تن پاکت که زیر پیرهن است
□
تن پاکت که زیر پیرهن است
وحده لاشریک له چه تن است هست پیراهنت چو قطرهی آب
که تنگ گشته برگل و سمن است با خودم کش درون پیراهن
که تو جانی و جان من بدن است تازیم در غم تو جامه درم
وز پس مرگ نوبت کفن است دل بسی بردهای نکو بشناس
آنکه خسته تر است ازان من است اندرا و میان جان بنشین
که تو جانی و جان ترا بدن است
گفتهای ترک تو نخواهم گفت
ترک من گوچه جای این سخن است
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)