صفحه 8 از 12 نخستنخست ... 456789101112 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 113

موضوع: نوروز باستانی

  1. #71
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    گياهان داروئي ايران باستان را بشناسيم

    --------------------------------------------------------------------------------


    پادزهر
    پادزهر يکی از واژه های باستانی است چنان که «پاد» به معنی «ضد» در اوستا پائينی و در زبان پارسی باستان پاتی ناميده شده است و «پادزهر» يعنی «ضد زهر» که يونانی ها «ترياک» و تازيان «ترياق» نامند. افيون از آن روی ترياک ناميده شده که در ترکيب بيشتر ترياق ها به کار می رفته، ترکيبات پادزهر از ۶۰جزء گياهان گوناگون بوده که پسين تر به بيست و ده و حتا سه جز رسيده، در ايران باستان برای دفع سموم،کانی، حيوانی و گياهی، پادزهر به کار می بردند چنان که در فرودين يشت بند ۱۳۱آمده: «فروهر فريدون (ترای تئونا) پور آبتين را درود می فرستيم از برای پایداری بر ضد جرب، لرزه تب، نائزه و اورشه از برای پایداری بر ضد آزار مارگزيدگی».
    در «تاريخ بلعمی» آمده: «نخستين کسی که در اخترشناسی نگريست و ترياق اختراع کرد و در دانش پزشکی رنج برد فريدون بود». از گذشته نگاران بيگانه، پلی نيوس می نويسد: «ملن مديکا بالنک ايرانی دارويی ست که برگ آن مانند برگ تمشک و دارای چند خار است و آن را برای پادزهر به کار می برند و در سرزمين ماد بزرگ می رويد اگر ميوه پخته آن را در دهان گيرند تنفس را آسان نمايد».
    در زمان ساسانيان هنگامی که دانشکده ی پزشکی گندی شاهپور در اوج بود برزوی پزشک و پزشکان ژوهنده ی ديگر در جستجوی گياهان پادزهری بوده اند. در شاهنامه آمده است:

    پزشک پژوهـنده آمـد بـه کـوه بيـاورد با خویشتن آن گروه
    زدانيی او را فـزون بـود بـهـر هـمی زهر بشناخت از پادزهر
    گيـاهـان کوهـی فـراوان درود بيفکند از آن هرچه بيکاره بود
    از آن پاک ترياک ها بـرگـزيـد بيامیخت دارو چنان چون سزيد
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  2. #72
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    پادزهـر مهردادی
    مهرداد ششم ( ۱۳۱ تا ۶۳ پ م) شاهنشاه اشکانی از هماوردان سرسختِ دولت روم بود و از آن جايی که در زندگی، سيار محتاط بود از آن بيم داشت که روزی يکی از سرداران يا نزديکانش به فريب دشمنان، وی را مسموم سازند. بنابراين انگيزه بر آن شد که خود را کم کم به زهرهای گوناگون خو و عادت دهد. نخست از اندازه های کم آغاز کرد و کم کم بر اندازها افزود تا هنگامی که ديگر اندازه های کشنده نيز در وی اثر نداشت.
    سرانجام هنگامی که اين پادشاه در جنگ با رومی ها در «پونتس» شکست خورد. آن ننگ بر او ناگوار آمد و خواست خودکشی کند ولی چون هيچ گونه زهر کشنده ای در او کارساز نشد به يکی از نزديکان خود دستور داد تا با زخم دشنه زندگی وی را پايان بخشيد.
    اين روش يعنی به کار بردن اندازه کم کم زهر در بدن، و خود را بدان عادت دادن در روم و يونان به نام يادگار مهرداد، مهرداديسم يا ميتراداتيسم ناميده شد گرچه مهرداد در ايران باستان با اين روش به راستی پادزهر طبيعی در بدن پديد آورد ولی دو سده پس از زمان وی جالينوس ترياقی ساخت به نام «ترياک ميتراداتوس».

    ابوريحان بيرونی مینويسد:
    «ترياق در روزگار ما چنان است که
    هر دارويی که مضرت زهرها را دفع کند آن را به ترياق تعریف کنند و
    شريف ترين گونه های ترياق ها، ترياق فاروق است
    که به کلمه ی يونانی، ترياک مثريد وتوس خوانند.
    فاروق به معنی جدا کنندهی ميان خون و زهر و نجات دهنده است مر تن را از مضرات زهر».

    پورسينا در کتابِ «قانون» آورده است:
    «ترياق مثريد توس را جالينوس يونانی ساخت و
    برای رفع بيشتر زهرها برای تمام اندام به کار میرود».

    معجون اين ترياق را به گونه ای که شمردم از سی جزء فزون است ولی به گونه ای که پورسينا ياد می کند اين ترياق پسين تر بدست پزشک ايرانی به نام شاهپور سهل (پزشک گندیشاهپور) کم تر شد و جزءهای مهم را برگزيد و ترياقی ساخت مرکب از ۱۲گياه که پسين تر ابن صرافيون از وی پيروی کرد. بنابراين ترياق «مثريد توس» بر پايه نسخهی شاهپور سهل بنا به گفته پورسينا آمده در «قانون» چنين است:
    «علک البطم ۲۴درهم ـ خرومرفس ۱۲درهم ـ زبيب ۴درهم ـ دارچين، مقل ارزق، اطفارالطيب، سنبل رومی، سليخه، اکليل الملک، حب الفارمن هر کدام ۳درهم، زعفران ۱درهم، قفراليهود ۵/۲ درهم».
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  3. #73
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    گياه هئوما
    اين گياه در اوستا هئوما و در سانسکريت سوما و در پارسی هوم ناميده میشود. در ايران باستان از ديد سپنتايی، مينويی به نام ايزد هئوما را پاسبان اين گياه پنداشتهاند و از گفته های کهن برمیآيد که پزشکی به نام هئوما آن را کشف نمود.
    جايگاه و رستنگاه نخستين آن در زمان باستان بنابر نوشته های يسنا ۱۰بند ۱۱بخشی از کوه های هندوکش و البرز شرقی پنداشتهاند. امروز نيز اين گياه بيشتر در فلات افغانستان و تبت و کشمير و دامنههای هندوکش میرويد. در يسنا ۹بند ۱۶آمده است:

