فراموشی می آید…مثل همین پائیز
با ابرهای سهمگینش
دیروز برگ خشکی دیدم
که نمی دانست
از کدام شاخه جدا شده…
فراموشی می آید…مثل همین پائیز
با ابرهای سهمگینش
دیروز برگ خشکی دیدم
که نمی دانست
از کدام شاخه جدا شده…
شبیه قطره باران که آهن را نمی فهمد
دلم فرق رفیق و فرق دشمن را نمی فهمد
نگاهی شیشه ای دارم به سنگ مردمک هایت
الفبای دلت معنای نشکن را نمی فهمد
هزاران بار دیگر هم بگویی دوستت دارم
کسی معنای این حرف مبرهن را نمی فهمد
من ابراهیم عشقم ، مردم اسماعیل دلهاشان
محبت مانده شمشیری که گردن را نمی فهمد
چراغ چشمهایت را برایم پست کن دیگر
نگاهم فرق شب با روز روشن را نمی فهمد
دلم خون است ، تا حدّی که وقتی از تو می گویم
فقط یک روح سرشارم که این تن را نمی فهمد
برای خویشتن دنیایی شبیه آرزو دارم
کسی من را نمی فهمد . . . کسی من را نمی فهمد
آواز عاشقانه ما در گلو شکست
حق با سکوت بود صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست
---------------------------------
دل تنگم
من آن ابرم که می خواهد ببارد
دل تنگم هوای گریه دارد
دل تنگم غریب این در و دشت
نمی داند کجا سر می گذارد
اين شعرها ديگر براي هيچ كس نيست
نه! در دلم انگار جاي هيچ كس نيست
آنقدر تنهايم كه حتي دردهايم
ديگر شبيهِ دردهاي هيچ كس نيست
حتي نفسهاي مرا از من گرفتند
من مردهام در من هواي هيچ كس نيست
دنياي مرموزيست ما بايد بدانيم
كه هيچكس اينجا براي هيچكس نيست
بايد خدا هم با خودش روراست باشد
وقتي كه ميداند خداي هيچكس نيست
من ميروم هر چند ميدانم كه ديگر
پشت سرم حتي دعاي هيچكس نيست
[SIGPIC][/SIGPIC]
آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...
غروب است
با آن که سخت مضطربم
با آن که می ترسم
باز تا آخر دنیا با تو خواهم ماند.
خداحافظ برو عشقم که دیگه وقته پروازه
برو که دیدن اشکات منو به گریه میندازه
نگاه کن آخر راهم نگاه کن آخر جادست
نمیشه بعد تو بوسید نمیشه بعد تو دل بست
منو تنها بزار بزار اینجا تو این روزای بی لبخند
که باید بی تو پرپر شد که باید از نگات دل کند . . .
به چشم من نگاه نکن دوباره گریت میگیره
ساده بگم که عشق من باید تو قلبت بمیره
فاصله بین منو تو ازینجا تا آسموناست
خیلی عزیزی واسه من اما زمونه بی وفاست
قسم نخور که روزگار به کام ما دو تا نبود
به هرکی عاشقه بگو که غم یکی دوتا نبود
بگو تا وقتی زنده ام نگاه تو سهم منه
هر جای دنیا که باشی دلم برات پر میزنه
قسم این در به دری همیشه بی قرارتم
دروغ نمیگم به خدا همیشه چشم به راهتم . . . .
شکستم ولی تکیه گاه توام
ببین بی کس اما پناه توام
یه عمره که از غصه و غم پرم
به جای تو باز هم شکست میخورم
تو هیچوقت کنارت ندیدی منو
جلوتر ازت رفتم این جاده رو
همه خنده و شادی ها مال تو
تو رفتی و قلبم به دنبال تو
هوای تو رو دارم هرجا بری
بازم پیشتم حتی تنها بری
بسه ديگه گريه نكن آتيش گرفتم بخدا
انقد خدا خدا نكن ميسپارمت دست خدا
با اون چشات نگام نكن طاقت ندارم بخدا
گريه رو بس كن عزيزم صدات گرفته بخدا
فداي گريه هات بشم اينجوري بي تابي نكن
رو زخم من نمك نزن داغ منو تازه نكن
اسممو خط بزن برو آتيش بهم نزن برو
اشكاتو پاك كن عزيزم بغض منم گرفت برو
منو ببخشي عزيزم خدا تورو ازم گرفت
خدا واست تو آسمون يه عشق تازه اي گرفت
وقت از دعا گذشته و خاطره هات مونده واسم
ميرم ولي اينو بدون نميري از تو خاطرم
خداحافظ عزيز من خداحافظ تا روز نور
صداي گريه هات هنوز داره مياد از راه دور . . .
بی خبر از حال هم بودن چه سود؟
بر مزارم با سوز نالیدن چه سود؟
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارم آب پاشیدن چه سود؟
گر نرفتی خانه اش تا زنده بود
خانه صاحب عزا خوابیدن چه سود؟
گر نپرسی حال من تا زنده ام
گریه و زاری و نالیدن چه سود؟
زنده را در زندگی قدرش بدان
ورنه مشکی را برای مرده پوشیدن چه سود؟
گر نکردی یاد من تا زنده ام
سنگ مرمر روی قبرم وا نهادن را چه سود؟
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)