دلـــهایم...
برایت تنگ شده اند!
آخر تو که نمیدانی ،
برای فراموش کردنت دو دل شده ام....
حالا هدوتاشون برای تو ،تنگ شده...
دلـــهایم...
برایت تنگ شده اند!
آخر تو که نمیدانی ،
برای فراموش کردنت دو دل شده ام....
حالا هدوتاشون برای تو ،تنگ شده...
بار آخر ، من ورق را با دلم بُر میزنم !
بار دیگر حکم کن ، اما نه بی دل !
با دلت ، دل حکم کن !
حکمِ دل :
هر که دل دارد بیندازد وسط ، تا ما دلهایمان را رو کنیم ...
... ... دل که رویِ دل بیفتد ، عشق حاکم میشود ..
. پس به حکمِ عشق ، بازی میکنیم .
این دلِ من !
رو بکن حالا دلت را !
دل نداری ؟!
بُر بزن اندیشه ات را ...
حکم لازم ، دل سپردن ، دل گرفتن ، هر دو لازم
برای تو می میرم ...
تــــو وانمود کن که تــــــب کردی ..
همین کافیست...
گلبرگ چشمانم
مي شكند
در سنگيني
اين هواي سرد
تو را با خود
به كوچه مي برم
تو را با آن لبخند روشن
انگشتانم را
از فكر بي حس
تبسم تلخم
با زاویه
تند
سخنانت
بی ارتباط
نیست!
@ تمام عمر بستیم و شکستیم @
بجز بار پشیمانی نبستیم
@ جوانی را سفر کردیم تا مرگ @
نفهمیدیم به دنبال چه هستیم
@ عجب آشفته بازاریست دنیا @
عجب بیهوده تکراریست دنیا
@ چه رنجی از محبتها چشیدیم @
برهنه پا به تیغستان دویدیم
@ نگاه آشنا در این همه چشم @
ندیدیم و ندیدیم و ندیدیم
@ سبکبالان ساحلها ندیدند @
بدوش خستگان باریست دنیا
@ مرا در اوج حسرتها رها کرد @
عجب یار وفاداریست دنیا
@ عجب آشفته بازاریست دنیا @
عجب بیهوده تکراریست دنیا
@ میان آنچه باید باشد و نیست @
عجب فرسوده دیواریست دنیا
@ عجب خواب پریشانیست دنیا @
عجب یار وفاداریست دنیا
@ عجب دریای طوفانیست دنیا @
عجب آشفته بازاریست دنیا.......
زخمی عمیق در دلم است............
روزگار بی رحم نمک میپاشد..........
و من پیچ و تاب میخورمو همگان گمان میکنند
که
من مستم و میر قصم...
یمه ی گـُمشـــده ام نيستي
كه با نيمـــه ي ديگـــــر
به جُستجويت برخيزم
تو ...
تمام گـُمشده ي منــي
تمام گـُمشده ي من ... !!!
كاش میشد که نگار از عاشقی بو ببرد
دل را به شكار چشم آهو ببرد
خسته ز دلم ... بگو خریدار كجاست ؟
تا قلب مرا به شرط چاقو ببرد
آدم ها ... ،
باهم ها و بی هم ها ...
زوج و فرد ...
و منی که انگار با پلاک ِ تنهائی ...
هیچ راهی به محدوده ی ِ زوج و فرد ندارم...!
***
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)