صفحه 8 از 10 نخستنخست ... 45678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 92

موضوع: *^*خاطرات و حکایتها - جلد هفتم*^*

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    اين لجاجت چه معنا دارد؟
    من به شما عرض كنم ؛ عزيزان من ! اين اختلافات سياسى و جناحى نكه گاهى خيلى بزرگ نشان داده مى شود، به اين بزرگى نيست ؛ به اين اهميت نيست . مردم راه خودشان رامى روند. راه مردم ،
    راه اسلام ، راه انقلاب ، راه خدا و راه امام بزرگوار است . مردم با اين خط كشى هاى تصنعى و مصنوعى كارى ندارند. دشمن دوست مى دارد جناحها رابيشتر به جان خود بيندازد. بنده از روى دلسوزى كامل ، بارها در نماز جمعه كه مقدسترين مكانهاست و در ساير جاها، جناحهاى سياسى را دعوت كردم ؛ گفتم بياييد بنشينيد با هم صحبت كنيد، با هم مذاكره كنيد؛ بياييد مواردى راكه بر روى آن با هم اتفاق نظر داريد، اينها را اصل قرار بدهيد؛ اختلافات را بر اساس اينها حل كنيد. اگر بر روى اصول پافشارى كنيد، مواردى جزيى اختلافى و سياسى اهميتى هم ندارد. عده يى قبول كردند؛ عده يى لجاجت كردند و مى كنند. اين لجاجت چه معنا دارد؟! چرا بايد كسانى وحدت ملت را، وحدت ملى را، امنيت ملى را، منافع ملى را، مصالح اين كشور را قربانى اغراض جناحى بكنند؛ و اگر با نفوذ دشمن باشد، چند برابر بدتر است ؟
    بنده باز هم همه را دعوت مى كنم به وحدت كلمه بر اساس اصول اساسى نظام اسلامى ؛ بر اساس بنيات قانون اساسى ؛ براساس اسلام ؛ بر اساس راه امام ؛ بر اساس منافع مردم ؛ براساس ستيزه ى با هر كسى كه با اين ملت ستيزه گرى مى كند؛ اين خط روشنى است كه همه ى خيرخواهان و دلسوزان و افراد صادق مى توانند بر اساس آن جمع بشوند.
    (69)

    2057398jhl6f0a9fa2057398jhl6f0a9fa


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #2
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض



    سه شاخص عمده ى اصلاح : مبارزه با فقر، فساد و تبعيض
    آنچه امروز براى اين ملت اهميت دارد، اين است كه مسؤ ولان كشور با همه ى قدرت و توان ، آن شاخص هاى اصلى را براى اصلاح امور كشور در نظر بگيرند؛ همان سه شاخص عمده يى كه گفته شد: مبارزه با فقر، مبارزه با فساد، مبارزه ى با تبعيض ؛ اين اساس قضيه است . اگر فقر و فساد و تبعيض ‍ به وسيله ى مسؤ ولان كشور تحمل نشود؛ رضاى الهى ، هدايت الهى ، شامل حال همه خواهد شد؛ گرهها باز خواهد شد. اين ملت در ميدان است ؛ اين ملت باوفا است ؛ اين ملت به قران دل داده است . اگر بخواهيم اين كارها را انجام بگيرد، راهش اين است كه جلوى نفوذ دشمن با كمال قدرت بسته بشود. امام بزرگوار ما قاعده يى پيش خودشان داشتند و بارها هم آنرا بر زبان مى آوردند؛ مى گفتند هر كجا كه ديديد دشمنان سوگند خورده اى اين ملت و اين كشور، آن جا توجه نشان مى دهند، علاقه مندى نشان مى دهند، از آنجا دفاع مى كنند، به كار آنها سوء ظن پيدا كنيد. گاهى براى اين كه شخصيتى را خراب كنند، از او جانبدارى مى كنند؛ گاهى براى اينكه دست نشانده ى خود را بزرگ كنند، از او حمايت مى كنند و جنگ روانى به راه مى اندازند. خوشبختانه ملت ما سياسى است ؛ ملت ما هشيار و بيدار است و فريب اى چيزها را نخواهد خورد.(70)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #3
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    2057398jhl6f0a9fa2057398jhl6f0a9fa
    كار اين بچه ها را ديدى ؟

