بازی‌های سیاه کودکان در دخمه «شغال»

راز اتاقک مرد روباه‌صفت در پارکینگ یک مجتمع مسکونی با اعترافات کودکانه پسر‌بچه‌ای فاش شد.

مرد میانسال همسایه به بهانه داشتن یک‌استراحتگاه اتاقکی ساخته بود و کودکان را به آنجا می‌کشید تا تسلیم نیت شوم خود کند. مرداد‌ماه سال‌جاری پسر‌بچه‌ 5 ساله‌ای به همراه دختر همسایه در پارکینگ مجتمعی در غرب پایتخت در حال بازی کردن بود که مادر جوان از غیبت طولانی کودک خود نگران شد و با آسانسور به پارکینگ آمد. صدای کودکان دیگر شنیده نمی‌شد. قدم به قدم حیاط مجتمع را به جست‌وجوی پسرش پرداخت اما هیچ رد پایی از کودک خردسالش وجود نداشت. سراسیمه از در مجتمع خارج شد، تصور می‌کرد پسرش به خیابان رفته است. طول خیابان را دوید ولی هیچ اثری از مهرداد پیدا نکرد. اشک صورتش را پوشانده بود. نمی‌دانست به همسرش چه باید بگوید. وقتی وارد آپارتمان شد پسرش را دید که به سویش می‌دود. وی با دیدن پسر
5 ساله‌اش خیلی خوشحال شد اما در صورتش غم پنهانی‌ای موج می‌زد. مادر جوان که به خاطر غیبت طولانی وی ناراحت بود، شروع به سؤال کردن از کودکش کرد. مهرداد می‌لرزید. هراس در سکوتش بود. نمی‌دانست چه باید بگوید. تنها می‌گفت آن سوی مجتمع با نگین در حال بازی بوده است. وقتی مهرداد عصبانیت مادرش را دید راز توطئه سیاه پیرمرد روباه‌صفت را فاش کرد. زن که با گفته‌های سیاه پسر 5 ساله‌اش روبه‌رو شد به شعبه پنجم دادسرای هاشمی رفت. این زن به بازپرس موسوی گفت: مدتی بود که پی به غیبت‌های طولانی پسرم برده بودم. وقتی برای بازی داخل پارکینگ مجتمع می‌رفت، ساعت‌ها طول می‌کشید که دوباره به خانه بیاید. دیروز وقتی نگرانش شدم به طبقه پایین رفتم ولی هیچ صدایی نشنیدم. همه جا را زیر پا گذاشتم اما نتوانستم مهرداد را پیدا کنم. وقتی به داخل مجتمع بازگشتم او را به همراه دختر همسایه‌مان دیدم. آشفته بود، می‌دانستم اتفاقی افتاده است تا اینکه با گریه گفت مرد همسایه آنها را به اتاقک پارکینگ می‌کشاند و تحت آزار و اذیت قرار می‌دهد. پسرم در حالی‌که می‌لرزید گفت پیرمرد تهدیدشان کرده که اگر کسی از این ماجرا بویی ببرد آنها را خواهد کشت.

با ادعاهای این زن بازپرس موسوی تحقیقات را برای افشای زوایای این پرونده آغاز کرد. وقتی پیرمرد مجتمع 10 طبقه‌ای غرب پایتخت دستگیر شد، پیش روی قاضی شعبه پنجم قرار گرفت. این مرد در بازجویی‌های نخست دخالت در هر اقدام سیاهی را نپذیرفت. اما وقتی مرد روباه‌صفت پیش روی طعمه‌های خود قرار گرفت، چاره‌ای جز اعتراف ندید. پیرمرد شیطان‌صفت در اعترافاتش گفت: انبار خانه‌‌مان را که در پارکینگ قرار داشت تبدیل به اتاق کارم کرده بودم و بیشتر ساعات روز را در آنجا سپری می‌کردم. وقتی بچه‌های همسایه‌ها را در پارکینگ مشغول بازی می‌دیدم در یک فرصت مناسب آنها را تحت نظر می‌گرفتم و به بهانه دادن اسباب‌بازی کودکان را به استراحتگاه اتاقکی می‌کشاندم و آنان را طعمه نقشه سیاه خود می‌کردم. با ادعای این مرد که خانواده‌اش در طبقه پنجم مجتمع زندگی می‌کردند، همسرش پیش روی قاضی قرار گرفت و گفت: همسرم سال‌هاست که در آن استراحتگاه اتاقکی زندگی می‌کند و کمتر به خانه می‌آید. همیشه اسباب‌بازی‌های رنگی می‌خرید و در اتاقش آویزان می‌کرد تا نوه‌ها و بچه‌های کوچک را به اتاقش بکشاند و با آنها بازی کند. هیچ‌وقت سر از کارهایش در‌نیاوردم خیلی مرموز بود. با ادعاهای این زن، بازپرس پرونده متهم را با قرار وثیقه قانونی راهی زندان کرد تا دیگر اقدامات سیاه این مرد روشن شود.