صفحه 7 از 12 نخستنخست ... 34567891011 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 113

موضوع: نوروز باستانی

  1. #61
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    مهر در ادیان دیگر
    با ظهور زرتشت و به وجود آیی آیین یکتا پرستی ،اهورامزدا بر جای او نشست و شوکت و قدرت خاصه او شد و به این ترتیب ایزدان گذشته در مقام کارگزاران او در آمدند و از آن جمله مهر یا میترا نیز در مقام فرشتگان مقرب قرار گرفت و حافظ و پاسدار راستی و درستی و پیمان شد .
    دین مهری تاثیر بسزایی در دین مسیح بر جای گذاشته است .آئین مهری بهد از ممنوع شدن در امپراتوری روم خود را در غالب مسیحیت به گونه ای دیگر نشان داد. امروزه نیز آداب مهری در این دین هم چنان اجرا می شود .از نمونه ی این تاثیر گذاری ها می توان به این موارد اشاره کرد:
    * سر سپردگان خدای ایرانی ، با شست و شوی خود را پاک می کردند تا برای ستیز با بدی آماده باشند. ترسایان نیز غسل تعمید را با همین روش دارند.
    * سر سپردگان مهری 25 دسامبر را جشن می گرفتند . ترسایان از سده ی چهارم ، در همان روز نوئل (کریسمس ) را پایدار کردند و جشن گرفتند .
    * پریستاران مهری مردمان را با خوی خوش و رفتار پسندیده فرمان می دادند . به ویژه آنان را به خودداری در رویارویی با "آژو"( شهوت) ها ، اندرز فراوان می دادند . کشیشان ترسایی نیز همین روش را پیروی می کردند.
    نوشته ی ناخوانای روی سکه ای که به خط ماندایی از خاراسین در جنوب بابل به دست آمده احتمالا به این مضمون است: " مانی منصوب شده ی میترا" . یک چیز مسلم است و آن این است که بین مانی و مهر پرستی رابطه ی نزدیکی وجود داشته . در کتاب آکتا آرخلای از جدال های او با کاهنان مهر پرست یاد می شود و روشن می سازد که مانی می توانست به پشتیبانی قوی در نیروی مرزی ارمنستان در شمال غربی ایران متکی باشد .پرستش مهر در این نواحی رواج داشت .از آنجا که در این دوران مانی را در ارتباط بسیار نزدیک با مهرپرستان بود و آرزو داشت نماینده ی خدا شناخته شود می توان این دوران را دوره ی مهر پرستی مانی نامید .
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  2. #62
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    مهرابه
    نیایشگاه مهریان مهرابه نام داشت . واژه ی مهرابه از دو پاره ساخته شده است مهر + آبه . آبه یا آوه یا آوج به غار و جای گود می گویند .مهریان می پنداشتند که مهر در غار زاییده شده است از این رو هر جا غار می یافتند بغ مهر را نیایش می کردند و آنجا را مهرابه میگفتند . در جاهایی که غار نبود زمین را می کندند و در زیر زمین ایزد مهر را نایش می کردند. در جاهایی که زمین آب دار بود مهرابه را روی زمین می ساختند . در بلندی ها به ویژه جایی که آب روان داشت مهرابه را کنار آب روان می ساختند .
    مهرابه عبارت از تالار مستطیل شکلی بوده که تاق ضربی به شکل قوسی داشت چون این غارها کنایه از گیتی و جهان بود .برخی اوقات سقف را با نقش ستارگان می آراستند . مهم ترین قسمت یک مهرابه ، مهراب آن بود که انتهای تالار قرار داشت و عبارت از رواق کوچک بود . این رواق اغلب به مقداری از سطح زمین بلندتر بنا می شد و مجددا شکل دهانه غاری را مجسم می ساخت . در زمینه ی دیوار آن کشته شدن گاو به دست میترا نقاشی می شد . دو آتشدان دو طرفش قرار داشت و اطراف آن را تندیس ها و نقش برجسته ها و نقاشی ها یی محاط می ساخت . میان مهراب و مهرابه و در ورودی ، به صورت راهرو یا دالانی در می آمد که دو طرف آن را سکوهای بلند و یکسره یی ممتد می شد .مهری دینان روی این سکو می نشستند و میز هایی اغلب از سنگ جلوشان قرار داشت که طعام مقدس را روی آن ها قرار می دادند .
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  3. #63
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    جشن مهرگان

    جشن مهرگان از جشن های بسیار بزرگ ایرانیان باستان بوده و دارای فضیلت زیادی است .این جشن را در قدیم متراکانا می گفتند . بعد ها مهرگان شده و در عربی مهرجان شده است .این جشن بزرگ شش روز طول می کشید ،از مهر روز شروع و به رام روز که شش روز می شود ختم می گردید .روز آغاز را مهرگان عامه و روز انجام را مهرگان خاصه می گفتند.
    در جشن های که به افتخار میترا بر پا می شد روحانیون میترایی که مغان خوانده می شدند در جلو حرکت می کردند . مومنان و گروه تماشاچیان ومشایعان به دنبال شان حرکت می کردند .در این مراسم قربانی های فراوان و شراب نوشی و شادی مفرط و پایکوبی برقرار بود .
    در زمان ساسانیان نیز این جشن با مراسم شکوه فراوانی برگزار می شد و در روایت از اعمال خسرو انوشیروان که گشاددستی در بخشندگی ، مقارن چنین روز هایی مدعی می داشت سخن آمده است . مطابق معمول که حوادث و رخ دادهای میمون و مبارک را به روزهای خوب منسوب می کردند بسی رویدادها را نیز به این روز منسوب می ساختند از جمله آنکه مشیه و مشیانه یعنی نخستین زوج بشری در چنین روزی آفریده شدند .
    بدون شک جشن مهرگان که در کشور های روم قدیم ، روز ظهور خورشید تصور می شود و آن را سال ناتالیس این وکتی (یعنی روز ولادت خورشید مغلوب نشدنی )گفته اند که به 25 ماه دسامبر کشیده شده و عده ی زیادی از عیسویان پیش از عیسی به آئین مهر گرویدند و بعد از نفوذ دین عیسی در اروپا روز ولادت مسیح قرار داده شد چون عیسویان نمی خواستند این روز را جشن بگیرند به نام تولد عیسی جشن گرفتند و در حقیقت کریسمس بر پایه ی مهرروز ایرانیان باستان است .
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  4. #64
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    اسامی دانشمندان ایران باستان

