صفحه 6 از 10 نخستنخست ... 2345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 92

موضوع: *^*خاطرات و حکایتها - جلد هفتم*^*

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    تا نفس مى كشم اجازه نخواهم داد با مصالح اين كشور بازى كنند
    من دو، سه نكته ى ديگر را در اين جا عرض مى كنم : نكته اول اين است كه هم آن بيگانه ها، هم پشتيبانان خارج از كشورشان ، هم سرويسهاى جاسوسى ، هم آنهايى كه در راديوها پشتيبانى تبليغاتى برايشان مى كنند، هم آنهايى كه احتمالا به صورت آشكار يا پنهان پول حواله ى آنها مى كنند، اينها بدانند كه اين انقلاب اجازه نخواهد داد. بنده تا مسؤ وليت دارم و تا نفس مى كشم ، اجازه نخواهم داد كه اينها با مصالح اين كشور بازى كنند. بنده كسى نيستم ؛ اين را هم بدانند؛ من هم كه نباشم ، هر كس ديگرى در اين مقام و مسؤ وليت باشد، همين طور است ؛ غير از اين امكان ندارد. آن دست ملكوتى و الهى كه اصل ولايت فقيه را در قانون اساسى گذاشت ، او فهميد چه كار مى كند. آن كسى كه در اين مسند هست ، اگر همين دفاع از مصالح انقلاب و مصالح كشور و مصالح عاليه ى اسلام و مصالح مردم و اين روحيه و اين عمل را نداشته باشد، شرايط از او سلب شده است ؛ آن وقت صلاحيت نخواهد داشت ؛ لذاست كه شما مى بينيد با همين اصل مخالفند؛ چون مى دانند كه مساءله ، مساءله ى اشخاص نيست . زيدى با اين نام ، اين مسؤ ليت را به عهده گرفته است ؛ البته با او دشمنند، اما مى دانند كه مساءله با او تمام نمى شود؛ او هم نباشد نباشد، يكى ديگر باشد، باز هم قضيه همين است ؛ لذا با اصلش مخالفند. بدانند تا و قتى كه اين اصل نورانى در قانون اساسى هست و اين ملت از بن دندان به اسلام عقيده دارند، توطئه هاى اينها ممكن است براى مردم دردسر درست كند؛ اما نخواهد توانست اين بناى مستحكم را متزلزل كند.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #2
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    مرزهاى جديدى را تعريف كنيد
    حرف من خطاب به جنابها اين است : برادران عزيز! خويشاوندان !بياييد مرزهاى جديد و نويى را تعريف كنيد. نظام اسلامى به ايمان اين خيل عظيم مردم متكى است . ممكن است از لحاظ سياسى ، يك عده از مردم به يك جناح ، يك عده هم به يك جناح ديگر معتقد باشند باشند اما به اسلام معتقدند. خيال نكنند آن روزى كه آن جناح در انتخابات برنده مى شود، يك طور است ؛ آن روزى كه آن جناح ديگر برنده مى شود، طور ديگرى است ؛ نه ، اينها مذاقها و مسلكهاى سياسى و تشخيصهاى سياسى است . اعتقاد به اسلام متعلق به اين مردم است . مردم آن كسانى را كه انتخاب مى كنند، آن كسى را به آن مركز قدرت چه مجلس ، چه رياست جمهورى ، چه جاهاى ديگر؛ هرجا كه جاى انتخاب است مى فرستند كه معتقدند بر اساس ‍ ارزشهاى اسلامى مى خواهد اين مملكت را از فقر و تبعيض و بى عدالتى و بقيه ى ضعفهايى كه دارد، نجات بدهد. مردم دنبال اسلامند. اين دو جناحى كه در داخل نظام قرار دارند، مرزهاى جديدى را تعريف كنند. اولا مرز بين خودشان را كمرنگ كنند و قدرى بيشتر با هم گرم بگيرند؛ ثانيا مرزشان را با آن بيگانه ها آشكارتر و واضختر كنند.
    ببينيد، بحث اين كه فلان جناح سياسى داخل نظام ، مواضع به عنوان حكومت ، اين مخالفى كه در داخل جامعه وجود دارد ولو مخالف نظام هم است تا وقتى كه توطئه و معارضه نكرده است ، جان و مال و عرض و ناموس و حيثيت او امانت است ؛ ما بايد از او دفاع كنيم و مى كنيم . اگر دزدى در خيابان رفت و دزدى كرد، ما نمى پرسيم كه خانه ى موافق نظام را دزدى كرده است يا خانه ى مخالف نظام را؛ از هر كس دزدى كرده باشد، مجازاتش ‍ مى كنيم . آن كسى كه به طور غير قانونى قتل نفس بكند، ما نمى گوييم چه كسى را كشته است ؛ اگر غير قانونى كشته باشد، بايد مجازات بشود؛ فرقى نمى كند. آن وقت كه مى خواهيم پليس و ماءمور امنيت را ماءمور كنيم كه برود امنيت را حفظ كند، نمى گوييم برو امنيت را در آن منطقه و خانه و شهرى كه مردم آن بيشتر معتقد به نظامند، حفظ كن ؛ نه ، حكومت نسبت به همه ى آحاد مردم وظيفه يى دارد؛ مسلمان باشند، غير مسلمان باشند؛ موافق نظام باشند، مخالف نظام باشند؛ تا وقتى به معارض و توطئه كننده و برخورد كننده و عامل دشمن تبديل نشده اند، رفتار حكومت با آنها، رفتارى مثل مؤ منين و مثل بقيه ى مردم است ؛ جناحها سياسى بايد موضعشان را مشخص كنند؛ بايد صريحا نسبت به آن كسى كه با اسلام مخالف است ، با انقلاب مخالف است ، با راه امام مخالف است ، با اساس اسلامى براى اين نظام مخالف است ، با انقلاب مخالف است ، موضع و مرزهايش را روشن كنند؛ همين طور در مقابل كسانى هم كه على الظاهر متدينند، اما به تحول انقلاب و به اصل انقلاب هيچ اعتقادى ندارند متحجران و جامدان بايد مرزهاشان را مشخص كند. نمى گوييم جنگ و دعوا و مبارزه كنند؛ اما موضع خود را مشخص كنند؛ اين حرف ما به جناحهاى سياسى است .
