صفحه 9 از 43 نخستنخست ... 567891011121319 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 , از مجموع 900

موضوع: دیوان اشعار سعدی

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    یارا بهشت صحبت یاران همدمست

    دیدار یار نامتناسب جهنمست


    هر دم که در حضور عزیزی برآوری

    دریاب کز حیات جهان حاصل آن دمست


    نه هر که چشم و گوش و دهان دارد آدمیست

    بس دیو را که صورت فرزند آدمست


    آنست آدمی که در او حسن سیرتی

    یا لطف صورتیست دگر حشو عالمست


    هرگز حسد نبرده و حسرت نخورده‌ام

    جز بر دو روی یار موافق که در همست


    آنان که در بهار به صحرا نمی‌روند

    بوی خوش ربیع بر ایشان محرمست


    وان سنگ دل که دیده بدوزد ز روی خوب

    پندش مده که جهل در او نیک محکمست


    آرام نیست در همه عالم به اتفاق

    ور هست در مجاورت یار محرمست


    گر خون تازه می‌رود از ریش اهل دل

    دیدار دوستان که ببینند مرهمست


    دنیا خوشست و مال عزیزست و تن شریف

    لیکن رفیق بر همه چیزی مقدمست


    ممسک برای مال همه ساله تنگ دل

    سعدی به روی دوست همه روزه خرمست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #2
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرامست

    ای مجلسیان راه خرابات کدامست


    هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند

    ما را غمت ای ماه پری چهره تمامست


    برخیز که در سایه سروی بنشینیم

    کان جا که تو بنشینی بر سرو قیامست


    دام دل صاحب نظرانت خم گیسوست

    وان خال بناگوش مگر دانه دامست


    با چون تو حریفی به چنین جای در این وقت

    گر باده خورم خمر بهشتی نه حرامست


    با محتسب شهر بگویید که زنهار

    در مجلس ما سنگ مینداز که جامست


    غیرت نگذارد که بگویم که مرا کشت

    تا خلق ندانند که معشوقه چه نامست


    دردا که بپختیم در این سوز نهانی

    وان را خبر از آتش ما نیست که خامست


    سعدی مبر اندیشه که در کام نهنگان

    چون در نظر دوست نشینی همه کامست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #3
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    این باد بهار بوستانست

    یا بوی وصال دوستانست


    دل می‌برد این خط نگارین

    گویی خط روی دلستانست


    ای مرغ به دام دل گرفتار

    بازآی که وقت آشیانست


    شب‌ها من و شمع می‌گدازیم

    اینست که سوز من نهانست


    گوشم همه روز از انتظارت

    بر راه و نظر بر آستانست


    ور بانگ مذنی می‌آید

    گویم که درای کاروانست


    با آن همه دشمنی که کردی

    بازآی که دوستی همانست


    با قوت بازوان عشقت

    سرپنجه صبر ناتوانست


    بیزاری دوستان دمساز

    تفریق میان جسم و جانست


    نالیدن دردناک سعدی

    بر دعوی دوستی بیانست


    آتش بنی قلم درانداخت

    وین حبر که می‌رود دخانست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #4
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    این خط شریف از آن بنانست

    وین نقل حدیث از آن دهانست


    این بوی عبیر آشنایی

    از ساحت یار مهربانست


    مهر از سر نامه برگرفتم

    گفتی که سر گلابدانست


    قاصد مگر آهوی ختن بود

    کش نافه مشک در میانست


    این خود چه عبارت لطیفست

    وین خود چه کفایت بیاست


    معلوم شد این حدیث شیرین

    کز منطق آن شکرفشانست


    این خط به زمین نشاید انداخت

    کز جانب ماه آسمانست


    روزی برود روان سعدی

    کاین عیش نه عیش جاودانست


    خرم تن او که چون روانش

    از تن برود سخن روانست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #5
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    چه رویست آن که پیش کاروانست

    مگر شمعی به دست ساروانست


    سلیمانست گویی در عماری

    که بر باد صبا تختش روانست


    جمال ماه پیکر بر بلندی

    بدان ماند که ماه آسمانست


    بهشتی صورتی در جوف محمل

    چو برجی کفتابش در میانست


    خداوندان عقل این طرفه بینند

    که خورشیدی به زیر سایبانست


    چو نیلوفر در آب و مهر در میغ

    پری رخ در نقاب پرنیانست


    ز روی کار من برقع برانداخت

    به یک بار آن که در برقع نهانست


    شتر پیشی گرفت از من به رفتار

    که بر من بیش از او بار گرانست


    زهی اندک وفای سست پیمان

    که آن سنگین دل نامهربانست


    تو را گر دوستی با ما همین بود

    وفای ما و عهد ما همانست


    بدار ای ساربان آخر زمانی

    که عهد وصل را آخرزمانست


    وفا کردیم و با ما غدر کردند

    بر سعدی که این پاداش آنست


    ندانستی که در پایان پیری

    نه وقت پنجه کردن با جوانست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #6
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    هزار سختی اگر بر من آید آسانست

