صفحه 9 از 30 نخستنخست ... 567891011121319 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 , از مجموع 299

موضوع: دیوان اشعار عبید زاکانی

  1. #81
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    سپیده‌دم به صبوحی شراب خوش باشد

    نوا و نغمه‌ی چنگ و رباب خوش باشد


    بتی که مست و خرابی ز چشم فتانش

    نشسته پیش تو مست و خراب خوش باشد


    سحرگهان چو ز خواب خمار برخیزی

    خیال بنگ و نشاط شراب خوش باشد


    میان باغ چو وصل نگار دست دهد

    کنار آب و شب ماهتاب خوش باشد


    شمایل خوش جانان به خواب دیدم دوش

    امید هست که تعبیر خواب خوش باشد


    عبید این دو سه بیتک به یک زمان گفته است

    گرش تو گفت توانی جواب خوش باشد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #82
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    جوقی قلندرانیم بر ما قلم نباشد

    بود و وجود ما را باک از عدم نباشد


    سلطان وقت خویشم گرچه زروی ظاهر

    لشگر کشان ما را طبل و علم نباشد


    مشتی مجردانیم بر فقر دل نهاده

    گر هیچمان نباشد از هیچ غم نباشد


    در دست و کیسه‌ی ما دینار کس نبیند

    بر سکه‌ی دل ما نقش درم نباشد


    جان در مراد یابی در حلقه‌ای که مائیم

    رندان بی‌نوا را نیل و بقم نباشد


    چون ما به هیچ حالی آزار کس نخواهیم

    آزار خاطر ما شرط کرم نباشد


    در راه پاکبازان گو لاف فقر کم زن

    همچون عبید هر کو ثابت قدم نباشد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #83
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    شرم دار ایدل از این دهر رهائی تا چند

    بیخودی تا به کی و بیهده رائی تا چند


    نیست کار تو به سامان و کیائی به نوا

    غره گشتن به چنین کار و کیائی تا چند


    با چنین مال و بقائی و متاعی که تراست

    لاف قارونی و دعوی خدائی تا چند


    تن مقیم حرم و دل به خرابات مغان

    کرده زنهار نهان زیر عبائی تا چند


    دنیی و آخرتت هر دو هوس میدارد

    یک جهت باش چو مردان دو هوائی تا چند


    ضامن نفس گر اینست بدین راضی شو

    غم درویشی و بی‌برگ و نوائی تا چند


    از در رحمت حق جوی گشایش چو عبید

    بر در بسته‌ی مخلوق گدائی تا چند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #84
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    دلم زین بیش غوغا بر نتابد

    سرم زین بیش سودا بر نتابد


    ز شوقت بر دل دیوانه‌ی ماست

    غمی کان سنگ خارا بر نتابد


    غمت را گو بدار از جان ما دست

    که این ویرانه یغما بر نتابد


    بیا امشب مگو فردا که اینکار

    دگر امروز و فردا بر نتابد


    سرت در پای اندازیم چون زلف

    اگر زلفت سر از پا بر نتابد


    عبید از درد کی یابد رهائی

    چو درد دل مداوا بر نتابد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #85
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ز سوز عشق من جانت بسوزد

    همه پیدا و پنهانت بسوزد


    ز آه سرد و سوز دل حذر کن

    که اینت بفسرد آنت بسوزد


    مبر نیرنگ و دستان پیش او کو

    به صد نیرنگ و دستانت بسوزد


    به دست خویشتن شمعی نیفروز

    که در ساعت شبستانت بسوزد


    چه داری آتشی در زیر دامان

    کز آن آتش گریبانت بسوزد


    دل اندر وصل من بستی و ترسم

    که ناگه تاب هجرانت بسوزد


    ندارد سودت آنگاهی که یابی

    عبید آن نامسلمانت بسوزد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #86
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    وداع کعبه‌ی جان چون توان کرد

