خدا به درد دل من دچارتان نکند /
شبی نبود کسی داغدارتان نکند
شما که هی به شب و شعر و شمع می خندید /
خدا کند که کسی بی قرارتان نکند
خدا به درد دل من دچارتان نکند /
شبی نبود کسی داغدارتان نکند
شما که هی به شب و شعر و شمع می خندید /
خدا کند که کسی بی قرارتان نکند
زلف بر باد مده تا ندهي بر بادم
ناز بنياد مکن تا نکني بنيادم
مِي مخور با همه کس تا نخورم خونِ جگر
سَر مکِش تا نکِشد سر به فلک فريادم
ای غم تو که هستی , از کجا می آیی
هر دم به هوای دل ما می آیی
باز آی و قدم به روی چشمم بگذار
چون اشک به چشمم آشنا می آیی
در حنجره ام باروت نم كشیده است
ماشه را اینبار ماتم كشیده است
بس كن این واژه بیمار سكوت
غیرت انگار از من پر كشیده است
در بحر فراقیم و ز هجران شادیم
چون بنده ی عشقیم و ز غم آزادیم
بر ما نكند فرق وصال و هجران
چون هستی خود را به رضایش دادیم
برگیر شراب طرب انگیز و بیا
چنهان ز رقیب سفله بستی و بیا
مشنوسخن خصم که بنشین و مرو
بشنو زمن این نکته که برخیز و بیا
آن خرمن گل نه گل که باغست
نه باغ اِرم که باغ مینوست
این خدایی که در اتاق من است
دیشب از خانه ی تو دزدیدم
تو گمان مبر که حسود و بدم
دیرگاهیست ز چشمش افتادم
باور
سرخوش است
اي دوست با ياد عزيزت روز و شب
دل ،كه
عشق انگيز و جان بخش و محبت پرور است
نزد تو ،
خود را چه بشناسم ؟
كه در آن پيشگاه
خويش را باور نكردن ،منتهاي باور است
غم مخور
از زندگي ات تا نفسي باقي است
هشدار كه فرصت نگذاري از دست
از آنچه گذشته است ، بگذر كه گذشت
بر آنچه شكسته شد،مخور غم كه شكست
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)