    که دوستی و ارادت هزار چندانست


    سفر دراز نباشد به پای طالب دوست

    که خار دشت محبت گلست و ریحانست


    اگر تو جور کنی جور نیست تربیتست

    و گر تو داغ نهی داغ نیست درمانست


    نه آبروی که گر خون دل بخواهی ریخت

    مخالفت نکنم آن کنم که فرمانست


    ز عقل من عجب آید صواب گویان را

    که دل به دست تو دادن خلاف در جانست


    من از کنار تو دور افتاده‌ام نه عجب

    گرم قرار نباشد که داغ هجرانست


    عجب در آن سر زلف معنبر مفتول

    که در کنار تو خسبد چرا پریشانست


    جماعتی که ندانند حظ روحانی

    تفاوتی که میان دواب و انسانست


    گمان برند که در باغ عشق سعدی را

    نظر به سیب زنخدان و نار پستانست


    مرا هرآینه خاموش بودن اولیتر

    که جهل پیش خردمند عذر نادانست


    و ما ابری نفسی و لا ازکیها

    که هر چه نقل کنند از بشر در امکانست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #7
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست

    که راحت دل رنجور بی‌قرار منست


    به خواب درنرود چشم بخت من همه عمر

    گرش به خواب ببینم که در کنار منست


    اگر معاینه بینم که قصد جان دارد

    به جان مضایقه با دوستان نه کار منست


    حقیقت آن که نه درخورد اوست جان عزیز

    ولیک درخور امکان و اقتدار منست


    نه اختیار منست این معاملت لیکن

    رضای دوست مقدم بر اختیار منست


    اگر هزار غمست از جفای او بر دل

    هنوز بنده اویم که غمگسار منست


    درون خلوت ما غیر در نمی‌گنجد

    برو که هر که نه یار منست بار منست


    به لاله زار و گلستان نمی‌رود دل من

    که یاد دوست گلستان و لاله زار منست


    ستمگرا دل سعدی بسوخت در طلبت

    دلت نسوخت که مسکین امیدوار منست


    و گر مراد تو اینست بی مرادی من

    تفاوتی نکند چون مراد یار منست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  11. #8
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ز من مپرس که در دست او دلت چونست

    ازو بپرس که انگشت‌هاش در خونست


    و گر حدیث کنم تندرست را چه خبر

    که اندرون جراحت رسیدگان چونست


    به حسن طلعت لیلی نگاه می‌نکند

    فتاده در پی بیچاره‌ای که مجنونست


    خیال روی کسی در سرست هر کس را

    مرا خیال کسی کز خیال بیرونست


    خجسته روز کسی کز درش تو بازآیی

    که بامداد به روی تو فال میمونست


    چنین شمایل موزون و قد خوش که تو راست

    به ترک عشق تو گفتن نه طبع موزونست


    اگر کسی به ملامت ز عشق برگردد

    مرا به هر چه تو گویی ارادت افزونست


    نه پادشاه منادی ز دست می مخورید

    بیا که چشم و دهان تو مست و میگونست


    کنار سعدی از آن روز کز تو دور افتاد

    از آب دیده تو گویی کنار جیحونست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  12. #9
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    امشب سبکتر می‌زنند این طبل بی‌هنگام را

    یا وقت بیداری غلط بودست مرغ بام را


    یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ما تاراج شد

    ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را


    هم تازه رویم هم خجل هم شادمان هم تنگ دل

    کز عهده بیرون آمدن نتوانم این انعام را


    گر پای بر فرقم نهی تشریف قربت می‌دهی

    جز سر نمی‌دانم نهادن عذر این اقدام را


    چون بخت نیک انجام را با ما به کلی صلح شد

    بگذار تا جان می‌دهد بدگوی بدفرجام را


    سعدی علم شد در جهان صوفی و عامی گو بدان

    ما بت پرستی می‌کنیم آن گه چنین اصنام را


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  13. #10
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    با همه مهر و با منش کینست

    چه کنم حظ بخت من اینست

    شاید ای نفس تا دگر نکنی

    پنجه با ساعدی که سیمینست


    ننهد پای تا نبیند جای

    هر که را چشم مصلحت بینست


    مثل زیرکان و چنبر عشق

    طفل نادان و مار رنگینست


    دردمند فراق سر ننهد

    مگر آن شب که گور بالینست


    گریه گو بر هلاک من مکنید

    که نه این نوبت نخستینست


    لازمست احتمال چندین جور

    که محبت هزار چندینست


    گر هزارم جواب تلخ دهی

    اعتقاد من آن که شیرینست


    مرد اگر شیر در کمند آرد

    چون کمندش گرفت مسکینست


    سعدیا تن به نیستی درده

    چاره با سخت بازوان اینست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 9 از 43 نخستنخست ... 567891011121319 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/