    --------------------------------------------------------------------------------

    اسامی دانشمندان ایران باستان• اين اسامي شامل ریاضیدانان، دانشمندان و مخترعان قبل از اسلام و ابتداي ورود اسلام به ايران است .
    1) اسکیلاس : دوره ی هخامنشی، « زمان حکومت داریوش _ از سال 446 تا 486 ق.م » _ دریانورد و کاشف و مهندس سازنده ی قنات.
    2) ستاسپ : دوره ی هخامنشی، « زمان حکومت خشایارشا _ از سال 486 تا 521 ق.م » دریانورد و کاشف.
    3) بویر اندا : دوره ی هخامنشی، « زمان خشایارشا » مهندس.
    4) آرتاخه : دوره ی هخامنشی، « زمان خشایارشا » مهندس و سازنده ی کانال آتوس.
    5) استانس : دوره ی هخامنشی، شمیدان و استاد دموکریتوس.
    6) برازه : دوره ی ساسانی، « زمان فرمانروایی اردشیر _ 226 تا 241 م » مهندس و احیا کننده ی شهر فیروزآباد ( در فارس ).
    7) برانوش : دوره ی ساسانی، سازنده ی شادروان شوشتر.
    8) فرغان : دوره ی ساسانی، سازنده ی طاق کسری.
    9) جهن برزین : دوره ی ساسانی، سازنده ی تخت طاقدیس.
    10) شیده : دوره ی ساسانی، سازنده ی کاخ خورنق.
    11) ابو لؤ لو ( فیروز ) : قاتل عمربن خطاب ( خلیفه ی اعراب و م***** به ایران ) هنرمند، صنعت گر و سازنده ی آسیاب های بادی.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  5. #65
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    نکات تازهً و قابل بررسی درنام و نشان خدایان ارامنه عهد باستان
    در بین اسامی خدایان قدیم ارامنه که بومی یا مأخوذ از ایرانیان و مردمان بین النهرین بوده اند، این اسامی نیاز به بررسی بیشتر دارند: آرامزد (آمانور، یعنی رهبر نیرومند)، تیر (واناتور، تیروتیر عیلامی-بابلی ایزد کتابت و وعظ)؛ گیسانه (الهه مادر پر گیس؛ کیبلهً فریقی)، نانه (نانایا، الهه بابلی)، تسووینار (الهه نیرومند آبها، اردوی سور اناهیت)، واهاگن (ویها-غنه، یعنی تیر انداز و موجد رعد و برق، ورثرغنه، بهرام) و آرالز (سگ نجیب و سفید، بیاض ایت؛ ایزد خاص منطقهً بایزید که نقش اریکه نشینش بر تخته سنگی در آنجا به همراه دو موبد آیینی اش نقر شده است). این باور رواج داشته که آرالز با لیسیدن زخم کشته شدگان ایشان را زنده میکند و شفا می بخشد. نام آرا-مزد بدین صورت خود در زبان اوستایی نه به معنی ایزد دانا بلکه به معنی بس رسا و بزرگ است. در عوض کاتب وی تیر (نویسنده و دبیر) یا همان وانا-تیر (دبیر دانا و برتر) معادل بسیار داناست. این ایزد اصل بابلی دارد و این ایزد در آنجا نبو (شخص اعلام شده و نامی) نامیده میشده است. نبوی بابلی ایزدی محبوب و مورد استمداد در کتیبه های سلطنتی است. همین طور است تیروتیر در کتیبه شوتروک ناخونته دوم. تصور بر این بود که الواح سرنوشت و سرنوشت نوع بشر بدو سپرده شده است. بعداً در حدود سالهای بعد از سقوط آشّور تحت عنوان عیلامی اش تیروتور در عیلام و تحت نام تیر در ایران و ارمنستان معروف گردیده است. وی به غیر از تشتر فرشتهً باران است. ولی در ایران این دو غالباً یکی انگاشته شده است. نانه یا نونه به وضوح همان نانایا الههً جذابیت جنسی بابلی است. چون وی نیز همانند نانایا خواهر اوتو (خورشید، ایزد مهر) دختر ایزد بزرگ آسمان “آنو” (ارامزد) به شمار رفته است. وی در سرودهای مربوط به عشق مورد استمداد است. شباهتهایی با الههً زهره (ایشتار) و الههً ماه (نانّا) پیدا میکرده است. در یک سرود دو زبانه سومری-بابلی این الهه خود را چنین توصیف میکند: “دارای سینه های بزرگ در شهر دادمو و ریشی در بابل”. یعنی در نحوه پرستش و مراسم وی تفاوتهای بارزی در نزد مردمان بین النهرین وجود داشته است.
    دین ارمنیان ( لغت نامه دهخدا)
    دین قدیم : دین قدیم ارمنی مانند شئون دیگر تمدن آن از قبیل : زبان ، عادات و رسوم ، طرز حکومت ودیگر چیزها از تمدن ایران متأثر است و نفوذ ایران در آن کاملاً آشکار است . دین قدیم ارمنی را میتوان به دو دوره ٔ متمایز تقسیم کرد: ۱ – دوره ٔ قبل از نفوذ ایران و تمدن ایرانی . ۲ – دوره ای که تمدن ایران در آن نفوذ کرد.
    ۱ – دوره ٔ اول را میتوان دوره ٔ طبیعی نامید یعنی دوره ای که قوا و موجودات طبیعی مورد پرستش مردم بوده اند. از آثاری که از این دوره در ایالت گارنی ۞ برجای مانده ، مجسمه هائی است بشکل ماهی ، از اژدهاهائی که در آن روزگاران مورد پرستش ارامنه بوده اند. همچنین بموجب روایات و سنن مذهبی جنگل ((سوسیاتس)) ۞ (واقع در ایالت ایروان ) را می پرستیدند و از جنبش و حرکت برگهای آن پیشگوئی میکردند و آنوشاوان ۞ ((انوشروان )) نامی پسر کاردس ۞ نگاهبان و متولی این جنگل بود. ۲ – دوره ٔ نفوذ ایران را میتوان دوره ٔ اساطیری مذهب قدیم ارمنی نامید. مذهب قدیم ارمنی در این دوره شبیه مزدیسناست . ولی چنانکه ینسن ۞ میگوید اگرچه در این دوره ٔ اساطیری ، خدایان دین ارمنی آرامازد ۞ ، آناهیت ۞ ، واهاگن ۞ ، تیر ۞ ، میهر ۞ ، و سپاندرمت ۞ همگی ایرانی اند و تعریف و توصیفی که برای هر یک از آنها میشود درست همان است که برای خدایان ایرانی آمده ، معهذا دین ارمنی در این دوره شکل مستقلی دارد:در دین قدیم ارمنی آرامازد خالق کل است و بهیچوجه خدائی مخالف او بنام اهریمن وجود ندارد و میتوان گفت در این قسمت هیچ تأثیری از دین مزدیسنا در بین نیست فقط در زبان ارمنی مارخارامانی ۞ یادآور معنی اهریمن میباشد. در دین قدیم ارمنی پیغمبری مانند زردشت و کتابی مانند اوستا وجود ندارد. ولی انتظار موعودی سوشیانس ۞ که مردم و گیتی را از بدیها نجات دهد در قصه ٔ آرتاوازد ۞ (داستانی غیرمذهبی ) باقی مانده است . از رستاخیز و تن پسین هم تأثیردر دین ارمنی در این دوره دیده نمیشود. برای آشنائی به عقاید ارمنی ها راجع به آخرت در کتاب جمهوریت ۞ تألیف افلاطون ۞ اطلاعات خوبی مندرج است . در آنجا حکایت یک ارمنی وجود دارد که در جنگی کشته میشود و پس از ده روز او را میبرند که بر خرمنی از آتش افکنده بسوزانند، در این حال او دوباره زنده میشود و آنچه را که در آخرت دیده بود برای مردم حکایت میکند و این کاملاًشبیه است به قصه ٔ ارتویراف مقدس که در پهلوی وجود دارد و نیز شبیه کمدی دیوین ۞ میباشد.
    خدایان و پرستش آنان :
    ۱- در بین خدایان ارمنی اَرامازد ۞ خدای بزرگ و خالق کل است و شبیه است به اهورامزدا یا هرمزد ایران . صفاتی که برای او آورده میشود بدین قرار است : شجاع ، بزرگ ، پدر همه ٔ خدایان ، آفریننده ٔ آسمان و زمین و بخشنده ٔ فراوانی و حاصلخیزی . اگرچه خدای میهر ۞ پسر اوست و الهه های آناهیت ۞ و نانه ۞ دخترهای او هستند ولی همگی این فرزندان بدون مادر از آرامازد متولد شده اند. بنابراین آرامازد کاملاًخدای بزرگ ایران ، اهورامزدا را به یاد می آورد. گلتزر ۞ عقیده دارد که خدای بزرگ واناتور ۞ بوده و آرامازدخدای اجنبی است لکن کم کم واناتور فراموش شده و آرامازد جای آنرا گرفته است . واناتور لغتی ارمنی و از دوکلمه مرکب است : وان ۞ = جا، و تور ۞ = دهنده به معنی جای دهنده و پذیرائی کننده و مهمان دوست و مطابق است باکزنی اُس ۞ یونانی . آرامازد را خدای نوروز نیز می نامیدند زیرا وقت پرستش او به نوروز می افتاد و نوروز را بزبان ارمنی ناواسارد ۞ میگویند.
    ۲- آناهیت ۞ نزد ارمنی های قدیم فوق العاده اهمیت داشت و مورد پرستش آنان بود و مسلم است که پرستش آناهیت در دین قدیم ارمنی از دین زردشتی آمده ، اگرچه ایرانیها بت نداشتند و بت پرست نبودند، ولی بقول هرودت : اردشیر باحافظه [ یادگیر ] ۞ (۳۱۶ – ۴۰۴ ق . م .) امر کرد که ایرانیها برای آناهیت مجسمه ای برپا کرده آنرا پرستش کنند. آناهیت در برابر ارتمیس ۞ اساطیر یونانی است که الهه ٔ عفاف و پاکدامنی میباشد و این ادعا از کلمات تیردات ۞ پادشاه ارمنستان بخوبی ثابت میشود: ((بانوی بزرگ آناهیت که فر ملت ماست و رزاقی که مادر همه گونه خرد و هوش است و دختر آرامازد بزرگ و دلیر است ۞ )).
