ای نیش به دل زین فلک سفله نواز
وی شیشهی عشرت شکن شعبده باز
ای مدت جورت چو ابد دیر انجام
وی نوبت مهرت چو ازل دور آغاز
ای نیش به دل زین فلک سفله نواز
وی شیشهی عشرت شکن شعبده باز
ای مدت جورت چو ابد دیر انجام
وی نوبت مهرت چو ازل دور آغاز
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
ای زلف بتم به شب سیاهی ده باز
وی شب شب وصل است دژم باش و دراز
ای ابر برآی و پرده بر ماه انداز
وی صبح کرم کن و میا زآن سو باز
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
ای ماه شب است پردهی وصل بساز
وی چرخ مدر پردهی خاقانی باز
ای شب در صبحدم همی دار فراز
ای صبح کلید روز در چاه انداز
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
دل سغبهی عشق توست با تن مستیز
اینک دل و تن توراست با من مستیز
بیداد تو ریخت خونم انصاف بده
ای دوست کش و غریب دشمن مستیز
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
آن کعبهی دل گرفته رنگ است هنوز
با ماش به پای پیل جنگ است هنوز
دادیم ز دست پیل بالا زر و سیم
هم دست مراد زیر سنگ است هنوز
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
خاقانی رو چو سیر عریان وش باش
تو تو چو پیاز و دل پر از آتش باش
چون جنبش چرخ گندنائی کش باش
گشنیز تویی دیگ فلک را خوش باش
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
در طبع بهیمه سار مردم خو باش
با عادت دیوسان ملک نیرو باش
چون جان به نکو داشت بود با او باش
گر حال بد است کالبد را گو باش
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
ای گشته به نور معرفت ناظر خویش
آشفته مکن به معصیت خاطر خویش
چون نفس تو میکند به قصد ایمان را
باید که شوی به جان و دل حاضر خویش
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
او رفت و دلم باز نیامد ز برش
من چشم به ره، گوش به در بر اثرش
چشم آید زی گوش که داری خبرش
گوی آید زی چشم که دیدی دگرش
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
خاقانی اگر نه خس نهادی خوش باش
گام از سر کام در نهادی خوش باش
هرچند به ناخوشی فتادی خوش باش
پندار در این دور نزادی خوش باش
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)