صفحه 6 از 27 نخستنخست ... 234567891016 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 266

موضوع: اشعار و زندگينامه ی وحشــي بافقـــي

  1. #51
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 51

    بهر دلم كه دردكش و داغدار توست
    داروي صبر بايد و آن در ديار توست
    يك بار نام من به غلط بر زبان نراند
    ما را شكايت از قلم مشكبار توست
    بر پاره كاغذي دو سه مدي توان كشيد
    دشنام و هرچه هست غرض يادگار توست
    تو بي وفا چه باز فراموش پيشه اي
    بيچاره آن اسير كه اميدوار توست
    هان اين پيام وصل كه اينك روانه است
    جانم به لب رسيده كه در انتظار توست
    مجنون هزار نامه ز ليلي زياده داشت
    وحشي كه همچو يار فراموشكار توست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #52
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 52


    وداع جان و تنم استماع رفتن توست
    مرو كه گر بروي خون من به گردن توست
    زمانه دامنت از دست ما برون مكناد
    خداي را نروي دست ما و دامن توست
    به كشوري كه كسي از دوستي نشان ندهد
    مرو مرو كه نه جاي تو ، جاي دشمن توست
    نشين و بال برفشان كه هر كجا مرغي است
    وطن گذاشته ، در آرزوي گلشن توست
    در آتشي ز فراقش فتاده اي وحشي
    كه هر زبانه آن برق صد چو خرمن توست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #53
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 53

    بگذشت دور يوسف و دوران حسن توست

    هر مصر دل كه هست به فرمان حسن توست
    بسيار سر به كنگره عشق بسته اند
    آنجا كه طاق بندي ايوان حسن توست
    فرمان ناز ده كه در اقصاي ملك عشق
    پروانه اي كه هست ز ديوان حسن توست
    زنجير غم به گردن جان مي نهد هنوز
    آن موي ها كه سلسله جنبان حسن توست
    آبش هنوز مي رسد از رشحه جگر
    آن سبزه ها كه زينت بوستان حسن توست
    دانم كه تا به دامن آخر زمان نكشد
    دست نياز من كه به دامان حسن توست
    تقصير در كرشمه وحشي نواز نيست
    هر چند دون مرتبه شان حسن توست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #54
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 54

    ابروي تو جنبيد و خدنگي ز كمان جست

    بر سينه چنان خورد كه از جوشن جان جست
    اين چشم چه بود آه كه ناگاه گشودي
    اين فتنه دگر چيست كه از خواب گران جست
    من بودم و دل بود و كناري و فراغي
    اين عشق كجا بود كه ناگه به ميان جست
    در جرگه او گردن جان بست به فتراك
    هر صيد كه از قيد كمند دگران جست
    گردن بنه اي بسته زنجير محبت
    كز زحمت اين بند به كوشش نتوان جست
    گفتم كه مگر پاس تف سينه توان داشت
    حرفي به زبان آمد و آتش ز دهان جست
    وحشي مي منصور ، به جام است مخور هان
    ناگاه شدي بيخود و حرفي ز زبان جست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #55
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 55

    بگذران دانسته از ما اگر ادايي سر زده است
    بوده نادانسته گر از ما خطايي سر زده است
    آخر اي صاحب متاع حسن اين دشنام چيست
    در سر دريوزه گر از ما دعايي سر زده است
    الله الله محرم راز تو سازم حرف صوت
    اين زبان و تيغ اگر حرفي ز جايي سر زده است
    التفات ابر رحمت نيست ورنه بر درت
    تخم مهري كشتم و شاخ وفايي سر زده است
    ابر رحمت گر نبارد ، گو سمومش خود مسوز
    بعد صد خون جگر كاينجا گيايي سر زده است
    هست وحشي بلبل اين باغ و مست از بوي گل
    از سر مستي است گر از وي نوايي سر زده است

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #56
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 56
    از نظر افتاده‌ی یاریم مدتها شدست



