صفحه 6 از 9 نخستنخست ... 23456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 82

موضوع: 28 صفر ( ویژه نامه وفات جانگداز حضرت محمد و شهادت غریبانه امام حسن مجتبی )

  1. #51
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    4. شفاى وصال با عنايت امام حسن(ع)


    ميرزا محمّد شفيع شيرازى متخلص به وصال شيرازى متوفّى سال 1262 هـ. ق در شيراز از بزرگان شعرا و ادبا و عرفاى عصر فتحعلى شاه قاجار بود.

    علاوه بر مراتب علمى، به تمام خطوط هفت گانه (نسخ، نستعليق، ثلث، رقايم،ريحان،تعليق،و شكسته) مهارتى به سزا داشته و كتابهاى فراوانى نيز با خطوط مختلف نگاشته است. از جمله، اينكه 67 قرآن به خط زيباى خود نوشته است.

    بر اثر نوشتن زياد چشمش آب مى‏آورد و به پزشك مراجعه مى‏كند، دكتر مى‏گويد: من چشمت را درمان مى‏كنم، به شرطى كه ديگر با او نخوانى و خط ننويسى. پس از معالجه و بهبودى چشم، دوباره شروع به خواندن و نوشتن مى‏كند تا اين كه به كلّى نابينا مى‏شود. سرانجام با حالت اضطرار متوسل به محمّد(ص)و آل او مى‏شود.

    شبى در عالم رؤيا پيغمبر اكرم(ص) را در خواب مى‏بيند، حضرت به او مى‏فرمايد: چرا در مصائب حسين (و حسن) مرثيه نمى‏گويى تا خداى متعال چشمانت را شفاء دهد.

    در همان حال حضرت فاطمه زهرا(س) حاضر گرديده مى‏فرمايد: وصال! اگر شعر مصيبت گفتى، اوّل از حسنم شروع كن؛ زيرا او خيلى مظلوم است.

    صبح آن روز وصال شروع كرد در خانه قدم زدن و دست به ديوار گرفتن و اين شعر را سرودن:

    از تاب رفت و طشت طلب كرد و ناله كرد آن طشت راز خون جگر باغ لاله كرد نيمه دوّم شعر را كه گفت، ناگهان چشمانش روشن و بينا شد. آن گاه اضافه كرد:

    خونى كه خورد در همه عمر، از گلو بريخت دل را تهى زخون دل چند ساله كرد زينب كشيد معجر و آه از جگر كشيد كلثوم زد به سينه و از درد ناله كرد.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #52
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    4 29

    11153520993171432399کلام نور82267837111751960989


    qv0hr575dvpmujzlm58o1 از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد : زهد چيست‌ ؟ qv0hr575dvpmujzlm58o1
    فرمود : رغبت‌ به‌ تقوى‌ و بى‌ رغبتى‌ به‌ دنيا .
    (تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)


    qv0hr575dvpmujzlm58o1 از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد : مروت‌ چيست‌ ؟qv0hr575dvpmujzlm58o1
    فرمود : حفظ دين‌ ، عزت‌ نفس‌ ، نرمش‌ ، احسان‌ ،
    پرداخت‌ حقوق‌ و اظ‌هار دوستى‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ .
    (تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)


    qv0hr575dvpmujzlm58o1 از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد : كرم‌ چيست‌ ؟ qv0hr575dvpmujzlm58o1
    فرمود : بخشش‌ پيش‌ از خواهش‌ و اطعام‌ در قحطى‌ .
    (تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)


    qv0hr575dvpmujzlm58o1 از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد بخل‌ چيست‌ ؟ qv0hr575dvpmujzlm58o1
    فرمود : آنچه‌ در كف‌ دارى‌ شرف‌ بدانى‌ ،
    و آنچه‌ انفاق‌ كنى‌ تلف‌ شمارى‌ .
    (تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)


    qv0hr575dvpmujzlm58o1 از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد : بى‌ نيازى‌ چيست‌ ؟qv0hr575dvpmujzlm58o1
    فرمود : رضايت‌ نفس‌ به‌ آنچه‌ برايش‌ قسمت‌ شده‌ ،
    هر چند كم‌ باشد .
    (تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)
    qv0hr575dvpmujzlm58o1 از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد : فقر چيست‌ ؟ qv0hr575dvpmujzlm58o1
    فرمود : حرص‌ به‌ هر چيز .
    (تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)


