صفحه 6 از 25 نخستنخست ... 234567891016 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 241

موضوع: داستان بزرگان

  1. #51
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    روزى يكى از منافقين به حضرت ابوالحسن ، امام رضا عليه السلام عرضه داشت : بعضى از شيعيان و دوستان شما خمر (شراب مست كننده ) مى نوشند؟!
    امام عليه السلام فرمود: سپاس خداوند حكيم را، كه آن ها در هر حالتى كه باشند، هدايت شده ؛ و در اعتقادات صحيح خود ثابت و مستقيم مى باشند.
    سپس يكى ديگر از همان منافقين كه در مجلس حضور داشت ، به امام عليه السلام گفت : بعضى از شيعيان و دوستان شما نبيذ مى نوشند؟!
    حضرت فرمود: بعضى از اصحاب رسول اللّه صلى الله عليه و آله نيز چنين بودند.
    منافق گفت : منظورم از نبيذ، آب عسل نيست ؛ بلكه منظورم شراب مست كننده است .
    ناگاه حضرت با شنيدن اين سخن ، عرق بر چهره مبارك حضرت ظاهر شد و فرمود: خداوند كريم تر از آن است كه در قلب بنده مؤ من علاقه به خمر و محبّت ما اهل بيت رسالت را كنار هم قرار دهد و هرگز چنين نخواهد بود.
    سپس حضرت لحظه اى سكوت نمود؛ و آن گاه اظهار داشت :
    اگر كسى چنين كند؛ و نسبت به آن علاقه نداشته باشد و از كرده خويش پشيمان گردد، در روز قيامت مواجه خواهد شد با پروردگارى مهربان و دلسوز، با پيغمبرى عطوف و دل رحم ، با امام و رهبرى كه كنار حوض كوثر مى باشد؛ و ديگر بزرگانى كه براى شفاعت و نجات او آمده اند.
    وليكن تو و امثال تو در عذاب دردناك و سوزانِ برهوت گرفتار خواهيد بود.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #52
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دنیا- زندگی پس از مرگ امام حسن مجتبى عليه السلام دوستى شوخ طبع داشت كه مرتّب به ملاقات و ديدار آن حضرت مى آمد و نيز در جلسات شركت مى كرد، تا آن كه مدّتى گذشت ؛ و هيچ خبرى از اين شخص نشد.
    حضرت از اين جريان متعّجب شد و از اطرافيان جوياى احوال او گرديد، تا آن كه پس از گذشت چند روزى ، مجدّدا آن شخص به ملاقات امام عليه السلام آمد.
    حضرت جوياى احوال او شد و به او فرمود: چند روزى است كه به اين جا نيامده اى ، در چه حالت و وضعيّتى هستى ؟ آيا مشكل و ناراحتى خاصّى برايت پيش آمده بود؟
    آن شخص در پاسخ اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! در حالتى قرار گرفته ام كه آنچه را دوست دارم ، به آن دست نمى يابم ؛ و آنچه را خداوند دوست دارد انجام نمى دهم ؛ و آنچه را هم كه شيطان مى خواهد برآورده نمى كنم .
    امام حسن مجتبى عليه السلام تبسّمى نمود و فرمود: يعنى چه ؟ منظورت چيست ؟ توضيح بده .
    آن شخص گفت : چون خداوند متعال دوست دارد كه من بنده و مطيع و فرمان بر او باشم و معصيت او را نكنم ؛ و من چنين نيستم .
    و شيطان دوست دارد كه من در همه كارهايم معصيت خدا را نمايم و نسبت به دستورات خداوند مخالفت و سرپيچى كنم و من چنين نيستم .
    و همچنين من مرگ را دوست ندارم ؛ بلكه علاقه دارم هميشه سالم و زنده باشم ، كه هرگز چنين نخواهد بود.
    در اين هنگام يكى از اشخاصى كه در آن مجلس حضور داشت ، گفت : ياابن رسول اللّه ! چرا ما از مرگ ترسناك هستيم و آن را دوست نداريم ؛ و گريزان هستيم ؟
    امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود: چون شما دنياى خود را تعمير و آباد كرده ايد و آخرت را تخريب و ويران ساخته ايد.
    و سپس افزود: اين امر طبيعى است كه چون هيچ انسانى دوست ندارد از منزل و محلّى كه آن را آباد كرده و به ظاهر آراسته و مجهّز است ، از آن دست برداشته و چشم پوشى كند و به محلّى خراب و نامساعد برود، چون خود را در زمره مؤ منين و مقرّبين الهى نمى بيند.
    (

