صفحه 9 از 32 نخستنخست ... 567891011121319 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 , از مجموع 317

موضوع: برگی از تاریخ ایران

  1. #81
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    جاماسب

    جاماسپ کیستی : صدر اعظم، فیلسوف،
    اختربین و کیمیاگر ایرانی دوره : ایران باستان نام خانوادگی : هوگوه منصب : وزیر گشتاسب شاه لقبها : فرزانه، حکیم، بیدخش جنسیت : مرد معنی نام : اسب داغخورده همسر : پوروچیستا دختر زرتشت پسران : گرامی، هنگاوروش برادر : فرشوشتر کارهای مهم : "پیشگویی آینده"،
    پایهگذاری آیینهای
    جشن بهمنگان جاماسپ فرزند هوگوه (Hvogva) وزیر



    گشتاسب شاه (از پادشاهان کیانی و فرزند لهراسپ که زرتشت در زمان او ظهور کرد) بودهاست. جاماسب همسر پوروچیستا جوانترین دختر زرتشت بود. جاماسپ را از نخستین فیلسوفان ایرانی میدانند.


    بر اساس روایات زرتشتی، جاماسپ و برادرش فرشوشتر از حامیان زرتشت بودهاند. و زرتشتیان در جشن بهمنگان، به یاد جاماسپ جامه سفید میپوشند. پوشندگان لباس سفید در حقیقت با این عمل نمادین بیزاری و برائت خود را از هرگونه ناپاکی و پلیدی، خونریزی و کشتار و آزار و اذیت حیوانات نشان داده و با دستههای گل سفید به دیدار یکدیگر میرفتند و این گلها را به یکدیگر تقدیم میکردند. و بر آنند که جاماسپ، وزیر گشتاسب این کارها را در این روز انجام دادهاست.


    در منظومه پهلوی یادگار زریران از جاماسپ با صفت «بیدخش» به معنی صدر اعظم نام برده شدهاست. کتابی نیز به نام جاماسبنامه به زبان پارسی میانه در دست است که به پازند و فارسی هم ترجمه شدهاست. این کتاب پاسخهای جاماسپ به گشتاسپ را دربرمیگیرد و موضوعی فلسفی دارد.


    به نظر میرسد در نوشتههای یونانی جاماسپ را به صورت پرکساسپ آوردهاند. پسران

    جاماسپ گرامی و هنگاوروَش (Hanghaurvaungh) بودند.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #82
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خسرو يكم



    230px Kasra Anushirvan the Just
    خسرو یکم معروف به خسرو(كسری) انوشیروان دادگر، شاهنشاه ساسانی بود. پادشاهی انوشیروان از سال 531 تا سال 579 میلادی ادامه داشت.
    ریشهشناسی لقب

    صورت پهلوی واژهٔ انوشیروان انوشگروان است که از دو جزء انوشگ و روان تشکیل شدهاست. انوشگ (در فارسی کنونی انوشه) به معنی بیمرگ، باقی یا خوش و خرم[۱] است. معنی جزء دوم هم که مشخص است. پس انوشهروان را میتوان تحتاللفظی روان بیمرگ یا روان خوش و خرم ترجمه کرد. لیکن مورد استعمال این ترکیب در پهلوی شبیه آنِ مرحوم در فارسی کنونیاست. مثلاً در کتیبهٔ پهلوی یادبودی که در کازرون پیدا شدهاست در چند سطر اول چنین آمدهاست: «<۱> این آرامگاه <۲>[برای] انوشروان نیکزاد <۳> دخت مهرین شاد <۴> کرد (ساخته شد)...»[۲]