    از نظر افتاده‌ی یاریم مدتها شدست
    زخمهای تیغ استغنا جراحتها شدست

    پیش ازین با ما دلی زایینه بودش صافتر
    آهی از ما سرزدست و این کدورتها شدست

    چشم من گستاخ بین ، آن خوی نازک زود رنج
    تا نگاهم آن طرف افتاده صحبتها شدست

    بر سر این کین همه خواری چرا باید کشید
    با دل بیدرد خود ما را خصومتها شدست

    زین طرف وحشی یکی سد گشته پیوند امید
    گر چه زان جانب به کلی قطع نسبتها شدست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #57
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 57

    هنوز عاشقی‌و دلرباییی نشدست

    هنوز عاشقی‌و دلرباییی نشدست
    هنوز زوری و زور آزماییی نشدست

    هنوز نیست مشخص که دل چه پیش کسیست
    هنوز مبحث قید و رهاییی نشدست

    دل ایستاده به دریوزه‌ی کرشمه، ولی
    هنوز فرصت عرض گداییی نشدست

    ز اختلاط تو امروز یافتم سد چیز
    عجب که داعیه‌ی بیوفاییی نشدست

    همین تواضع عام است حسن را با عشق
    میان ناز و نیاز آشنایی نشدست

    نگه ذخیره‌ی دیدار گو بنه امروز
    که هست فرصت و طرح جداییی نشدست

    هنوز اول عشق است صبر کن وحشی
    مجال رشکی و غیرت فزاییی نشدست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #58
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 58

    بازم زبان شکر به جنبش درآمدست


    بازم زبان شکر به جنبش درآمدست
    نیشکر امید ز باغم بر آمدست

    آن دولتی که می‌طلبیدیم در به در
    پرسیده راه خانه و خود بر در آمدست

    ای سینه زنگ بسته دلی داشتی کجاست
    آیینه‌ات بیار که روشنگر آمدست

    تا بامداد کوس بشارت زدیم دوش
    غم را ازین شکست که بر لشکر آمدست

    از من دهید مژده به مرغ شکر پرست
    کاینک ز راه قافله‌ی شکر آمدست

    وحشی تو هرگز اینهمه شادی نداشتی
    گویا دروغهای منت باور آمدست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #59
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض



    غزل 59

    خوش صيد غافلي به سر تير آمده است

    زه كن كمان ناز كه نخجير آمده است
    روزي به كار تيغ تو آيد نگاه دار
    اين گردني كه در خم زنجير آمده است
    كو عشق تا شوند همه معترف به عجز
    اول خرد كه از پي تدبير آمده است
    عشقي كه ما دو اسبه ازو مي گريختيم
    اين است كامده و عنانگير آمده است
    ملك دل مرا كه سواري بس است عشق
    با يك جهان سپاه به تسخير آمده است
    در خاره كنده اند حريفان به حكم عشق
    جويي كه چند فرسخ از آن شير آمده است
    بي لطفي به حال تو ديدم كه سوختم
    وحشي بگو كه از تو چه تقصير آمده است

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #60
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 60

    ناتوان موري به پابوس سليمان آمده است

    ذره اي در سايه خورشيد تابان آمده است
    قطره ناچيز كو را برد ابر تفرقه
    رفته از عمان و ديگر سوي عمان آمده است
    سنگ ناقص كرده خود را مستعد تربيت
    تا كند كسب كمالي جانب كان آمده است
    بي زبان مرغي كه در كنج قفلس دم بسته بود
    صد زبان گرديده و سوي گلستان آمده است
    تشنه ديدار كز وي تا اجل يك گام بود
    اينك اينك بر كنار آب حيوان آمده است
    تا به كي اين رمز و ايما ، اين معما تا به چند
    چند دردسر دهم كاين آمده است ، آن آمده است
    متخصر كردم سخن وحشي است كز سر كرده پا
    بهر پابوس سگان مير ميران آمده است

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 6 از 27 نخستنخست ... 234567891016 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/