    (56)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #3
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    2057398jhl6f0a9fa2057398jhl6f0a9fa
    هشت نكته درباره ى اصلاحات
    نكته ى اوّل : ضرورت اصلاحات

    بنده معتقدم كه اصلاحات يك حقيقت ضرورى و لازم است و باسد در كشور ما انجام بگيرد و اصلاحات در كشور ما از سر اضطرار نيست كه فلان حاكمى مجبور بشود مورد مطالبات سخت قرار بگيرد و گوشه و كنارى را اصلاح كند؛ نخير، اصلاحات جزو ذات هويت انقلابى و دينى نظام ماست . اگر اصلاح به صورت نو به نو انجام نگيرد، نظام فاسد خواهد شد و به بيراهه خواهد رفت . يك فرضيه است . ميدانهاى اصلاحات كجاست ؟ آن بحث ديگرى است . اصل اصلاحات يك كار لازم است . بايد انجام بگيرد. وقتى اصلاحات نشود، برخى از نتايجى كه ما امروز با آنها دست به گريبانيم ، پيش مى آيد: توزيع ثروت ناعادلانه مى شود؛ نوكيسه گان بى رحم برگوشه و كنار نظام اقتصادى جامعه مسلط مى شوند؛ مغزها فرار مى كنند و از مغزهايى كه مى مانند، حداكثر استفاده نمى شود. وقتى كه اصلاحات باشد، اين آفتها و اين آسيبها و دهها مورد از قبيل آنها پيش نمى آيد. پس ‍ مطلب اول اين كه اصلاحات امرى ضرورى و لازم است .
    نكته ى دوم : اصلاحات بايد تعريف شود
    مطلب دوم اين است كه اصلاحات بايد تعريف بشود؛ اولا براى خود ما كه مى خواهيم اصلاحات بكنيم ، تعريف بشود و مشخص باشد كه مى خواهيم چه كار كينم ؛ ثانيا براى مردم تعريف بشود كه منظور ما از اصلاحات چيست ، تا هر كسى نتواند به ميل خودش اصلاحات را معنا كند؛ اين جزو كارهايى است كه مجموعه يى از مسؤ ولان دولتى ، دستگاه قضايى و مجلس ‍ و غيره مى توانند انجام بدهند. بايد تعريف مشخصى از اصلاحات مى خواهيم به آن برسد از اصلاحات به وجود بيايد تا ترسيم آن چهره و وضعيتى كه ما در نهايت جاده ى اصلاحات مى خواهيم به آن برسيم ، براى همه هم مردم ، مسؤ ولان آسان بشود و بدانند به كجا مى خواهند برسند، اشكال كار آقاى گورباچف اين بود كه عيوب و اشكالات را مى دانست ؛ اما تصوير روشنى از آنچه كه بايد انجام بگيرد، نداشت ؛ اگر هم داشت ، اما مردمش آن تصوير را نمى دانستند. بنابراين اگر تعريف مشخصى از اصلاحات نشود، الگوهاى تحميلى غلبه خواهد كرد؛ همان اتفاقى كه در شوروى افتاد؛ چون نمى دانستند چه كار مى خواهند بكنند؛ لذا به سراغ تقليد ناشيانه ى اصلاحات در الگوها و مدلهاى غربى رفتند و به آنها پناه بردند. امام بزرگوار ما هوشمندانه اين ضعف را در آنها تشخيص دادند؛ لذا در نامه يى كه ايشان به گورباچف نوشتند، اين نكته را متذكر شدند. ايشان نوشتند شما اگر بخواهيد گره هاى كور اقتصاد سوسياليسم و كمونيسم را با پناه بردن به كانون سرمايه دارى غرب حل كنيد، نه تنها دردى از جامعه ى خود را دوا نخواهيد كرد، بلكه ديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران كنند؛ چرا كه امروز اگر ماركسيسم در روشهاى اقتصادى و اجتماعى به بن بست رسيده است ، دنياى غرب هم در اين مسائل البته به شكلى ديگر و نيز در مسائل ديگر گرفتار حادثه است . اين كه بنده مكرر مى گويم امام يك حكيم واقعى بود، به اين خاطر است . در آن جنجال تبليغاتى رسانه يى جهان ، نكته ى اصلى را امام تشخيص داد.
    البته خوشبختانه برخى از مسؤ ولان ، و بيش از همه رئيس جمهور عزيزمان ، بارها گفته اند كه اصلاحات ما اصلاحات اسلامى و انقلابى است ؛ هدف ، رسيدن به مدينة النبى است . اينها خوب است ، اما تعريفهاى دقيق تر و تصوير روشن ترى لازم است . اينها از اين جهت خوب است كه انگشت اشاره ى غربيها و بيگانه ها را مى خواباند؛ معلوم مى شود آنچه كه آنها مى گويند، مراد نيست . همه اين را مى فهمند، اما بايد توضيح داده بشود و بيشتر تصوير گردد.
    نكته ى سوم : اصلاحات بايد از يك مركز مقتدر هدايت شود
    مطلب سوم اين است كه اصلاحات بايد از يك مركز مقتدر و خويشتندار هدايت بشود تا دچار بى رويگى نشود. اى بسا كارى كه مى تواند در ظرف ده سال بخوبى و سلامت انجام بگيرد، اگر در ظرف دو سال بخواهيد آن را انجام بدهيد، به ضايعات غير قابل جبرانى منتهى خواهد شد، مثل اتومبيلى كه در جاده ى دشوار و خطرناكى با سرعت بيش از حد معقول حركت كند؛ اگر تصافد نكند تعجب است ؛ اگر آسيب نبيند و نزد، تعجب است . بايد مركزى هوشيار، مقتدر و خويشتندار وجود داشته باشد كه نگذارد به آن حركتى كه مى خواهد انجام بگيرد، شتاب بيش از حد مفيد داده بشود؛ كار با ميزان و به طور صحيح انجام بگيرد.