    «درود به هئومای نيکو،
    نيک آفريده شده،
    راست آفريده شده،
    نيک درمان دهنده،
    خوشاندام، نيک کنش پيروزگر،
    زردگون و نرم تاک،
    چون خورندش از همه بهترين،
    از برای روان راه جویترين است».
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  4. #74
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    پراهوم
    افشرهی اين گياه را پراهوم میناميدند و با صفت دور "انوشه" (جاويدان) ار آن ياد شده است. برای تهيه آن تشريفاتی با همراهی 7 تن داشتند. به دست آوردن افشره و مراسم اش بدين گونه بود:
    يک تن زوت بود و اوستا میخواند.
    دومی هوم را میکوبيد به نام هاونان.
    سومی نگهبان آتش بود به نام آتره وخش.
    چهارمی آب میآورد به نام آبرت.
    پنجمی پراهوم را از صافی میگذرانيد به نام آسنه تار.
    ششمی پراهوم را با نام شير درهم مینمود به نام رئت ويشکرا.
    و
    هفتمی بازرس و نگهبان کارهای آن ها بود به نام سر شاورز.

    همهیِ آن ها ماسک های ويژهای به نام پنام را بر چهره داشتند. پنام، گونه، بينی و دهان را می پوشانيد
    ايرانيان خواص «بهی بخشی» و بهبود دهندگی فراوانی برای هوم باور داشتند، چنان که در يسنا ۱۰بند ۶ و ۷ آمده است:
    «کمترين خورش و فشرده هئوما، از برای نابودی بيماری و عيب های فراوان بسنده است،
    نابود شود هر آن آلودگی که به وجود آمده باشد
    از آن خانه ای که هئوما در آنجا آورند، درمان پديدار کند و چارهبخشی نمايد».

    پژوهش درباره هئوما
    گياهشناسان ايرانی کم و بيش از اين گياهِ باستانی ياد نمودهاند؛ چنان که در «تحفه المؤمنين» حکيم مومن آمده است:
    «هوم المجوس گياهی است ساقش يک عدد و باريک، صلب،
    گلش زرده تيره، همانند ياسمن و برگش ريز،
    ظاهراًَ از جنس ارغوان زرد است ولی نزد برخی «بخور مريم» و نزد برخی «مرانيه» مراد است. خشک اين گياه کوچک با ساقههای بیبرگ و پرگره می ماند به ساقه رَز (انگور) و
    در قُطر و رنگ همانند کاه گندم».

    گياهشناسان و خاورشناسان باختر زمين دربارهی اين گياه گفتگوهای بسياری کردهاند و شماری مانند دکتر اچينسون گياهشناس سرشناس، آن را «افدرا و وولگاريس» دانسته است. در آزمايشگاه گياه شناسی دانشکده پزشکی تهران آن را، «اريکا اکيستفرميس» يا «افدرااکيستفرميس» تشخيص داده شد از تيرهی «ژنهتاسه» و آن ها را «رزين دومر» مینامند که برگ های آن به فلس های کوچکی تبديل شده، از ميان رفته، اندازه ی ميان گرهای آن کمابيش دراز و گل های نر آن خيلی بسيار است،
    افشره ی اين گياه به رنگ کم وبيش قهوهای است، دارای مزه گس مانند و خواص افدرين به فرمول c10h13no میباشد.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  5. #75
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    ازدواج در ايران باستان
    در دين زرتشتي تعدد زوجات روا

    نيست و گفته شده همانگونه که يک زن نميتواند در يک زمان بيش از يک شوهر
    داشته باشد مرد نيز نميتواند در آن واحد دو يا چند زن داشته باشد. اختيار
    زن دوم در شرايطي خاص و سخت که در آيين نامه زرتشتيان آمده جايز است نظير
    اينکه زن اول فوت شده باشد.. در ايران باستان تنها در صورتي فرد زرتشتي
    ميتوانست با وجود زن اول زن ديگر اختيار کند که زن اول به تشخيص پزشک
    عقيم بوده و خود موافقت خويش را براي اين کار اعلام کند و رضايت داشته

    باشد هدف از اين عمل نيز بقا نسل و پرورش فرزنداني نيک براي دين و دنياست.


    در مورد انواع

    پيوند زناشويي در ايران باستان گفتني است که زن و مرد زرتشتي به 5 صورت و
    تحت عناوين پادشاه زن- چاکر زن- ايوک زن- ستر زن- خودسر زن پيوند زناشويي

    ميبستند که هر يک جداگانه به شرح زير است:


    1-پادشاه زن:

    اين نوع ازدواج به حالتي گفته ميشد که دختري پس از رسيدن به سن بلوغ با
    موافقت پدر و مادر خود با پسري ازدواج ميکرد و پادشاه زن از کاملترين
    حقوق و مزاياي زناشويي برخوردار بود و کلا" همه دختراني که براي نخستين
    بار و با رضايت پدر و مادر ازدواج ميکردند، پيوند زناشويي آنان تحت عنوان

    پادشاه زن ثبت ميشد..