    پادشاهی

    او پسر قباد پسر پیروز بود. مادر وی دختری دهقان بود. قباد در نیشاپور او را بزنی گرفت. پس از قباد بر سر پادشاهی با برادران خود کبوس و جام به ستیزه برخاست و بیاری مهبود وزیر بپادشاهی رسید. او در آغاز حکومت خود طرفداران آیین مزدک را قتلعام کرد.
    انوشیروان عادت و آیین و شمایل نیکو داشت و عدل و داد نیکو نهاد. ترتیب خراج ملک و ضبط لشکر داد و دفتر عرض و عارض، او پیدا کرد. کتاب کلیله و دمنه در عهد او از هند به ایران آوردند.
    ظهور خسرو اول مطلع درخشانترین دورهٔ عهد ساسانی است. فرقهٔ خطرناک مزدکی مغلوب و سرکوب شده بود در داخله صلح و سلم حکمفرما بود. در روایات شرقی خسرو اول نمونهٔ دادگستری و جوانمردی و رحمت است و مؤلفان عرب و ایرانی حکایات بسیار در وصف جد و جهد او برای حفظ عدالت نقل کردهاند.
    مشهورترین بنایی که پادشاهان ساسانی ساختهاند قصری است که ایرانیان طاق کسری یا ایوان کسری مینامند و هنوز ویرانهٔ آن در محلهٔ اسپانبر موجب حیرت است. ساختمان این بنا را به خسرو اول انوشیروان نسبت دادهاند.
    عهد بزرگ تمدن ادبی و فلسفی ایران با سلطنت خسرو انوشیروان آغاز میشود. ایران در زمان انوشیروان چنان عظمتی یافت که حتی از عهد شاهپوران بزرگ نیز درگذشت و توسعهٔ ادبیات و تربیت معنوی این عهد را کیفیت مخصوص بخشید.
    خسرو انوشیروان از دودمان ساسانیان و یکی از بزرگترین پادشاهان ایران بود که به دادگری پرآوازه شدهاست. او جنبش مزدکیان را سرکوب کرد، در برابر زیادهخواهیهای رومیها ایستاد، حبشیها را از یمن بیرون کرد، به یورشهای هفتالیان به خاک ایران پایان داد، دانشگاه گندیشاپور را به کوشش وزیر خردمندش، بزرگمهر، رونق داد و سازمان اداری، مالی و ارتش پارس را بهبود بخشید. در نزدیک ۵۰ سال فرمانروایی انوشیروان(۵۷۹-۵۳۱ میلادی)، سرزمین ایران از سند تا دریای سرخ گسترش یافت.

    250px ChosroesHuntingScene

    سخن فردوسی


    فردوسی بزرگ درباره به تخت نشستن او میفرماید:
    چو کسری نشست از بر گاه نو.................همی خواندندی ورا شاه نو

    بشاهی بر او خواندند آفرین.................بفرمان او شد زمان و زمین

    جهان تازه شد از سر گاه اوی.................ابا گرگ و میش آب خوردی بجوی

    بگفتند کان شاه جاوید باد....................فرش برتر از فر جمشید باد

    ز بس خوبی و داد و آیین اوی...................وزان نامور دانش و دین اوی

    ورا نام کردند نوشیروان.......................که مهرش جوان بود و دولت جوان[۱]
    پیشین:
    قباد یکم شاهنشاه ایران 579میلادی - 531میلادی
    بعدی:
    هرمز چهارم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #83
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هرمز چهارم، (ترکزاد) (۵۷۹ – ۵۹۰ م.)، وی معروفترین هرمزهای ساسانی و پسر انوشیروان عادل بود. بسال ۵۷۹ تکیه بر جای پدر زد و جنگ با رومیان را تا ۵۸۹ م. ادامه داد. در اثنای جنگ با روم ترکان به ایران تاختند و بهرام چوبین سردار دلاور ایرانی مأمور سرکوبی ترکان شد و آنان را تار و مار کرد و خاقان ترک را کشت و پسرش را اسیر کرد. آنگاه مأمور جنگ با رومیان شد و شکست خورد و هرمز تحقیرش کرد، شورید و رو به تیسفون نهاد. و چون بزرگان و نجبای پایتخت نیز از هرمز ناخشنود بودند ضد او برخاستند. هرمز گریخت ولی وستهم و بندوی برادران زنش او راگرفتند و ابتدا نابینا کردند و بعد کشتند.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #84
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بهرام ششم ( بهرام چوبين )

