلدن آلن سیلوراستاین

  1. #1
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    شلدن آلن سیلوراستاین


    در 25 سپتامبر 1932 در شیکاگو متولد شد. نام کامل او «شلدن آلن سیلوراستاین» (Sheldon Allan Silverstein) بود.
    او در سال 1950 در ارتش آمریکا به خدمت فراخوانده شده و از همان زمان، کار نقاشی کارتونی را برای برخی مجلات آغاز کرد.

    سیلوراستاین از کودکی استعداد ذاتی خاصی در نقاشی و نوشتن داشت. خودش بعدها در جایی می نویسد که این دو کار- نقاشی و نوشتن- تنها اموری بودند که وی در آنها موفق بود:

    "وقتی بچه بودم، حدود 12 الی 14 سالگی، بیشتر ترجیح دادم که یک بازیکن بیس بال باشم و یا با دوستانم معاشرت داشته باشم. اما بیس بال بلد نبودم و خوشبختانه دختران و پسران دور و برم هم چندان از من خوششان نمی آمد. در این مورد، کاری از دست من بر نمی آمد. بنابراین شروع به نوشتن و نقاشی کردم و خوشبختانه در این دو زمینه، کسی را نداشتم که از او تقلید کنم، و یا تحت تأثیرش قرار بگیرم. بنابراین کم کم به سبک خودم دست پیدا کردم و قبل از این که با آثار نویسندگان و هنرمندان دیگر آشنا شوم، مشغول کارهای خلاقانه شدم.

    در واقع حدود سی سالگی بود که به طور جدی با آثار نویسندگان دیگر آشنا شدم. در آن زمان با وجود این که مورد توجه مردم قرار گرفته بودم، اما باز هم، کار را به هر چیز دیگر ترجیح می دادم، چون دیگر کار کردن برایم به شکل عادت درآمده بود."

    معروف ترین آثار سیلور استاین، آثاری است که او برای کودکان نوشته است، هر چند بیشتر آثار او در گروه سنی خاصی نمی گنجد و به نظر می رسد که همه آدمها در هر سنی می توانند مخاطب او قرار بگیرند.

    آثاری از او که در کتابفروشی های کودک به فروش می رسند هم از سوی مخاطبان بزرگسال مورد توجه زیادی قرار می گیرند و این از ویژگیهای خاص اشعار اوست که همه گروههای سنی می توانند با آن هم ذات پنداری کنند.
    اشعار او، در عین برخورداری از عنصر طنز، صریح، ساده و تکان دهنده هستند و هر یک، جنبه ای از زندگی را از بعدی جدید، به نمایش می گذارند. بعدی که با نظریات شناخته شده فلسفی، روان شناختی و جامعه شناسی کاملاً تفاوت دارد و نوع نگاه و فلسفه جدیدی را به زندگی مطرح می کند.

    فلسفه ای که در طی آن، انسان با ابزار طنز و سادگی، به درک صادقانه ای از خود و جهان پیرامونش نائل می شود
    سبک نگارش سیلوراستاین، سرشار از شور و انرژی و احساسی است. ویژگی اساسی نگاه او، آزادی و رهایی از هر گونه قید و بندی است که احساس و ادراک انسان را دچار قالبها و کلیشه های از پیش تعریف شده می کند.
    خود او در مقدمه کتاب «چراغی زیر شیروانی» می گوید: "من آزادم، هر کجا که دلم می خواهد می روم و هر کاری که دلم می خواهد انجام می دهم و معتقدم هر کسی باید چنین زندگی کند. نباید به هیچ کس وابسته بود".
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #2
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    بسیاری از کسانی که فکر می کنند سیلوراستاین تنها نویسنده ای برای کودکان است، وقتی می فهمند که بزرگسالان بیشتر از کودکان، از آثار او استقبال می کنند، بسیار متعجب می شوند.
    اما بزرگ ترها سیلوراستاین را بخشی از وجود خود می دانند. چرا که حرفهای ناگفته آنها را با زبان طنز بیان می کند. یکی از لقب هایی که در مورد سیلوراستاین داده شده این است: "مردی که کودکی اش را در چمدانی با خود می برد".