    در شوروى سابق وقتى كه اين كار را شروع كردند، در دروازه ى فيلمها و كتابها و روزنامه ها و لباسها و الگوهاى غربى باز شد؛ يعنى آن ادعاها در واقعيتها مصداقهاى مشخص غربى را مجسم مى كرد؛ اين حالت ، حالت بسيار خطرناكى بود. در اين جا به نقش رسانه ها توجه كنيد؛ رسانه ها مسؤ وليت دارند؛ روزنامه ها حساسند. قسمت عمده ى حساسيت من بر روى روزنامه ها از اين جا ناشى مى شود. بحث بر سر روزنامه ها و مطبوعات ، بحث بر سر آزادى نيست . بعضيها نخواهند آزادى را براى ما معنا كنند؛ حرفى نداريم ، استفاده كنيم ؛ اما ما معناى آزادى را مى دانيم ؛ براى آزادى هم خيلى دلمان مى تپد. مراد از آزادى هم همان آزادى بيان و آزادى فكر است ؛ منتها اگر شما رفتيد بر طبق وظيفه تان در دكان يك قاچاق فروشى را بستيد، آن فرد نمى تواند بگويد شما با آزادى كسب و كار مخالفيد؛ نه ، بحث آزادى كسب و كار نيست بيان و فكر آزاد است ؛ سمپاشى و اضلال و گمراه گرى ممنوع است ؛ آن هم در شرايط حساسى كه امروز كشور ما دارد.
    من به بعضى از مسؤ ولان تبليغاتى كشور بارها گفته ام ، آن روزى كه شما توان و استعداد مقابله با تهاجم تبليغاتى دشمن را داشته باشيد، آن كسى كه بيش ‍ از ديگران ميداندار تكثر مطبوعات و روزنامه ها و كتاب و فيلم و غيره باشد، بنده هستم ؛ اما شما بگوييد ببينم در مقابل آن فيلمى كه پايه هاى فرهنگ مردم ، اعتقاد مردم ، دين مردم ، روحيه ى انقلابى و ايثار و شهادت را در مردم متزلزل مى كند كه نه يكى ، نه دو تا، نه ده تاست شما چند فيلم ساخته ايد؟! اين جاست كه من احساس خطر مى كنم . البته كار اساسى و بلند مدت اين است كه براى توليد آنچه كه خوب است ، فكر كنيم ؛ اما تا آنچه خوب است به ميدان بيايد، من نمى توانم قبول كنم و بپذيرم كه اين سيل لجن بيايد و جوان و كودك و قشرهاى مختلف را در خودش غرق كند. از تمام شيوه هاى دشمن شاد كن و دشمن آموز براى مقابله ى با تفكر انقلاب استفاده بشود؛ اگر كسى هم مخالفت و مقابله كند؛ فورا انگ و تهمت بخورد! اين كه آزادى نشد؛ اين كه عاقلانه و خردمندانه نيست ؛ اين كه مديريت كشور نيست . شما مسؤ وليد به نقش رسانه ها توجه كنيد؛ اين بسيار بسيار مهم است . حساسيت بر روى نقش رسانه هاى مكتوب و روزنامه ها بخصوص در شرايط كنونى ما بسيار مهم است . با اين تصويرى كه عرض ‍ كردم ، مشخص مى شود كه آنها چقدر مى توانند به نفع دشمن نقش ايفا كنند. مدعى آنها هم بايد همه ى دستگاه و همه ى جبهه ى متحد طرفدار نظام و مسؤ ولان قوه هاى مختلف و مسؤ ولان بخشهاى ميانى گوناگون باشند. مدعى آنها فقط دستگاه قضايى يا فلان روحانى نيست ؛ همه بايد در اين قضيه مدعى باشند.
    نكته ى چهارم : حفظ ساختار اساسى در اصلاحات
    مطلب چهارم ، حفظ ساختار قانونى اساسى در زمينه ى اصلاحات است . البته در قانون اساسى ، بيشتر از همه چيز، نقش اسلام و منبعيت و منشاءيت اسلام براى قوانين و ساختارها و گزينش ها مطرح است . ساختار قانون اساسى بايستى به طور دقيق حفظ بشود. شما نگاه كنيد ببينيد دشمن چگونه با قانون اساسى ما برخورد مى كند: گوشه يى از قانون اساسى را نفى مى كند، گوشه يى را اثبات مى كند؛ يك جا به قانون اساسى تمسك مى كند، يك جا عليه اش حرف مى زند! قانون اساسى ميثاق بزرگ ملى و دينى و انقلابى ماست . اسلام كه همه چيز ما اسلام است در قانون اساسى تجسم و تبلور پيدا كرده است . اصل چهارم قانون اساسى تكليف همه چيز را روشن كرده است . اگر در قوانين عادى حتى در خود قانون اساسى يك جا اصلى يا قانونى وجود داشته باشد كه در مقام اجرا يا در مقام قانونگذارى ، با اين اسلاميت معارضه پيدا كند، اين اصل بر آنها حاكم است ؛ حكومت به معناى مصطلح اصولى و علمى حوزه هاى علميه . البته اين گفتن نداشت ؛ اگر هم نمى گفتند؛ حكومتش واضح بود؛ اما به اين حكومت تصريح كرده اند. بنابراين ساختار قانون اساسى بايستى به طور كامل در اصلاحات حفظ بشود.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #4
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    نكته ى پنجم : مقابله جدى با تندروى در اصلاحات
    مطلب پنجم ، مقابله جدى با هرگونه تندروى و تندروانى است كه جاده صاف كن دشمنند؛ يعنى مدل يلتسينى ! همه ى دستگاه ها بايد بامدل يلتسينى بشدت مقابله كنند؛ نگذارند يك جاه طلب ، يك فريب خورده ، يك مغرض و يك غافل بيايد و حركت را از حالت صحيح خودش خارج كند و حالت مسابقه و حالت تعارض را به وجود بياورد.
