صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14

موضوع: انجمن دوستداران ایران باستان

  1. #1
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array

    انجمن دوستداران ایران باستان

    به نام یزدان راد
    چون ایران نباشد ... تن من نباش







    درود بر شما آریایی ها


    این تاپیک جهت زنده نگهداشتن یاد ایران باستان زده شده است.
    در این تاپیک از قهرمانان و جشنها و دیگر مطالبی مربوط به ایران باستان
    می شود sسخن گفته می شود و از دوستداران ایران باستان تقاضا می شود ما را از اطلاعات خود بهرمند نمایند.

    از دوستان تقاضا می شود جهت حرکت تاپیک را به سمت سیاست و مقایسه گذشته و حال تغییر ندهند.









    پاینده باد ایران

  2. #2
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array

    پیش فرض

    پادشاههای مادها


    ماد ..
    ماد نام قومی است که به سرزمین‌های بخش غربی فلات ایران در هزاره اول پیش از میلاد مهاجرت کردند. مادها پایه‌های نخستین شاهنشاهی (۷۲۸-۵۵۰ پ.م.) آریایی‌تباران را در ایران بنیاد نهادند٬ در آغاز سدهٔ ۶ پیش. م. با شکست آشور و فتح شرق لیدیه پادشاهی ماد تبدیل به شاهنشاهی بزرگی در آسیا شد.
    شاهنشاهی ماد در زمان، هووخشتره به بزرگ‌ترین پادشاهی غرب آسیا حکومت می‌کرد و سراسر ایران را آن چنان که در نقشه سرزمین ماد هویدا است برای اولین بار در تاریخ به زیر یک پرچم اورد. هوخشثره بنیانگذار اولین قدرت ایرانی بود. پایه گذاری دولت ماد به عنوان نخستین دولت بر پایه وحدت اقوام مختلف ساکن فلات ایران با مشترکات و پیوندهای فرهنگی را باید به عنوان مهم‌ترین رویداد در تاریخ ایران به شمارآورد.
    مجموعه لشکرکشی‌های آشور به سرزمین ماد در قرن هشتم پ. م. و خطر حمله از غرب به‌وسیله دولت زورمند آشور، نیاز تشکیل یک دولت متمرکز را برای مادها که جدیدترین مهاجران به زاگرس بودند بوجود آورد.
    __________________

  3. #3
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array

    پیش فرض

    هووخشتره

    هووَخشَترَه (دوره حکومت: ۶۲۵ تا ۵۸۵ پ.م.) تواناترین شاه ماداولین پادشاهی است که یک سلطنت سراسری را در ایران تشکیل داد و ایران را به عنوان یک قدرت مهم جهان آن زمان مطرح کرد.
    نام هووخشتره پادشاه ماد را یونانیان به صورت (کی آخسارو، کیخسرو) (کیخسرو که او را صورت افسانه‌ای هووخشتره پادشاه ماد می‌پندارند. ) نوشته‌اند که درفارسی تلفظ فرانسوی آن یعنی سپاسگزاریCyaxares را نیز زیاد نوشته و بکار برده‌اند.
    به احتمال قوی، معنی نام او «خوش‌نشانه» است در معنی کسی که می‌تواند خوب نشانه‌گیری کند. ریشه نام او از فعل هَخش (Haxsh) در پارسی باستان آمده که به معنی نشانه‌گیری کردن است. اجزاء این نام عبارت‌اند از هو (خوب)+هخش (نشانه‌گیری)+تر (اضافه دستوری)
    زندگینامه ..

    هووخشترهارتش ماد را تجدید سازمان و نوسازی کرد و با شاه بابل متحد شد. برای استوارسازی این اتحاد، دختر هووخشتره به نام امتیس به همسری پسر نبوپلسر یعنی بخت النصر دوم درآمد. امتیس از زندگی در جلگه میان رود دلگیر شد و برای کوه‌های بلند میهنش دلتنگی بسیار کرد. از این رو بُخت‌النصر دوم به عنوان هدیه برای همسرش دستور ساختن باغ های معلق را داد تا بلندای دیوارهای آن برای امتیس حکم کوهساران را داشته باشد.