    معابد مهم آناهیت در شهرهای یریتسا ۞ و آرماویر ۞ و آرتاشات ۞ و آشتی شات بوده است . یکی دیگر از معابد آناهیت معبد سنگ داربنوتس ۞ در ایالت آنزواتسیاتس ۞ بوده است . بعضی ها آناهیت را با آفرُدیت ۞ الهه ٔ شهوت مطابق میدانند. این تطبیق هم درست است زیرا بقول سترابُن ۞ نابکاری و بی عفتی و فحشاء هم در معابد آناهیت وجود داشت . مهمترین و بزرگترین معبد آناهیت که بنابه گفته ٔ سی سِرُ ۞ محبوبترین و ثروتمندترین آنها بود، معبد یریتسا بود. وقتی که لوکولوس ۞ به ارمنستان حمله کرد، مردم بیم داشتند که این معبدو اموال بیشمار آن به تاراج رومیها رود لکن در زمان آنتونیوس ۞ معبد به تاراج سپاهیان رومی رفت و سربازان مجسمه ٔ زرین آناهیت را درهم شکستند و قطعات آنرا میان خود تقسیم کردند. بعدها در ارمنستان بجای مجسمه ٔ ازبین رفته ٔ آناهیت مجسمه ٔدیگری از زر درست کردند که تا زمان گریگور ۞ مقدس اولین خلیفه ٔ بزرگ ارمنی وجود داشت . مجسمه ٔ آناهیت در آشتی شات نیز از زر بود و بهمین جهت آن را وسک میر ۞ یعنی ((مادر زرین )) می نامیدند. آناهیت متمولترین خدایان بود و تمام ایالت یکغیاتس ۞ بنام این الهه ، آناتا ۞ نامیده میشد. گله های بزرگ گاو که مخصوص قربانی آناهیت بودند، همه جا با نشان آناهیت می گشتند و از دیگر گله ها ممتاز و مشخص بودند. در اولین ماه سال نو یعنی ماه ناواسارد (فروردین ) جشنهای بزرگ برپا میکردند. زوار از هر نقطه به معابد روی می آوردند و حاجت میخواستند. در ۱۸۸۴ م . در آسیای صغیر سر یکی از مجسمه های خدایان پیدا شد که سامویل رایناک ۞ آنرا شاهکار بی نظیر می داند و اکنون در بریتیش موزیوم است . بعضی آنرا مجسمه ٔ آناهیت و پاره ای دیگرمجسمه ٔ آستغیک ۞ می دانند.
    ۳- مهر ۞ : درباره ٔ خداوند مهر اطلاعات ما اندک است و اگرچه آگاسانگلس ۞ میگوید که در باگایاریچ ۞ معبدی بنام او بوده است ولی درباره ٔ اینکه چگونه و به چه کیفیت او را می پرستیده اند هیچ نوع اطلاعی در دست نیست . لغات بسیاری از کلمه ٔ مهر مشتق شده است مانند مهیان ۞ = بتکده ، معبد. مه کان ۞ که نخست معنی ماه ۞ و سپس نام مخصوص ماه هفتم سال شده است . اسامی خاص : مهران ۞ ، مهروژان ۞ ، مهرداد ۞ ، مهنداک ۞ ، مهر ۞ که همگی از مهر مشتق شده اند دلیل بر اینند که مهر در میان مردم خیلی محبوب بوده است . مهر از لغات ایرانی و معنی آن آفتاب است (میثرا، ۞ میترا ۞ ، مهر ۞ ). گزنفون ۞ مینویسد:ارامنه اسبها را به مهر می بخشیدند و قربانی میکردندبقول ستراب ُ ۞ در موقع جشن مهرگان از ارمنستان ۰۰۰،۲۰ اسب برای دربار ایران بعنوان خراج و پیشکش فرستاده میشد. مورخین ارمنی ، یغیشه ۞ و موسی خورنی ۞ حکایت میکنند که ایرانی ها (چنانکه ارمنی ها را نیز این عادت بود) بنام مهر سوگند یاد میکردند، زیرا او حامی و مدافع عهد و پیمان بود. در پهلوی لغتی هست میثرادروج ۞ که پیمان شکن معنی آن است . مهر در مذهب زرتشتی سوشیانس یعنی نجات دهنده شمرده شده است و مأمور است که رستاخیز کند اگرچه ، چنانکه پیش گذشت فرزندان آرامازد همگی بدون مادر از او متولد شده اند، ولی بروایت پاره ای از مورخین ارمنی ، مهر را مادری از افراد نوع بشر بوده است . مهر یزته ۞ (ایزد) وهمکار امشاسپندان بود و در ردیف آنان شمرده میشد.
    امشاسپندان بقرار زیر بوده اند: ۱- اهورامزدا (هرمزد). ۞ ۲- بهمن . ۞ ۳- اردیبهشت . ۞ ۴- شهریور. ۞ ۵- اسفند. ۞ ۶- خرداد. ۞ ۷- امرداد. ۞ دو تن از امشاسپندان که هرمزد و سپاندارمذ باشند، خدایان ارمنی شده اند. ایزدان ۞ که فرشتگان بودند، سه تن از آنان نیزخدایان ارمنی شمرده شده اند: مهر، آناهیت ، تیر. مهرپرستی تنها عقیده ٔ ایرانی است که مدتها در مغرب رواج داشت و رقیب بزرگ دین عیسی بود، لکن در قرن چهارم میلادی از اهمیت و پرستش آن کاسته شد.
    ۴- تیر ۞ : این خدا، خوابگزار، حامی ادبیات و صنایع بود و قلم آرمازد نامیده میشد. تیر لغتی ایرانی و بدین معنی برابر است با آپُل ُ ۞ یونانی که همواره با تیر و کمان پدیدار میشد. نیز او را با هِرمس ۞ یونانی که خوابگزار بود تطبیق کرده اند. معبد تیر در یرازاموین ۞ بود و آرتاشس دوم مجسمه ٔ اورا از ((آرماویر)) بدانجا برده بود. قشون تیردات ۞ که دین عیسوی پذیرفته بود، بفرمان وی از پایتخت واغارشاپات ۞ بدان معبد روی آورده ، آنرا ویران کرده بسوختند و دیوها ((مغها)) از آنجا فرار کرده به معبد آناهیت آمدند. (آگاثانگلس ). ۞ یکی از نامهای ارمنی بنام تیر ۞ نامیده شده است چنانکه مِه کان ۞ بنام مهر بود. و نیز از نام تیر اسامی خاصی مشتق شده اند مانند ترینکاتار ۞ ، تیروتس ۞ ، تیران ۞ ، تیرداد ۞ و غیره .
    ۵- آستغیک ۞ : دومین الهه است . معبد او در شهر آشتیشات ۞ واقعدر ایالت تارُن ۞ بوده که آنجا را ((حجله ٔ آستغیک )) می نامیدند زیرا آستغیک زن یا معشوقه ٔ واهاگن بود. آستغیک با آفرُدیت ۞ تطبیق میشود، زیرا بفسق معروف بود.معابد آستغیک در جاهای دیگر نیز بوده است ، از جمله بر فراز کوه پاغات در ایالت آنج واتسیاتس ۞ و نیز در کنار دریاچه ٔ وان . احتمال میرود که آستغیک از لغات سامی اقتباس شده باشد، چنانکه هوفمان ۞ نام او را ((ستاره ٔ کوچک )) ترجمه ٔ کوکب ۞ سریانی می داند. گل محبوب آستغیک ((ورد)) (گل سرخ ) و پرنده ٔ محبوب او ((کبوتر)) بود. از نام آستغیک اسامی خاص نیز مشتق شده اند.
    ۶- واهاگن ۞ : واهاگن به خدای اژدهاکش معروف بود، زیرا او مارهائی را که سبب یا نماینده ٔ تاریکی بودند میکشت . در سنن قدیم ارمنی ، سرود باشکوهی درباره ٔ چگونگی متولد شدن واهاگن ضبط شده است : ((آسمان از درد وضع حمل رنج میکشید، زمین و دریای ارغوان نیز همچنین بودند. نی سرخ را نیز در دریا زادن گرفته بود. از ساقه های نی دود بر آسمان میرفت . در میان شعله ها جوانی می دوید. او ریشی آتشین داشت و چشمهایش یک جفت خورشید بودند. این جوان واهاگن بود.)) هنگامی که گریگور ۞ خلیفه ٔ بزرگ ارمنی از قیصریه مراجعت میکرد، شنید که معبد واهه واهیان ۞ (که خود از سه معبد تشکیل میشد) هنوز برجای است و ویران نشده است .پس فرمان داد تا با کلند بناهای معابد را ویران سازند. این بار دیوها (مغها) پایداری کرده و همگی تلف شدند. از معابد دیگر واهاگن یکی در مشرق کوه واراگ ۞ و دیگری در آغ باک ۞ صغیر بود (ایالت جنوب وان ). از پهلوانیها و شجاعت های واهاگن ، یکی دزدیدن کاههای بارشام ۞ بوده (این کاهها بعداً در آسمان پراکنده شده کهکشان را تشکیل دادند). و دیگرغلبه بر مارهای گمراه کننده . واهاگن شکارچی و خود نیز خداوند شکار بود. این خدا در ایران برابر وِرِتراغنا ۞ است که صفات او را برای بهرام گور آورده اند. همین صفات در گرجستان برای واکستانگ گُرگاسلان ۞ پهلوان افسانه ای آورده شده است . واهاگن ، چنانکه نزد زردشتیها، در میان ارامنه نیز نام بیست وهفتم هر ماه بود، همانطوری که آستغیک نام هفتم ، مهر نام هشتم ، آرامازد نام پانزدهم و آناهیت نام نوزدهم هر ماه بود.
    ۷- نانه ۞ : نانه نیز الهه و دختر آرمازد بود و با آتنا ۞ یونانی تطبیق شده است . بنابر روایات ارمنی ، مجسمه ٔ او را آرتاکسیاس ۞ از یونان آورده وتیگران ۞ برای او در قصبه ٔتیل معبدی برپا کرده بود. گریگور مقدس معبد او را ویران ساخت و اموال و ذخایر او را به کلیسا بخشید.
    ۸- بارشامین ۞ : مجسمه ٔ این خداوند را تیگران از بین النهرین آورده بود و برای او در قصبه ٔ ثُردان ۞ در ایالت دارناغیاتس ۞ معبدی برپا کرده ، وی را پرستش میکردند. مجسمه ٔ او از عاج و بلور و نقره ساخته شده بود و بهمین مناسبت او را ((سفیدفر)) می نامیدند. در داستانهای ارمنی است که واهاگن کاههای بارشام را می دزدد و آرام ۞ پادشاه افسانه ای ارمنی او را مغلوب میکند.
    ۹- گیسانه ۞ و دِمِتر ۞ : اینان دوتن شاهزاده ٔ مشکوک هندی بودند که به ارمنستان پناه آورده و در تارون ۞ دو مجسمه و معبد برای خود برپا کرده بودند. عیسویان معبد گیسانه را ((در دوزخ )) و یا ساندارامت ۞ می نامیدند که از ((دیوها)) پر بود. مجسمه ٔ گیسانه ۱۲ ذراع و ازآن دمتر ۵ ذراع بود.
    ۱۰- ساندرامت ۞ (آرامای تی ۞ سپنتا ۞ ، سپاندارمات ۞ ) ساندرامت یکی از هفت امشاسپندان دین ایران و دختر اهورامزدا و نمونه ٔ زنی با عفت و عصمت و خدای زمین بود. این خدا با دیونیس ۞ یونانی مطابقت دارد و در اساطیر ارمنی خدای مذکر است . غیر از این خدایان ، از پهلوانان داستانها حکایتی است که معروفترین آنها داستان آرتاوازد ۞ میباشد. آرتاوازد پسر آرتاشس ۞ دوم بود و مطابقت میکند با آشاوارد ۞ جاویدانی اوستا که باید بهمراهی سوشیانس برخیزد و در دنیا آئین خوب برپا کند. آرتاوازد در اساطیر ارامنه کار سوشیانس را بخود گرفته است . دیگر از قهرمانان افسانه ای هایک ۞ میباشد که مؤسس افسانه ٔ ملت ارمنی بوده است . (دین قدیم ارمنیان بقلم آبراهامیان در یادنامه ٔ پورداود ج ۱ صص ۱۰۰ – ۱۰۹).
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  6. #66
