ابوعلی حسن توسی از دهقانزادگان بیهق(سبزوار) بود. از آنجا که دانشاندوزیش در شهر توس(طوس) بود
توسی خوانده میشد. وی در زمان پادشاهی غزنویان چشم به جهان گشود. وی در آغاز از دیوانسالاران و پس از برکناری عمیدالملک کندری در سال ۴۵۵ (قمری) ؛که با تحریک خود او انجام شد؛وزیر الب ارسلان و همچنین آموزگار ولیعهد خردسالش ملکشاه شد و ۲۹ سال (اندکی پیش از مرگ) در این جایگاه بود،با مرگ الب ارسلان
خواجه نظامالملک ملکشاه را که بیش از هفده یا هژده سال نداشت به شاهی رساند و خود کار گرداندن کشور ایران را که اکنون دچار گرفتاریها و نابهسامانیهای بسیاری بود به دست گرفت. به کوشش او که مرد کاردانی بود گرفتاریهای بسیاری از دستگاه سلجوقی دور شد و ملکشاه به نیرو و چیرگی بسیاری در کشور رسید. خواجه علاوه بر رتق و فتق امور مملکتی و حل مشکلات عدیده اجتماعی و اخلاقی و سایر مسائل مملکتی دست به ایجاد مدارسی زد که در تاریخ بنام وی به مدارس نظامیه مشهور است و همان مدارسند که سرمشق دانشگاهها شدند. که مهمترین آنها عبارت بودند از نظامیههای بغداد – موصل – نیشابور – بلخ – هرات – مرو – آمل – گرگان – بصره –شیراز – اصفهان. نهضتی که نظامالملک با ساختن نظامیههای متعدد بوجود آورد بزودی و با سرعتی شگفتآور در سراسر بلاد ایران و بسیاری دیگر از بلاد کشورهای اسلامی دنبال شد، بطوری که در قرنهای پنجم و ششم هیچ شهری نبود که در آن مدارس متعددی وجود نداشت چه کوچک چه بزرگ و امرا و حاکمان نیز به پیروی از وی یا برای نشان دادن علاقه خود به علم به احداث مراکز تعلیم در شهرهای خود همت گماشتند. در این مدارس درسهای زیر تدریس میشد. فقه – حدیث – تفسیر – علوم ادبی – ریاضیات– طب و حکمت همچنین کلیه مدارس دارای کتابخانههای معتبر بودند. در این مدارس هر دانشجوئی حجرهای خاص خود داشت و مقرری ماهیانه میگرفت. خوراک و خوابگاه نیز برعهده دانشگاه بود. خواجه نظامیه نیشابور را برای امام الحرمین ابوالمعالی عبدالملک عبدالله الجوینی ساخت. امام الحرمین بمدت بیست سال در این مدرسه به تدریس اشتغال داشت و شاگردانی همچون امام محمد غزالی تربیت کرد.
همچنین نگارش کتاب سیاستنامه را به دست خواجه نظامالملک میدانند.
مرگ
در واپسین سالهای پادشاهی ملکشاه میان او و خواجه اختلافاتی پیشامد که سرانجام به کنار گذاشتن او از وزیری وسپس ترور مشکوک خواجهنظامالملک انجامید. وی در ۱۰ رمضان ۴۸۵ هنگامی که با اردوی شاهی از اصفهان به بغداد میرفت در نزدیکی صحنه در کرمانشاه به دست کسی که رخت صوفیان را پوشیده بود با ضرب کارد بر سینه و رگش زخمی شد و یک روز پس از آن درگذشت. کشتن او را در آن زمان به اسماعیلیان پیوند دادند. بیست روز پس از مرگ او ملکشاه نیز درگذشت و برپایه برخی حدسهای تاریخنویسان به دست هواخواهان خواجه بدو زهر خورانده شده بود.
برخی تاریخنویسان نیز برکناری و مرگ او را میوه توطئه ترکان خاتون زن ملکشاه میدانند چرا که نظامالملک با ولیعهدی پسر وی محمود مخالف بود.
ملکشاه پس ار برکناری او تاجالملک قمی را جایگزین وی ساخت. برخی این فرد را نیز انگیزاننده کشتن خواجه میدانند.
نام کشنده وی را بوطاهر ارانی نوشتهاند که نامبرده بیدرنگ پس از انجام عملیان به دست پاسداران خواجه کشته شد.