    2-چاکر زن:

    اين نوع ازدواج به حالتي اطلاق ميشد که زني بيوه به عقد و ازدواج با مرد
    ديگري در ميآمد. اين زن با زندگي در خانه شوهر دوم خود حقوق و مزاياي
    پادشاه زن را در سراسر زندگي مشترک دارا بود، ولي پس از مرگ آيين کفن و
    دفن و ساير مراسم مذهبي اش تا سي روزه توسط شوهر دوم يا بستگانش برگزار
    ميشد. ولي هزينه هاي مراسم بعد از سي روزه به عهده بستگان شوهر اولش بود،
    چون معتقد بودند در دنياي ديگر اين زن از آن نخستين شوهر خود خواهد بود و
    به همين علت پيوند دوم او تحت عنوان چاکر زن ياد ميشد.
    حال براي
    برخي ناآگاهان پيوند زناشويي از نوع چاکر زن را اختيار کردن زن صيغه اي
    توسط پدران ما در گذشته قلمداد کرده و پادشاه زن را زن عقدي بيان ميکنند

    که صحت ندارد.


    3-ايوک زن:

    اين نوع ازدواج زماني اتفاق ميافتاد که مردي دختر يا دختراني داشت و
    فرزند پسر نداشت و ازدواج تنها دختر يا کوچکترين دخترش تحت عنوان ايوک ثبت
    ميشد و رسم بر اين بود که اولين پسر تولد يافته از اين ازدواج به فرزندي
    پدر دختر در ميآمد و به جاي نام پدرش نام پدر دختر را بعد از نامش
    ميآوردند و اين نوع ازدواج باعث شده که برخي افراد غير مطلع برچسب ازدواج
    با محارم را به زرتشتيان بزنند و اظهار کنند که پدر با دختر خود ازدواج
    ميکرده است. اينک اشتباه افراد ناآگاه کاملا" مشخص شد و اتهام ازدواج با

    محارم کاملا" مردود است.


    4-ستر زن:

    وقتي که فرد بالغي بدون ازدواج در ميگذشت، پدر و مادر يا خويشان اين فرد
    موظف بودند به خرج خود و به ياد فرد درگذشته دختري را به ازدواج پسري در
    ميآورند. شرط اين نوع ازدواج آن بود که دختر و پسر متعهد ميشدند که در
    آينده يکي از پسران خود را به فرزند خواندگي فرد درگذشته بدون زن و فرزند

    درآورند


    5- خودسر زن:

    اگر دختري و پسري پس از رسيدن به سن بلوغ برخلاف ميل والدين خود خواستار
    ازدواج با يکديگر ميشدند و مصر بر اين امر نيز بودند، با وجود مخالفت
    والدين ازدواج آنها منع قانوني نداشت و زير عنوان خودراي زن ثبت ميگرديد
    و در اين بين دختر از ارث محروم ميشد، مگر اينکه والدينش به خواست خود

    چيزي به او ميدادند يا وصيت مينمودند که بدهند.



    اين نوع ازدواج ها در ايران باستان انجام ميشد امروزه ازدواج ها تحت اين عناوين ثبت نميشود.

    گفتني است که طلاق در آيين زرتشتي مطرود و منفور است و تحت شرايطي ويژه و در

    مواردي نادر و خاص طبق آيين نامه زرتشتيان مجوز داده ميشود.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  6. #76
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    آب در اساطیر ایران باستان
    آب یکی از مقدسترین عناصر طبیعی نزد ایرانیان باستان به شمار میرفته است. بر طبق باورهای اساطیری ایرانیان باستان، آب در گاهنبار دوم، از گاهنبارهای ششگانه آفرینش، آفریده شده است و زمان آفرینش آن میانه تیر ماه بوده است. بر طبق این باورها، آفرینش آب پس از آفرینش آسمان و پیش از آفرینش سایر موجودات صورت پذیرفته است:

    «و نخستین چیزی که قبل از جانوران آفرید، آب بود و آسمان. خدا بر آب بود و چون خواست که خلق را بیافریند، از آن بخاری بیرون آورد و بخار بالای آب برآمد و آن را آسمان نامید.آن گاه آب را بخشکانید و آن را زمین کرد. آن گاه زمین را بشکافت و هفت زمین کرد...»
    مطابق اساطیر ایران باستان، «خرداد» یکی از مینویان است که از آفرینش گیتی آب را به خویش پذیرفت. سپس آن را به «تی» که «تشتر» بود سپرد و تشتر به یاری فروردین که فروهر پرهیزگاران است، آب را به مینویی به باد سپرد، باد هم آن را به نیکویی به کشورها راهبر شد و از طریق آسمان آن را به همه جا رساند و با افزار ابر، بر جهان بباراند.

    ایرانیان باستان بر این باور بودند که قطرات باران را ایزد تشتر (تیشتریه) ساخت و باد آنها را به یک سو برد تا از آن دریای گیهانی (فراخکرد)، وروکشه، یا دریای بی انتها را تشکیل دهد که آن سوی قله البرز قرار دارد. این دریا چنان وسیع بوده است که هزاران دریاچه را در بر میگرفته است و این دریاچهها چشمههای ایزدبانو اناهیتا بوده اند. در میان این دریا دو درخت قرار دارد: درخت «در بر دارنده همه تخمها» که از آن همه درختان منشعب میشوند، و درخت «گوکرنه» یا «هوم سفید» همه مردمان اکسیر جاودانگی را در هنگام بازسازی جهان از آن دریافت میدارند.
    پس از آن سه دریای بزرگ و بیست دریای کوچک تشکیل شد. دو رودخانه در زمین جاری شدند. یکی از شمال به سوی باختر روان شد و دیگری از شمال به سوی خاور جاری گشت، و هر دو این رودها پس از این که دو انتهای زمین را پیمودند، سرانجام به دریای گیهانی ریختند و در آن درهم آمیختند.