    نكته ى ششم : مقابله جدى با دخالت بيگانگان در اصلاحات
    مطلب ششم ، مقابله جدى با دخالت خارجى ها و غربيها و بى اعتنايى به انگشت اشاره ى غربيها و سوء ظن به آنهاست . البته بحث ديپلماسى و بحث ارتباطات خارجى ، بحث ديگرى است . انسان در مقام ديپلماسى ، مى دهد، مى گيرد، قرارداد مى بندد و همه كار مى كند؛ اما در مسائل اساسى نظام بايستى انگشت اشاره ى آنها را با سوء ظن مورد ملاحظه قرار داد؛ بعكس آنچه كه آدم در وضعيت گورباچف مشاهده مى كند. آنها به هيچ وجه حسن نيت ندارند. ما در جنگ هشت ساله ديديم كه تمام اروپا به صدام كمك كردند؛ فرانسه كمك كرد، آلمان كمك كرد، انگليس كمك كرد، يوگسلاوى سابق كمك كرد، بلوك شرق آن روز كمك كرد. البته ما هيچ وقت در مقام ديپلماسى نمى گوييم كه چون شما به صدام كمك كرديد، ما با شما رابطه مان را با شما قطع مى كنيم ؛ نه ، عالم ديپلماسى يك عالم ديگر است . همين تشنج زدايى يى كه امروز در بحث سياسيت خارجى ما مطرح مى شود، مورد تاءييد ماست ؛ بايد تشنج زدايى بشود؛ اما تشنج زدايى غير از اين است كه كسى به آنها اعتماد پيدا كند؛ نه ، او هم به ما اعتماد ندارد؛ ما هم به او اعتماد نداريم . كسانى كه در زمينه ى مسائل ديپلماسى فعالند، كاملا مى فهمند كه بنده چه دارم عرض مى كنم . اصلا ميدان ديپلماسى ، ميدان يك نبرد واقعى است ؛ منتها نبردى كه پشت ميز و با لبخند و با گفتن صبح بخير و شب بخير انجام مى گيرد! وجود ارتباطات ديپلماتيك ، هرگز نبايد به معناى اعتماد به دشمن تلقى شود، نبايد اعتماد كرد.
    نكته ى هفتم : هماهنگى بخشهاى مختلف در اصلاحات
    مطلب هفتم ، هماهنگى اصلاحات در بخشهاى مختلف است ؛ اين نكته مهم است . ببينيد عزيزان من ! در بعضى از بخشها، اصلاحات ، پيچيده و دشوار و كند است ؛ مثلا در بخش اقتصادى ، كار بسيار كند انجام مى گيرد؛ توزيع عادلانه ى درآمدها هم همين طور است ؛ كار خيلى سختى است ؛ كار آسانى نيست . اصلاح ساختار ادارى كار بسيار دشوار و پيچيده و سنگينى است ؛ اينها دير پيش مى رود. در بخش معادل گلاسنوست آقاى گورباچف نه ، كار آسان است ؛ در يك روز هم مى شود به بيست روزنامه مجوز داد تا منتشر بشوند؛ اين مى شود ناهماهنگ ؛ اين طورى نمى شود؛ بايد هماهنگ حركت كنيم ؛ بايد پابه پاى بخشهاى دشوار حركت كنيم . اين كه بنده تاءكيد مى كنم مساءله ى معيشت اولويت دارد، يك بخش عمده اش به اين خاطر است ؛ چون بخش معيشت ، بخش مشكلى است . همه ى نيرويتان را كه شما جمع بكنيد، با همه صداقت و دلسوزى و علاقه مندى هم كه كار بكنيد، سرعت خاصى خواهيد داشت ؛ بقيه ى بخشها را هم بايد با همان سرعت حركت بدهيد. اگر اين سرعت برابر و هماهنگ را رعايت نكرديد؛ آن وقت مشكلات بسيار اساسى پيش مى آيد كه البته بعضى از آنها قابل محاسبه است ، برخى ديگر قابل محاسبه نيست ؛ از آنهايى كه قابل محاسبه است ، بعضى قابل پيشگيرى است برخى قابل پيشگيرى هم نيست .
    نكته ى هشتم : مقابله جدى با عوامل تجزيه قومى در اصلاحات
    مطلب هشتم ، مقابله ى جدى با عوامل تجزيه قومى در كشور است . من اين را دارم عرض مى كنم ؛ بخصوص خطاب من به آن كسانى است كه در اين بخش صاحبان مسؤ وليتند؛ چه در وزارت كشور چه در جاهاى ديگر. توجه كنيد؛ امروز انگيزه ى تحريك قوميتها جدى است . مسؤ ولان ذى ربط ما كه مى خواهند دنبال مسائل بگردند، دارند مى بينند. همه ى اقوام ايرنى به ايران و جمهورى اسلامى علاقه مندند و ايران را ميهن خودشان مى دانند. بنده پيوندم با منطقه ى ترك نشين معلوم است . مدتها در منطقه ى بلوچ نشين زندگى كرده ام و از نزديك با عناصر بلوچ ارتباطى داشته ام ؛ با بعضى از بخشهاى ديگر هم ارتباطات دور و نزديك داشته ام ؛ با آنهايى هم كه ارتباط نداشته ام ، از آنها اطلاعاتى دارم كه كم نيست ؛ مى دانم روحيه شان چيست . من در دوره مسؤ وليتهاى مختلف ، سفرهاى فراوانى به ميان اينها كرده ام . اقوام ايرانى مسلمانند و به اين آب و خاك دلبسته اند؛ عزت و رفاه خودشان را در ايران سربلند و آزاد مشاهده مى كنند؛ اما دشمن مشغول تحريكات است . تحريكات دشمن را نبايد دست كم گرفت . مراقب باشيد؛ اين از جمله چيزهايى بسيار مهم است و احساس مى شود كه دستهايى در جريان هستند براى اين كه زمام اين كار را از دست دولت خارج كنند. البته در آن صورت اگر خداى نكرده چنين وضعى پيش بيايد، مشكلات پيش ‍ خواهد آمد؛ پول ، همت و وقت صرف آن خواهد شد و مسؤ ولان كشور از كارهاى اساسى باز خواهند ماند.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #5
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    2057398jhl6f0a9fa2057398jhl6f0a9fa
    كاملا آماده ام كه جان و آبروى خود را در اين راه بذل كنم
    همان طور كه گفتم ، هدف و هويت و مسؤ وليت اساسى رهبرى ، دفاع از كليت نظام و حفظ نظام است . چيزى هم بنده ندارم ؛ جان و آبرو متاع كمى است براى اين كه در اين راه بذل بشود؛ و من كاملا آماده هستم اين دوعنصرى را كه دارم ، بذل كنم . دوره ى جوانى ما كه دوره لذت بردن از زندگى است در اين راه گذشته ؛ امروز هم در دوره ى پيرى هستيم . بنده امروز در سنينى هستم كه زندگى براى من اين قدر لذتى ندارد. لذايذ زندگى براى ما، امروز ديگر لذايذ نيست . در آخر عمر، در فصل انحطاط عمر، در فصل ضعف قواى جسمانى و بقيه ى قواى موجود بشرى ، دلبستگى يى به حيات نيست . آنچه بنده دارم جان و آبرو مال اين راه است ؛ مال هم كه الحمدلله ندارم .