    تشکیل سپاه منظم

    هووخشتره، در جوانی، شکست پدرش، خشتریته را در برابر آشوری‌ها دیده بود و از آن درس عبرتی آموخته بود. او فهمید که برای مقابله در برابر آشوریان، می‌بایست نیروی نظامی مجهزی تشکیل دهد. زیرا سربازانی که رؤسای زمین دار جمع آوری می‌کنند، هرگز از عهدهٔ سپاه منظم بر نمی‌آیند. از این رو، بر آن شد که سپاهی رزمی، مانند آشور، بنا کند. این نیرو، مجهز به تیر و کمان و شمشیر و سواره نظام ماهر بود.

    بیرون راندن مهاجمان

    هووخشتره، تصمیم به بیرون راندن سکاها گرفت. او، فرماندهٔ سکاها و سردارانش را به یک میهمانی دعوت کرد و همهٔ آنان را یکجا مسموم کرد. سپس، لشکریان سکاها را از سرزمین ایران بیرون راند. ..
    حمله به امپراتوری آشور و لشکرکشی ها

    چون از جهت سکاها، آسودگی خاطر فراهم شد، هووخشتره، تصمیم به نابودی امپراتوری آشور گرفت. هووخشتره، با این نیروی نظامی، به سوی آشور حرکت کرده، و پایتخت آن یعنی شهر آشور را محاصره و فتح کرد.
    هووخشتره و نبوپلسر توانستند با همیاری، امپراتوری آشور را درهم‌شکسته و پایتخت دوم آن یعنی شهر نینوا را در ۶۱۲ پ.م فتح کنند. ساراگوس، چون در برابر مادها و بابل، تاب مقاومت نیاورد، خود و خانواده اش را در آتش، سوزاند. سپس، شهر نینوا، با خاک یکسان شد و دنیا از جنایات دولت ستمگر آشور، رهایی یافت.
    پس از این پیروزی، مادها بین النهرین شمالی، ارمنستان و بخش‌هایی از آسیای صغیر و بخش شرقی رود قزل ایرماق را نیز ضمیمه امپراتوری خود کردند. در این شرایط رود قزل ایرماق به عنوان مرز بین امپراتوری قدرتمند ماد و سرزمین لیدیه شد. جنگ معروف بین ماد‌ها و لیدی‌ها که با نام نبرد قزل ایرماق معروف است، در ۲۸ ماه می‌۵۸۵ قبل از میلاد مسیح، به دلیل کسوف ناگهانی پایان یافت.
    نبرد بین ماد و سکا را هرودت اینگونه نقل می کند:
    "گروهی از سکاهای کوچ گر که با بقیه دشمنی داشت به سرزمین مادها گریخت و به آنجا پناه برد.در این زمان شاه مادها هووخشتره ٫ پسر فرورتیش ٫ پسر دیاکو بود.وی در ابتدا با این سکاها خوش رفتاری کرد و به آنها پسرانی داد تا به آنها هنر تیراندازی و زبان آنها را بیاموزند.بعد از مدتی که همیشه سکاها به بیرون به شکار می رفتند و چیزی می آوردند.اما یک بار دست خالی برگشتند.هووخشتره با آنها بدرفتاری کرد و به آنها ناسزا گفت.با رفتاری که با آنها شده بود و با توجه به این که مقام و شانشان صدمه دیده بود تصمیم گرفتند که یکی از بچه هایی که در حال آموزش بودند را بکشند و قطعه قطعه کنند.و به عنوان گوشت شکار به هووخشتره هدیه کنند و زمانی که این کار کردند به آلایتس پسر سادایتس در سردیس پناه ببرند.این کار انجام شد و هووخشتره و مهمانانش از آن گوشت خوردند و سکاها با انجام این کار متقاضی حفاظت آلایتس شدند.
    بعد از این به خاطر این که آلایتس سکاها به هووخشتره تحویل نمی داد وقتی وی آن ها طلب می کرد.بین سکاها و مادها جنگ به پا شد و تا پنج سال طول کشید.که در این سال ها گاهی مادها سکاها را عقب می راندند و گاهی سکاها مادها را به عقب می راندند و همچنین در شب نیز می جنگیدند.با این حال به جنگ با نتیجه برابر خود ادامه دادند.در ششمین سال نبردی در گرفت که تا جنگ شروع شد روز شب شد.و این تغییر روز را تالس میلسی برای لیدی ها پیشگویی کرده بود و این همین سال را مشخص کرده بود.مادها و لیدی ها وقتی دیدند که روز شب شد دست از جنگ برداشتند و هر دو مشتاق بودند که صلح برپا شود.و کسانی که بین آنها صلح به پا کردند سینسیس کیکیلیانی و لابینتوس بابلی بودند.این ها کسانی بودند که هر دو را تشویق به سوگند خوردن کردند و مبادله ازدواجی را به پا کردند تا آلایتس دختر خود آرینس را به ایشتوویگو پسر هووخشتره بدهد چون بدون یک رابطه قوی صلح پایدار نخواهد ماند.
    هووخشتره پس از این که جنگ با پیروزی پسرش، آستیاگ یا ایشتوویگو به پایان رسید از دنیا رفت. آستیاگ پدربزرگ مادری شاهنشاه کوروش کبیر، و پدر خوانده پرنسس ماندانا (مادر کوروش کبیر) بود
    __________________