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    برگرفته از : پیوند خویش کاری های اسطوره ای و حماسی بانوان در داستانهای باستان، به نوشته منوچهر رضاپور
    یکی از دلایل همیشگی پژوهش بر روی اساطیر، اهمیت آن در مطالعات فرهنگی است، چرا که اسطوره و فرهنگ هیچ گاه از هم جدا نبوده اند و بیهوده نیست که شادروان دکتر بهار گفته است: «در واقع آنچه امروز فرهنگ می نامیم در جهان باستان برابر اسطوره و آیین بوده است.»(۱) بنابراین فرهنگ امروز بشری، بدون شک وامدار دوران اساطیر است، دورانی که اگر چه پایان یافت، اما روح آن در ساختار اجتماعی و فرهنگی دوران تاریخی کالبدینه شد.
    با پایان یافتن دوران اساطیر، موضوعات اساطیری تغییر شکل و کارکرد می دهند تا در دوران تاریخی بتوانند به حیات خود ادامه دهند. اساطیر در دل فرهنگ، تاریخ و ادبیات همه اعصار جای می گیرند و البته در این تغییر جایگاه بدیهی است که بخشی از امکانات اسطوره ها سلب می شود و اساطیر اقتضاءات فرهنگ، تاریخ و ادبیات را می پذیرند.
    بهترین زمینه برای حضور اساطیر در ادبیات، حماسه است. (اصولاً موضوعات اساطیری در اعصار متأخر به موضوعات حماسی بدل شده اند.)(۲) اما در این سیر تحول اسطوره به حماسه مهمترین امکانی که از اساطیر سلب می شود، عنصر تقدس دینی است. در واقع اسطوره روایتی است که بر گرد خدایان شکل می گیرد، حال آنکه حماسه روایتی است که بر گرد پهلوانان با بیشتر ویژگیهای انسانی آنان شکل می گیرد.
    پهلوانان حماسی در حقیقت (و البته با تسامح) همان خدایان اسطوره ای اند که در حماسه ها به کالبد انسانی درآمده اند. به عبارت دیگر، خدایان اسطوره ای به دو شکل در حماسه ها حضور می یابند:
    ۱- گاهی خود مستقیماً به دنیای حماسه پا می نهند و در جریان حوادث تأثیر می گذارند. در ایلیاد و اودیسه، دو حماسه یونانی، بارها حضور بی واسطه خدایان و دخالت ایشان را در جریان حوادث شاهدیم. همچنین در بعضی روایتهای اسطوره ای از داستانهای حماسی ایران نیز حضور مستقیم و ملموس خدایان را در حماسه می بینیم. مثلاً در جایی از کتابهای پهلوی آمده است: زمانی که افراسیاب آب را از ایرانشهر بازداشت، برای بازآوردن آب، سپندارمد، ایزدبانوی زمین، به شکل دوشیزه ای با جامه ای پرشکوه به خانه منوچهر که در آن زمان در تصرف افراسیاب بود، داخل شد. افراسیاب دلباخته سپندارمد شد و از او خواستگاری کرد. سپندارمد نخست افراسیاب را واداشت تا آب را به ایرانشهر بازآورد و چون او چنین کرد، آن ایزد بانو به زمین فرو رفت.(۳)
    ۲- گاهی نیز خدایان بخشی از کارکردهای اسطوره ای خود را به قهرمانان و پهلوانان حماسه می بخشند و این کارکردها با ورود به دنیای پهلوانان، شکل انسانی به خود می گیرند. به عبارت دیگر پهلوانان، متصف به صفات خدایان و نماینده آنان بر روی زمین هستند. از همین روست که پژوهشگران اسطوره و حماسه، یکی از موضوعاتی که در پژوهشهای خود مدنظر دارند، یافتن ویژگیهای مشترک بین خدایان اسطوره ای و پهلوانان حماسی است.(۴)
    نگارنده نیز در این مقاله بر آن است تا به بررسی برخی ویژگیهای مشترک میان بانوان (پهلوان بانوان و خدابانوان) در داستانهای حماسی و اسطوره ای بپردازد تا ضمن نشان دادن پیوند کارکردهای مثبت یا منفی بانوان، اهمیت ایشان را در شکل گیری داستانهای اسطوره ای و حماسی، بهتر و ملموس تر بنمایاند.
    دوران اسطوره از حیث تقابل عناصر مادینه و نرینه، به دو دوره کلی تقسیم می شود: دوره مادرسالاری و دوره پدرسالاری. در دوره اول، زن (مادینه) منشاء باروری و حیات، بخشش و رحمت دانسته می شد. ایزدبانوان که در این دوره از قدرت فراوانی برخوردارند، عموماً نماد زمین (باروری)، چشمه (جوشش و حیات) و درخت و گیاه (سرسبزی و شادابی و رحمت) هستند. اما با ورود به دوره پدرسالاری، «مرد خدایان» جای ایزدبانوان را گرفتند و ایزدبانوان به حاشیه رانده شدند. این روند با ظهور مذاهب «تک خدا» مثل دین یهود و دین زردشت، شدت گرفت تا بدان جا که دیدِ هرمزد نسبت به زن در بندهش این چنین است: «هرمزد هنگامی که زن را آفرید گفت که تو را نیز آفریدم (درحالی که) تو را سرده پتیاره از جهی است… از من تو را یاری است زیرا مرد از تو زاده شود؛ (با وجود این) مرا نیز که هرمزدم بیازاری. اما اگر مخلوقکی را می یافتم که مرد را از او کنم، آنگاه هرگز تو را نمی آفریدم… اما در آب و زمین و گیاه و گوسفند، بر بلندی کوهها… خواستم و نیافتم مخلوقکی که مرد پرهیزگار از او باشد جز زن (که) از (سرده) جهی پتیاره است.»(۵)
    در واقع از همین دوره پدرسالاری است که زنان در داستانهای اساطیری، درکنار نقشهای مثبت، دارای کارکردهای ویران کننده منفی می شوند و نقشهای منفی ایشان در دوره تاریخی و در حماسه ها در کنار کارکردهای مثبت (که یا زادن فرزند پسر است و یا یاری رساندن به مردان) تداوم می یابد.
    وجود زن در حماسه های ایران، مثل دیگر حماسه های جهان، مستقل از وجود مرد تعریف نمی شود. به عبارت دیگر، زن در حماسه یا مادر قهرمان داستان است یا همسر او و یا دخترش و موارد اندکی می توان یافت که در حماسه، به شخصیت زن جدا از این نقشها توجه شده باشد. در واقع وجود زنانی دلاور مثل گردیه، گردآفرید و بانوگشسب نیز در گردونه ای معنا می یابد که به دست مردان داستان چرخانده می شود و حتی داستانهای مربوط به ایشان نیز رنگ و بویی مردانه دارد. بدین گونه است که گردیه رزمجو، زنی بی وفا و خائن از آب درمی آید که شوهر خود را می کشد تا به عقد خسرو پرویز درآید. از گردآفرید هم، قبل و بعد از زمانی که با سهراب روبرو می شود، خبری نیست و آن زمانی هم که در مقابل سهراب قرار می گیرد، پس از شکست، از حربه زنانه خود استفاده می کند و هم رزم را فریب می دهد. بانوگشسب پهلوان نیز که برای او مجموعه ای مستقل سروده شده است(۶)، نقش همراه و حامی برادرش فرامرز را دارد و در نهایت مقهور حکم پدرش رستم است و باید ناخواسته با گیو زناشویی کند.
    به سختی می توان نقشهای متنوعی برای مردان و زنان در داستانهای اسطوره ای و حماسی یافت. مردان و زنان نیک سرشتی که نقشهای مثبت دارند، عموماً مانند هم هستند و مردان و زنان دیوصفت مانند هم. زنان نیز همچون مردان در این دو گروه نیک و بد نقش ایفا می کنند. مادر سیاوش از سرزمین پلیدی و تیرگی (توران) به سرزمین پاکی و روشنی (ایران) می آید تا خویش کاری اش را که همانا زادن سیاوش است، به جای آورد و سودابه هرچند در میان ایرانیان زندگی می کند، اما به نفع دشمنان ایران عمل می کند و عامل مرگ سیاوش می شود.
    بدین گونه است که کارکردهای ویژه برخی زنان در حماسه، اهمیت و اعتباری ویژه می یابد و با دقت در شخصیت و ویژگیهای این زنان، می توان به مسائل بسیاری از جمله موضوعات جامعه شناختی و روان شناختی حول محور زنان پی برد.(۷) در این میان یکی از موضوعات برجسته و قابل تأمل، شباهتهای بسیار بین پهلوان بانوان و خدابانوان است: از شکل و شمایل ظاهری تا کردارهای ایشان.
    آنچه در ادامه به آن خواهیم پرداخت، بررسی اجمالی ویژگیهای مشترک اسطوره ای و حماسی چند پهلوان بانو و خدابانوی ایرانی، یونانی و مصری است تا گوشه ای از پیوند کارکردهای اسطوره ای- حماسی شخصیتهای مطرح زن در داستانهای باستان نمایان شود: «بانوگشسب»، پهلوان بانوی ایرانی؛ «آناهیتا»، خدابانوی ایرانی؛ «آتنا»، خدا بانو (و پهلوان بانو) یونانی؛ و «نیث»، خدابانوی مصری. اما پیش از پرداختن به این موضوع، لازم است به این پرسش مقدر پاسخ دهیم که چرا شباهتهای بین پهلوان بانوان و خدابانوانی را که از ملل مختلف و در نتیجه فرهنگهای متفاوتی هستند، بررسی می کنیم؟ در پاسخ می گوییم: اولاً اساطیر ملل گوناگون در گذشته های دور با هم تعامل بسیاری داشته اند و بدیهی است که بر روی هم تأثیرات بسیاری گذاشته اند و این تأثیرات بعدها به حماسه نیز وارد شده است(۸) و ثانیاً به عقیده «رابرت گریوز»، مورخ و اسطوره شناس، خدابانوان گوناگون حدود پنج هزار سال پیش وجودی مرکب به نام «خدابانوی کبیر» بوده اند. این خدابانوی کبیر با ظهور مذاهب تک خدا و سلطه فرهنگ پدرسالار، در وجود چندین خدابانو تجزیه می شود و ویژگیهای جامع او در وجود آن خدابانوان تقسیم می شود.(۹) به همین خاطر است که شباهتهای میان خدابانوان و پهلوان بانوان گوناگون هرچند قابل تأمل است، اما عجیب نیست.
    ابتدا اندکی درباره این چهار شخصیت بخوانیم:
    - بانوگشسب