    فراقش بر دل آسان چون توان کرد


    طبیبم میرود من درد خود را

    نمیدانم که درمان چون توان کرد


    مرا عهدیست کاندر پاش میرم

    خلاف عهد و پیمان چون توان کرد


    به کفر زلفش ایمان هرکه آورد

    دگر بارش مسلمان چون توان کرد


    مرا گویند پنهان دار رازش

    غم عشقست پنهان چون توان کرد


    گرفتم راز دل بتوان نهفتن

    دوای چشم گریان چون توان کرد


    عبید از عشق اگر دیوانه گردد

    بدین جرمش به زندان چون توان کرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #87
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    عاشق شوریده ترک یار نتوانست کرد

    صبر بی‌دل کرد و بی‌دلدار نتوانست کرد


    جان چو با عشق آشنا شد از خرد بیگانه گشت

    همدمی زین بیش با اغیار نتوانست کرد


    راستی را حق به دستش بود انکارش مکن

    مدعی را محرم اسرار نتوانست کرد


    نام سرمستان عاشق پیش مستوران نگفت

    هیچکس منصور را به ردار نتوانست کرد


    نفس کافر سالها کوشید و چندان کازمود

    ترک معشوق و می و زنار نتوانست کرد


    زاهد از محراب بیرون رفت و در میخانه جست

    تا قیامت روی در دیوار نتوانست کرد


    التماس بوسه‌ای کردم از او تن در نداد

    خاطر ما خوش بدین مقدار نتوانست کرد


    دوش بر رخسار زردم دید و چندان کاب زد

    بخت خواب آلود را بیدار نتوانست کرد


    ای عبید ار غافلی از عشق انکارش مکن

    هیچ عاقل عشق را انکار نتوانست کرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #88
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    علی‌الصباح که نرگس پیاله بردارد

    سمن به عزم صبوحی کلاله بردارد


    چکاوک از سرمستی خروش در بندد

    ز شوق بلبل دلخسته ناله بردارد


    به صد جمال درآمد عروس گل به چمن

    صباش دامن گلگون غلاله بردارد


    وجوه قرض میم هست لیک میترسم

    که می‌فروشم نام از قباله بردارد


    خنک نسیم بهاری که در جهد سحری

    ز روی چون گل ساقی کلاله بردارد


    خوشا کسی که در آن دم به بانک بلبل مست

    ز خواب ناز نشیند پیاله بردارد


    عبیدوار بزن پنج کاسه می کان می

    ز پیش دل غم پنجاه ساله بردارد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #89
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    خرم آن کس که غم عشق تو در دل دارد

    وز همه ملک جهان مهر تو حاصل دارد


    جور و بیداد و جفا کردن و عاشق کشتن

    زیبد آنرا که چنین شکل و شمایل دارد


    عاشق دلشده را پند خردمند چه سود

    رند دیوانه کجا گوش به عاقل دارد


    مبتلائیست که امید خلاصش نبود

    هرکه بر پای دل از عشق سلاسل دارد


    تا دم بازپسین غرقه‌ی دریای غمش

    مدعی باشد اگر چشم به ساحل دارد


    هرکه خواهد که کند از تو مرادی حاصل

    حاصل آنست که اندیشه‌ی باطل دارد


    میکشد ساعد سیمین تو ما را و عبید

    میل بوسیدن سرپنجه‌ی قاتل دارد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #90
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    چشمش به یک کرشمه دل از دست ما ببرد


    بنمود روی خوب و خجل کرد ماه را

    بگشاد زلف و رونق مشگ ختا ببرد


    تاراج کرد دین و دل از دست عاشقان

    سلطان نگر که مایه‌ی مشتی گدا ببرد


    جان و دلی که بود مرا چون به پیش او

    قدری نداشت هیچ ندانم چرا ببرد


    میداد عقل دردسری پیش از این کنون

    عشقش درآمد از درم آن ماجرا ببرد


    سودای زلف او همه کس می‌پزد ولی

    این دولت از میانه نسیم صبا ببرد


    گفتیم حال عجز عبید از برای او

    نگرفت هیچ در وی و باد هوا ببرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 9 از 30 نخستنخست ... 567891011121319 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/