  4. #4
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array

    پیش فرض

    مانایی ها
    مانایی ها از اقوام صاحب نام و نشانی بودند که در ناحیه ی ماد آتروپاتن یا آذربایجان کنونی، در سده های نخستین هزاره ی نخست پیش از میلاد تا زمانی که جزیی از دولت بزرگ ماد گردیدند، از جمله دولت های منطقه ای به شمار می رفتند.
    ویژگی های قومی جامعه ی مانایی را چنین دانسته اند :
    مقارن هزاره ی نخست، مخلوطی از طوایف مهاجر و بومی - قفقازی و آریایی - به نام «مانای» در نواحی جنوب شرقی دریاچه ی اورمیه تا حدود جنوب غربی دریای کاسپین (مازندران)، به خصوص بین حدود مراغه تا بوکان و سقز امروزی سکونت داشتند.
    بیشتر پژوهشگران برآنند که مانایی ها شامل اتحادیه ای از طوایف منطقه بودند و خود از گذشته، بخشی از سازمان های حکومتی لولوبی - گوتی را تشکیل می دادند.
    آنان با پیروزی بر دیگر اتحادیه های منطقه، دولت مانا را پایه گذاری کردند. آشوری ها به طور بی امان، در فرصت های مختلف برای حمله و غارت، به سرزمین مانا حمله می بردند و در هر یورش در پی ویرانگری خود، جمعی را به اسارت می گرفتند که حضور صنعتگران و هنرمندان مانایی در میان آنان، غنیمتی گرانبها برای آشوریان به شمار می رفت. آنان از وجود این اسرا در کار رونق شهرهای آشور، به ویژه نینوا بهره می جستند. میان مانایی ها و اورارتوها نیز با وجود پیوندهای بسیار نزدیک فرهنگی، بر سر گسترش منطقه ی نفوذ سیاسی درگیری هایی وجود داشت. ..
    مانایی ها، هم از نظر اقتصادی، هم از نظر آفرینش آثار هنری، صاحب توان و رشد فرهنگی والایی بودند. به همین دلیل، در زمان ایجاد حکومت قدرتمند ماد، سرزمین مانا به اعتباری قلب و مهمترین کانون فرهنگ و تمدن امپراتوری را دربرگرفت.
    ..
    مسلما مانای پیشین، مرکز اقتصادی و فرهنگی حکومت ماد بود. این ناحیه از دیگر نواحی ماد از لحاظ اقتصادی پررونق تر بود و در آن، آبادترین کشتزارها و بیشه ها وجود داشت.
    مبنای اقتصاد مانا را دامپروری و گله داری تشکیل می داد. مانایی ها در خلق آثار هنری، در زمینه ی معماری و فلزکاری وسفالگری و به ویژه آثار تزیین طلا و آجرهای نقش دار، از اعتبار و هنر والایی برخوردار بودند. تاکنون، در سه محل با انجام کاوش های باستان شناسی آثار با ارزشی که به نام مانایی شهرت دارد به دست آمده است. این سه محل، عبارت اند از : زیویه، حسنلو و قلایچی.
    قلعه ی زیویه در 54 کیلومتری جنوب شرقی سقز و در شمال روستایی به همین نام،
    حسنلو در 9 کیلومتری شمال شرقی نقده و 12 کیلومتری جنوب غربی دریاچه ی اورومیه
    و قلایچی در حومه بوکان واقع شده اند.
    آثار هنری پرارزش و مشهور به دست آمده در زیویه و حسنلو، از نظر نشان دادن پیشرفت های خیره کننده ی فرهنگ و تمدن فلات ایران در هزاره ی نخست پیش از میلاد دارای اهمیتی بنیادین هستند. کاوش های انجام شده ی چند سال اخیر در قلایچی و به دست آمدن بنایی که به احتمال نیایشگاه مردم منطقه بوده است، از نظر بیان ارزش های هنر معماری، از جمله کاربرد آجرهای نقش دار گوناگون، حکایت از توانایی های آفرینش هنری ساکنان بخش غربی ایران در هزاره ی نخست پیش از میلاد دارد. در حقیقت، این شیوه را از تمدن کهن تری در فلات ایران، یعنی ایلامیان به ارث برده و آن را به اوج شکوفایی رسانده بودند.