    بنده به اين مسؤ وليت كنونى هم هيچ دلبستگى يى ندارم . حالا ممكن است خيلى از شما اين را ندانيد، اما در اين جمع خيليها هستند كه مى دانند؛ بنده به اين مسؤ وليت فعلى هيچ دلبستگى يى ندارم ، جز به عنوان انجام وظيفه . الان هم كه مشغولم ، فقط به خاطر نجام وظيفه است ؛ از روز اول هم همين طور بود. از آن روزِ مجلس خبرگان ، آقايان كه راءى دادند، با مقاومت و امتناع و مخالفت جدى و پيگير خود بنده مواجه بودند؛ منتها وقتى مسؤ وليت آمد، گفتم : ((خذها بقوة )). آدمى نيستم كه اگر مسؤ وليت بر دوش من گذاشته شد، بخواهم درباره ى انجام اين مسؤ وليت ، ضعف نشان بدهم ؛ نه اين وظيفه ى من است ؛ و اين وظيفه را به فضل الهى و به توفيق و هدايت او انجام خواهم داد.
    (57)



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #6
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    طرح آمريكايى بازسازى شده ى فروپاشى شوروى براى ايران !
    من آنچه را كه امروز به نظرم رسيد مطرح بكنم ، اين است كه ما چگونه مى توانيم معايب و نواقص را برطرف كنيم ؛ فسادها را بزداييم و به معناى درست كلمه ، اصلاح را در كشور به وجود بياوريم ؛ اين سؤ ال بسيار مهمى است و جا دارد كه ذهنهاى همه ى كسانى كه به سرنوشت اين كشور و اين ملت علاقه مندند، روى اين سؤ ال متمركز بشود. امروز مساءله ى اصلاحات كه يك موضوع روز براى همه است در كشور مطرح است . افراد زيادى دم از اصلاحات مى زنند و براى آن تلاش مى كنند. اصلاحات چيست ؟ راه رسيدن به اصلاحات كدام است ؟ اولويتهاى اصلاحات چيست ؟ اينها مسائل بسيار مهمى است


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #7
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    2057398jhl6f0a9fa2057398jhl6f0a9fa
    چرا آمريكا و دشمنان از اصلاحات حمايت مى كنند؟
    مساءله ى مهم ديگر در همين زمينه اين است كه دشمن در تبليغات خود كه شعار اصلاحات را پيگيرى مى كند به دنبال چيست ؟ اصلاحات مال ماست . اين كه شما ملاحظه مى كنيم تبليغات جهانى بر روى اصلاحات در ايران متمركز مى شود، علت آن چيست ؟ اين تبليغات متعلق به مراكزى است كه نمى توانند ادعا كنند خير ملت ايران مى خواهند.مگر وجود فساد و اختناق و خرابى وضع در اين كشور، غير از تسلط و نفوذ قدرت استكبارى انگليس در دوره ى اول ، و آمريكا در دوره ى بعد، علت ديگرى دارد؟ چه قدرتى در اين مملكت اختناق را به وجود آورد؟ چه قدرتى در اين مملكت دستگاههاى ملى و دولتى را بر مبناى فساد پايه گذارى كرد؟ چه قدرتى در طول پنجاه دستگاههاى ملى و دولتى را بر مبناى فساد پايه گذارى كرد؟ چه قدرتى در طول پنجاه سال با اخلاق عمومى و انسانى مبارزه كرد؟ چه دستى رضاخان را به قدرت رساند؟ چه عواملى كودتاى 28 مرداد را راه انداخت ؟ در طول اين پنجاه و چند سال ، چه كسانى زشت ترين تبليغات را در جهت كشاندن اين ملت به سمت فساد، بى بند و بارى و ناباورى به اصول اخلاقى و دين انجام دادند؟ جوانان ما امروز چيزى از مطبوعات دوران رژيم پهلوى به ياد ندارند؛ اما شماها كه به ياد داريد. آن مطبوعات فاسد و به قول يك روشنفكر مسلمان معروف آن رنگين نامه ها، به وسيله ى چه كسى تشويق مى شد؟ آنها از كجاها تغذيه و تشويق مى شدند؟ از چه كسى الگو مى گرفتند؟ غير از همين دستگاههاى قدرتى كه آن نظام را سر كار آورده بودند و با همه ى وجود آن را تقويت مى كردند؟
    امروز ما براى اين كه با نام و ياد و سلطه ى استكبارى دولت آمريكا با همه ى وجود مخالف باشيم ، محتاج چه دليلى باشيم ، جز اين كه آن رژيم پنجاه سال همه ى منابع انسانى و مالى و اخلاقى و استعدادى ما را ضايع و نابود كرد؟ دستاورد رژيم پهلوى در طول اين پنجاه سال براى ايران چه بود؟ اين ويرانه يى كه اينها به وجود آوردند، چگونه ، با كدام تلاش و در چه مدت قابل اصلاح است ؟ چه كسى آن را زمينه سازى كرد؟ چه كسى كمك كرد؟ چه كسى هدايت كرد؟ چه كسى دستگاه جاسوسى شان را تقويت كرد؟ چه كسى به آنها خط داد؟ در عين حال همان دولت آمريكا و انگليس ، همان رؤ ساشان ، همان سياستمدارانشان ، همان مراكز رسانه يى شان ، امروز از چيزى به نام اصلاحات و آزادى در ايران دفاع و حمايت مى كنند! اين بايد هر هوشمندى را به فكر وادار كند و هر غافلى را بيدار و هوشيار نمايد. مساءله چيست ؟ اين يك صحبت بسيار مهم و يك سؤ ال بسيار اساسى است .