    ایرانیان باستان آب را یکی از ایزدان مقدس میشمردند و او را تقدیس و تکریم میکردند. نقش آفرینندگی و زایایی آب از روزگاران کهن برای ایرانیان باستان شناخته شده بود و در اوستا، بارها به این نقش و اهمیت و تقدس آب اشاره شده است. در «آبان یشت» و «تیریشت» درباره اهمیت و احترام آب، بحث شده است و آب موجودی مقدس و قابل نیایش معرفی شده است. آناهیتا نیز به عنوان ایزدبانوی آب و باروری و پاکیزگی، بارها و به مناسبتهای مختلف ستوده و تکریم شده است.
    ایرانیان باستان آب جاری را مقدس میشمردند و به هیچ وجه آن را نمیآلودند و در تمیز نگاه داشتن آن دقت و وتوجه خاصی به کار میبردند. هم چنین با انجام مراسم ویژه ای، به مناسبتهای خاص، برای آب قربانی میکرده و نثار میداده اند. به این منظور گودالی کنار آب- رود یا دریا یا سرچشمه آب- میکنده اند و قربانی را در آن جا خون میریختند تا خونش آب را آلوده نکند.
    ابوریحان در آثار الباقیه مینویسد که:
    «روز یازدهم (اسفند) روز خور است که اول گهنبار دوم باشد و آخر آن روز دیبمهر است که مدیوشم گاه نام دارد و در این روز بود که خداوند آب را آفرید.»
    هشتمین ماه سال، و دهمین روز هر ماه، به نام عنصر حیاتی و مقدس آب، «آبان» نام گذاری شده است. « ان» در انتهای این واژه نه نشانه نسبت، که نشانه جمع است و آبن به مفهوم آبها میباشد. نزد ایرانیان باستان، عنصر آب دو فرشته نگهبان داشته است، یکی «ایم ناپات» و دیگری «اناهیتا» که به عنوان فرشته مخصوص آب از ارزش و اعتبار ویژه ای برخوردار، و بسیار مقدس و مکرم بوده است. در « آبان یشت» در باره شکوه و جلال و تقدس آن به تفصیل بحث شده است.
    نام کامل این فرشته «اردویسور اناهیتا» بوده است و معنای این نام، رود توانای پاکیزه، یا آبهای نیرومند بی آلایش است. اردوی هم نام رودی است افسانه ای هم به مفهوم پر برکت و حاصل خیز است. سورا به معنی نیرومند است و اناهیتا به معنی پاکیزه. اناهیتا فرشته نگهبان عنصر آب است. این نام در ادبیات فارسی به صورتهای گوناگون، از جمله، ناهید، ناهد، ناهده، ناهیده و ناهی ثبت شده است. هم چنین در فارسی، ناهید (اناهیتا) نام دیگری برای ستاره زهره است. بخشی از «آبان یشت» که یکی از بلند ترین یشتهای اوستا است، به توصیف و ستایش اناهیتا اختصاص یافته است. بخش دیگر به ذکر پادشاهان و پهلوانانی میپردازد که برای اناهیتا قربانی داده اند و او را گرامی داشتهاند. قطعه دیگری هم در ستایش اناهیتا هست که نامش «آبان نیایش» است. در اوستا این ایزد بانو به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا و پری پیکر، نیرومند و درخشان، پاک و آزاده وصف شده است. اناهیتا، مطابق توصیف اوستا، تن پوشی زرین به بر دارد و در دستش دست آویزهای گرانبها و بر گوشش گوشوارههای زرین و بر گردنش سینه آویزی از گوهر ناب آویزان است و بر سرش تاج زرین هشت پر هزار ستاره، آراسته به صد ستاره و زیورهای شایگان گران بها و درخشان نمایان است. این توصیفهای روشن و گویا نشان دهنده این واقعیت است که از زمانهای باستان، تندیسهای این ایزدبانو در آیینهای نیایش و پرستش او به کار میرفته است. اناهیتا ایزد بانوی محبوب بسیاری از سرزمینها از غرب ایران باستان تا ارمنستان و اناتولی، و از بابل و دمشق تا سارد و شوش، بوده و در سراسر این مناطق معبدهای بسیاری برای نیایش و عبادت او برپا بوده است.اناهیتا حامیعشق پاک و بی پیرایه است که اساس پیمان همسری و تشکیل خانوادههای سالم و پاک نهاد است. او از عشق پاک در برابر شهوات آلوده، و از خانواده پاک در برابر بی بند و باری، هرزگی و پتیارگی دفاع میکند و نگهبان و پاسدار شرافت و پاک روانی و بی آلایشی است.

    اناهیتا سرچشمه همه آبهای روی زمین است. او سرچشمه و مایه همه ثمربخشی و باروریهاست؛ نطفه همه نران را پاک میگرداند، بطن همه مادگان را تطهیر میکند و شیر را در پستان مادران پاک میسازد. در حالی که در جایگاه آسمانی خود، در میان ستارگان، قرار دارد، سرچشمه دریای گیهانی است. اناهیتا بر گردونه ای سوار است که آن را چهار اسب نر میبرند و این چهار اسب عبارتند از باد، باران، ابر و تگرگ. برای پیروزی بر دیوان و دشمنان باید از او یاری خواست. هرمزد او را میستاید. هوشنگ، جمشید، اژی دهاگ، فریدون، گرشاسب، افراسیاب، کاوس و دیگران به درگاه او قربانی میکنند و برآمدن نیازهای خود را از او میخواهند.
    «آبان» در واژه نامه بندهش، یکی از امشاسپندان و از خویشان نیلوفر و ایزد حامیزمین و همکار سپندارمذ معرفی شده است. هم چنین «آبان فره» را به مفهوم دارنده فره آبها، به عنوان لقب اناهیتا به کار رفته است. بر طبق این نمادها و نشانهها، در اساطیر ایران باستان، آبان با اناهیتا و آب و نیلوفر، به مفهوم نشانه و رمز آفرینش و پاکی و شفافیت و بی آلایشی، پیوند عمیق و ناگسستنی معنوی و باطنی دارد.
    در ایران باستان در آبان روز از ماه آبان که روز دهم آبان ماه بود جشنی سرورآمیز بر پای میداشتند که آن را «آبانگان» مینامیدند و در طی این جشن یکی از مراسم مهم نوشیدن شراب فراوان بوده است. مهم ترین حوادث اساطیری که در روز «آبانگان» روی داده است، بر طبق روایت ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه، اینها هستند:
    «در این روز زو پسر تهماسب به شاهی رسید و مردمان را به حفر انهار و تعمیر آن امر کرد و در این روز به کشورهای هفت گانه خبر رسید که فریدون بیوراسب را اسیر کرده و به سلطنت رسیده و مردم را امر کرده که دوباره خانهها و اهل خود را مالک شوند و خود را کدخدا بنامند یعنی صاحب خانه و خود او نیز به خانه و خانواده خود فرمانروا شد و شروع به امر و نهی و گیر و دار نمود.»