    دولت مانا در دهه ی نخست سده ی هفتم پیش از میلاد جزیی از دولت بزرگ ماد به شمار می رفت. دو گروه دیگر یعنی سکاها و سیمری ها از نظر نژادی و زبانی، با مادها از یک بن و ریشه بودند. در حال حاضر با توجه به اطلاعات کمی که در دست داریم، غیر ممکن است بتوانیم مادی ها را از سکایی ها و سیمری ها جدا نماییم. زیرا فرهنگ و تمدن این اقوام کاملا به هم بستگی داشته است. این عقیده را «هرتسفلد» پس از مطالعه ی نقوش برجسته ی تخت جمشید اظهار کرد و از آن دفاع نمود، و امروزه ما با کمال اطمینان می توانیم آن را بیان کنیم.
    __________________

  5. کاربر مقابل از Sara12 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  6. #5
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array

    پیش فرض

    کوروش بزرگ (۵۷۶-۵۲۹ پیش از میلاد)، همچنین معروف به کوروش دوم نخستین شاه و بنیان‌گذار دودمان شاهنشاهی هخامنشی است. شاه پارسی، به‌خاطر بخشندگی‌، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایه‌گذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن برده‌ها و بندیان، احترام به دین‌ها و کیش‌های گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شده‌است.
    ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان، که وی سرزمین‌های ایشان را تسخیر کرده بود، او را سرور و قانونگذار می‌نامیدند. یهودیان این پادشاه را به منزله مسح‌شده توسط پروردگار بشمار می‌آوردند، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک می‌دانستند.

  7. #6
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array

    پیش فرض

    آریوبرزن


    آریوبَرزَن (در زبان یونانی Aριoβαρζάνης) نام سردار ایرانی بود که در کوههای پارس در برابر سپاه اسکندر مقدونی ایستادگی کرد و خود و سربازانش تا واپسین تن کشته شدند.نام آریوبرزن در پارسی کنونی به گونه آریابرزین هم گفته و نوشته می‌شود که به معنی ایرانی باشکوه است.