    هنگام جنگ ، بچه هاى مدرسه در نماز جمعه ى تهران قلكهاى خود را شكسته بودند و پولهايش را براى جنگ هديه كرده بودند. فرداى آن روز كه خدمت امام (ره ) رسيده بودم ، ايشان را در حالى كه چشمهاى خدابينش از اشك پر شده بود، ديدم ؛ به من فرمودند: كار اين بچه ها را ديدى ؟ به قدرى اين كار به نظرش عظيم آمده بود كه او را متاءثر ساخته بود.(71)


    h7 147
    2057398jhl6f0a9fa2057398jhl6f0a9fa



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #4
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    آبى پوش و سرخ پوش !
    من در مورد اين وحدت و يكپارچگى اين يك جمله را عرض بكنم : دوستى به من گفت بعضى از دستهاى سياسى در كشور سعى مى كنند ميدان سياست را هم مثل ميدان ورزشى به ((آبى پوش )) و ((سرخ پوش ))، تبديل كنند. يك عده ((سرخ پوش )) و يك عده ((آبى پوش ))؛ بايد هم با هم در ميدان سياست رقابت داشته باشند. من گفتم در ميدان ورزش ، ((سرخ پوش )) و ((آبى پوش ))، هر دو در تيم ملى شركت مى كنند. وقتى هم كه ((سرخ پوش )) و ((آبى پوش )) در تيم ملى شركت كردند، يكى دروازه بان مى شود، يكى مدافع مى شود، يكى مهاجم مى شود؛با هم همكارى مى كنند. اگر در ميدان سياست كسانى ((سرخ پوش )) و كسانى ((آبى پوش )) و كسانى ((سبز پوش )) و كسانى ((زرد پوش )) شدند، بشوند؛ اما آنجايى كه پاى تيم ملى در ميان است ، آنجايى كه منافع ملت و مواجهه ى با دشمن مطرح است ، مواظب باشند اختلافات را كنار بگذارند و مثل يك تيم كار كنند. آن جور نباشد كه در تيم ملى ، آن جايى كه منافع ملت مطرح است ، به دروازه ى خودى گل بزنند! اگر اين مى شود، عيبى ندارد؛ نامها مختلف باشد، اما دلها يكى باشد. دلها يكى ؛ بر محور دين ، بر محور نظام ، بر محور اسلام و بر محور منافع ملى باشد؛ اميدواريم كه ان شاء الله اين جور باشد.(72)

    2057398jhl6f0a9fa2057398jhl6f0a9fa


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #5
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    2057398jhl6f0a9fa2057398jhl6f0a9fa