    روایت دیگری که در بیان اهمیت تاریخی و اساطیری این روز یاد کرده اند این است که چون مدت هشت سال در ایران باران نبارید و خشکسالی سخت پیش امد و مردم بسیاری تلف شدند و خیلیها مجبور به ترک شهر و دیار شدند، سرانجام با قربانی کردنهای بسیار و نیایشهای فراوان نثار درگاه اناهیتا، در روز آبانگان باران شروع به باریدن کرد و به همبن دلیل از آن تاریخ ایرانیان باستان، این روز را چونان عیدی بزرگ جشن میگیرند و مراسم نیایش و گرامیداشت اناهیتا را برگزار میکنند.
    سنتها و باورهای مربوط به تقدس و ارجمندی آب هنوز هم میان ایرانیان وجود دارد و در آداب و رسوم و اعتقادات آنها پابرجاست. در مراسم عروسی، رسم بوده که بر سر عروس آب میریخته اند، هم چنین پیش از پیمان زناشویی بستن رسم بوده که عروس و داماد به یکدیگر در کاسه ای آب نگاه کنند و سپس هر دو از آن بنوشند. آب ریختن پشت پای مسافران و در ظرف آب به دنبال گمشدهها گشتن از دیگر رسوم مربوط به تقدس و کرامت آب است.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  7. #77
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    حقوق حیوانات در اندیشههای ایران باستان
    در فرهنگهای باستانی، حیوانات از لحاظ تقدس و ارزش در طبقات مختلفی قرار میگرفتند و هر كدام نماد اسطورهای بودند. به عنوان مثال (پرندگان) همواره در شمار جانداران ارجمند بودند و مردمان قدیم پرندگان را آفریدگانی فراسویی و از گونه ای دیگر میپنداشتند. در این فرهنگها، مرغان شكاری تیزپرواز از ارزش آیینی و نمادین بیشتری برخوردار بودند. مثلا (شاهین) از دید (نمادشناسی اسطوره) برجستهتر و ارجمندتر از دیگر مرغان بود و ایرانیان، یونانیان و رومیان سرشت شاهین را از آتش میدانستند. ایرانیان باستان (كلاغ) را پرنده مهر و سروش میدانستند و ژرمنهای باستان، كلاغ را یار و همراه خدای خویش، (اودین) میانگاشتند. سیمرغ (هما) نیز بسیار مورد توجه ایرانیان بوده و آن را در شمار مرغان خورشیدی میآوردند و معتقد بودند كه سیمرغ، (جان جانان) است و جانهای پاكیزه و پیراسته با رسیدن به سیمرغ، به خدا میرسند.

    امروزه در قونیه معتقدند لحظه ای كه آهویی به دنیا میآید، نوری مقدس زمین را روشن میكند و در برخی فرهنگها، آهو را نماد فرزانگی دانسته اند. در ایران باستان نیكی به حیوانات سودمند از وظایف اصلی بوده است. در تاریخ نقل شده بهرام گور از پادشاهان ساسانی كوششهای فراوانی در جهت توسعه پرورش اسب و اسب دوانی میكرد و انوشیروان به دامپروری علاقه فراوانی داشت. نیكی و ترحم به حیوانات در آئین مزدیسنا كه در زمان ساسانیان رواج داشت، اهمیت زیادی داشته و در این مورد در رساله پهلوی (ارداویراف نامه) كه در زمان ساسانیان نوشته شده نكات جالبی دیده میشود. ارداویراف موبدی كه سفری به بهشت و دوزخ كرده و مردمان را از پاداش و عذاب در جهان دیگر با خبر میكند، سزای آنان را كه نسبت به حیوانات بد رفتاری میكنند عذاب دوزخ و پاداش كسانی كه به حیوانات نیك رفتاری میكنند را سعادت ابدی میداند.
    در آیین مانی و مزدك نیز برای حیوانات اهمیت خاصی قائل بودند. مانی مردی ایرانی و دین او دین آمیخته از آیین زرتشت، مسیح و احتمالا سایر ادیان زمان بود. برگزیدگان یا روحانیون این آیین از خوردن گوشت و هرگونه آزار رسانیدن به حیوانات و گیاهان به شدت امتناع میكردند. در رساله شایست ناشایست كه از كتب پهلوی پیش از اسلام است كه تاكنون باقی مانده، از كشتار بیهوده حیوانات به شدت نهی شده است. در این كتاب میخوانیم هر كس بیهوده حیوانات را بكشد، در آن جهان عذابی دردناك خواهد داشت و هر كه به حیوانات نكویی كند و امكان زاد و ولد آنها را فراهم آورد، مورد لطف ایزدی قرار خواهد گرفت. در زرتشت نامه نیز از قول زرتشت توجه و مهربانی به حیوانات توصیه شده است. در متون اوستایی از جمشید به عنوان نجات دهنده حیوانات بسیار یاد شده است. جمشید به معنای (پرتو ماه) است، برخی او را برادر طهمورث و فردوسی او را پسر طهمورث میداند. به قول طبری، او وسایل اهلی كردن حیوانات را ابداع كرد و در صنعت ابریشم و دیگر رشتنیها تبحر داشت و بفرمود تا لباس ببافند و رنگ كنند. زین و پالان را ابداع كرد تا به كمك آن چهار پایان را رام كنند و به اطاعت درآورند. در اوستا، جمشید دارنده گلههای فراوان است و حیوانات را از شر گرسنگی و بی علوفگی میرهاند.
    آریاییان ایران و هند به وجود خدایان و فرشتگان متعددی برای هر چیز قائل بودند. ازجمله خدایانی بودند كه بر حیوانات تاثیر اساسی داشتند، مانند (اوشس) كه نگهدارنده گاوان بود و (سویتری) كه خدای آفتاب و زنده كننده و زاینده بود و روشنایی را به بشر هدیه میكرد و همه اینها یادآور (میترا) و (مهر) هستند كه در سنت آریایی و مخصوصا ایرانیان نگهبان گله اسبان و نشخواركنندگان و بخشنده قدرت باروری به حیوانات ماده و زنان بود. (ویشنو) خدای محافظ و مظهر نیروی آفتاب، صاحب گاوان شیرده و چراگاههای حاصلخیز بود و در خدمت مردم قرار داشت. (ریشودوا) كه روح همه خدایان بود، كمال محبت و عنایت را به همه موجودات ازجمله گاو و گوساله داشت. در اوپانیشاد هندوان رعایت حقوق حیوانات و آزار نرساندن به آنها با بیانی شاعرانه توصیف شده است.