    Ariobarzanes نگاره ای نو از آریوبرزن








    جای و چگونگی نبرد

    نبردگاه آریوبرزن و اسکندر را در چند جای گوناگون حدس زده اند،به نظر می آید نبردگاه جایی در استان کهگیلویه و بویراحمد کنونی یا غرب استان فارس و یا بنا بر برخی روایت ها اطراف شهر ارجان یا آریاگان (بهبهان کنونی) باشد. به هر روی ناآشنایی اسکندر با منطقه به سود پارسیان بود ولی یک چوپان که تاریخنگاران نامش را لی‌بانی نوشته‌اند راه گذر از کوهستان را به مقدونیان نشان می‌دهد و اسکندر می تواند آریوبرزن و یارانش را به دام اندازد. (گفته می شود اسکندر پس از پایان جنگ آن اسیر را به خاطر خیانت می کشد). آریوبرزن با ۴۰ سوار و ۵۰۰۰ پیاده خود را بی‌پروا به سپاه مقدونی زد و شمار بسیاری از یونانیان را کشت و خود نیز تلفات بسیاری داد، ولی موفّق گردید از محاصرهٔ سپاه مقدونی بگریزد.
    چون از محاصره بیرون آمد خواست تا به کمک پایتخت بشتابد و آن را پیش از رسیدن سپاه مقدونی اشغال کند. اما لشگر اسکندر که از راه جلگه به پارس رفته بودند، مانع او شدند. در این هنگام وی به مخاطرهٔ سختی افتاد، ولی راضی نشد تسلیم گردد. گفته می شود ایستادگی آریوبرزن یکی از چند ایستادگی انگشت شمار در برابر سپاه اسکندر بوده است. ..
    بر پایه یادداشتهای روزانه كالیستنس مورخ رسمی اسكندر، ۱۲ اوت سال ۳۳۰ پیش از میلاد، نیروهای اسکندر مقدونی در پیشروی به سوی پرسپولیس پایتخت آن زمان ایران، در یک منطقه كوهستانی صعب العبور (دربندپارس، تكاب در كهگیلویه) با یک هنگ ارتش ایران (۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ نفر) به فرماندهی آریو برزن رو به رو شد و از پیشروی باز ایستاد. این هنگ چندین روز مانع ادامه پیشروی ارتش ده ها هزار نفری اسكندر شده بود كه مصر، بابل و شوش را پیشتر گرفته بود و در سه جنگ، داریوش سوم را شكست و فراری داده بود. سرانجام این هنگ با محاصره كوهها و حمله به افراد آن از ارتفاعات بالاتر از پای درآمد و فرمانده سرسخت آن نیز برخاک افتاد. ..
    مورخ دربار اسكندر نوشته است كه اگر چنین مقاومتی در نبرد گوگمل در (كردستان كنونی عراق) در برابر ما صورت گرفته بود، شكست مان قطعی بود. در گوگمل با خروج غیر منتظره داریوش سوم از صحنه، واحدهای ارتش ایران نیز كه در حال پیروز شدن بر ما بودند؛ در پی او دست به عقب نشینی زدند و ما پیروز شدیم. داریوش سوم در جهت شمال شرقی ایران فرار كرده بود و آریو برزن در ارتفاعات جنوب ایران و در مسیر پرسپولیس به ایستادگی ادامه می داد.
    نبرد سپاه آریوبرزن شگفت آور بود. آريوبرزن با شمار اندکی سوار و پياده خود را به سپاه عظيم دشمن زد. گروهی بسيار از آنان را به خاک افكند و با اينكه بسياری از سربازان خود را از دست داد، توانست حلقه ی سپاه دشمن را بشكافد. او می خواست زودتر از یونانیان خود را به تخت جمشيد برساند تا بتواند از آن دفاع كند. در اين هنگام آن قسمت از سپاه اسكندر كه در جلگه مانده بود، راه را بر او گرفت. لازم به یادآوری است که یوتاب (به معنی درخشنده و بیمانند) خواهر آریو برزن نیز فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را برعهده داشت و در کوه ها راه را بر اسکندر بست . یوتاب همراه برادر به مقابله با سپاه اسکندر رفتند و به خاطر نبود نیروی کافی همگی به دست سپاه اسکندر کشته شدند. در کتاب اتیلا نوشته ی لویزدول امده که در اخرین نبرد او اسکندر که از شجاعت او خوشش امده بود به او پیشنهاد داده بودکه تسلیم شود تا مجبور به کشتن او نشود ولی اریوبرزن گفته بود( شاهنشاه ایران مرا به اینجا فرستاده تا از این مکان دفاع کنم و من تا جان در بدن دارم از این مکان دفاع خواهم کرد.)) اسکندر نیز در جواب او گفته بود(شاه تو فرار کرده .تو نیز تسلیم شو تا به پاس شجاعتت تو را فرمانروای ایران کنم.)) ولی اریو برزن جواب داده بود(پس حالا که شاهنشاه رفته من نیز در این مکان می مانم و انقدر مبارزه میکنم تا بمیرم))واسکندر که پایداری او را دیده بود دستور داد تا او را از راه دور و با نیزه و تیر بزنند.و انها انقدر با تیر و نیزه اورا زدند که یک نقطه ی سالم در بدن او باقی نماند.پس از مرگ او او را درهمان محل به خاک سپردند و روی قبر او نوشتند "به یاد لئونیداس"

