صفحه 9 از 11 نخستنخست ... 567891011 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 , از مجموع 109

موضوع: مهدي سهيلي

  1. #81
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    آرام تر بگذر!


    ای مسافر!
    ای جدا ناشدنی!
    گامت را آرام تر بردار_
    از برم، آرام تر بگذر_
    تا به کام دل ببینمت.
    بگذار از اشک سرخ_
    گذرگاهت را چراغان کنم.


    آه! که نمی دانی_
    سفرت روح مرا به دونیم میکند.
    و شگفتا که زیستن، با نیمی از روح، تن را می فرساید.


    بگذار بدرقه کنم_
    واپسین لبخندت را_
    و آخرین نگاه فریبنده ات را.


    مسافر من!
    آنگاه که میروی_
    کمی هم واپس نگر باش.
    با من سخنی بگو.
    مگذار یکباره از پا درافتم_
    فراقِ صاعقه وار را_
    برنمی تابم.
    جدایی را لحظه لحظه به من بیاموز.
    آرام تر بگذر.


    تو هرگز مشاعیت کننده نبودی_
    تا بدانی وداع چه صعب است.
    وَداع، توفان می آفریند.


    اگر فریاد رعد را در طوفانِ وداع نمی شنوی_
    بارانِ هنگام طوفان را که می بینی!
    آری باران اشک بی طاقتم را که می نگری.


    من چه کنم؟
    تو پرواز میکنی
    و من پایم به زمین بسته است.
    ای پرنده!
    دست خدا بهمراهت
    اما نمیدانی_
    که بی تو به ای خون_
    اشک در رگ هایم جاریست
    از خود تهی شده ام
    نمیدانم تا باز گردی_
    مرا خواهی دید؟

    23 فروردین 1366


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #82
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    بغض


    در اين جهان لا يتناهي،
    آيا، به بيگناهي ماهي،
    - ( بغضم نمي گذارد، تا حرف خويش را
    از تنگناي سينه بر آرم ! )
    گر اين تپنده در قفس پنجه هاي تو،
    اين قلب بر جهنده،
    آه، اين هنوز زنده لرزنده،
    اينجا، كنار تابه !
    در كام تان گواراست ؛
    حرفي دگر ندارم ! ...


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #83
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    نگاهي در سكوت

    خداوندا! به دلهاي شكسته
    به تنهايان در غربت نشسته
    به آن عشقي كه از نام تو خيزد
    بدان خوني كه در راه تو ريزد
    به مسكينان از هستي رميده
    به غمگينان خواب از سر پريده
    به مرداني كه در سختي خموشند
    براي زندگي جان مي فروشند
    همه كاشانه شان خالي از قوت است
    سخنهاشان نگاهي در سكوت است
    به طفلاني كه نان آور ندارند ـ
    سر حسرت ببالين ميگذارند
    به آن « درمانده زن » كز فقر جانكاه ـ
    نهد فرزند خود را بر سر راه
    بآن كودك كه ناكام است كامش
    ز پا ميافكند بوي طعامش
    به آن جمعي كه از سرما بجانند
    ز « آه » جمع، « گرمي » ميستانند
    به آن بيكس كه با جان در نبرد است
    غذايش اشك گرم و آه سرد است
    به آن بي مادر از ضعف خفته ـ
    سخن از مهر مادر ناشنفته
    به آن دختر كه ناديدي گناهش
    عبادت خفته در شرم نگاهش
    به آن چشمي كه از غم گريه خيز است
    به بيماري كه با جان در ستيز است
    به داماني كه از هر عيب پاك است
    به هر كس از گناهان شرمناك است ـ
    دلم را از گناهان ايمني بخش
    به نور معرفت ها روشني بخش
    (( بيست و نهم اسفند 1350 ))


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #84
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    قافله پشت قافله!


    شکوه مکن، دژم مشو یار ز راه می رسد
    رنج فراق، طی شود مهر به ماه می رسد
    *
    یوسف من مکن گله از غم و درد بی کسی
    قافله پشت قافله بر سر چاه می رسد
    *
    ای به عزیزی آشنا! بیم چه داری از بلا؟
    هر که نترسد از خطر زود به جاه می رسد
    *
    غمزده از خزان مشو غنچه ز شاخه می دمد
    نوبت بانگ بلبلان خواه نخواه می رسد
    *
    ناله ی بی سبب مکن شِکوه ز تیره شب مکن
    از سخنم عجب مکن وقت پَگاه می رسد
    *
    های! به غم نشستگان! مژده دهم به خستگان
    جانب دلشکستگان لطف اِلاه می رسد
    *
    پای بکوب و کف بزن عود بساز و دف بزن
    شِکوه مکن، دژم مشو یار ز راه می رسد.


    اردیبهشت 1366


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #85
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    صدای شکفتن!


    چو شب از راه رسد، گوش کن به لحظه ی خفتن
    بود سکوت شبانه، زمان راز شنفتن
    زهر نسیم، به گوشت رسد نوای گذشتن
    زهر جوانه ی گل بشنوی صدای شکفتن!

    مهرماه 1365


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #86
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    می رسد روزی...!