    اسپهبد بهرام مهران معروف به بهرام چوبین از قهرمانان ملی ایران در دوران ساسانیان به شمار میرود.
    او از خانواده اشرافی اشکانی مهران بود و در ری به دنیا آمد.[۱] در دوران ساسانیان بهترین افسران ارتش ایران از خاندان مهران برخاسته بودند. بهرام به علت بلندی قد و عضلانی بودن اندام به چوبین (مانند چوب) معروف شده بود.وی از سوی شاهنشاه ایران، خسرو هرمز فرمانروا چارک شمال غربی بود(یک چهارم قلمرو ایران، از ری تا مرز شمالی گرجستان و داغستان کنونی شامل ارمنستان، آذرپایگان و کردستان). در آن زمان، ایران به چهار ابراستان تقسیم شده بود که هرکدام را چارک نوشتهاند. وی از میهندوستان بنام ایرانی است که وفاداری خود را به اثبات رساندهاست.برخی از تاریخ نگاران بر این باورند که دودمان سامانیان که باعث احیای فرهنگ و زبان فارسی شد از نسل بهرام چوبین هستند.


    کارهای بزرگ


    ساخت جنگ افزاری تازه

    بهرام چوبین هنگام بازدید از محل فوران نفت خام در ناحیه بادکوب (باکو) در ساحل جنوبی غربی دریای مازندران و آگاهی از قدرت اشتعال این ماده، تصمیم گرفت که از آن نوعی سلاح تعرضی ساخته شود و این کار به مهندسان ارتش واگذار شد. ظرف مدتی کوتاهتر از یک سال، پیکانی ساخته شد که بی شباهت به راکتهای امروز نبود و این پیکان حامل گوی دوکی شکل آغشته به نفت خام بود که از روی تختهای که بر پشت قاطر قرارداشت با کشیدن زه پرتاب میشد. طرز پرتاب آن بی شباهت به کمان نبود. دستگاه از یک زه (روده خشک شده) و چوب گز (نوعی درخت مناطق خشک) ساخته شده بود که آن را بر تخته سوار میکردند و دارای یک ضامن بود و پنج مردخدمه آن را تشکیل میدادند که دو نفر از آنان کمانکش بودند، نفر سوم نشانه گیری میکرد و فرمانده این آتشبار بود، مرد چهارم مامور شعله ورساختن قسمت آغشته به نفت خام (پیکان) بود و مهمات رسانی میکرد و نفر پنجم مواظب قاطر بود و از هر واحد آتشبار، هشت نیزه دار دفاع میکردند