    مقایسه ی آریوبرزن با همتای یونانی

    نبرد آریوبرزن درست ۹۰ سال پس از ایستادگی لئونیداس یکم در برابر ارتش خشایارشا در جنگ ترموپیل رخ داد كه آن هم در ماه اوت بود و از این نظر این دو واقعه ی تاریخی بسیار همانند یکدیگرند. اما تفاوت میان مقاومت لئونیداس و ایستادگی آریوبرزن در این است؛ كه یونانیان در ترموپیل، در محل بر زمین افتادن لئونیداس، یک پارک و بنای یاد بود ساخته و مجسمه او را برپا داشته اند و واپسین سخنانش را بر سنگ حک كرده اند تا از او سپاسگزاری شده باشد، ولی از آریوبرزن جز چند سطر ترجمه از منابع دیگران اثری در دست نیست.از شباهت های مرگ لئو نیداس با اریو برزن این است که هر دو در راه محافظت از یک معبر مردند و لئونیداس نیز مانند اریو برزین حاضر به تسلیم نشدو خشایار شا دستور داده بود او را ان قدر با تیر و نیزه زدند تا از پا در امد.و به دلیل همین شباهت در از خودگذشتگی او و اریو برزن بود که اسکندر دستور داده بود روی قبر اریوبرزن بنویسند به "یاد لئو نیداس".
    __________________

  8. #7
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array

    پیش فرض

    deygaan
    دی به آذر روز از دی ماه برابر با 8 دی در گاهشماری ایرانی
    واژه ی دی که در اوستا «دتهوش»(Dathush) یا «دزوه»(Daz-vah) می باشد به معنی دادار یا آفریننده و آفریدگار است که همیشه به مانند صفتی برای اهورامزدا آورده شده است.
    واژه ی «دی» از مصدر «دا» آمده است که در اوستا و فارسی هخامنشی (پارسی باستان) و سانسکریت به معنی دادن، آفریدن، ساختن، و بخشیدن، است.
    در پهلوی «داتن»(Datan) و در فارسی «دادن» شده است و «داتر»(Dater) که در پهلوی «داتار» و در فارسی «دادار» یا آفریدگار گفته می شود و در خود اوستا در آفرینگان گاهنبار بند 11 صفت دتهوش برای دهمین ماه سال بکار رفته است.
    ابوریحان بیرونی درباره ی «دی» می گوید :
    «... دی ماه، نخستین روز آن خرم روز است و این روز و ماه هر دو به نام خداوند است که «هرمز» نامیده می شود، یعنی حکیم و دارای رای و آفریدگار. در این روز عادت ایرانیان چنین بوده که پادشاه از تخت شاهی پایین می آمد و جامه ای سفید می پوشید و در بیابان بر فرش های سپید می نشست و دربان و یساولان را که شکوه پادشاه با آن هاست به کنار می راند و هر کس که می خواست پادشاه را ببیند، خواه دارا و خواه نادار بدون هیچ گونه نگهبان و پاسبان، نزد شاه می رفت و با او به گفتگو می پرداخت و در این روز پادشاه با برزگران می نشست و در یک سفره با آن ها خوراک می خورد و می گفت : من مانند یکی از شماها هستم و با شماها برادرم، زیرا استواری و پایداری جهان به کارهایی است که به دست شما انجام می شود و امنیت کشور نیز با من است، نه پادشاه را از مردم گریزی است و نه مردم را از پادشاه ...» .. ..
    چهار جشن منسوب به «دی» یا «دادار»(خداوند - هرمزد) :
    1- اورمزد و دی ماه در نخستین روز دی ماه
    2- دی به آذر و دی ماه در هشتمین روز دی ماه
    3- دی به مهر و دی ماه پانزدهمین روز دی ماه
    4- دی به دین و دی ماه بیست و سومین روز دی ماه