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #53
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مشورت (روش امامان )
    هنگامي كه معاويه از بيعت با اميرالمومنين (ع) خودداري كرد: قصد داشت كشور اسلامي را تجزيه كند. امام با فرستادن نامه هايي كوشش كرد او را از مخالفت باز دارد و قانع سازد كه تمرد نكند.
    معاويه هم به هيچ وجه زير بار نمي رفت و بر جنگ كردن اشاره مي كرد.
    علي (ع) مهاجر و انصار را به يك جلسه عمومي دعوت كرد و مساله جنگ با معاويه را به مشورت گذاشت و از آنها خواست تا نظر خود را بگويند. هر كدام سخنان مفصلي گفتند. بيشتر آنها معتقد بودند كه بايد جنگ كرد. عده اي مخلص هم مانند عدي بن حاتم مي گفتند با نامه بايد مشكل سياسي را حل كرد. اما دليل اينان، نتوانست اكثريت را قانع كند.
    امام نظر اكثريت را پذيرفت و نامه اي به كارگزاران خود در اطراف كشور نوشت و از آنها براي رفتن به جنگ با اهل شام كمك خواست و سپس به طرف صفين حركت نمود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #54
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در خدمت ولی عصر(عج) به شدت اهل كتمان بود و تمام مقامات خویش را مخفی نگه می داشت. درباره تشرفاتشان به محضر ولی عصر (ع) هر قدر اطرافیان اصرار می كردند، می فرمود: « سوال نكنید» یكی از شاگردان خاص او می گوید: « ایشان گاهی كه صلاح می دیدند، برخی از تشرفات خود را برای افرادی خاص، با قول و تعهد به بازگو نكردن، می گفتند. من از ایشان تا 6 تشرف شنیده ام.»
    او همیشه در حال تشرف و حضور بود و همواره می فرمود: « تا انسان امام زمان (ع) را همیشه حاضر نبیند و دلش همواره متصل به آن حضرت نباشد، ولی خدا نمی شود.» و هنگامی كه از ایشان می پرسیدند:
    « چگونه می شود به خدمت حضرت ولی عصر (ع) مشرف شد؟ می فرمود: « وقتی حضور و غیبت آن حضرت برای شما فرق نكند.»
    ایشان خود را بنده امام زمان (ع) می دانست و بلكه خاك پای امام زمان (ع). وقتی اسم حضرت ولی عصر (عج) می آمد ایشان یك مرتبه رنگش تغییر می كرد و قیافه اش عوض می شد.
    « ایشان غیر از اینكه زیارت عاشورا را فراوان تاكید می كردند، میفرمودند: « زیارت آل یاسین را بسیار بخوانید! توسل به حضرت كنید و بخواهید كه مشكلات دنیا و آخرت و سیر و سلوك شما را برطرف كنند، چون حضرت، ولی عصر (عج) ولی و سرپرست ما است و اختیار ما با اوست.»
    یكبار از ایشان پرسیدند: چطور می توان خدمت ولی عصر (عج) رسید؟ گفتند: « وقتی حضور و غیبتشان برای شما فرق نكند.»
    ایشان می فرمودند: « بیشتر آن كسانی كه خدمت حضرت میرسند، به صورت مكاشفه است و نه مشاهده. اگر پس از تشرف، دیدید آن اثر باقی است، مشاهده است. ولی اگر هیچ اثری دستتان نماند، مكاشفه است. »
    همچنین فرمودند: « ظهور، نزدیك است، ولی اگر دعا بكنید، نزدیكتر می شود؛ چون دعای شما خیلی موثر است، هر چه می توانید دعا كنید 1. »
    منبع:
    موسسه شمس الشموس، سوخته (شرح احوال انصاری همدانی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #55
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مشورت با زيردستان مشورت با زيردستان