    او دختر رستم، خواهر فرامرز، همسر گیو و مادر بیژن است و علاوه بر این خاندان پهلوان، خود نیز پهلوان بانویی دلاور است. او کسی است که شیران بیشه را زنده در بند می کند(۱۰) و مردان از نبرد با او هراس دارند. بانو، علاوه بر تواناییهای رزمی، در بافندگی نیز (به عنوان هنری بومی) دستی دارد.
    - آتنا

    وی آن چنان بنام است که لازم نیست درباره او زیاده گویی کنیم. او دختر زئوس (پدرخدای بزرگ یونان) است. او را گاه خدابانوی خرد، گاه جنگ و نیز گاهی خدابانوی بافندگان می خوانند. آتنا حامی مردان مبارز آخایی است.
    - آناهیتا

    او مشهورترین خدابانوی ایرانی است. زنی زیبا، جذاب و بسیار محبوب است. حامی نیروهای اهورایی و کسانی است که به آیین برای او قربانی می کنند. او را خدابانوی آبها می دانند.
    - نیث

    این خدابانوی مصری هم ایزدبانوی جنگ است و هم زنی چیره دست در هنر بافندگی. نیث، حامی و نگهبان مردم سرزمین سائیس، پایتخت مصر، در سده هفت پیش از میلاد بود.
    آنچه با تفصیل بیشتری درباره شباهتهای این شخصیتها خواهیم نوشت، در چهار بخش تقسیم کرده ایم:
    ۱- ویژگیهای جسمانی و منشهای اخلاقی،
    ۲- هنرهای رزمی و هنرهای دستی
    ۳- یاری رساندن به مردان،
    ۴- ازدواج (توجه داشته باشید که میان دیگر شخصیتهای اسطوره ای و حماسی، شباهتهای بسیاری یافت می شود و این موارد تنها مشتی نمونه خروار است.)
    ۱- ویژگیهای جسمانی و منشهای اخلاقی