    خرجهاى ميلياردى مى كردند ولى فايده يى نداشت !
    شما ببينيد در كدام كشور ممكن است اين اتفاق بيفتد كه رهبر كشورى ، رئيس جمهور كشورى به يك كشور ديگر برود، مردم آنجا آن چنان از او استقبال كنند كه از رئيس و از رهبر خودشان استقبال نمى كنند؛ كجا چنين اتفاقى مى افتد؟ ببينيد كجا را اين طور مى شناسيد. اين اتفاق درباره ى رؤ ساى جمهورى اسلامى در كشورهاى ديگر مكرر و بارها اتفاق افتاده است و مى افتد.
    من در دوران رياست جمهورى به پاكستان رفتم . استقبالى در پاكستان شد، على رغم اين كه رسانه هاى جهانى مى خواستند هيچ چيزى در اين باره نگويند، مجبور شدند. در همه ى رسانه هاى جهانى ، چند روز اظهار شگفتى از اين حادثه ى عظيم بود. ميليونها انسان در اسلام آباد و در لاهور و آن جاهايى كه ما رفتيم ، از ما استقبال كردند؛ همان جور استقبالى كه شما امروز در مشگين شهر و پريروز در اردبيل مشاهده كرديد.
    رئيس جمهور ما به سودان رفت ؛ رئيس جمهور ديگر ما به پاكستان رفت ؛ همين جور رفتارى كردند. و امروز هر جا كه مسلمانهاى آن جا چه شيعه و چه سنى بخواهند آزادانه ابراز احساسات بكنند، اگر از مسؤ ولان جمهورى اسلامى بروند، همين جور ابراز احساسات مى كنند. البته طبيعى است كه خلقيات ملتها مختلف است ؛ بعضى شديدتر، بعضى ضعيف تر؛ اما اين عقبه ى سياسى در همه جا هست .
    امريكا مى خواهد اين طرفدارى كشورها را باپول بخرد و گيرش نمى آيد. در همان پاكستانى كه گفتم پاكستان زمان ضياء الحقبود كه من رفتم امريكاييها و بعضى رژيم هاى وابسته به آمريكا در آن جا خرجهاىميلياردى مى كردند؛ اما فايده اى نداشت . دو، سهسال بعد از رفتن من ، يك رئيس ‍ جمهور آمريكا مى خواست به پاكستان برود؛ مردم در آنمنطقه ى جنوبى پاكستان تظاهرات كردند و او مجبور شد نرود! اين عقبه ى سياسى ،خاص ‍ جمهورى اسلامى است . اين حرفهايى كه شما زديد، همه حرفهاى ما هم هست !
    (73)
    من در دوره ى رياست جمهورى در اجلاس غير متعهدها شركت كردم و يك نطق خيلى پر شور در آن جا ايراد كردم حدود صدويك كشور آن جا جمع بودند بعد غالبا سران كشورها آمدند و به قول ما طيّب اللّه گفتند و تاءييد كردند. در بين آنها كه غالباكشورهاى جهان سومى و آفريقايى و آسيايى بودند، يك رئيس جمهورى آفريقايى كه نسبتا هم جوان و بسيار فعال بود، آمد و گفت : اين حرفهايى كه شما زديد، همه حرفهاى ما هم هست ؛ در سازمان وحدت آفريقا و در جاهاى ديگر، ما هم عينا همين حرفها را داريم ؛ فرق ما و شما اين است كه شما جراءت مى كنيد اين حرفها بر زبان مى آوريد ولى ما از آمريكا مى ترسيم !اتفاقا اين جوان بعد از چندى همان بيم و ترسى كه داشت ، تححق هم پيدا كرد. چون ضد استكبارى بود، عليه او كودتا كردند و او را كشتند؛ بعد از يكى ، دو سال اين اتفاق افتاد.(74)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #6
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض



    آيا اين پارچه به اندازه ى تن من است ؟
    درباره ى (( خالد بن عبداللّه قصرى )) نوشته اند كه كسى بود كه مى گفت ، خلافت از نبوت بالاتر است : (( كان يفضل الخلافة على النبوة ))! استدلال هم مى كرد و مى گفت : وقتى شما به مسافرت برويد، كسى را به عنوان خليفه و جانشين خودتان مى گماريد كه به كارهاى خانه و دكانتان رسيدگى كند؛ اين خليفه است . بعد كه به مسافرت رفتيد، مثلا كاغذى هم مى فرستيد و پيغامى هم به يك نفر مى دهيد كه مى آورد؛ آن رسول است . حالا كدام بالاتر است ؟! كدام به شما نزديكتر است ؟! آن كسى كه شما در راءس خانواده تان گذاشتيد، يا كسى كه يك كاغذ داديد، تا براى شما بياورد؟! با اين استدلال ابلهانه ، مى خواست ثابت بكند كه خليفه از پيامبر بالاتر است ! به چنين آدمى كه چنين ايده يى را تبليغ مى كرد، پاداش مى داد.
    در زمان عبدالملك و بعضى پسرهاى او، يك نفر به نام ((يوسف بن عمر ثقفى )) را مدتهاى مديدبر عراق گماشتند. او در سالها و والى عراق بود. اين شخص ، آدم عقده يى بدبختى بود كه از عقده يى بودنش ، چيزهايى نقل كرده اند. مرد كوچك جثه و كوچك اندامى كه عقده ى كوچكى جثه ى خودش را داشت . وقتى كه پارچه يى ب خياط مى داد تا بدوزد، از خياط سؤ ال مى كرد كه آيا اين پارچه به اندازه ى تن من است ؟ خياط به اين پارچه نگاه مى كرد و اگر مثلا مى گفت اين پارچه پارچه براى اندام شما اندازه است و بلكه زياد هم مى آيد، فورا پارچه را از اين خياط مى گرفت و دستور مى داد كه او را مجازات هم بكنند! خياطها اين قضيه را فهميده بودند. به همين خاطر، نگاه مى كرد و مى گفت نه ، اين پارچه ظاهرا براى هيكل و جثه ى شما كم بيايد و بايد خيلى زحمت بكشيم ، تا آن را مناسب تن شما در بياوريم ! او هم با اين كه مى دانست خياط دروغ مى گويد، ولى خودش ‍ مى آمد؛ اين قدر احمق بود! او همان كسانى است كه زيدبن على (عليه الصلاة والسّلام ) را در كوفه به شهادت رساند. چنين كسى ، سالها بر جان و مالو عرض مردم مسلط بود.
    (75)

    2057398jhl6f0a9fa2057398jhl6f0a9fa



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #7
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض



    بايد صد جواب در مشتمان باشد
    خارجيها كتاب مى نويسند و ما بايد پاسخ آنها را بدهيم . يكى از وعاظالسلاطين مصرى كه واقعا حيف است و عاظالسلاطين بناميم ؛ بلكه بايد آنها را خدام السلاطين ناميد؛ چون وعاظالسلاطين بعضى وقتها سلطان را وعظ مى كردند كتابى به نام ((الشيعة والمهدى والدّروز)) نوشته و به اصطلاح ، تحقيقى در باب شيعه و حضرت مهدى و دروز كرده است . حالا چه ارتباطى بين شيعه و دروز وجود دارد، خودش بحثى است ! اين خدام السلاطين ، از بس پول و ثروت فهد و صدام و شاه حسن را در شكمهاى خود ريخته اند كه ديگر چاشته خور شده اند و گرفتن اين همه شيرينى و لذت از آنها سخت است . آنها واقعا ضايع شده اند و اگر علم و دين هم مى داشتند، حالا ديگر به دردشان نمى خورد. از اين نوع كتابها زياد مى نويسند. ما در حوزه علميه ى قم و در مراكز علمى خود، صد جواب رد در مشتمان داشته باشيم و به آنها پاسخ بدهيم .
    هنوز كه هنوز است ، در دنياى اسلام به ما مى گويند: شما قايل به تحريف قرآنيد! چرا كه بك روز فصل الخطابى نوشته شد و ما هنوز نتوانسته ايم آن قدر فضاى فرهنگى دنياى اسلام را از حرف حق خودمان و اين كه قايل به تحريف قرآن نيستيم ، اشباع كنيم تا اگر بى دين لامذهبى خواست بنويسيد كه شيعه قايل به تحريف قرآن است ، بداند كه فردا شاگرد سركلاسش در الازهر، يقه اش را خواهد گرفت كه اين كتاب شيعه پاسخ شما را داده است .
    (76)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #8
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض



    من چه جوابى بايد به او بدهم ؟
    اوايلى كه شعر نو رايج شده بود، يك عده از اين جوابها مى آمدند و همين طور چيزى مى گفتند. در آن زمان شايع بود كه وسطهاى يك شعر را پاك مى كنند و خيال مى كردند شعر نو مى سرايند! البته ، اين شايعه واقعيت هم داشت و در مواردى به نحو موجبه ى جزييه اتفاق هم افتاده بود. بعضى از مطالب عرفانى كه در راديو مطرح مى شود، همين حالت را تداعى مى كند و بعضى خيال مى كنند عرفان همين است كه آدم چيزى ببافد! ديده اند كه اگر كسى مطالب عرفانى مى گويد، آدم نمى فهمد. به همين خاطر خيال كردند هر مطلبى كه آدم نفهميد، عرفان است ! يك چيزى مى سازند و با يك زبان بى ربط چرندى ، در رسانه هاى ما پخش مى كنند و هر چه آدم فكر مى كند،
    مى بيند هيچ چيز در آن پيدا نمى شود و هيچ معنايى ندارد. به مسؤ ولان راديو اعتراض مى كردم كه چرا اين طورى است ؟ در دلم به خودم جواب دادم كه اينها چه كار كنند و به چه كسى مراجعه كنند و از چه كسى بخواهند؟ تا من بگويم : چرا اين گونه است ؟ مى گويد: بنويسيد تا من بخوانم . من چه جوابى بايد به او بدهم ؟ وضع تبليغ ما اين است و حوزه ى علميه در اين زمينه ها موظف مى باشد.
    (77)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #9
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    از آن حرف ها، خيلى نكات فهميدم
    بعد از فوت آية اللّه بروجردى (رضوان اللّه عليه ) كه همه جا تا سطح كشور به هم خورد و چند هزار طلبه ى قم زارزار گريه مى كردند، مساءله ى استادى در حوزه ها و استادى در دانشگاهها، در محيطهاى دانشگاهى مطرح شد. من آن وقت به مناسب همين قضيه ، يك سخنرانى از مرحوم ((جلال همايى )) كه در همين دارالفنون در خيابان ناصر خسرو ايراد كرد، شنيدم . دوستانى داشتيم كه در آن جا از اين حرف ها زياد مى گفتند. ما در آن وقت ، طلبه ى خيلى جوانى بوديم و همان محيط روحانى راديده بوديم و درست نمى دانستيم كه تفاوت اين محيطهاى روحانى ، علمى ما و ديگران چگونه است . من در آن وقتها از آن حرفها خيلى نكات فهميدم .يكى از حرفهايى كه در آن وقتها گفته مى شد، اين بود كه علم و دين چندين قرن با هم تواءم بودند؛ يعنى علما غالبا كسانى بودند كه اهل دين بودند و علم دين و علم غير علوم دينى ، با هم مخلوط بود و دست يكدسته از افراد بود.محمّدبن زكرياى رازى يا ابن سينا، يك فقيه هم بودند، ضمن اين كه مثلا يك دانشمند بزرگ هم بودند. ديگران هم همين طور...
    ... در محيطهاى علمى ما، نسبت به حرف استاد هيچ تعبدى نيست و شاگرد اين طور با استاد جرى برخورد مى كند. اما همين شاگرد با آن استادى كه اين گونه جرى برخورد مى كند، مثل نوكر اوست . حالا البته به آن شدت سابق نيست . تا زمانهاى ما واقعا بود، ولى هنوز هم با محيط دانشگاه خيلى فرق دارد. يعنى شاگردى رد بشود و به استادش احترام نكند، اصلا چنين چيزى معقول نيست ؛ چه رسد به اين كه به استادش اهانت كند، مى گويند چرا اهانت مى كنى ، به درسش نيا، چه اجبارى دارى ؟
