چندان بخورم شراب کین بوی شراب
آید ز تراب چون روم زیر تراب
گر بر سر خاک من کذر کند مخموری
از بوی شراب من شود مست وخراب
حکیم خیام
چندان بخورم شراب کین بوی شراب
آید ز تراب چون روم زیر تراب
گر بر سر خاک من کذر کند مخموری
از بوی شراب من شود مست وخراب
حکیم خیام
بلا رمزی زبالای تو باشه
جنون قِسمی ز سودای تو باشه
به صورت آفرینم این گمانه
که پنهان در تماشای تو باشه
"بابا طاهر"
هرگز دل من ز علم محروم نشد
کم ماند ز اسرار که معلوم نشد
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز
معلومم شد که هیچ معلوم نشد...
حکیم خیام
دست ودل ما هر چه تهی تر خوش تر
آزادی دل ز هرچه خوش تر، خوش تر
عیش خوش مفلسانه یک چشم زدن
از حشمت صدهزار قیصر خوش تر
مولانا
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره ِ دور را رسیدن بودی
کاش از پس صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امیدِ بر دمیدن بودی
افسوس که بيفايده فرسوده شديم!
در طاس سپهر باژگون سوده شديم
دردا و ندامتا که تا چشم زديم
نابوده به کام خويش نابوده شديم!
"حکيم خيام"
یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ماراچه رسید
از خاک در آمدیم و بر باد شدیم
حکیم خیام
زاهد میگفت.... كسب تقوا دین است
شیخ آینه بركف كه سلوك آیین است
دیوانة ما به رغم این بیخبران
عریان گردید و گفت مردی این است
بیدل
من آب شدم سراب دیدم خود را
دریا گشتم حباب دیدم خود را
آگاه شدم به غفلتم پی بردم
بیدار شدم به خواب دیدم خود را
خیام
پیری ز خرابات برون آمد مست
دل رفته زدست وجام می بر کف دست
گفتا می نوش کاندرین عالم پست
جز مست کسی زخویشتن باز نرست
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)