صفحه 7 از 22 نخستنخست ... 3456789101117 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 220

موضوع: ::. دفاتر اشعار فرخ تمیمی .::

  1. #61
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    سفر پیدایش
    کبود گرد شب ، از آسمان فرو می ریخت
    غمین ، چو خنده ی پژمرده بر لبان مسیح
    ز باغ عدن که روییده سوی خاور، سبز
    دو خط نور درخشید چون دو بازوی پاک
    دو خط نور که گفتی
    در انتظار تجلای پیکری بودند .
    نسیم پر برکت از شمال باغ وزید
    زنی شکفت ،
    دو بازوی او
    دو خط نور

    به باغ خاور اندیشه ، سفر پیدایش
    ز واژه های درخشنده ، خط هستی یافت .

    ( و روح پاک خداوند
    بر آبهای جهان وجود ، لغزان بود )


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #62
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    پرسش
    بیدار مانده در نفس آبی پگاه
    گلدسته های شهر :
    - این شاعران شعر نیایش -
    رنگین کاشیان معتاد
    در دودناک شعر نیایش، نشسته گرم .
    در زیر پای خویشتن احساس می کنم
    سیاره ی زمین را با جاودانگیش
    با انس رنگ های غریبش
    با بیکرانگیش.

    این آشیان در هم موج و صدا و نور
    این لانه ی عظیم ترین سکوت ها
    در مرز کائنات - که انسانش -
    تنها نشسته می گرید .
    تنها نشسته می گرید .

    من فکر می کنم
    با این ستاره پرتو اندیشه گر نبود ؟


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #63
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    عاشقانه
    در شبی ، سرشار اندوه نگاه او
    آنچه در اندیشه ام رویید :
    خط بی پایان گیسویش .
    طرح تابستان بی اندوه بازویش


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #64
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    نفرت من ، جوهر کبود نفرت را
    در پنجه ام فشردم
    و هرگز منتظر نماندم که جوهر
    همچون کلاغچه فریاد بر کشد
    و شکست تیره ی پشتش
    روباه های زیرک ذهنم را
    از خواب نیمروز برانگیزد .
    از میله های خسته ی انگشتانم
    جوهر چکید :
    چک ... چک ... چک
    و تمام خشک کن های اداره
    خیسید از مکیدن آن جاری کبود ،
    و منشی من که تنبل و زشت است
    پلک سفید چشمش را با آن کبود کرد .

    افسوس مرز نفرت من آشکار نیست
    من بارها
    با تیرهای چوبی انصاف
    و یاری معشوقه ام :
    میم . کاف . ژ
    مرز کویر نفرت را محدود کرده ام اما همیشه دستی
    چوب نشان و یاری او را
    ربوده است .
    شاید اتاق یخ زده ی قلبی
    در انتظار معجزه ی گرم چوبهاست .

    افسوس مرز نفرت من آشکار نیست .
    انبوه کار
    و زمزمه کولر
    و بوی خشک کن خیس
    نیروی جست و جو را در من
    شکسته است


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #65
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    شیر یا خط شیر یا خط ؟
    شیر .
    شیر یا خط ؟
    خط .
    سکه ، موج دود را بشکست و بالا رفت
    در مدار لحظه ها چرخید
    بیکران لحظه ها برجی شد و تک سکه ،
    نا آرام
    شیب تند برج را لغزید و روی پیشخوان غلتید
    دنگ ..... د ..... دنگ ...... دنگ

    شیر اگر آید پیامی می رسد رنگین
    شیر اگر آید ، خدایا .....
    باز تکرار نوازش های مهر آگین

    مست های « بار » را تاب درنگی نیست :
    در هم « هان شیر » ، « هان خط »
    اوج می گیرد .

    خامش « جوک بکس » را ، آن سکه در هم ریخت .
    یک تویست تند .
    می شود رقصید
    خسته از برنامه ی میز و مداد و کار ،
    خسته از بیرنگی تکرار
    می شود باز آبجو نوشید .
    شیر یا خط ؟
    شیر؟
    سکه موج دود را بشکست و بالا رفت
    در مدار لحظه ها چرخید
    ...................
    موش یک وسواس در من می شود بیدار
    خش خش سرپنجه اش بر چوب ذهنم
    تلخ یک تکرار :
    « کاش برج لحظه ها در خویش بلعد سکه ات را .
    مرد
    هر دو روی سکه ها ، خط است »
    کاشکی .....
    ایکاش....


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #66
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    عاشقانه ای دست
    ای مخمل نسیم
    ای بازگشته از سفر بیکرانگی :
    - از سرزمین پاک گیاهان مهرزی -
    ایکاش
    گرده های محبت را
    در ذهن سبز گونه ی من ، بارور کنی .
    ایکاش ،
    می گشودیم آرام
    ایکاش
    جمله های تنم را
    آهنگ عاشقانه می دادی
    آنگاه
    آن عاشقانه را
    از بر می خواندی
    ایکاش
    با من می ماندی
    روزی هزار بار
    من را به نام می خواندی
    ایکاش ...


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #67
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    دردا پیوند ها،
    آرامش نباتی خود را
    گم کرده اند .
    آوندها ،
    در ذهن بی طراوتشان
    در انتظار جاری سبزینه مانده اند .

    دردا چه خشکسال سیاهی .
    گنجشک ها ،
    کوچیده اند از قفس باغ ،
    یک لحظه گوش کن :
    چتر بنفش بال ملخ ها
    تفسیر آیه های گرسنه است :
    - یاد آور ترحم سیلوها .

    دردا چه خشکسال سیاهی

    روباه ها
    روباه های بی گنه زیرک
    الماس های خوشه ی انگور را
    بر تاک های خالی ،
    تصویر می کنند


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #68
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    ... خواب بر کاغذ بلند خیابان
    هر مرد جمله ایست
    زن جمله یی است
    « نیز »
    بر کاغذ بلند خیابان .
    در شهر ما، یک آبجو
    یک قهوه
    یک سلام
    - چون واژه های ربط -
    دنیای جمله های پیشین را
    پیوند می زند .

    آوند های آجری جوی
    از کوچه های تنگ گل آلود
    « آمیب های خواب رضایت را »
    در خانه های مردم بیمار می برد .

    لیوان من ،
    لیوان تو ،
    لیوان او ،
    سرشار - چون همیشه - ز آمیب های خواب ...
    در کافه ، ما به یاد کسی باده می زنیم :
    دنگ .
    دنگ .
    نوش .
    نوش .
    نوش.

    در نیمه های شب
    بر کاغذ بلند خیابان
    یک جمله نقش بست .

    تیر بلند برق که بیدار مانده است
    با واژه ی پلید طناب ربط
    مفهوم جمله را
    با روزهای خالی
    پیوند می زند .


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #69
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    ترانه 1شعری بر تو خواندم
    نوازشی از دستانت جاری شد
    دستانت جاری شد .
    من نوید نوازشم
    و سینه ی تو از عطر شعری لبریز


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #70
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    ترانه 2انگشتان کشیده ی تو :
    - این معلمان مهر آموز -
    تولدی را در من آغاز می کنند
    من ابدیت را زمزمه می کنم
    و بر کوهی بلند می خوانم :
    « ای معلمان ، برمن کتابی را بگشایید
    که از ابدیت عشق سخن می گوید و در کوهها
    اشتیاق پاسخ را ببار می نشاند . »


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 7 از 22 نخستنخست ... 3456789101117 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/