غم گلو مي فشارد
خون فواره مي زند
بغض مي ترکد
باران اشک جاري مي شود
و هيچ کس نيست
هيچ کسي اشک ها را پک نمي کند
تو هميشه تنهايي
هميشه
دل را به خدا خوش کن
که تنها او داد دل غم خواران را خواهد گرفت
تنها او تنها او
دل جوش مي زند
تکه تکه مي شود
و خنده ي نعره آسايت
چون پتک بر سرم کوفته مي شود
چنان سنگين
که قلبم پاره پاره تر مي شود
پاره تر از هميشه
و اين صدا طنين مي افکند: که تنها خدا ياور ماست
تنها او!
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)