    جنگ با چینیان

    ۲۸ نوامبر سال ۵۸۸ میلادی، ارتش ایران در جنگ با خاقان «شابه» در بلخ از سلاح تازهای که در آن نفت خام بکار رفته بود استفاده کرد. در این جنگ فرماندهی ارتش ایران را سپهبد بهرام مهران معروف به بهرام چوبین برعهده داشت که در تاریخ نظامی جهان از او به عنوان یک نابغه رزم نام بردهاند.«هرمز» شاه وقت از دودمان ساسانیان، وقتی شنید که خاقان شمال غربی چین وارد اراضی ایران در شمالشرقی خراسان ([تاجیکستان]] فعلی و شمال افغانستان) شده، بلخ را مرکز خود قرار داده و عازم تصرف کابل و بادغیس است سپهبدان ایران را به تشکیل جلسهای در شهر تیسفون (مدائن نزدیک بغداد) پایتخت آن زمان ایران فراخواند و تصمیم خود را به اخراج خاقان از ایران به آنان اطلاع داد و خواست که ترتیب کار را بدهند. هرمز گفت که طبق آخرین اطلاعی که به ارتشتاران سالار (ژنرال اول ارتش ایران) رسیده، «خاقان شابه» دارای ۳۰۰ هزار مرد مسلح و چند واحد فیل جنگی است.سپهبدان پس از تبادل نظر، بهرام چوبین را برای انجام این کار خطیر برگزیدند و او پذیرفت. بهرام از میان ارتش پانصد هزار نفری ایران، ۱۲ هزار مرد جنگدیده ۳۰ تا ۴۰ ساله (میانسال) را برگزید که اضافه وزن نداشتند و میهندوستی آنان قبلا به ثبوت رسیده بود و بیش از سایرین قادر به تحمل سختی بودند و در جنگ سواره و پیاده تجربه داشتند. وی به هر سرباز سه اسب اختصاص داد و با تدارکات کافی عزم بیرون راندن زردها را از خاک وطن کرد.بهرام به جای انتخاب راه معمولی، از تیسفون به اهواز رفت و سپس از طریق یزد و کویر خود را به خراسان رساند به گونهای که خاقان متوجه نشده بود. بهرام که در جنگ اعتقاد به روحیه سرباز بیش از هر ابزار دیگر داشت هر دو روز یک بار سربازان را جمع میکرد و برای آنان از اهمیت وطندوستی و رسالتی که هر فرد در این زمینه دارد سخن میگفت و آنان را امید ایرانیان میخواند ـ مردمانی که میخواهند آسوده و در آرامش و با فرهنگ خود زیست کنند.خاقان زمانی از این لشکر کشی آگاه شد که بهرام تنها چهار روز تا بلخ فاصله داشت، و چون شنید که بهرام با کمتر از ۱۳ هزار نفر آمدهاست چندان نگران نشد و با تمامی مردان قادر به حمل سلاح خود که مورخان یکصد تا سیصد هزار تن گزارش کردهاند به مقابله با بهرام شتافت.بهرام به واحدهای آتشبار (نفت اندازان) توصیه کرد که حمله را با پرتاب پیکانهای شعله ور آغاز کنند و ادامه دهند تا آرایش سپاهیان خاقان بر هم خورد و قادر به تنظیم آن هم نباشند و به سواران کماندار (اسواران) گفت که همزمان با حمله نفت اندازان با تیر چشم فیلها را هدف قرار دهند، و در این جریان، خود با دو هزار سوار زبده قرارگاه خاقان را مورد حمله قرار داد. خاقان که انتظار حمله مستقیم به مقر خود را نداشت دست به فرار زد که کشته شد، سپاه عظیم او متلاشی گردید و پسر وی نیز بعدا به اسارت درآمد و جنگ فقط یک روز طول کشید که از شگفتیهای تاریخ نظامی جهان است.

    پیکار با خسرو پرویز


    هنگامی که بهرام سرگرم پس راندن خاقانیان به آن سوی کوههای پامیر و سین کیانگ امروز بود، شنید که در پایتخت، پسر شاه (خسرو پرویز) بر ضد پدرش کودتا کردهاست که برق آسا خود را به تیسفون در ساحل دجله رساند. خسرو پرویز فرار کرد و به امپراتور روم پناهنده شد و بهرام تا تعیین شاه بعدی زمام امور را به دست گرفت و خود را بهرام ششم نامید که پرویز فراری با دریافت کمک از امپراتور وقت روم به جنگ او آمد. قسمتی از ارتش ایران هم به پرویز پیوستند که بهرام پس از چند زد و خورد مختصر، خروج از صحنه سیاست را بر ادامه برادرکشی و قتل ایرانی به دست ایرانی که امری ناپذیرفتنی بود ترجیح داد و به خراسان بازگشت و تا پایان عمر در همانجا باقی ماند. به نوشته برخی از تاریخ نگاران، سامانیان که باعث احیاء زبان فارسی و فرهنگ ایرانی شدند از نسل بهرام چوبین هستند.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #85
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خسرو دوم (خسرو پرويز )


    230px KosrauIIGoldCoin
    خسرو دوم معروف به خسرو پرویز (ابرویز) بیست و یکمین شاهنشاه ساسانی بود که از سال ۵۹۰ تا ۶۲٨ میلادی بر ایرانشهر حکومت کرد. او پسر هرمز چهارم و نوه خسرو یکم یا همان انوشیروان دادگر بود.