    اسطوره و حماسه، عرصه برآورده شدن آرمانها و آرزوهای بشر کمال طلب است. از این رو، شخصیتهای محبوب داستانهای باستان، از بسیاری جنبه های مثبت در اوج کمالند. یکی از این جنبه ها، زیبایی صورت و سیرت است. خدابانوان و پهلوان بانوان علاوه بر دارا بودن بسیاری هنرها، از زیبایی وصف ناپذیری برخوردارند. آناهیتا در اوستا این گونه وصف شده است: زنی جوان، خوش اندام، بلندبالا و برومند با چهره ای زیبا، بازوانی سفید به ستبری شانه اسب، سینه هایی برآمده و کمربندی تنگ بر میان بسته. او گوهرهای گران بر خود دارد و تاجی چون چرخی که بر آن صد گوهر تابناک آویخته باشد، بر سر دارد. او کفشی درخشان بر پای دارد و پوستی را که می درخشد در بر کرده است.(۱۱)
    در وصف زیبایی بانوگشسب نیز در «بانوگشسب نامه» به چنین توصیفاتی برمی خوریم:
    شکر پیش گفتار او شور بود چرا زلف او را کنم مشک نام نگویم که بالاش بود سرو راست به رخسار او ماه تابنده نی چو شیرین لب لعل او قند نی
    قمر پیش رخسار او کور بود… که در پیش زلفش بود مشک خام که هرگز چو بالاش سروی نخاست چو شیرین لب لعل او قند نی چو شیرین لب لعل او قند نی
    (۱۲)
    و در جای دیگر:
    دو ابروی او نقش بسته خیال لب لعل او درج یاقوت بود زبان بست طوطی زگفتار اوی دل شب سوادی ز گیسوی اوی مه نو خیالی ز ابروی اوی(۱۳)
    چو بر ماه تابنده شکل هلال… که از گوهر آن درج را قوت بود سهی سرو در بند رفتار اوی مه نو خیالی ز ابروی اوی(۱۳) مه نو خیالی ز ابروی اوی(۱۳)
    از لحاظ منشهای اخلاقی نیز باید گفت عموماً خدابانوان و پهلوان بانوان، صفاتی شبیه به هم دارند: گروهی متصف به صفات رزم آورانند، چرا که پرورده میدانهای جنگند؛ جسور و گستاخ، برافروخته و بی باک. آتنا را بیشتر بر روی زمین و میدان جنگ می توان یافت تا کوه المپ و خانه خدایان. بانوگشسب در شاهنامه با صفت «سوار» حضور دارد، صفتی که مخصوص مردان مبارز و جنگجو است، آنجا که گیو به همسری بانوگشسب مفاخرت می کند:
    به من داد رستم گزین دخترش مهین دخت بانوگشسب سوار به من داد گردنکش نامدار(۱۴)
    که بودی گرامی تر از افسرش به من داد گردنکش نامدار(۱۴) به من داد گردنکش نامدار(۱۴)
    ۲- هنرهای رزمی و هنرهای دستی

    آتنا، بانوگشسب و نیث هر سه نماد زنان رزم آورند و همواره با ابزار جنگ ترسیم می شوند. درباره بانوگشسب در «بانوگشسب نامه» می خوانیم:
    چو مردان به جوشن شدی در زمان سر و موی در خود کردی نهان(۱۵)
    سر و موی در خود کردی نهان(۱۵) سر و موی در خود کردی نهان(۱۵)
    آتنا نیز تنها خدابانوی المپ است که با زره جنگی مجسم شده است.(۱۶) نیث را هم در آغاز به شکل بتی متشکل از دو تیر چلیپاگونه بر سپر می پرستیدند و بعدها او را به چهره زنی تاجور نمایاندند که تیر و کمانی در دست دارد.(۱۷)
    اما آتنا، بانوگشسب و نیث، هر سه، علاوه بر رزم آوری در هنر بافندگی نیز شهرتی دارند. بانوگشسب «سوزن نگاری» می کند و به گفته سراینده ناشناس «بانوگشسب نامه»، این هنر یادگار او است:
    ز بانو بمانده ست آن یادگار که از سوزن آرند نقش و نگار
    که از سوزن آرند نقش و نگار که از سوزن آرند نقش و نگار
    (۱۸) آتنا نیز «هماهنگ با نقش خدابانویی اش به هنگام جنگ در گستره تدابیر رزمی عمل می کرد و در زمان صلح در حیطه صنایع دستی می درخشید. او را با تیری در یک دست و قدح یا دوک نخ ریسی در دست دیگر ترسیم کرده اند.»(۱۹)
    درباره نیث(۲۰) هم گفته شده است که «او را به ماکوی نخ ریسی منسوب کردند که گاهی حتی آن را همچون نشانه ای بارز بر سر نهاده است. نیث بافنده بزرگی قلمداد می شد که با ماکوی خویش جهان را می بافت.»(۲۱)
    اما شاید در ذهن شما خواننده گرامی نیز این پرسش نقش بسته باشد که چه ارتباطی بین ویژگی جنگاوری و هنری بومی چون بافندگی وجود دارد که در مورد بانوگشسب (به عنوان پهلوان بانو) و آتنا و نیث (به عنوان خدابانو) بر این دو ویژگی تأکید می شود؟ برای پاسخ به این پرسش به دوران اسطوره باز می گردیم؛ دورانی که بخشی از آن عصر مادرسالاری است؛ دوره ای که بر خلاف دوره پدرسالاری، زنان از جایگاه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برتری نسبت به مردان برخوردار بودند. زینب یزدانی در کتاب «زن در شعر فارسی» (دیروز- امروز) امتیازات زنان را در دوران مادرسالاری برمی شمارد و یکی از آن امتیازات را پرداختن به بافندگی- به عنوان یکی از هنرهایی که بخشی از حاجات زندگی را برآورده می کرده است- بر می شمارد: «در کنار کشاورزی، زنان آن زمان کم کم به بافندگی و رشته کردن الیاف پرداختند و در ادامه کارکرد مثبت خود چرخ کوزه گری نیز اختراع کردند. این وسایل باعث برتری زن نسبت به مرد شد، زیرا تمامی مشکلات و احتیاجات روزمره زندگی توسط زن تهیه می شد.»(۲۲) این چیره دستی زنان دوران باستان در هنر بافندگی طبیعتاً بر روی جریانات وشخصیتهای اسطوره ای نیز اثر می گذاشته است. از این روست که خدابانوان هم مانند زنان باستانی در هنر بافندگی چیره دست دانسته می شده اند و حتی موضوع فراتر از این رفته است و زنان، هنر خود را در بافندگی (و بسیاری هنرهای دیگر) مدیون بخشش خدابانوان می دانسته اند.مثلاً «زنان یونان باستان معتقد بودند که حرفه و یا مرحله ای ویژه از زندگی شان آنها را تحت قیمومت خدابانویی خاص قرار می دهد، خدابانویی که مورد احترامشان نیز بود: بافندگان، حمایت آتنا را می طلبیدند.»(۲۳) این گونه است که آتنا، نیث و نیز بانوگشسب (که بازمانده نسل خدابانوان اسطوره ای است) علاوه بر این که رزم آورانی قدرتمند هستند، بافندگانی هنرمند نیز هستند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  7. #67
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    - یاری رساندن به مردان