    در فرهنگ اوستایی و پهلوی هر یك از روزهای ماههای ایرانی نام مخصوصی داشت كه هر كدام نام یكی از فرشتگان بود. روز چهاردهم هر ماه را جوش یا گوش میگفتند. ابوریحان بیرونی در مقابل روز گوش عدد (پر) را قرار میدهد كه به حروف ابجد برابر 14 هست كه همان چهاردهم ماه میشود. در این روز دعای مخصوص در (واسپارا) میخواندند و سلامت حیوانات را آرزو میكردند. مساله گوش روز در فرهنگ اسلامی نیز وارد شده است. چنان كه ملامحسن فیض كاشانی رساله ای در نقل روایت (معلی بن حفنیس) از امام صادق(س) راجع به نوروز و 30 روز ماه پارسیان تالیف كرده است. فیض كاشانی در این رساله 30 روز ماه را با ذكر نام پارسی آن ذكر كرده، در هر مورد راجع به فرشته صاحب نام مطلبی گفته و از كارهایی كه انجام دادن آنها در هر یك از این روزها پسندیده یا ناپسند است یاد كرده است. در این رساله در مورد روز چهاردهم ماه گفته شده است: (چهاردهم حوس، نام فرشته ای است موكل بر آدمیان و چهارپایان، فارسیان میگویند روزی سبك است و ما میگوییم روز خوبی است برای هرچه خواهد، و دیدن شرفا و علما برای حاجت خواستن در این روز خوب است و هر كس در این روز بیمار شود به زودی شفا یابد.)

    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  8. #78
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    حقوق حیوانات در اندیشههای ایران باستان
    در فرهنگهای باستانی، حیوانات از لحاظ تقدس و ارزش در طبقات مختلفی قرار میگرفتند و هر كدام نماد اسطورهای بودند. به عنوان مثال (پرندگان) همواره در شمار جانداران ارجمند بودند و مردمان قدیم پرندگان را آفریدگانی فراسویی و از گونه ای دیگر میپنداشتند. در این فرهنگها، مرغان شكاری تیزپرواز از ارزش آیینی و نمادین بیشتری برخوردار بودند. مثلا (شاهین) از دید (نمادشناسی اسطوره) برجستهتر و ارجمندتر از دیگر مرغان بود و ایرانیان، یونانیان و رومیان سرشت شاهین را از آتش میدانستند. ایرانیان باستان (كلاغ) را پرنده مهر و سروش میدانستند و ژرمنهای باستان، كلاغ را یار و همراه خدای خویش، (اودین) میانگاشتند. سیمرغ (هما) نیز بسیار مورد توجه ایرانیان بوده و آن را در شمار مرغان خورشیدی میآوردند و معتقد بودند كه سیمرغ، (جان جانان) است و جانهای پاكیزه و پیراسته با رسیدن به سیمرغ، به خدا میرسند.