    که «کوشیار گیلانی» در «زیج جامع» این روزها را «دی جشن» می نامد

  9. #8
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array

    پیش فرض

    داریوش یکم
    داریوش (به پارسی باستان: ‎20px OldPersian DA‎‎25px OldPersian A‎‎19px OldPersian RA‎‎23px OldPersian YA‎‎25px OldPersian VA‎‎21px OldPersian U‎‎20px OldPersian SHA‎)، پسر ویشتاسپ، ملقب به داریوش بزرگ یا داریوش اول، سومین پادشاه هخامنشی بود. وی با کمک دیگر نجبای پارسی با کشتن گئوماتمغ که به عنوان بردیا فرزند کوروش بزرگ بر تخت نشسته بود سلطنت را به خاندان هخامنشی بازگرداند. پس از آن به فرونشاندن شورشهای داخلی پرداخت. نظام شاهنشاهی را استحکام بخشید و سرزمینهایی چند به شاهنشاهی الحاق کرد. آغاز ساخت پارسه (تخت جمشید) در زمان پادشاهی او بود. از دیگر کارهای او حفر ترعه‌ای بود که دریای سرخ را به رود نیل و از آن طریق به دریای مدیترانه پیوند می‌داد. آرامگاه او در دل کوه رحمت در مکانی به نام نقش رستم در مرودشت فارس (نزدیک شیراز) است. شهرت او در غرب به خاطر وقوع نبرد ناموفق ایرانیان با یونانیان در مکانی به نام ماراتن، در زمان اوست .. ..
    165px Darius
    داریوش بزرگ


    180px Darius Vase
    تصویر داریوش بزرگ روی یک گلدان یونان باستان


    185px Achaemenid coin daric 420BC front
    سکه دوره هخامنشی ۴۹۰ سال پیش از میلاد

  10. #9
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array

    پیش فرض

    وقایع زمان داریوش بزرگ

    180px Koorosh magnify clip
    مجلس بارعام داریوش اول؛ موزه خانه زینت الملوک در شیراز



    داریوش در طول ۳۶ سال پادشاهی خود اقداماتی به شرح زیر انجام داد.
    ۱- فرونشانی شورشیان داخلی و استحکام قدرت مرکزی: داریوش در طول ۷ سال و ۱۹ جنگ توانست شورشیان داخلی را فروبنشاند.از جمله شورشهای انجام گرفته می‌توان به شورش عیلام و شورش بابل اشاره نمود.
    ۲- ساماندهی تشکیلات داخلی کشور: داریوش اهتمام فراوانی از خود برای ساماندهی تشکیلات داخلی کشور به خرج داد به طوریکه نظام تشکیلاتی که وی بنیان نهاد مدتها بعد با اندک تغییری توسط سایر حکومتها از جمله سلوکیه، ساسانیان و حتی اعراب دنبال گردید.از جمله اقدامات داریوش در این زمینه می‌توان به ایجاد راه شاهی که سارد پایتخت لیدی را به شوش پایتخت هخامنشیان وصل می‌کرد، ضرب سکه دریک، تقسیم قلمرو شاهنشاهی به قسمت‌هایی به نام ساتراپ و... اشاره نمود. ..
    ۳- لشگرکشی به س کستان: از جمله اقدامات داریوش لشگرکشی به ***تان بود که چندان توفیقی برای ایرانیان نداشت.
    ۴- نبرد با یونانیان: داریوش اول، پس از فرونشاندن تقریبی شورشهای داخلی کشور، اقدامات اقتصادی، فرهنگی و نظامی خود را آغاز کرد. یکی از مهمترین و جاودانه ترین عمل او، لشکرکشی او در پایان عمرش به یونان بود. نبردی که به گفته بسیاری از مورخین، زمینه های نابه سامانی، تضعیف و در نتیجه ازهم پاشیدگی سلسله هخامنشیان در ایران باستان شد. به طور خلاصه: در اواخر حكومت داريوش اول، بخش وسيعي از آسياي صغير جزء قلمروي هخامنشان بود. از جمله: مصر،‌ تركيه(تراكه)و... با اين حال، حاكمان بعضي از اين مناطق، به تحريك دولت شهراي يوناني، سر به شورش افراشته بودند و خواهان استقلال داخلي بودند. معروفترين دولت شهرهاي يوناني كه در اين شورشها دست داشتند، اسپارت(Sparta) و آتن(Athen) بودند كه خود اين دوشهر در كشور يونان جنگها و درگيريهاي ديرينه اي با يكديگرداشتند. داريوش اول به جاي آنكه ابتدا شورشيان را تنبيه كند،‌به جنگ با متحرك شورشها يعني يونان و شهرهاي اين كشور رفت. هنگامي كه سپاه ايران به دروازه هاي شهر آتن رسيد، مردم آتن با پايداري و شجاعت تمام، از شهر خود دفاع كرده و مانع سقوط شهرشان شدند. داريوش پس از مدتها محاصره ي شهر آتن، دستور داد تا سپاهش از همان راهي كه آمده بودند، به ايران باز گردند. اين نبرد كه به جنگ ماراتن(Marathon)معروف شد، بعدها در فرهنگ حماسي يونانيان، همانند ديگر داستانهاي اساطيري، جايگاه وسيعي را به خود اختصاص داد كه پيامدهاي آن تا به امروز در فرهنگ و زندگي مردم يونان به چشم ميخورد. سالها بعد، داريوش اول باز نقشه اي براي لشكركشي دوباره به يونان كشيد ولي در اين كار ناكام ماند و پس از مدتي درگذشت. ..
    ۵- جنگیدن با اقوام اسکیت روی رودخانه دانوب و لشکرکشی به اروپا که برای مدتی طولانی دزدان سیت را فرونشاند
    __________________

