•✿• خانواده بزرگ آریا دی ال •✿•

[tina]

من بگما من کوزه نمی خرم خودت برو بخر

فعلا که میبینی من د ائم میرم سرکار تا یه جور خرج خونه و زندگی رو در بیارم دیگه چیکارت کنم اونم با من...

[sorna]

تو چقدر مظلومی دلم سوخت برات

[tina]

تو چقدر مظلومی دلم سوخت برات

نیستم؟
هستم که همش بهم ظلم میکنی اگه به بابام نگفتم....

[sorna]

شما واقعا زحمت کش هستید من موندم چه جوری می تونم جبران این زحمات شما رو بکنم همه اش کار می کنید کوزه می خرید تا دخترمون توش بیندازیم فردا از دوباره کوزه جدید می خری که کوزه اش از مد افتاد

[tina]

دلمون به همین کوزه عوض کردن خوشه تو این زندگی....

[sorna]

یعنی توی این زندگی دیگه دل خوشی دیگه ای نداری

[tina]

یعنی توی این زندگی دیگه دل خوشی دیگه ای نداری

چرا اول به همسرم و بعدش بچه هامو خانواده ی گلم که برام دوست داشتنین

[mozhgan]

سلام به خانواده ی عزیزم
سلام به مامان تینای گلم و بابا کاظم خودم :دی
خوبید؟

[fatema]

کوزه بی کوزه مژگان رو باید شوهر بدیم بره مادر جون

[sorna]

کوزه بی کوزه مژگان رو باید شوهر بدیم بره مادر جون

شقایق خانم مگه نشنیدین مادر مژگان گفتن دخترمو شوهر نمی دم یعنی اینکه فعلا قصد نداریم دخترمون شوهر بدیم دیگه بحث هم نباشه دراین مورد وگرنه می گم بابا رضا همه تون بکنه توی کوزه