    بنده به عنوان كسى كه از اول اين انقلاب تا امروز در مسائل گوناگون و در عرصه هاى مختلف اين نظام ، با جوانب و جريانهاى گوناگون مواجه بوده ام ؛ هم آدمها را مى شناسم ، هم حرفهاى را مى شناسم و هم با تبليغات رسانه يى دنيا آشنا هستم ؛ به يك جمع بندى رسيده ام كه به طور خلاصه اين است : يك طرح همه جانبه ى آمريكايى براى فروپاشى نظام جمهورى اسلامى طراحى شد و جوانب آن از همه جهت سنجيده شد؛ اين طرح ، طرح بازسازى شده يى است از آنچه كه در فروپاشى اتحاد جماهير شوروى اتفاق افتاد؛ به نظر خودشان مى خواهند همان طرح را در ايران اجرا كنند؛ دشمن اين را مى خواهد. من اگر بخواهم قرائن و شواهد اين معنا را بگويم ، الان در ذهن من هست ، نه اين كه بخواهم دنبال نشانه هايش بگردم ؛ شواهد آشكارى در اظهارات خودشان وجود دارد. در طول اين چند سال ، از اظهارات مغرورانه و قدرتمندانه و احيانا حساب نشده اى آنها كه خودشان هم مى گويند فلان مصاحبه يى كه ما كرديم ، عجولانه بود صحت اين ادعا كاملا آشكار مى شود كه آنها به خيال خودشان طرح فروپاشى شوروى سابق را منطبق با شرايط ايران بازسازى كردند و مى خواهند در ايران پياده كنند. البته در چند مورد هم دچار اشتباه شدند كه اين هم از الطاف الهى است .
    دشمنان ما در مواقع حساس در محاسبات خود دچار اشتباه مى شوند. البته اينها اشتباهاتى نيست كه اگر من ذكر كردم ، آنها بتوانند اصلاحش كنند؛ نه ، اشتباه در شناخت واقعيتها دارند؛ بر اساس اين اشتباه برنامه ريزى مى كنند و برنامه ريزى غلط از آب در مى آيد؛ لذا موفق نمى شوند. آنها براى دفاع از رژيم پهلوى برنامه ريزى كردند و با همه ى قدرت هم ايستادند؛ منتها در شناخت مسائل ايران ، در شناخت مردم ، در شناخت روحانيت و در شناخت دين اشتباه كرده بودند؛ لذا شكست خوردند؛ اين جا هم سرنوشتشان جز اين نيست و شكست خواهند خورد.
    اينها در چند مورد اشتباه كردند: اشتباه اولشان اين است كه آقاى خاتمى ، گورباچف نيست . اشتباه دومشان اين است كه اسلام ، كمونيسم نيست . اشتباه سومشان اين است كه نظام مردمى جمهورى اسلامى ، نظام ديكتاتورى پرولتاريا نيست . اشتباه چهارمشان اين است كه ايران يكپارچه ، شوروى متشكل از سرزمين هاى به هم سنجاق شده نيست . اشتباه پنجمشان اين است كه نقش بى بديل رهبرى دينى و معنوى در ايران شوخى نيست . اين اشتباهات را بعدا توضيح خواهم داد.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #8
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض



    ماجراى طرح فروپاشى شوروى و نقش گورباچف و يلتسين در آن
    اشاره يى به طرح آمريكايى فروپاشى شوروى بكنم . اين چيزى كه الان از اين تصوير در ذهن من هست ، بخش عمده اش از يادداشت هايى است كه خود من روز به روز در سال 1370 از خبرهاى ماجراى شوروى يادداشت كرده ام . البته بعدا با اطلاعات فراوانى كه دوستان ما از منابع مهم روسى و غير روسى فراهم كردند و به بنده دادند، تكميل شد كه نمى خواهم حالا با تفصيل آنها را بيان كنم ؛ اما ماجراى عظيمى است .
    وقتى مى گوييم طرح آمريكايى فروپاشى شوروى ، لازم است سه نكته را در كنار اين كلمه ى آمريكايى عرض بكنيم :
    نكته ى اول اين است كه وقتى مى گوييم طرح آمريكايى ، معنايش اين نيست كه بقيه ى بلوك غرب در اين زمينه با آمريكا همكارى نداشتند؛ چرا، همه غرب و همه ى اروپا در اين زمينه بشدت با آمريكا همكارى مى كردند؛ مثلا نقش آلمان و انگليس و بعضى كشورها ديگر به صورت بارز بود؛ اينها همكارى جدى داشتند.
    نكته ى دوم اين است كه وقتى مى گوييم طرح آمريكايى ، معنايش اين نيست كه ما عوامل داخلى فروپاشى شوروى را نديده مى گيريم ؛ نخير، عوامل فروپاشى در درون نظام شوروى وجود داشت و از آن عوامل دشمنشان بهترين استفاده را كرد. آن عوامل داخلى چه بود؟ فقر شديد اقتصادى ، فشار بر مردم ، اختناق شديد، فساد ادارى و بوروكراسى ؛ البته انگيزه هاى قومى و ملى هم در گوشه و كنار وجود داشت .