    وقتی که سیلوراستاین در سال 1960، نخستین کتاب کودکش را به نام «درخت بخشند» به چاپ رساند، خیلی زود به عنوان نویسنده موفق کودکان به شهرت رسید.
    هجو، نوعی سادگی و نادانی ماهرانه و بازی استادانه با لغات، از ویژگی های کار اوست. گویی که او با طبیعت انسان های هر سنی آشناست. برخلاف آنچه به نظر می رسد سیلوراستاین از ابتدا تصمیم نداشت نویسنده یا تصویر گر کتابهای کودکان شود.

    اولین بار یکی از دوستانش سیلوراستاین را قانع کرد که برای کودکان بنویسد و اولین کتاب او "درخت بخشنده" که بعدها با موفقیت زیادی روبرو شد.

    ابتدا توسط یک ویراستار مردود شناخته شد. چرا که به نظر می رسد کتاب میان ادبیات کودک و بزرگسال دست و پا می زند و چون مخاطب مشخصی ندارد، فروش خوبی نخواهد داشت.
    البته بعدها هر دو گروه کودک و بزرگسال از این کتاب استقبال کردند و کتاب "رقصهای مختلف" که حاوی مجموعه شعرها و قصه هایی برای کودکان است نیز مورد توجه بزرگسالان قرار گرفت. نویسنده در این کتاب از ورای طنز، نگاهی به پوچی و هرج و مرج حاکم بر جامعه بزرگسالان دارد و همین موضوع جاذبه اصلی کتاب از دید بزرگترها است.
    سیلوراستاین، با نگاه دو گانه و طنزآمیز خود، نویسنده ای است که تحت هیچ قالب معین و بر چسب خاصی نمی گنجد.
    روح جسور و آزاد او هیچ گونه محدودیتی را بر نمی تابد و این سرزندگی مورد توجه هر انسانی با هر سن و موقعیتی قرار می گیرد.
    سبک او، نو و منحصر به فرد است، چرا که به قول خودش: "خوشبختانه کسی در اطرافم نبود که از او تقلید کنم، پس راه خودم را دنبال کردم...."

    سرانجام ،شل سیلوراستاین که علاوه بر ادبیات کودک در کاریکاتور ، نمایشنامه ، شعر و حتی آهنگسازی و خوانندگی دست داشت ، در سال 1999 در خانه شخصی خودش در کالیفرنیا ، بر اثر سکته قلبی در گذشت .
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #3
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    چيزهايي كه نگفتم


    وقتي چمدانش را به قصد رفتن بست،
    نگفتم :(عزيزم ، اين كار را نكن .)
    نگفتم :(برگرد
    و يك بار ديگر به من فرصت بده .)
    وقتي پرسيد دوستش دارم يا نه ،
    رويم را برگرداندم.
    حالا او رفته ، و من
    تمام چيزهايي را كه نگفتم ، مي شنوم.
    نگفتم :( عزيزم متاسفم ،
    چون من هم مقّصر بودم.)
    نگفتم :(اختلاف ها را كنار بگذاريم ،
    چون تمام آنچه مي خواهيم عشق و وفاداري و مهلت است.)
    گفتم :(اگر راهت را انتخاب كرده اي ،
    من آن را سد نخواهم كرد.)
    حالا او رفته ، و من
    تمام چيزهايي را كه نگفتم ، مي شنوم.
    او را در آغوش نگرفتم و اشك هايش را پاك نكردم
    نگفتم :( اگر تو نباشي
    زندگي ام بي معني خواهد بود.)
    فكر مي كردم از تمامي آن بازي ها خلاص خواهم شد.
    اما حالا ، تنها كاري كه مي كنم
    گوش دادن به چيزهايي است كه نگفتم.
    نگفتم :(باراني ات را درآر...
    قهوه درست مي كنم و با هم حرف مي زنيم.)
    نگفتم :(جاده بيرون خانه
    طولاني و خلوت و بي انتهاست.)
    گفتم :(خدانگهدار ، موفق باشي ،
    خدا به همراهت .) او رفت
    و مرا تنها گذاشت
    تا با تمام چيزهايي كه نگفتم ، زندگي كنم.
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #4
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    ايستادن ، بيرون از پناهگاه تو