    عاقبت صید سفر شد یار ما، یادش بخیر

    نازنینی بود و از ما شد جدا، یادش بخیر!
    *
    با فراقش یاد من تا عهد دیرین پَر گرفت
    گفتم ای دل، سالهای جانفزا یادش بخیر!
    *
    آن لب خندان که شب های غم و صبح و نشاط
    بوسه میزد همچو گل بر روی ما یادش بخیر!
    *
    با همه بیگانه ماندم تا که از من دل بُرید
    صحبت آن دلنوازِ آشنا، یادش بخیر!
    *
    روز شیدایی دلم رقصد که سامان زنده باد
    شام تنهایی به خود گویم سُها یادش بخیر!
    *
    آن زمان ها کز گل دیدار فرزندان خویش
    داشتم گلخانه در باغ صبا یادش بخیر!
    *
    من جوان بودم میان کود کانِ گرمخوری
    روزگار الفت و عهدِ وفا یادش بخیر!
    *
    شب که از ره می رسیدم، خانه شورانگیز بود
    ای خدا! آن گیر.دار بّچه ها یادش به خیر!
    *
    شیون سامان به کیوان بود از جور سهیل
    زان میان اشک سهُا وان ماجرا یادش به خیر!
    *
    تار گیسوی سهیلا بود در چنگ سروش
    قیل و قال دخترم در سراسر یادش به خیر!
    *
    قصُه می گفتم برای کود کان چون شهرزاد
    داستان دزد و نارنج طلا یادش به خیر!
    *
    سال های عشرت ما بود و فرزندان چو ماه
    ای دریغ آن سال ها، وان ماه ها یادش بخیر!
    *
    یار رفت و عمر رفت و جمع ما پاشیده شد
    راستی خوش عشرتی بود ای خدا یادش بخیر!
    *
    می رسد روزی که من از من نمیند غیر یاد
    آن زمان بر تربتم گویی که ها: یادش بخیر!

    فروردین1366


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #87
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    تیر باران تگرگ!

    به بستان، تیر بارانِ تگرگ است

    برای غنچه و گل، روز مرگ است
    درخت از جور طوفان ناله دارد
    بلورِ اشک بر (مژگان برگ) است

    قیطریّه، پائیز 1365


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #88
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    سرمای تنهایی!

    چمن شد خالی از گل، باغبانان را چه پیش آمد؟
    چه شد آوای بلبل، نغمه خوانان را چه پیش آمد؟
    *
    به میدان ها نمی بینم نشانی از هماوردی
    به رزم قهرمانی، پهلوانان را چه پیش آمد؟
    *
    ز داغ سر و بالایان کمان شد قامت پیران
    ز جور تیرِ دشمن، نوجوانان را چه پیش آمد؟
    *
    به جز تلخی نمیروید ز لب ها، شور شادی کو؟
    الا ای همنفَس! شیرین زبانان را چه پیش آمد؟
    *
    گلندامی به پیغامی دل ما را نمی جوید
    کجا شد دلنوازی، را چه پیش آمد؟
    *
    نه تیری از نگاهی، نه کمند از گیسوان بینی
    بگو ای سروقد! ابرو کمانان را چه پیش آمد؟
    *
    عزیزان در سفر رفتند و مادرها به غربت ها
    ز اینان کس نمیداند که آنان را چه پیش آمد؟
    *
    به هر مجلس که بنشینی سکوت تلخ می بینی
    چه شد شیرین زبانی، نکته دانان را چه پیش آمد؟
    *
    در این سرمای تنهایی، بسی بر خویش میلرزم
    نمیداند کسی افسرده جانان را چه پیش آمد؟
    *
    بهار آمد ولی یک غنچه از بستان نمیروید
    چمن شد خالی از گل، باغبانان را چه پیش آمد؟

    دی ماه 1355


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #89
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    سفر مکن!

    هر چه کنی بکن ولی، از بر من سفر مکن

    یا که چو میروی، مرا وقت سفر خبر مکن
    *
    گر چه به غم ستاده ام نیست توانِ دیدنم
    شعله مزن برآتشم از بر من گذر مکن
    *
    روز جدایی ات مرا یک نگه تو می کُشد
    وقت وداع کردنت برزخ من نظر مکن
    *
    دیده به در نهاده ام تا شنوم صدای تو
    حلقه به در بزن، مرا عاشق دربه در مکن
    *
    من کع ز پا نشسته ام مرغک پر شکسته ام
    زود بیا که خسته ام زینهمه خسته تر مکن
    *
    گرچه به دور زندگی تن به قضا نهاده ام
    آتشم این قدَر مزن رنجه ام این قَدر مکن
    *
    یوسفِ عمر من، بیا! تنگدلم برای تو
    رنج فراق، می کُشد خون به دل پدر مکن
    *
    هر چه که ناله می کنم گوش به من نمیکنی
    یا که مرا ز دل ببر یا ز برم سفر مکن.

    خرداد 1366


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #90
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    گوش به زنگ!

    نمیدانی دلم بسیار تنگست
    میان ما و تو دیوار سنگست
    به امّیدی که برگردی دوباره
    نگاهم بر در و گوشم به زنگست!


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 9 از 11 نخستنخست ... 567891011 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/