    همان طور که در ابتدای مقاله نیز اشاره شد، برجسته ترین کارکرد زن در اسطوره و حماسه این است که یا مرد را بزاید و یا به او یاری رساند. به قول فردوسی:
    زنان را همین بس بود یک هنر نشینند و زایند شیران نر
    خدابانوان و پهلوان بانوان در داستانهای باستان عموماً حامی مردان مبارزند. در ایلیاد و اودیسه، بارها آتنا را در پشت و کنار مردانی همچون آشیل و اولیس می بینیم. اصولاً در این دو اثر حماسی اگر در جایی آتنا با همراهی مجسم شده باشد، آن همراه یک مرد است. در «بانوگشسب نامه» نیز بانوگشسب از جانب رستم، مأمور حمایت و همراهی فرامرز، برادرش، می شود و هم اوست که به فرامرز شکار و سواری می آموزد:
    یکی روز رستم یل پاک دین فرامرز نامی مر او را سپرد تو با او به هر نیک وبد یار باش دل بانو از پهلوان شاد شد دل و جان ز شادی برافروختش شکار و سواری بیاموختش(۲۴)
    طلب کرد بانوگشسب گزین بدو گفت کای نامبردار گرد… ز هر خوب و زشتش نگهدار باش… فرامرز چون سرو آزاد شد… شکار و سواری بیاموختش(۲۴) شکار و سواری بیاموختش(۲۴)
    این موضوع (یعنی همراهی مردان) در مورد شخصیتهای منفی زن نیز صدق می کند. جهی «دختر و همسر اهریمن، عامل اصلی تحریک اهریمن برای یورش آوردن به نیروهای اهورایی است که این چنین اهریمن را از گیجی سه هزار ساله بر می خیزاند: جهی تبهکار… گفت که برخیز پدر ما! زیرا من در… کارزار چندان درد بر مرد پرهیزگار و گاو ورز اهلم که به سبب کردار من، زندگی نباید. فره ایشان را بدزدم، آب را بیازارم، آتش را بیازارم، گیاه را بیازارم، همه آفرینش هرمزدآفریده را بیازارم. او آن بدکرداری را چنان به تفصیل برشمرد که اهریمن آرامش یافت، از آن گیجی فراز جست، سر جهی را ببوسید…»(۲۵)
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  8. #68
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    4- ازدواج

    پیش از این گفتیم خدابانوان و پهلوان بانوان مظهر آرمانهای زنان دوران باستان بوده اند. بی گمان یکی از این آرمانها که از دوران مادرسالاری سرچشمه می گیرد، خواست زنان برای استقلال از وجود مرد بوده است. از دوره پدرسالاری و در پی آن، مدیریت خانه و اجتماع توسط مرد، زن به عنوان ملک شخصی وی رقم خورد و از میان همه فعالیتهای مهم پیشین او، تنها وظیفه زادن و بزرگ کردن فرزندان برای او باقی ماند و مطابعت بی چون و چرا از همسر نیز از جمله نقشهای قطعی او به شمار آمد. اما خدابانوان و پهلوان بانوان برخلاف زنان دوران باستان، از منزلتی عظیم در میان مردان برخوردارند و هرگز تابع آنان نیستند. از سویی کمتر از ازدواج آنان سخنی به میان می آید و حتی این شخصیتها در صورت امکان از ازدواج طفره می روند. آتنا یکی از خدابانوانی است که هرگز ازدواج نکرد. در اساطیر یونان می خوانیم که هفائیستوس آهنگر از زئوس اجازه گرفت که با دختر او، آتنا، ازدواج کند، اما آتنا که همیشه به صورت ایزدبانویی باکره جلوه می کرد، دست رد بر سینه اش زد. هفائیستوس خواست به زور او را برباید، اما موفق نشد.(۲۶)
    بانوگشسب نیز همه خواستگاران غیرایرانی اش را یا کشت و یا فراری داد. اما در ادامه، یک تفاوت میان اسطوره های ایران و یونان وجود دارد: بانوگشسب مجبور است ازدواج کند. بنابراین وقتی صحبت از خواستگاران ایرانی به میان می آید، این بار رستم و کاووس شاه در ماجرا دخالت می کنند و طی مسابقه ای که بین پهلوانان ایرانی برای ازدواج با بانو ترتیب داده می شود، بانوگشسب به عنوان جایزه به همسری گیو که مسابقه را برده است، درمی آید. جالب اینجا است که در ادامه داستان، بانوگشسب در حجله، دست و پای گیو را می بندد (چرا که به گمان بانو، گیو بی حرمتی کرده است و البته اصل ماجرا، اعتراض بانو به همسری است که او برنگزیده است.) اما در اینجا باز هم رستم دخالت می کند و بانوگشسب را به فرمانبری از شوهر نصیحت می کند و ماجرا به خیر و خوشی تمام می شود!
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  9. #69
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    مآخذ

    اساطیر مصر، ژ.ویو، ترجمه اسماعیل پور، ابوالقاسم، تهران: فکر روز، چاپ اول، ۱۳۷۵
    اسطوره، بیان نمادین، اسماعیل پور، ابوالقاسم، تهران: سروش، چاپ اول، ۱۳۷۷
    اوستا، ۲ جلد، گزارش و پژوهش دوستخواه، جلیل، تهران: مروارید، چاپ هفتم، ۱۳۸۲، جلد اول
    ایزدان و ایزد بانوان یونانی، درو سیلور، ترجمه اسماعیل پور، گلشن، تهران: اسطوره، چاپ اول، ۱۳۸۲
    بانوگشسب نامه، مقدمه، تصحیح و توضیح کراچی، روح انگیز، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۲
    بندهش، فرنبغ دادگی، گزارش بهار، مهرداد، تهران: توس، چاپ دوم، ۱۳۸۰
    تاریخ اساطیری ایران، آموزگار، ژاله، تهران: سمت، چاپ اول، ۱۳۷۴
    جستاری چند در فرهنگ ایران، بهار، مهرداد، تهران: فکر روز، چاپ اول، ۱۳۷۳
    زن در شعر فارسی(دیروز- امروز)، یزدانی، زینب، تهران: فردوس، چاپ دوم، ۱۳۷۷
    شاهنامه فردوسی، ۷جلد (بر اساس نسخه نه جلدی چاپ مسکو)، تهران: ققنوس، چاپ دوم، ۱۳۸۰
    نمادهای اسطوره ای و روانشناسی زنان، شینودا بولن، ترجمه یوسفی، آذر، تهران: روشنگران، چاپ اول، ۱۳۷۳
    - به نقل از مجله «زبان و ادب»، مجله دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبایی
    © کپی رایت توسط .:مقاله نت.: بزرگترین بانک مقالات دانشجویی کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت و گردآورندگان و نویسندگان مقالات است.)
    برداشت مقالات فقط با ذکر منبع امکان پذیر است.

    ۱٫ جستاری چند در فرهنگ ایران، مهرداد بهار، ص ۱۹۹٫
    ۲٫ اسطوره، بیان نمادین، ابوالقاسم اسماعیل پور، صفحات ۱۷ و ۱۸٫
    ۳٫ تاریخ اساطیری ایران، ژاله آموزگار، ص ۵۶٫
    ۴٫ برای مثال شادروان دکتر مهرداد بهار به شباهتهای میان رستم و ایندره (خدای هند و ایرانی) پرداخته است: جستاری چند در فرهنگ ایران، صفحات ۳۵ و ۳۶٫
    ۵٫ بندهشن، گزارش مهرداد بهار، صفحات ۸۳ و ۸۴٫
    ۶٫ منظور، «بانوگشسب نامه» است که در قرن پنجم سروده شده و شاعر آن ناشناس است.
    ۷٫ برای نمونه «شینودا بولن» که یک روانشناس زنان است در کتاب «نمادهای اسطوره ای و روانشناسی زنان» تلاش کرده است تا ویژگیهای روانی زنان امروز را با توجه به ویژگیهای اسطوره شناختی خدابانوان یونانی تحلیل کند.
    ۸٫ شادروان دکتر بهار در کتاب «جستاری چند در فرهنگ ایران» به تناوب و در مقاله ها (گفتگوها)ی مختلف به تأثیرپذیری اسطوره های ایرانی از اساطیر ملل آسیای غربی اشاره می کند.
    ۹٫ نمادهای اسطوره ای و روانشناسی زنان، شینودا بولن، ترجمه آذر یوسفی، صفحات ۳۲ و ۳۳٫
    ۱۰٫ سه شیر نر افکند در مرغزار/ دو شیر دگر زنده بست استوار: بانوگشسب نامه، ص ۵۶، بیت ۲۱٫
    ۱۱٫ اوستا، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، آبان یشت (بخشهای مختلف)، صفحات ۲۹۷ تا ۳۲۲٫
    ۱۲٫ بانوگشسب نامه، صفحات ۵۹ و ۶۰، به ترتیب ابیات ۵۷، ۶۰، ۶۱ و ۶۲٫
    ۱۳٫ همان، صفحات ۹۳ و ۹۴، به ترتیب ابیات ۴۸۸، ۴۹۱، ۴۹۲ و ۴۹۳٫
    ۱۴٫ شاهنامه فردوسی (بر اساس نسخه نه جلدی چاپ مسکو)، جلد سوم، ملحقات، ص ۵۱۶، ابیات ۲۲ و ۲۳٫
    ۱۵٫ بانوگشسب نامه، ص ۵۶، بیت ۱۷٫
    ۱۶٫ نمادهای اسطوره ای و روانشناسی زنان، صفحات ۱۰۱ و ۱۰۲٫
    ۱۷٫ اساطیر مصر، ژ.ویو، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور، صفحات ۶۷ و ۶۸٫
    ۱۸٫ بانوگشسب نامه، ص ۵۹، بیت ۵۱٫
    ۱۹٫ نمادهای اسطوره ای و روانشناسی زنان، صفحات ۱۰۱ و ۱۰۲٫
    ۲۰٫ نکته جالبی هم درباره نام نیث Neith یا نیت (Neit) وجود دارد : Knit که از لحاظ شکل ظاهری کلمه شبیه به نام این ایزدبانو است، در زبان انگلیسی به معنای بافندگی است. (با تشکر از آقای دکتر حمیدیان که این نکته را به بنده متذکر شدند.)
    ۲۱٫ اساطیر مصر، صفحات ۶۷ و ۶۸٫
    ۲۲٫ زن در شعر فارسی (دیروز- امروز)، زینب یزدانی، ص ۲۱٫
    ۲۳٫ نمادهای اسطوره ای و روانشناسی زنان، ص ۳۷٫
    ۲۴٫ بانوگشسب نامه، صفحات ۵۵ و ۵۶، به ترتیب ابیات ۷، ۸، ۱۰، ۱۲ و ۱۴٫
    ۲۵٫ بندهشن، ص ۵۱٫
    ۲۶٫ ایزدان و ایزد بانوان یونانی، درو سیلور، ترجمه گلشن اسماعیل پور، ص ۲۲٫
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  10. #70
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    سند ازدواج ایرانیان باستان