  11. #10
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    865
    Array

    پیش فرض

    کتیبه‌های داریوش

    داریوش از خود کتیبه های بسیاری بر جا گذاشته است که ممهمترین آنها کتبه بیستون در کرمانشاه است که به سه زبان : عیلامی، اکدی و فارسی باستان می باشد. از دیگر کتیبه های داریوش می توان به: کتیبه حفر کانال سوئز،کتیه نقش رستم، لوح های زرین و سیمین که در پی آپادانای تخت جمشید به دست آمده اند و کتیبه صفه تخت جمشید اشاره نمود.
    کاهنان مصری در سندی که از خود برجای نهاده‌اند خشنودی مردم مصر از داریوش را چنین بیان داشته‌اند: «داریوش که زادۀ نیت (مادرِ زمین) و متولی سائیس (معبد مادرِ خدایان مصری) است کارهائی را که خدا به‌ارادۀ خویش آغاز کرده بود به‌انجام رساند (یعنی هرچه در مصر کرد، همان بود که خواست خدا بود).… وقتی او در شکم مادرش بود نیت وی‌را فرزند خویش دانست،… دست خود را با کمان به‌سویش برد تا دشمنانِ وی‌را براندازد، همان‌گونه که برای فرزند خودش رع کرده بود.… او نیرومند است و دشمنانش را در همۀ سرزمینها نابود می‌کند. شاه مصر عُلیا و مصر سُفلی داریوش، که تا ابد جاوید بماناد، شاه بزرگ، پسر ویشت‌اَسپَه هخامنشی، پسر او (یعنی پسر نیت) است، و نیرومند و جهان‌گیر است. مردم سرزمینهای دور با هدایای خود رو به‌سویش می‌آورند و برایش خدمت می‌کنند»
    کاهن بزرگ مصر که رئیس مدارس پزشکی مصر بوده دربارۀ داریوشچنین نوشته است: شاهنشاه داریوش، شاهِ همۀ کشورهای بیگانه، شاه مصر عُلیا و سُفلی وقتی در شوش بود به‌من فرمان داد که به‌مصر برگردم و تأسیسات حیات‌بخش پزشکی مصر را نوسازی کنم. … آن‌گونه که شاهنشاه فرمان داده بود مأموران شاهنشاه مرا از این‌زمین به‌آن زمین بردند تا به مصر رساندند. هرچه شاهنشاه دستور داده بود را انجام دادم. کارمندان را به‌خدمت گرفتم همه از خاندانهای سرشناس نه از مردم عادی. آنها را زیر دستِ کاردانان و استادان گماشتم تا پیشۀ پزشکی فراگیرند. فرمان شاهنشاه چنین بود که باید همه چیزهای شایسته و بایسته به‌آنها تحویل داده شود تا پیشۀ خود را به‌خوبی انجام دهند. من هرچه لازم بود و هر ابزاری که پیشترها در کتابها مقرر شده بود را در اختیار آنها گذاشتم. شاهنشاه چنین دستور داده بود، زیرا به‌فضیلت این علم واقف بود. او می‌خواست که بیماران شفا یابند. او اراده کرده بود که ذکر خدایان را جاوید سازد، معابد را آباد بدارد، جشنها و اعیاد دینی با شکوه بسیار برگزار شود.

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/