ساقي كجاست شط شرابي كه داشتم
آن شعلة شكفته در آبي كه داشتم
گم شد ميان معركة مرگ و زندگي
شوريده رند خانه*خرابي كه داشتم
كاري نبود بر سپر سينة سپهر
شب سوز نيزه*دار شهابي كه داشتم
در جاده*هاي تف*زده، پاي درنگ سوخت
از التهاب شور و شتابي كه داشتم
بر من مگير اگر كه به حيلت ربوده**اند
زاغان سفله*بال عقابي كه داشتم
از چشم دل به*گونة زردم چكيده* است
خون*گريه*هاي زخم عتابي كه داشتم
كابوس روزمرگي ما عشوه مي*فروخت
در تنگناي دوزخ خوابي كه داشتم
بغض هزار*سالة من در گلو شكست
افتاد از نفس تب و تابي كه داشتم
از اينكه غيرت و دل دريا شدن نداشت
سيلاب اشك من به سرابي كه داشتم
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)