    نكته ى سوم اين است كه اين طرح آمريكايى يا غربى به هر تعبيرى كه مى گوييم يك طرح نظمى نبود؛ در درجه ى اول يك طرح رسانه يى بود كه عمدتا به وسيله ى تابلو، پلاكارد، روزنامه ، فيلم و غيره اجرا شد. گر كسى مصاحبه بكند، مى بيند كه حدود پنجاه ، شصت درصد آن مربوط به تاءثير رسانه ها و ابزارهاى فرهنگى بود. عزيزان من ! مساءله ى تهاجم فرهنگى را كه من هفت ، هشت سال پيش مطرح كردم جدى بگيريد. شبيخون فرهنگى شوخى نيست . بعد از عامل رسانه يى و تبليغى ، در درجه ى دوم ، عامل سياسى و اقتصادى بود؛ عامل نظامى هيچ نبود.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #9
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    و اما اين طرح چه بود؟ گورباچف وقتى در سال 1985 حدود سالهاى 64 و 65 سر كار آمد، يك عنصر جوان در قبال دبيركل هاى پير قديمى بود؛ روشنفكر و خوش برخورد بود؛ شعارى كه او مطرح كرد، شعار پروستريكا در درجه ى اول ، و گلاسنوست در درجه ى دوم بود. تعبير فارسى پروستريكا، بازسازى و اصلاحات اقتصادى است ؛ و گلاسنوست يعنى اصلاحات در زمينه ى مسائل اجتماعى ، آزادى بيان و امثال اينها. در يكى ، دو سال اول ، به وسيله ى رسانه ها آوارى از حرف و تحليل و تفسير و تشويق و جهت دهى و پيشنهاد بر سر گورباچف فرو ريخت و كار به جايى رسيد كه توسط مراكز آمريكايى ، گورباچف به عنوان مرد سال معرفى شد! اين در همان دوران جنگ سرد هم بود؛ يعنى در دورانى كه امريكاييها شبح هر موفقيتى را در شوروى با تير مى زدند! قبل از گورباچف ، اگر واقعيتهاى خوبى هم در شوروى وجود داشت ، بشدت آن را انكار مى كردند و عليه آن تهاجم تبليغاتى راه مى انداختند؛ اما ناگهان نسبت به گورباچف را فريب داد! من نمى توانم ادعا كنم كه گورباچف كسى بود كه غربيها يا دستگاههاى سيا او را سر كار آورده بودند آن چنانى كه بعضيها در دنيا ادعا مى كردند من نشانه هاى اين را واقعا نمى بينم و البته خبرى هم از پشت پرده ندارم ؛ اما آنچه كه مسلم است ، آغوش باز، چهره ى خندان ، تجليل و تبجيل و تشويق و احترام غربيها گورباچف را فريب داد. او به غربيها و آمريكاييها اعتماد كرد؛ اما فريب خورد. گورباچف كتابى به نام پروستريكا انقلاب دوم نوشته كه انسان نشانه هاى اين فريب خوردگى را مشاهده مى كند.
    در محيط اختناق آن روز شوروى اين شعارها بشدت فضا شكن بود. حدودا در همين سال 1369 يا 1370 است كه من در يادداشت هاى خودم اين را نوشته ام كه گورباچف قيد جواز عبور براى سفر از شهرى به شهر ديگر در شوروى را بر مى دارد! هفتاد و سه سال بعد از ايجاد شوروى ، بعد از پايان يافتن دوره ى سى ساله استالين و دوره ى هجده ، نوزده ساله ى برژنف و غير ذلك ، آقاى گورباچف از جمله كارهايى كه در زمينه گلاسنوست كرد، اين بود كه جواز عبور را برداشت !
    در چنين جوى شما ببينيد فكر و طرح مساءله ى آزادى بيان به چه معناست . وقتى مى گويد آزادى بيان ، براى مردم چه قدر شگفتى آور و چه قدر فضا شكن است ! در تمام اين دوران ، روزنامه ى مهم قابل توجه در تمام شوروى پراوداست كه يك روزنامه عمومى است ؛ يكى هم يك روزنامه ى مربوط به جوانان است ؛ چند مطبوعه ى ديگر تخصصى هم وجودداشت ؛ اما تكثر روزنامه ها و وجود كتابهاى چنين و چنان اصلا به چشم نمى خورد. نويسنده يى كه از برخى از مبانى سوسياليسم نه همه ى آنها انتقاد كرده بود؛ سالهاى متمادى اجازه ى خروج از شوروى را نداشت . البته آمريكاييها روى او هم خيلى تبليغ مى كردند و خيلى حرف مى زدند كه بنده از دوره ى قبل از انقلاب اين قضيه در يادم مانده است .
    در چنين فضايى اين شعار توسط گورباچف داده شد؛ منتها اشتباهاتى كردند كه من نمى خواهم اين اشتباهات را الان بگويم ؛ در خلال صحبت ، بعضى ازاشتباهاتشان معلوم خواهد شد. مدتى گذشت ، سيل تبليغات غربى و فرهنگ غربى و نمادهاى غربى سمبلهاى لباس و مكدونالد و از اين چيزهايى كه در واقع جزو سمبلهاى آمريكايى است در شوروى راه پيدا كرد. اين كه من مى گويم ، تفكر يك طلبه ى گوشه نشين نيست ؛ در همان روزها بنده در خود مجلات آمريكايى تايم و نيوزويك خواندم كه از اين كه قهوه خانه هاى مكدونالد در مسكو رواج پيدا كرده ، اينها به عنوان يك خبر مهم و به عنوان پيشاهنگ فرهنگ غربى و فرهنگ آمريكايى در كشور شوروى ياد كرده بودند!

    h7 117


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #10
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    شعارهاى گورباچف يكى ، دو سال رو به اوج بود؛ اما بعدا ناگهان يك عنصر ديگرى به نام يلتسين در كنار گورباچف پيدا شد. نقش يلتسين ، نقش تعيين كننده است . نقش او اين است كه مرتب پا به زمين بكوبد و بگويد كه اين شعارها فايده يى ندارد؛ اين شتاب كم است ؛ دير شد؛ اصلاحات عقب افتاد! اگر آدم عاقل مدبرى به جاى گورباچف بود، شايد در طول بيست سال مى توانست آن اصلاحات را بى دغدغه انجام بدهد همچنان كه اين كار در چين اتفاق افتاد اما همين مقدار خوددارى و خويشتندارى را هم از دست گورباچف بيرون كشيد. كار به جايى رسيد كه گورباچف معاون خود يلتسين را عزل كرد؛ اما رسانه هاى آمريكايى و غربى نه فقط عزلش ‍ نكردند، بلكه تقويتش كردند!
    او حدود يك سال يا بيشتر به عنوان يك چهره ى برجسته ى روشن بين اصلاح طلب مغضوب و مظلوم در تبليغات غربيها و آمريكاييها مطرح شد. بعدا انتخابات رياست جمهورى روسيه پيش آمد. مى دانيد كه ديگر جمهورى ها انتخابات جداگانه داشتند. البته انتخابات كه نداشتند؛ بنا شد انتخابات داشته باشند. يكى از كارهاى گورباچف اين بود كه گفت انتخابات داشته باشيم . در كشور شوروى ، از بعد از دوران تزارها، حتى يك انتخاب هم اتفاق نيفتاده بود. انتخابات در دوران تزارها هم شبيه انتخابات زمان شاه ما بود. اتفاقا تاريخ مشروطيتشان هم با يك سال اختلاف دقيقا منطبق با تاريخ مشروطيت ايران است . در دوره ى تزارها مجلس ملى دوما يك صورت بود؛ مثل مجلس شوراى ملى ما در دوران رژيم پهلوى . بعد هم كه كمونيستها سر كار آمدند، مجلس ، بى مجلس ؛ انتخابات ، بى انتخابات ، تمام شد! حالا بعد از گذشت هفتاد و سه سال ، بناست اولين انتخابات در جمهورى روسيه نه همه ى شوروى انجام بگيرد. كانديدا كيست ؟ آقاى يلتسين ! با راءى بالايى يلتسين يعنى همان عنصر تندرو رئيس جمهور شد.