    بيرون پناهگاهت مي مانم و درون را نگاه مي كنم ،
    در حالي كه در اطرافم ، از ، هر سو ، بمب مي ريزند ،
    تو در داخل پناهگاهت چقدر سرحال و در امان و خوشحال به نظر مي آيي ،
    آيا گفته بودم كه من به اين چيزها توجه مي كنم؟
    آيا گفته بودم كه چه شگفت آور هستي؟
    و چقدر ناراحتم كه از هم جدا شده ايم.
    عزيزم ، من بيرون پناهگاه تو ايستاده ام ،
    اما اميدوارم كه در قلب تو باشم .
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #5
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    آواز ماندن

    دست از كار كشيدم ، براي اينكه ديگر كاري نداشتم ،
    و فكر كردم زمان كوتاهي در آن دور و بر پرسه بزنم .
    گفته بودم كه مثل باد غربي ، مي وزم و مي روم
    و هيچ كس نميتواند مسير زنگي ام را تغيير دهد.
    براي اينكه در گذشته هيچ وقت براي ماندن آواز نخوانده ام .
    هزار بار ، شايد هم بيشتر ترانه هاي غمگين و آوازهاي خداحافظي خوانده ام .
    و شايد عجيب به نظر مي رسد
    كه يه سمت در نمي روم ،
    آخر ، هيچ وقت براي ماندن آواز نخوانده ام .
    وقتي كه همه حرف هايم را بزنم ، مي روم .
    اما با تو كه باشم حرف هايم تمامي ندارد.
    وقتي كه به فكر فرو مي روم و در راه هاي پر پيچ و خم پرسه مي زنم
    ميل رفتن ندارم
    ديشب ، صداي سوت يك كشتي باركس قديمي را شنيدم ،
    وقتي كه در رختخوابت دراز كشيده بودم .
    انگار مي گفت : پسر ، اين همان كشتي اي است كه
    براي سوار شدن آن بار و بنه ات را جمع مي كردي ،
    اما لبخند زدم و فكر رفتن را از سر به در كردم .
    چون در گذشته ، هيچ وقت براي ماندن آواز نخوانده ام .
    هزار بار ، شايد هم بيشتر ، ترانه هاي غمگين و آوازهاي خداحافظي خوانده ام.
    و شايد عجيب به نظر مي رسد
    كه به سمت در نمي روم .
    آخر ، هيچ وقت فكر نكرده ام اين همه مدّت در يك جا بند شوم ...
    براي اينكه هيچ وقت براي ماندن آواز نخوانده ام .
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #6
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    هديه سال نو از خدا


    خدايا
    براي سال نو
    ازت شيريني مي خوام
    با يه لباس قشنگ
    يه عروسك گنده
    و اگه ممكنه "يه ذره عشق"،
    حتي اگه فقط،
    يه ذره كوچولو مونده باشه!
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #7
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    پاهاي كثيف

    آه ، پاهاي كثيفي دارم
    نمي توانم تميزشان كنم.
    پاهاي كثيفي دارم
    براي اينكه
    مدت زيادي
    در خيابان هاي كثيف« با اين و آن » دست به يقه مي شدم
    من با پاهاي كثيف از آنجا مي آيم .
    پاهاي كثيفي دارم
    كه به آنها افتخار نمي كنم .
    پاهايم كثيف اند
    ولي نمي توانم از آنها جدا شوم .
    شايد كثيف كنم
    ملافه هاي تميز و قشنگت را، عزيزكم
    با پاهاي كثيفم .
    در زنگيم ، در اين دنيا
    تنها پاهاي كثيفي دارم .
    از ميان تمامي آنچه مي توانستم به دست آورم
    تنها پاهاي كثيفي دارم .
    شما افكار لطيف و مطبوع داريد
    پاهاي كثيفي دارم ،
    كه ديگر خيلي دير شده است آنها را تميز كنم .
    پاهاي كثيف
    كثيف ، به نحوي كه نمي توان آنها را سوهان كرد .
    اما عزيزم ، مي داني چيزي كم خواهي داشت
    بدون پاهاي كثيف من .
    پاهاي كثيفي دارم
    كه نمي توان آنها را به شكل اول در آورد .
    پاهاي كثيفي دارم
    كه از خود رد كثيفش به جا مي گذارند ،
    به همين دليل ، در پي جايي هستم
    كه برافروخته نشوم
    بخاطر پاهاي كثيفم .
    پاهاي بزرگ كثيفي دارم
    كه همچنان بزرگ مي شوند
    پاهاي كثيفي دارم
    آنها هستند كه مرا راه مي برند
    اگر زمين قلبي داشت ، مي توانستم احساس كنم
    ضربانش را با كف پاهاي كثيفم .