    حسن بن جهم گويد: روزي نزد امام رضا (ع) بوديم كه از پدرش امام كاظم (ع) سخن به ميان آمد. امام فرمود: با آن كه عقلي چون عقل او نبود، و عقلش برتر از همه بود، گاهي با خدمتكار سوداني خويش مشورت مي كرد.
    عرض كردم: آيا شما (امام رضا«ع») هم با چنين افرادي مشورت مي كنيد؟
    حضرت فرمود: آري، چه بسا خداوند تبارك و تعالي، حق و آن چيزي را كه ما مي خواهيم بر زبان او جاري مي سازد. (1)

    1- وسايل الشيعه، ج 8، ص 428

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #56
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نفي سنتهاي غلط
    مردم مشتاقانه بركناره راه ايستاده بودند و با چشماني منتظر جاده را نظاره گر بودند. سران شهر «انبار» در صف نخستين جمعيت، پاي در ركاب مركبهاي خويش داشتند، كه سياهي از دور پيدا شد و اندك اندك سواره اي به چشم آمد. مرد سواره، نزديك و نزديكتر شد. همه مي خواستند هرچه زودتر مولا علي «ع» را ببينند. امام به دروازه شهر رسيد و سران شهر كه به استقبال آمده بودند، همين كه امام (ع) به نزديك آنان رسيد، از مركبهايشان فرود آمدند و در مقابل امام به خاك افتادند.
    امير مومنان علي (ع) نگاهش را به آنان دوخت و پرسيد:
    اين چه كاري بود كه كرديد؟ پاسخ دادند: اين سنت و رسمي است كه ما به وسيله آن به سرورانمان احترام مي گذاريم.
    امام علي (ع) سري تكان دادند و فرمودند:به خدا سوگند، چنين كاري شما را هيچ سودي نمي رساند. پس بيهوده خويش را به زحمت مي افكنيد و بدبختي آخرت را براي خويش مي خريد. و چه زيانبار است تحمل زحمتي كه در پي آن عذابي باشد»(1)
    1- بحار الانوار، ج 41، ص 55

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #57
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مردي از امام حسين(ع) سؤال كرد: معرفت خدا چيست؟ آن حضرت فرمود: معرفت خدا اين است كه اهل هر زماني، امامي را كه بايد از او فرمان برند بشناسند. (زيرا اين امام معصوم است كه مظهر اسما و صفات جمال و جلال حق سبحان است)». (1)
    1-موسوعه كلمات امام حسين(ع)، ص 605

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #58
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    كلام عاقلانه و حكيمانه