    بر تخت نشستن

    هرمز چهارم توسط وستهم که از دودمان بزرگ اسپاهبدان بود و خویشاوند خانواده سلطنتی به شمار میرفت، و برادر وستهم، وندوی از سلطنت خلع شد و به زندان افکنده شد. خسرو در این وقت در آذرآبادگان بود و شتابان به تیسفون آمد و در سال ۵۹۰ میلادی تاج شاهی بر سر نهاد. بهرام چوبین (بهرام ششم)، یکی از سرداران ارتش که از دودمان مهران(یکی از دودمان های مهم دوره اشکانی) بود، به پادشاهی خسرو تن در نداد و خود ادعای شاهنشاهی کرد. خسرو که میدید توان مقابله با سپاه بهرام را ندارد متواری و به امپراتور روم موریکیوس پناهنده شد. روحانیون زرتشتی و بخشی از اشراف با بهرام مخالفت میکردند ولی یهودیان از او حمایت کرده و او را پشتیبانی مالی میکردند. خسرو در روم با قیصر موریکیوس توافقاتی کرد و با سپاهی که قیصر در اختیارش گذاشت به ایران بازگشت. تعداد زیادی از ایرانیان نیز به سپاه خسرو پیوستند و با همیاری ارامنه اتباع موشل، خسرو در حوالی گنزک آذرآبادگان با بهرام وارد جنگ شد و او را شکست داد و دوباره بر تخت شاهی ایران نشست. بهرام به ترکان پناه برد و در شهر بلخ ساکن شد و بعد ها در همین شهر نیز درگذشت. بازگشت خسرو به سلطنت در سال ۵۹۱ میلادی به وقوع پیوست.
    پیشین:
    هرمز پنجم شاهنشاه ساسانی ۶۲۸میلادی - ۵۹۰
    بعدی:
    قباد دوم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #86
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    قباد دوم (شیرویه)، (۶۲۷ – ۶۲۹ میلادی)، پادشاه ساسانی. شیرویه پسر خسرو پرویز و مریم (دختر قیصر) است. که پس از کشتن پدر ، به نام قباد دوم بر تخت نشست و دو سال و چند ماه سلطنت کرد. وی با رومیان صلح کرد. مرزهای دو کشور به حال قبل از جنگهای خسرو درآمد و اسیران دو جانب آزاد شدند و صلیب مسیح برومیان باز داده شد. شیرویه ابتدا به عدل رفتار میکرد ولی سرانجام ۱۷ برادر خود را کشت و خود نیز به بیماری طاعون در گذشت.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #87
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    اردشير سوم