دیدگاه و روش کشورداری خواجه نظامالملک
خواجه نظامالملک در کتاب سیاستنامه از الگوی حکومت یکپارچه مانند حکومت دوره ساسانی و دولتهای پس از اسلام که از این دولت الگوبرداری کردند مانند بوییان،سامانیان و حتا غزنویان به عنوان الگوی یک نظام آرمانی دفاع میکرد. وی دشمن سرسخت جریان فئودالی زمان بود که به دید او به پراکندگی کشور میانجامید،اگر چه خود گوی پیشی را در گسترش زمینهایش از بزرگترین زمینداران زمان خود میربود. وی دشمن سرسخت سران غُز بود که میخواستند برای خویش سرزمینی خودمختار و به دور از دید دولت مرکزی داشته باشند و تا توانست کوشید از نیرومندی خانواده شاهی و ترکان خویشاوند با آنها پیشگیری کند و در سر این راه نیز با فشار همینان از کار کنار گذاشته شد. خواجه نظامالملک پیرو کیش سنی و شافعی بود. مورخان خواجه نظام الملک را جز کسانی میدانند که آخرت را بر دنیا ترحیح میداده و همیشه در مجالس علمای دینی حضور داشته است.مشهوراست خواجه زمانی که صدای اذان را میشنیده مشغول هر کاری بوده از آن دست میکشیده و به نماز می ایستاده است و اگر موذن در اذان گفتن سستی میکرده به اوتذکر میداده است. در زمان خواجه در ایران اوج وفور نعمت بوده طوری که یکی از سیاحان میگوید در ایران نان به فراوانی و با قیمت ارزان یافت میشود این در حالی بود که در آن زمان به قول پاپ اوربان مردم اروپا از گرسنگی شکم همدیکر را پاره میکردند. خواجه جهاد را نیز جدی میگرفت به صورتی که حکومت سلجوقیان از جانب شرق به شهر کاشغر درچین و در غرب تا انتهای بخش آسیایی ترکیه پیشروی کرده بودند و نیروی دریایی ایشان شهر امپراتوری بیزانس را بشدت تهدیذ میکرد.
اثرها
او را نویسنده کتاب سیاستنامه(یا سیرالملوک) میدانند. همچنین وی در پردازش تقویم جلالی با دانشمندانی همچون خیام همکاری داشت،این تقویم در سال ۴۵۱ هجری تکمیل شد. همچنین دانشگاه نظامیه بغداد که امام محمد غزالی از آموزگاران آن بود به دستور او برپا شد. نظامیههای مشهور دیگر در اصفهان، نیشابور، بصره، موصل و هرات بودند.
لقبها
خواجه نظامالملک را در کتابهای تاریخی با هفت لقب یاد کردهاند:
- وزیر کبیر ؛از آنجا که در دستگاه سلجوقیان به بزرگی او وزیری یافت نشده بود.
- خواجهٔ بزرگ ؛برای آموزگاری ملکشاه در زمان ولیعهدی
- تاجالحضرتین ؛برای وزیری دو پادشاه
- قوامالدین ؛این لقبی مذهبی بود که فقیهان زمان بدو داده بودند.
- نظامالملک ؛لقبی که عامه بیشتر وی را با این لقب میخواندن،پس از وی در دورههای پسین تاریخ بسیاری از وزیران معتمد شاهان در ایران و هند با این لقب خوانده میشدند.
- اتابک ؛لقبی که ملکشاه پس از شاهی بدو داده بود.
- رضیامیرالمومنین ؛لقبی که خلیفه المقتدی بامرالله در سال ۴۷۵بدو داده بود.
همچنین بر روی مُهر نظامالملک این جمله نوشته شده بود: الحمد لله علی نعمه
دارایی
الب ارسلان منطقه توس را به خواجه نظامالملک بخشیده بود. وی در آبادانی این بخش ایران کوشش بسیار نمود تا آنجا که به آبادی بسیار رسید و حتی باغهای این سرزمین گردشگاه ملکشاه و ترکان خاتون شد. زمینهای خواجه را در توس با زیباترین باغهای تاریخ جهان برابر میدانستند.
سه یار دبستانی
داستانی که بسیار درباره خواجه نظامالملک و دو چهره نامدار دیگر همدوره وی یعنی خیام و حسن صباح گفته میشود ریشه در کتاب جامعالتواریخ دارد.برپایه این داستان این سه در نیشابور در یک مکتب(دبستان) درس میخواندند و آموزگارشان هم
امام موفق نامی بودهاست. این سه کودک با هم پیمان میبندند که هر کس به نان و نوایی رسید هوای دیگران را نیز داشته باشد. تا اینکه نظامالملک به وزیری رسید،به عمر خیام جیرهای دائمی از خزانه نیشابور تعیین کرد و حسن صباح را نیز با خود در امر اداره کشور شریک گردانید!البته این داستان با توجه به تفاوت سنی این سه بیشتر به افسانه میماند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)