    از اين جا داستان شيرينى است . از روزى كه يلتسين در ژوئن 1991 يعنى 24/3/1370 رئيس جمهور شد، تا حدود چهارم يا پنجم ديماه كه رسما شوروى منحل شد، حدود هفت ماه طول كشيد، يعنى اين چند سال صرف مقدمات شد. بخشى از مقدمات به دست گورباچف ، برخى هم وقتى تاريخ مصرف گورباچف تمام شد، به دست يلتسين انجام شد و برنامه ى مورد نظر آمريكا و غرب ، تا رسيدن يلتسين به قدرت شتاب گرفت . به مجرد اين كه يلتسين به قدرت رسيد و رئيس جمهور روسيه و نفردوم شوروى شد، ابتكار عمل به دست او افتاد. در روز 24/3/1370 يلتسين رئيس جمهور مى شود و در روز 24/3/1370 يعنى سه روز بعد جرج بوش رئيس ‍ جمهور امريكا اعلام مى كند كه سه جمهورى بالتيك لتونى ، استونى و ليتوانى متعلق به شوروى نيست و شوروى بايستى اين سه جمهورى را رها كند و استقلال آنها را به رسميت بشناسد؛ اگر به رسميت نشناسد، كمكهايى را كه آمريكا قول داده است ، قطع خواهد شد. البته من الان درست يادم نيست كه آيا كمكهايى بود كه در زمان رونالد ريگان قول داده شده بود، يا در زمان بوش ، به هر حال به آقاى گورباچف قول كمك داده بودند. چندى بعد يلتسين اعلام كرد كه ما استقلال جمهورى هاى سه گانه را به رسميت مى شناسيم ! دو ماه بعد براى اين كه يلتسين چهره اش برجسته تر شود، كودتاى معروف مرداد ماه شوروى اتفاق افتاد؛ كودتايى كه در همان اوان كاملا مشكوك به نظر مى آمد. دوربين تلويزيونهاى آمريكايى پ /پ /آ و غيره در مسكو فعال شدند و روى يلتسين متمركز گرديدند. در اين جا يلتسين روى تانك رفته و در ميان مردم شعار مى دهد و مى گويد كه نخير، ما تسليم كودتاچيها نمى شويم ! بعد هم به مجلس رفت ، اما كودتاچيها با يلتسين كه دم دستشان در مجلس ملى دوما متحصن شده بود، هيچ كارى نداشتند و به سراغ او نرفتند؛ ولى به سراغ گورباچف كه در شبه جزيره ى كريمه مشغول گذراندن روزهاى تعطيلاتش بود، رفتند و او را دستگير كردند! يلتسين هم رجز خوانى مى كرد و شعار مى داد! يك جنجال رسانه يى در دنيا به وجود آوردند و البته از واقعيت هم خيلى خبرى نبود! يك تعداد تانك در خيابانهاى مسكو ظاهر شدند، اما سه روز هم نبودند؛ بعد از سه روز هم گفتند كه كودتاچيها در خواب دستگير كرده اند! نتيجه كودتا اين شد كه يلتسين كه شخصيت دوم بود در حقيقت شخصيت اول شد! درهمان اوقات وزير امور خارجه ى ما سفرى به جمهورى هاى آسياى ميانه كرد و برگشت ؛ من از ايشان پرسيدم كه چه خبر؛ ايشان گفت واضح است كه رئيس شوروى يلتسين است نه گورباچف ! در دنيا هم مشخص بود كه قضيه اين طورى است . بعد هم جمهورى ها يكى يكى طالب استقلال شدند؛ مثلا اكراين ادعا كرد كه مى خواهد مستقل بشود؛ گورباچف مخالفت مى كرد، اما يلتسين مى گفت ما قبول داريم ؛ بناچار بعد از دو، سه روز گورباچف هم قبول مى كرد! بنابراين مساءله يى درست شد كه گورباچف يا مجبور بود براى عقب نماندن ، خودش را جلو بيندازند و همان شعارها را او هم بدهد؛ يا مجبور بود بعد از چند روز تبعيت كند؛ چون فشار تبليغات جهانى مجالى نمى گذاشت براى اين كه غير از آنچه كه يلتسين گفته ، بشود چيزى گفت . اين روند از اواخر خردادماه شروع شده بود. به دنبال آن كناره گيرى گورباچف از دبيركلى حزب مطرح شد؛ بعد پيشنهاد انحلال حزب كمونيست ، سپس شكست كمونيزم اعلان شد همان چيزى كه امريكاييها خيلى از آن كيف مى كردند و بعد هم بالاخره شايعه ى استعفاى گورباچف منتشر شد. در همان زمان طى مصاحبه يى از گورباچف سؤ ال شد كه شما استعفا خواهيد كرد يا نه ؛ گفت منتظرم وزير خارجه ى آمريكا به مسكو بيايد تا ببينم چه مى شود! وزير امور خارجه آمريكا به مسكو آمد و قبل از آن كه با گورباچف تماس بگيرد، رفت با يلتسين تماس گرفت ؛ آن هم دركاخ اصلى ملاقاتهاى كرملين ؛ معناى كارش اين بود كه گورباچف تمام شد! سه روز بعدش هم گورباچف استعفا كرد و انحلال شوروى اعلام شد! اين طرح موفق امريكا در شوروى بود؛ يعنى يك ابرقدرت را با يك طرح كاملا هوشمندانه ، با مصرف مقدارى پول ، با خريدن برخى اشخاص و با به كار گرفتن رسانه هاى تبليغى ، توانستند طى يك طراحى ، سه چهارساله و يك نتيجه گيرى شش ، هفت ماهه بكلى منهدم كنند و از بين ببرند.!


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 6 از 10 نخستنخست ... 2345678910 آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/