    180px Aradashiriii

    اردشیر (اَرْتَخْشْثْرَ) سوم، بيست و پنجمین شاهنشاه ساسانی (پیرامون ۶۲۸ تا ۶۳۰ میلادی) است. وی فرزند شیرویه (كواذ دوم) پس از مرگ پدر در سن خردسالی بر تخت نشست و خوانسالار يا رئيس كل ماه آذر گشنسپ بقيمومت او برقرار شد و در واقع مقام نیابت سلطنت یافت. فَرُخان شهربَراز سردار (ارانسپهبد) معروف خسروپرویز چون نمیخواست كه زیر بار اطاعت يكی از همگنان خود برود با هراکلیوس، قیصر روم شرقی همدست شده و سپاه خود را بسوی تیسفون راند. در اين شهر دو تن از بزرگان يكی نیوخسرو رئيس نگاهبانان سلطنتی و ديگری گشنسپ، ارانسپهبد نیمروز با او همدست شدند. شهربراز سپاه خود را وارد تيسفون كرد و شاهنشاه خردسال را كه بيش از يكسال و نيم سلطنت نرانده بود بقتل رساند. پس ار اردشیر سوم، شهربراز اگرچه از دودمان شاهنشاهی نبود اما به تقليد بهرام چوبین و ویستهم به پادشاهی نشست.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #88
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شهربَراز، (مرگ: ۶۳۰ م.)، پادشاه ساسانی. نام اصلی او «فرُخان» بود و «شهربراز» لقب او. «شهربَراز» یا شهروَراز به معنای «گراز کشور» یا «گراز امپراتوری» است و اشارهای است به مهارت نظامی و جنگاوری وی و نیز پیروزیهای پیاپی وی در جنگها و نبردها. زیرا در ایران باستان گراز نماد ایزد بهرام است که ایزد جنگ و پیروزی است (همان طور که در میان رومیان مارس یا همان مریخ نماد جنگ بود).
    شهربراز در زمان خسرو پرویز سمت اسپهبد داشت و یکی از فرماندهان بزرگ ارتش ایران بود که با روم (بیزانس) جنگید و پیروزیهای شایانی به دست آورد از جمله اورشلیم را گرفت و صلیب راستین را - که به اعتقاد مسیحیان عیسی مسیح بر آن به صلیب کشیده شده بود - به تیسفون پایتخت شاهنشاهی ایران ساسانی فرستاد. شهربراز سپس مصر را در سال ۶۱۶ م. و همچنین لیبی را تسخیر كرد و پس از چند سده دوباره قلمروی ایران را به گستردگی زمان هخامنشیان رساند. شهربراز پس از این به پایتخت امپراتوری روم شرقی (بیزانس) یعنی کنستانینآباد یا کنستانینوپل (قسطنطنیه) روی آورد وبا کمک آوارها(از قبایل ژرمن) این شهر را محاصره کرد و نزدیک بود که تومار امپراتوری بیزانس را در هم بپیچد. اما در این زمان گویا هراکلیوس دست به نیرنگی زد و نامهای به شهربراز رساند که طبق مضمون آن خسرو پرویز دستور کشتن شهربراز را صادر کرده بود. شهربراز نیز فریب خورد و ارتش خود را کنار کشید و بدین ترتیب هراکلیوس توانست با همراهی نیروی دریایی غربی(رم) امپراتوری روم بوزانطه را نجات دهد. این اقدام باعث رنجش ایرانیان و دیگر سپاهیان ایران از شهربراز و کنارهگیری وی از صحنهٔ جنگ و سیاست شد.
    سرعتی که شهربراز و شاهین، دو سردار خسروپرویز سوریه، فلسطین، آناتولی، مصر و حتی لیبی دوردست را تسخیر کردند حیرتانگیز بود.[۱]

    پس از مرگ خسرو پرویز و آشفتگیهای دربار ساسانی، شهربراز در زمان سلطنت اردشیر سوم که کودکی بیش نبود به تیسفون لشكر كشید و نایب السلطنه شد. اردشیر بعد از یكسال و نیم سلطنت گویا به دست شهربراز كشته شد. با این كه شهربراز از خاندان شاهی نبود به پیروی از بهرام چوبین و وستهم - دو اسپهبد دیگر ایران - بر تخت شاهی نشست. ولی چند تن از نجبای هواخواه خاندان ساسانی از جمله ماهیار، زادانفرخ و پوسفرخ قیام كردند و در نهم ژوئن ۶۳۰ م شهربراز را كشتند.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #89
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    پور اندخت

    ملکه بوراندخت (بوران به معنی سرخ و گلگون) شاهنشاه زن ایرانی و سی امین شاهنشاه ساسانی در سال ۶۳۰ ميلادی، دختر پرويز پسر هرمز پسر انوشيروان که پس از قتل شهریار و پیش از آزرمیدخت بر تخت سلطنت نشست و پادشاهی او هیجده ماه بوده است.


    سلف:
    جوانشیر شاهنشاه زن ساسانی جانشین:
    گشناسب بنده

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #90
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هرمز پنجم از آخرین پادشاهان ساسانی و نوه خسروپرویز است که پس از آزرمیدخت روی کار آمد سلطنت او در حدود سال ۶۳۰ (میلادی) بودهاست و از حوادث دوران او اطلاعی در دست نیست.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 9 از 32 نخستنخست ... 567891011121319 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/