    امروزه در قونیه معتقدند لحظه ای كه آهویی به دنیا میآید، نوری مقدس زمین را روشن میكند و در برخی فرهنگها، آهو را نماد فرزانگی دانسته اند. در ایران باستان نیكی به حیوانات سودمند از وظایف اصلی بوده است. در تاریخ نقل شده بهرام گور از پادشاهان ساسانی كوششهای فراوانی در جهت توسعه پرورش اسب و اسب دوانی میكرد و انوشیروان به دامپروری علاقه فراوانی داشت. نیكی و ترحم به حیوانات در آئین مزدیسنا كه در زمان ساسانیان رواج داشت، اهمیت زیادی داشته و در این مورد در رساله پهلوی (ارداویراف نامه) كه در زمان ساسانیان نوشته شده نكات جالبی دیده میشود. ارداویراف موبدی كه سفری به بهشت و دوزخ كرده و مردمان را از پاداش و عذاب در جهان دیگر با خبر میكند، سزای آنان را كه نسبت به حیوانات بد رفتاری میكنند عذاب دوزخ و پاداش كسانی كه به حیوانات نیك رفتاری میكنند را سعادت ابدی میداند.
    در آیین مانی و مزدك نیز برای حیوانات اهمیت خاصی قائل بودند. مانی مردی ایرانی و دین او دین آمیخته از آیین زرتشت، مسیح و احتمالا سایر ادیان زمان بود. برگزیدگان یا روحانیون این آیین از خوردن گوشت و هرگونه آزار رسانیدن به حیوانات و گیاهان به شدت امتناع میكردند. در رساله شایست ناشایست كه از كتب پهلوی پیش از اسلام است كه تاكنون باقی مانده، از كشتار بیهوده حیوانات به شدت نهی شده است. در این كتاب میخوانیم هر كس بیهوده حیوانات را بكشد، در آن جهان عذابی دردناك خواهد داشت و هر كه به حیوانات نكویی كند و امكان زاد و ولد آنها را فراهم آورد، مورد لطف ایزدی قرار خواهد گرفت. در زرتشت نامه نیز از قول زرتشت توجه و مهربانی به حیوانات توصیه شده است. در متون اوستایی از جمشید به عنوان نجات دهنده حیوانات بسیار یاد شده است. جمشید به معنای (پرتو ماه) است، برخی او را برادر طهمورث و فردوسی او را پسر طهمورث میداند. به قول طبری، او وسایل اهلی كردن حیوانات را ابداع كرد و در صنعت ابریشم و دیگر رشتنیها تبحر داشت و بفرمود تا لباس ببافند و رنگ كنند. زین و پالان را ابداع كرد تا به كمك آن چهار پایان را رام كنند و به اطاعت درآورند. در اوستا، جمشید دارنده گلههای فراوان است و حیوانات را از شر گرسنگی و بی علوفگی میرهاند.
    آریاییان ایران و هند به وجود خدایان و فرشتگان متعددی برای هر چیز قائل بودند. ازجمله خدایانی بودند كه بر حیوانات تاثیر اساسی داشتند، مانند (اوشس) كه نگهدارنده گاوان بود و (سویتری) كه خدای آفتاب و زنده كننده و زاینده بود و روشنایی را به بشر هدیه میكرد و همه اینها یادآور (میترا) و (مهر) هستند كه در سنت آریایی و مخصوصا ایرانیان نگهبان گله اسبان و نشخواركنندگان و بخشنده قدرت باروری به حیوانات ماده و زنان بود. (ویشنو) خدای محافظ و مظهر نیروی آفتاب، صاحب گاوان شیرده و چراگاههای حاصلخیز بود و در خدمت مردم قرار داشت. (ریشودوا) كه روح همه خدایان بود، كمال محبت و عنایت را به همه موجودات ازجمله گاو و گوساله داشت. در اوپانیشاد هندوان رعایت حقوق حیوانات و آزار نرساندن به آنها با بیانی شاعرانه توصیف شده است.

    در فرهنگ اوستایی و پهلوی هر یك از روزهای ماههای ایرانی نام مخصوصی داشت كه هر كدام نام یكی از فرشتگان بود. روز چهاردهم هر ماه را جوش یا گوش میگفتند. ابوریحان بیرونی در مقابل روز گوش عدد (پر) را قرار میدهد كه به حروف ابجد برابر 14 هست كه همان چهاردهم ماه میشود. در این روز دعای مخصوص در (واسپارا) میخواندند و سلامت حیوانات را آرزو میكردند. مساله گوش روز در فرهنگ اسلامی نیز وارد شده است. چنان كه ملامحسن فیض كاشانی رساله ای در نقل روایت (معلی بن حفنیس) از امام صادق(س) راجع به نوروز و 30 روز ماه پارسیان تالیف كرده است. فیض كاشانی در این رساله 30 روز ماه را با ذكر نام پارسی آن ذكر كرده، در هر مورد راجع به فرشته صاحب نام مطلبی گفته و از كارهایی كه انجام دادن آنها در هر یك از این روزها پسندیده یا ناپسند است یاد كرده است. در این رساله در مورد روز چهاردهم ماه گفته شده است: (چهاردهم حوس، نام فرشته ای است موكل بر آدمیان و چهارپایان، فارسیان میگویند روزی سبك است و ما میگوییم روز خوبی است برای هرچه خواهد، و دیدن شرفا و علما برای حاجت خواستن در این روز خوب است و هر كس در این روز بیمار شود به زودی شفا یابد.)