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #8
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    چند سال بيشتر


    فرزندم ، من چند سال از تو بزرگترم ... فقط همين .
    براي پرواز موقعيت هاي بيشتري داشتم و بيشتر هم زمين خوردم .
    معني اش اين نيسن كه عاقلترم ...
    معني اش اين است كه بيشتر سختي كشيده ام .
    فرزندم ، من چند سال از تو بزرگترم ... فقط همين .
    فرزندم ، من در جاده هاي بيشتري قدم گذاشته ام ... فقط همين .
    از دويدن خسته شده ام در حالي كه تو تازه خزيدن را ياد مي گيري .
    به سمت جايي مي روي ...
    كه من آنجا بودم ... و مي دانم كه در آنجا خبري نيست .
    فرزندم ، من چند سال بيشتر از تو تجربه دارم ... فقط همين .
    حالا كه خداحافظي مي كني دخترم ، هيچ وقت از حرفت برنگرد .
    بايد پرواز كني ، براي اينكه عقاب هاي جوان صدايت مي زنند.
    و روزي ، وقتي پا به سن گذاشتي ، به يك جوان لبخند مي زني .
    و به او مي گويي ، فرزندم ، من چند سال از تو بزرگترم ... فقط همين.
    فرزندم ، من چند سال از تو بزرگترم ... فقط همين .
    مي گويي ، براي پرواز موقعيت هاي بيشتري داشتم و بيشتر هم زمين خوردم .
    معني اش اين نيسن كه عاقلترم ...
    معني اش اين است كه بيشتر سختي كشيده ام .
    فرزندم ، من چند سال بيشتر از تو تجربه دارم ... فقط همين .
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #9
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    بدبين


    همه مي گويند من بدبينم
    همه فكر مي كنند من ديوانه ام
    ظاهراً به من لبخند مي زنند
    اما از ته دل مي خواهند كه سر به تنم نباشد .
    آنها در قهوه ام سم مي ريزند .
    و در سوپ جو من خرده شيشه .
    در كفش هاي تنيسم عنكبوت مي اندازند
    و توي شيريني گردويي ا م كثافت كاري مي كنند .
    سر درآوردن از همه اينها
    كار مشكلي است .
    ببين ، پدرم يك دختر كوچولو مي خواست
    و مادرم دو قلو .
    و پدربزرگم از هيتلر خوشش مي آمد ،
    پس هر كاري كه من كرده ام اشتباه بوده .
    اما حالا ديگر مي خواهم كار را تمام كنم ،
    با اينكه لبخند مي زني ،
    اما مي دانم از اين شعر بدت مي آيد .
    آره ... مي دانم كه فقط گوش مي دهي
    چون نمي خواهي احساساتم را جريحه دار كني
    اما به محض اينكه رفتم
    به زيپ شلوارم كه باز است ، مي خندي .
    تو در قهوه ام سم مي ريزي.
    و در سوپ جو من خرده شيشه .
    تو در كفش هاي تنيسم عنكبوت مي اندازي ،
    و توي شيريني گردويي ا م كثافت كاري مي كني
    مي دانم !
    خودت را به آن راه نزن .
    مي دانم ...
    مي دانم !
    مي دانم .
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #10
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    در جستجوي سيندرلا

    از صبح تا غروب،
    از شهر به شهر،
    بدون هيچ نام و نشاني،
    من دنبال آن پاي باريك و لطيف مي گردم.
    از صبح تا غروب
    از شهر به شهر،
    اين كفش را به پاي هر دختري امتحان مي كنم.
    من هنوز هم آنها را دوست دارم اما،
    واي! از هر چه پاست بيزار شده ام.
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/