    غرضم حرف آن آقاست كه مى گويد: چندين قرن مثلا دوازده يا سيزده قرن علم و دين همراه بود. شاگرد در تاريكى بايد جلوتر از استاد برود كه اگر چاله يى هست ، او بيفتد، استادش نيفتد. بايد مثل نوكر استادش باشد. آن روز مى گفتند كه پنجاه سال است علم و ديناز هم جدا شده است ...
    (78)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #10
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    2057398jhl6f0a9fa2057398jhl6f0a9fa
    امام يك حكيم بود
    من تصور مى كنم ، آن چشمى كه مى تواند آن فعل و انفعالات را ببيند، اسمش در اصطلاح اسلامى و قرآنى ، عبارت از حكمت است . ((و اتيناه الحكمة و فصل الخطاب ))(79). تا آن جايى كه من فهميدم ، حكمت ، آن بينشى است كه مى تواند حقايق را ماوراى غشاى مادّى آن ببيند. با اين كه من قبل از انقلاب هم سالهاى متمادى خدمت امام بزرگوار و عظيم الشاءنمان ، ارادت و اخلاص داشتم و ايشان را از نزديك مى شناختم ، اما اين نكته را بعد از انقلاب متنبه شدم كه امام ما يك مرد حكيم است . در اين جا، حكيم به معناى مصطلح آن يعنى فيلسوف مورد نظر نيست ؛ بلكه حكمت به معناى واقعى و قرآنى آن كه خداى متعال مى فرمايد ما آن را به پيامبران داديم مورد نظر است . اين كتابهاى فهرستى مثل المعجم المفهرس را نگاه كنيد، با اين چيزها انس بگيرند؛ خيلى خوب است . در معجم ، كلمه ى حكمت را پيدا كنيد. بعد به همه ى آياتى كه در آن ، كلمه ى حكمت هست ، نگاه كنيد. اگر معناى آيات را هم متوجه نمى شويد، به ترجمه مراجعه كنيد و ببينيد كه در قرآن ، حكمت چيست . من تصورم اين است كه امام يك حكيم بود؛ يعنى همان فعل و انفعالات معنوى باطنى پشت پرده را مثل جريانهاى زيرزمينى آب كه علم خاصى دارد مى ديد. هر كس اگر چشم هم نداشته باشد، دست بزند، جريان آب رو را مى فهمد و با گوشش ، صداى شرشر آن را هم مى شنود؛ اما جريان آبهاى زيرزمينى را نه . اين ، معناى حكمت است . من مى ديدم ، آن انسانى استثنايى زمان ما كه هيچ كس با او قايل مقايسه نيست مثل اين كه جريانهاى زيرزمينى حوادث و پشت پرده را مى بيند. نمى خواهيم بگوييم كه امام ، درباره ى آن چيزى گفتند و شد، از قبيل بود. نه اين كه تصور كنيد ايشان محاسبه ى مادّى و سياسى مى كردند. نه ، آن بزرگوار اهل اين محاسبات نبودند. البته فكر سياسى خيلى پخته يى داشتند و حقايق را مى فهميدند؛ اما اين طور نبود كه همان محاسباتى را كه معمولا مى كنند، انجام بدهند. اين ، همان غيب و ملكوت عالم و ملكوت وجود شماست كه بايد به آن ايمان و اعتقاد داشت . راه رسيدن به آن هم تقواست .
    اين كه ايران و رهبرى مثل امام ، در مقابل تجمع وسيع تمام احزاب كفر و نفاق ، از شرقيش تا غربيش ، از مسلمان امريكايى مذاقش تا مسلمان سوسياليست مزاجش ، از مناطق و مرتجعش تا شهوترانش (عده يى فقط به خاطر شهوترانى ، با جمهورى اسلامى مبارزه مى كردند و براى آن كارها دلشان لك زده بود! لذا از اين دستگاه بدشان مى آيد و با آن مبارزه مى كردند) بايستند و مطمئن به پيروزى باشند، ناشى از تقوايى است كه به آنها حكحمت و بصيرت را مى بخشد.
    (80)

    h7 155


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 8 از 10 نخستنخست ... 45678910 آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/