    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  9. #79
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    حقوق حیوانات در قرآن كریم
    در قرآن كریم آیات متعددی در مورد حیوانات دیده میشود كه بارها به این موضوع اشاره شده كه حیوانات نشانه قدرت الهی و مایه عبرت بشر هستند و در آنها منافع بیشماری برای انسانها قرار داده شده است. (آیا آنها ندیدند كه از آنچه با قدرت خود به عمل آورده ایم چهار پایانی برای آنها آفریدیم كه آنان مالك آن هستند؟ آنها را رام ایشان ساختیم ، هم مركب آنان از آن است و هم از آن تغذیه میكنند و برای آنان منافع دیگری در آن حیوانات است و نوشیدنیهای گوارایی، آیا با این حال شكرگزاری نمیكنند؟یس، 71-73 خداوند در آیات متعدد از انسان میخواهد كه در آیات الهی و ازجمله خلقت خود و حیوانات تدبر كنند. برای مثال در سوره غاشیه آمده است: (آیا به شتر نمینگرند كه چگونه آفریده شده استغاشیه، 17.) خداوند متعال در امثال این آیات مردم را به شناختن حیوانات و تفكر در كیفیت خلقت آنها و كارهایی كه میكنند ترغیب نموده و در آیات دیگر، انسانها را به عبرت گرفتن از بعضی از آنها مانند چهارپایان ، پرندگان، مورچهها و زنبورهای عسل دعوت كرده است. آیات 5 تا 8 سوره نحل نیز به منافع حیوانات اشاراتی جالب و شگفت انگیز دارد به طوری كه پس از بیان برخی منافع مادی چهارپایان ازجمله تهیه پوشش و خوراك، روی جنبه استفاده روانی از آنها نیز تكیه كرده و میگوید: (در این حیوانات برای شما زینت و شكوهی است به هنگامیكه آنها را به استراحتگاهشان بازمیگردانید و هنگامیكه صبحگاهان به صحرا میفرستید.( )نحل، 5-8) در تفسیر این آیه آمده است كه منظره جالب حركت دسته جمعی گوسفندان و چهارپایان به سوی بیابان و چراگاه، سپس بازگشت شان به سوی آغل و استراحتگاه كه قرآن از آن تعبیر به (جمال) كرده تنها یك مساله ظاهری و تشریفاتی نیست، بلكه گویای این حقیقت است كه چنین جامعه ای خود كفا است، این درواقع (جمال) استغناء و خودكفایی جامعه است، جمال تولید و تامین فرآوردههای مورد نیاز یك ملت و همان استقلال اقتصادی و ترك هرگونه وابستگی است.
    سوره نحل نیز اسرار شگفتانگیزی در مورد زنبور عسل بیان میكند. زنبور عسل دارای زندگی بسیار منظم توام با برنامه ریزی و تقسیم كار و مسوولیت است. كندو پاكترین، منظمترین و پركارترین شهر دنیا است كه از تمدن درخشانی برخوردار است و شاید تنها دلیلی كه برای این همه نظم و همكاری بتوان آورد، در همین آیه خلاصه میشود كه: (پروردگار تو به زنبور عسل وحی فرستاد كه از كوهها و درختان و داربستهایی كه مردم میسازند خانههایی برگزین سپس از تمام ثمرات تناول كن و راههایی كه پروردگارت برای تو تعیین كرده به راحتی بپیما. از درون شكم آنها نوشیدنی خاصی خارج میشود به رنگهای مختلف، كه در آن شفای مردم هست، در این امر نشانه روشنی است برای آنها كه اهل فكرند( )!نحل، 68-67.)
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  10. #80
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    تكامل و حشر حیوانات در قیامت
    برخی آیات قرآن به تكامل و حشر و رستاخیز حیوانات اشاره كرده اند كه جای سوال و بحث فراوانی را برمیانگیزد، چرا كه لازمه رستاخیز و حساب و جزا، مساله عقل و شعور و تكلیف و مسوولیت است، آیا حیوانات هم دارای سطحی از شعور و ادراك هستند كه رستاخیز داشته باشند؟ سوره انعام در این زمینه میگوید: (محققا بدانید كه هر جنبنده در روی زمین و هر پرنده كه به دو بال در هوا پرواز میكند، همگی طایفه ای مانند شما نوع بنی بشر هستند. ما در كتاب آفرینش هیچ چیز را فروگذار نكردیم. سپس همه به سوی پروردگار خود محشور میشوند.( )انعام، 38) در مورد این آیه تفاسیر زیادی نقل شده است. مرحوم علامه طباطبایی (ره) در بحث مبسوطی ذیل آیه، شباهت اجتماعات حیوانی را به انسانی از نظر كثرت و عدد، هدفداری و حتی دارا بودن نوعی از زندگی ارادی و شعوری مطرح كرده و مینویسد: (تفكر عمیق در اطوار زندگی حیوانی كه ما در بسیاری از شئون حیاتی خود با آنها سر و كار داریم و در نظر گرفتن حالات مختلفی كه هر نوع از انواع این حیوانات در مسیر زندگی به خود میگیرند، ما را به این نكته واقف میسازد كه حیوانات هم مانند انسان دارای عقاید و آرای فردی و اجتماعی هستند. حركات و سكناتی كه آنها در راه بقا و جلوگیری از نابود شدن نشان میدهند همه برمبنای آن عقاید است. در اجتماعات حیوانی هم مانند اجتماعات بشری فطرتا ماده و استعداد پذیرفتن (دین الهی) وجود دارد. همان فطرتی كه در بشر سرچشمه دین الهی است و وی را برای حشر و بازگشت به سوی خدا، قابل و مستعد میسازد، در حیوانات نیز هست.) در تفسیر نمونه ضمن بیان زندگی شگفت انگیز زنبور عسل و مورچه، وفای حیوانات به صاحب خود و تربیت پذیری آنها برای مقاصد انسانی، آمده است: (در آیات متعددی از قرآن، مطالبی دیده میشود كه دلیل قابل ملاحظه ای برای فهم و شعور بعضی از حیوانات محسوب میشود ، داستان فرار كردن مورچهها از برابر لشكر سلیمان، داستان آمدن هدهد به منطقه سبا و یمن و آوردن خبرهای هیجان انگیز برای سلیمان شاهد این مدعا است.)

    در روایات اسلامی نیز احادیث متعددی در زمینه رستاخیز حیوانات دیده میشود. از جمله در (تفسیر المنار) روایتی از طریق اهل تسنن نقل شده كه پیامبر(ع) در تفسیر آیه مورد بحث فرمودند: (خداوند تمام این جنبندگان را در روز قیامت برمیانگیزاند و قصاص بعضی را از بعضی میگیرد. حتی قصاص حیوانی را كه شاخ نداشته و دیگری بی جهت به او شاخ زده است، از اولی خواهد گرفت.) همچنین از ابوذر نقل شده كه گفت: ما خدمت پیامبر(ع) بودیم كه در پیش روی ما، دو بز به یكدیگر شاخ زدند. پیامبر(ع) فرمود: میدانید چرا اینها به یكدیگر شاخ زدند؟ حاضران عرض كردند: نه. پیامبر(ع) فرمود: اما خدا میداند چرا و به زودی در میان آنها داوری خواهد كرد (همو.) آیاتی همچون (و اذا الوحوش حشرتتكویر، 5) و (ثم الی ربهم یحشرون انعام، 38) نیز تاكیدی دیگر بر حشر و رستاخیز حیوانات است.
    این همه نشان میدهد كه حقوق حیوانات از چه جایگاه بالایی در بین ادیان و آیینهای مختلف برخوردار است.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

صفحه 8 از 12 نخستنخست ... 456789101112 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/