صفحه 8 از 13 نخستنخست ... 456789101112 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 130

موضوع: کوچه باغ تنهایی..

  1. #71
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    با تو در کوچه باران..

    قصه هایی عاشقانه می گفتم..
    در حیات سیاه چشمانت..
    چون عروس ستاره می خوندم..
    بی خبر بودم که نگاهت..
    که سراب صبور خواهش بود..
    آفتاب غروب دستانت..
    خالی از گرمی نوازش بود..
    گریه کردم ندانستم..
    گرییهایم زنفرت و غم بود..
    آن زمانها,نیازهای من برتر,آه..
    چون گلی بر گلدان بود..

  2. #72
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    تا به کی....
    اشک من.
    مقیم آبادیه پائیزی؟.....
    درگذر.......
    ازدره های مه گرفته روزگار.
    لهجه تند باران پائیز.
    درچشم من....
    جز شوقی بی عطش نیست...حتی!
    در وسعت نا پایداری شب بی فرجام...زمزمه باد بی رحم!
    در گوش من.......
    اما؟
    در فصلی که مرگ به تاراج خواهد برد..
    اشک من.
    می خواهی برای کدامین درد از هزاران دردم مرهم باشی..

  3. #73
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    نشسته ایم بر قایچه ای به اسم جوانی....
    می تازیم و گرد خاک می کنیم.
    زمین زیر پایمان است و اثیر یک بازی شدیم.
    به اسم غرور.
    دیواری راپشت سر نهادیم بلند.
    سروپا شور.
    بردو باخت را می شناسیم؟
    آشنایم با عشق؟
    جدایم از غم؟
    یا غرق در غرور؟
    چیزی در ماست که روز و شب آرام نداریم.
    چیزی از جنس جستجو....
    چیزی مثل خیال یک آرزو....

  4. #74
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    دستان دلم را به آهستگی
    بر روی روحم می گشم
    تا احساس آن را بخوانم
    نوک انگشتانم ار صدای دلخراش آن
    به رعشه می افتد
    به من بگویید:
    در کدامین روز دشوار
    زندگی ام را جا گذاشته ام

  5. #75
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    شیشه ای می شکند
    یک نفر می پرسد..؟
    .چرا شیشه شکست!!؟
    مادری می گوید...
    شاید
    این رفع بلاست یک نفر زمزمه کرد
    ...باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد
    شیشه ای
    پنجره را زود شکست.

    کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرورشکست
    عابری خنده کنان می آمد...
    تکه ای ازآن را بر می داشت.
    ..مرحمی بر دل تنگم می شد...
    اما امشب دیدم...
    هیچ کس هیچ
    نگفت، قصه ام را نشنید...
    از خودم می پرسم؟
    آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم
    کمتر است؟؟؟

  6. #76
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    هان ! چه خبر آوردی ؟
    از کجا ؟ .. وز که خبر آوردی ؟
    خوش خبر باشی .. اما ، ‌اما ؛
    گرد بام و در من
    - بی ثمر می گردی !
    انتظار خبری نیست مرا .
    - نه ز یاری ، نه ز دیار و دیاری ، باری !
    برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس ،
    برو آنجا که تو را منتظرند ،
    قاصدک !
    در دل من ، همه کورند و کرند !
    دست بردار ازین در وطن خویش غریب ..
    قاصد تجربه های همه تلخ ؛
    با دلم می گوید :
    که دروغی تو ، دروغ ..
    که فریبی تو ، فریب ..
    قاصدک ! هان ! ولی ... آخر ... ای وای !
    راستی ؛ آیا رفتی با باد ؟
    با توام ، آی ! کجا رفتی ؟ آی !
    راستی ؛ آیا جایی خبری هست هنوز ؟
    مانده خاکستر گرمی ، جایی ؟!
    - در اجاقی - طمع شعله نمی بندم - خردک شرری هست هنوز ؟!

    قاصدک !
    ابرهای همه عالم شب و روز ،
    در دلم می گریند.

  7. #77
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    دلم گرفته از این روزها دلم تنگ است...............
    فصل دلتنگی همیشه زودتر از اونی شروع میشه که فکرشو میکنی
    شاید خودت رو در اوج ببینی ولی دل ...
    مثل شیشه ای میمونه که اگه شکست دیگه شکسته
    مثل چینی میمونه که اگه ترک برداشت با هزار بار بند زدن هم باز یه از کار افتادست
    مثل گلی میمونه که اگه پر پر شد دیگه مرده
    پس بگو با این گل پرپر چطوری از پشت شیشه شکسته دلتگی چینیه ترک خورده وجودمو بند بزنم

  8. #78
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    کاش ... کاش همان کودکی بودم که حرفهایش را از نگاهش میتوان خواند ...
    اما اکنون اگر فریاد هم بزنم کسی نمی شنود
    دلخوش کرده ام که سکوت کرده ام ...
    سکوت پر بهتر از فریاد توخالیست !!!
    دنیا راببین ... بچه بودیم از آسمان باران می آمد ،
    بزرگ شده ام از چشمهایمان می آید ...
    بچه بودیم درد دل را با هزار ناله می گفتیم ، همه می فهمیدند ...
    بزرگ شده ایم ، درد دل را به صد زبان می گوییم ،
    ولی هیچ کس نمی فهمد

  9. #79
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری

    شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری

    لحظه های کاغذی را ، روز و شب تکرار کردن

    خاطرات بایگانی ، زندگی های اداری

    آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین

    سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری

    با نگاهی سر شکسته ، چشمهایی پینه بسته

    خسته از درهای بسته ، خسته از چشم انتظاری

    صندلی های خمیده ، میزهای صف کشیده

    خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری

    عصر جدولهای خالی ، پارک های این حوالی

    پرسه های بی خیالی ، نیمکت های خماری

    رو نوشت روز ها را ، روی هم سنجاق کردم:

    شنبه های بی پناهی ، جمعه های بیقراری

    عاقبت پرونده ام را ، با غبار آرزوها

    خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری

    روی میز خالی من ، صفحه ی باز حوادث

    در ستون تسلیتها ، از ما یادگاری

  10. #80
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    بارانی ام ، بارانی ام ، بارانی از آتش
    یك روح بی پروا و سرگردانی از آتش

    این كوچه ها ، دیوارها ، اصلاً تمام شهر
    سوزان و من محبوس در زندانی از آتش

    اهل غزل بودم ، خدا یكجا جوابم كرد
    با واژه ای ممنوع ، با انسانی از آتش

    بی شك سرم از توی لاكم در نمی آمد
    بر پا نمی كردی اگر طو فانی از آتش

    تا آمدی ، آتشفشانی سالها خاموش
    بغضش شكست و بعد شد طغیانی از آتش

    كاری كه از دست شما هم بر نمی آمد
    من بودم و در پیش رویم خوانی ازآتش

    این روزها محكومِ اعدامم به جرم عشق
    در انتظارم بشنوم ، فرمانی از آتش

صفحه 8 از 13 نخستنخست ... 456789101112 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/