    --------------------------------------------------------------------------------

    سند ازدواج ایرانیان باستان

    آغاز قرن دوم هجری، یکی از شهرهای نزدیک سمرقند

    در آغاز قرن دوم هجری/ هشتم میلادی، سپاه اسلام همچنان درگیر فتح سرزمینهای شرقی ایران بود و به ویژه در سرزمین باستانی سُغد با مقاومت شدیدی روبهرو شد. این سرزمین، در شرق ایران زمین قرار داشت و شهرهای سمرقند و بخارا مراکز اصلی آن بودند. سغد در آن هنگام که مورد حمله اعراب قرار گرفت برای حدود دو هزار سال مرکز نگهبانی از راه ابریشم و ترویج آیینهای ایرانی در چین و ماچین بود و گرانیگاه فرهنگ ایرانی محسوب میشد. سغد و خوارزم و بلخ و سرزمینهای پیرامون آن در دوران اسلامی در قالب خراسان بزرگ با هم ادغام شد. این سرزمین که از طبرستان باستانی تا مرزهای ترکمنستان و ازبکستان امروزین کشیده شده است، همان جایی بود که در زمان حمله اسکندر به هخامنشیان بیشترین مقاومت را از خود نشان داد، و در زمان قیام ابومسلم خراسانی نیز نطفه خیزش ایرانیان برای راندن امویان در همینجا بسته شد. نخستین شاعران بزرگ فارسی زبان- رودکی و شهید بلخی و فردوسی و … در این سرزمین زاده شدند، و اساطیری- مانند داستان رستم- را به نظم درآوردند که به ویژه در این قلمرو رواج داشت. در آغاز قرن دوم هجری، زمانی که آخرین جنگاوران سغدی در برابر اعراب مقاومت میکردند، مجموعهای از اسناد در جایی به نام کوه مغ در قلعهای پنهان شد، که پس از هزار و دویست سال در قرن گذشته کشف شد. از میان این متون، طولانیتر از همه سند ازدواجی است که به خوبی گویای تمدن ایرانیان کهن و نوع روابط میان زن و مرد در ایران شرقی باستان است. برابری حقوق زن و مرد، و آزادی روشن و دادگرانه میان این دو شریک زندگی به همراه ذکر شرط و شروطی که آشکارا برای حفظ این آزادی تدوین شده، چنان صریح در متن سند آمده که ما را از شرح اضافی بینیاز میسازد. در اینجا متن سند ازدواج را با کمی ویرایش میخوانید:

    به تاریخ دهمین سال سلطنت شاه ترخون، در ماه مسواویچ (دیماه)، در آسمان روچ (آسمان روز) اوتکین ملقب به نیدن دختری به نام دغدغونچه ملقب به چته دختر ویوس را که تحت قیمومیت چیر فرزند و خزنک پادشاه نوکت است، خواستگاری کرد و او را به زنی گرفت. چیر، این زن تحت قیمومیت خود را بر اساس قانون و با شرایط زیر به عقد او درآورد: بگذار اوتکین، چته را همچون همسری محبوب و محترم داشته باشد. به او خوراک و پوشاک، و تزئینات بدهد. او را با احترام و محبت در خانه خود به عنوان همسری با حقوق کامل نگهداری نماید. همانطور که یک مرد شریف یک زن شریف را همسر خود میسازد و چته نیز اوتکین را همچون شوهر محبوب و محترم بدارد. او باید مواظب رفاه و سعادت او باشد چون که زن شریف را مرد شریف شوهر است.

    در آینده چنانکه اوتکین بدون اجازه چته، زن، کنیز یا خانم دیگری را بدون رضایت چته به خانه بیاورد. پس اوتکین شوهر باید به همسرش چته مبلغ سی درهم دینار سالم و خالص بپردازد. بعد از آن بگذار که این زن را نه به عنوان همسر و نه همچون کنیز نپذیرد و (چته) او را از نزدش براند. در آتیه چنانچه اوتکین تصمیم بگیرد که این چته را همچون زوجه دیگر نداشته باشد، در آن صورت بگذار که او را با خوراک، با کالا، و اثاثیه با خود گرفتهام و مبلغ دریافتیاش بدون هیچگونه تعهد آزاد کند و او را در قبال زوجهاش هیچگونه تعهد دیگری نخواهد بود و او به پرداخت هیچ چیز دیگری متعهد نمیگردد. سپس او میتواند با همان زنی که مورد نظرش است ازدواج کند. همچنین اگر چته تصمیم بگیرد که دیگر همسر اوتکین نباشد، پس بگذار که او را ترک نماید. در آن صورت بگذار او پوشاک قابل استفاده، تزئینات و کالایی را که از اوتکین به او تعلق میگیرد، از شوهرش نگیرد. اما اموال خصوصی و دارایی استحقاقیاش را بگذار با خودش ببرد. و او را در قبال شوهرش دیگر هیچ گونه تعهدی نخواهد بود و دیگر مدیون به هیچگونه پرداختی هم نخواهد بود. بعد از آن او حق دارد با هر مرد دیگری که دلش بخواهد ازدواج کند.

    اگر اوتکین مرتکب گناه یا اعمال زشت (جرمی) گردد خودش مسئول خواهد بود و بگذار خودش (جریمه) را بپردازد. چنانچه او به جهت غلام یا غلام بدهکار یا اسیر به دست کسی گرفتار گردد یا تحت حمایت کسی برود (به موالی بپیوندد)، در آن صورت چته و فرزندان او بدون هیچ تعهدی باید آزاد باشند. اما اگر چته مرتکب گناهی با رفتار زشتی (جرمی) گردید بگذار خود او مسئول باشد. چنانچه او به حیث کنیز یا غلام بدهکار یا اسیر به دست کسی گرفتار گردید یا تحت حمایت کسی رفت، در آن صورت باید اوتکین به همراه فرزندانش بدون هیچگونه قید و شرطی آزاد باشند. به این ترتیب یکی مسئول گناه و رفتار زشت دیگری نخواهد بود. سند عقد ازدواج حاضر در محل قوانین در حضور وخغوکان فرزند ورخنان منعقد گردید و اشخاص زیر حاضر بودند: سکاتچ فرزند شیشچ، چخرین فرزند رامچ، شاو فرزند ماخک، راقم سند رامتیش فرزند وغشفرن.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

صفحه 7 از 12 نخستنخست ... 34567891011 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/