    دنيايي كه ما در آن زندگي مي كنيم مي گذرد و هيچ كس دراين جهان نمي ماند، و همه مي ميرند، حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) توصيه مي فرمايد كه دوران كوتاه زندگي را مغتنم بشماريد، تا اينكه توشه اي جهت زندگي ابدي و اخروي فراهم كنيد، و براي كساني كه كلام خردمندانه او، يا ديگري را بشنود و آن را به كار ببندد از خداوند بخشنده طلب رحمت مي نمايد؟
    خداوند كسي را بيامرزد كه كلام عاقلانه و حكيمانه بشنود و آن را به كار ببندد، و وقتي او را به صراط مستقيم فرامي خوانند نزديك بيايد و آماده شود، تا اين كه كمربند راهنما را بگيرد، (دست راهنما را بگيرد) و نجات يابد.
    خداوند كسي را بيامرزد كه دستور خدا را مراعات نمايد و از گناه خود بترسد و قدم جز به صواب برندارد، و عمل صالح بكند.
    خداوند كسي را بيامرزد كه در صدد به دست آوردن چيز مفيد باشد (چيزي كه براي دنياي ديگر مفيد است) و از تلاش براي به دست آوردن چيزهايي كه بايد از آنها پرهيز كرد خودداري نمايد.
    خداوند كسي را بيامرزد كه هدف دنيوي را كنار بگذارد تا اين كه درعوض موفق به دريافت پاداش شود
    خداوند كسي را بيامرزد كه هوس را زيرپا بگذارد و درپي آرزوهاي نامشروع نرود و مانند شتر باركش داراي شكيبايي باشد.
    خداوند كسي را بيامرزد كه تقوي را توشه سفر مرگ كند، و درطريق روشن قدم بگذارد.
    خداوند كسي را بيامرزد كه مهلت اين جهان را قبل از اين كه اجل به سراغش بيايد غنيمت بشمارد و از عمل نيك خود توشه سفرآخرت را فراهم نمايد.
    نهج البلاغه خطبه75-سيدجلال متقي موسوي

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #59
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ادخال سرور

    امام صادق(ع) فرمود: خداوند به حضرت داود (ع) وحي كرد: بنده اي از بندگان من به سوي من با «حسنه» مي آيد، كه از اين رو بهشت را بر او مباح نمودم. داود (ع) عرض كرد: آن «حسنه» چيست؟
    خداوند به او وحي كرد: يدخل علي عبدي المؤمن سروراً ولو بتمره ، آن حسنه اين است كه بنده با ايمان را، هر چند با يك عدد خرماشادمان سازد.
    داود عرض كرد: خداوندا! سزاوار است كسي كه تو را شناخت اميدش را از تو قطع نكند. (1)

    1- كافي، ج 2، باب ادخال السرور علي المؤمنين، ح 5

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #60
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شهادت مبلغان رزمنده


    آغاز سال چهارم هجرت بود. پيامبر (ص) چهل نفر از رجال علمي و تبليغي مسلمان را براي ارشاد مردم منطقه «نجد» با سرپرستي «منذر» به آن منطقه رهسپار نمود، پيامبر (ص) نامه اي نوشت كه مضمون آن، دعوت «عامربن طفيل» يكي از سران نجد به آيين اسلام بود و آن نامه را به يكي از مسلمانان داد تا به او برساند. از يكسو نامه به دست «عامر» رسيد و از سوي ديگر خبر سپاه تبليغي اسلام (مركب از چهل نفر) به منطقه نجد به عامر گزارش شد.
    عامر كه طاغوتچه اي مغرور بود، نه تنها نامه رسول خدا (ص) را نخواند، بلكه نامه رسان را كشت، و از عشاير و قبايل اطراف خواست تا «سپاه تبليغ» را در محاصره خود در آورند.
    سپاه تبليغي اسلام، نه تنها از مبلغان زبردست بودند، بلكه افرادي شجاع و رزمنده نيز بودند، آنان تسليم شدن را براي خود ننگ مي دانستند، و لذا دست به قبضه شمشير برده و با محاصره كنندگان جنگيدند و تا سر حد شهادت از خود دفاع نمودند، همه آنان در اين درگيري به شهادت رسيدند، جز «كعب بن زيد» كه با بدن مجروح، خود را به مدينه رساند و جريان را اطلاع داد، اين فاجعه جانسوز به «فاجعه بئرمعونه» معروف است، زيرا منزلگاه سپاه مبلغين اسلام در منطقه نجد، كنار «چاه معونه» بود! (1)1- الفصول المهمه

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 6 از 25 نخستنخست ... 234567891016 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/