    qv0hr575dvpmujzlm58o1 از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد : شرف‌ چيست‌ ؟ qv0hr575dvpmujzlm58o1
    فرمود : موافقت‌ با دوستان‌ و حفظ همسايگان‌ .
    (تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)


    qv0hr575dvpmujzlm58o1از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد:پستى‌ و ناكسى‌ چيست‌ ؟qv0hr575dvpmujzlm58o1
    فرمود : به‌ خود رسيدن‌ و بى‌اعتنايى‌ به‌ همسر .
    (تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)



    qv0hr575dvpmujzlm58o1 پناهنده‌ به‌ خدا آسوده‌ و محفوظ است‌ qv0hr575dvpmujzlm58o1
    و دشمنش‌ ترسان‌ و بى‌ياور
    (تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)

    4 29


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #53
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    05229874879801964400


    سکوتت را بشکن برادر!

    بعد از سی سال خانه‏نشینی علی علیه‏السلام که با خار در گلو،

    سلام‏های بی‏جواب و ناله‏های مخفیانه در چاه سپری شد،

    برایم بسیار سخت است که ببینم تو نیز عبای تنهایی بر سر کشیدی

    و بغض فروخورده‏ات را با خون جگر، بر طشت می‏ریزی.

    صلح تو، هزاران بار تلخ‏تر از جنگ‏های پدر است؛

    سخت‏تر از غزوه‏های پیامبر صلی‏ا لله‏علیه‏و‏آله .

    پرده اندوه را از چشمانت برکش و به یاد دار که چگونه پدران جهل،

    باب العلم علی علیه‏السلام را به تنهایی در کوچه‏های کوفه کشاندند.

    این مردمان کج‏اندیش و نفهم که تو را به خاطر پذیرش صلح،

    مذل المؤمنین می‏خوانند، همان اشباه الرجالی هستند

    که هنگام دعوت به جنگ از سوی پدرمان،

    سردی و گرمی هوا را بهانه می‏کردند و زر و سیم معاویه،

    انصافی برایشان باقی نمی‏گذاشت که فرق عزت و ذلت را بفهمند.

    کدام مؤمن نمی‏داند که امت نفرین شده علی علیه‏السلام ،

    با همان دستی با تو بیعت کردند که پیش از این،

    عهد و پیمانشان با علی علیه‏السلام را شکسته بودند

    و رشته دین و دلشان را به کاخ سبز کفر، دخیل بسته بودند؟!

    من از آن روزی که خطبه دادخواهی و حق‏طلبی مادرمان،

    به گریه‏های خاموش پایان گرفت

    و هیچ مردی در دفاع از حریم نبوت،

    لبی نجنباند و قدمی برنداشت،

    رشته امیدم را از این مردم گسستم.

    برادر عزیزم!

    هنوز عطر خاک چادر مادرم از سجاده تو به مشام می‏رسد؛

    بوی خون‏آلود کوچه‏هایی که به صورت کبود مادر
    و سکوت دیرینه تو امتداد یافت.


    تا کی بر این سکوت و خاموشی، پایدار خواهی ماند؟

    تا آنجا که حسین علیه‏السلام با قامت خمیده،

    تیرهای خونین را از کفنت به درآورد و عباس علیه‏السلام ،

    با غیرت فروخورده‏اش، در گوشه غربت بقیع برایت قبر بکند؟

    امید دلنوازم؛ برادرم!

    آن کس که گوش شنوا داشته باشد،

    در سکوت تاریخی تو، اعتراض خاموشت را می‏شنود

    که از هزاران چکاچک شمشیر و رجزخوانی جنگ،

    پرصلابت‏تر است و شور آفرین‏ تر!


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #54
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    نام : حسن
    كنيه : ابو محمد
    لقب : مجتبى ، زَكّى ، سبط
    پدر: حضرت على بن ابى طالب (ع)
    مادر : حضرت فاطمه (س)
    تاريخ ولادت : سه شنبه 15 رمضان ، سال سوم هجرى
    مكان ولادت : مدينه

    مدت عمر : 48 سال ،علت شهادت در اثر مسموميت با زهرى كه همسر ايشان ، جَعده دختر اشعث بن قيس ، بخاطر وسوسه و دسيسه معاويه به ايشان خورانده بود.
    قاتل : جَعده
    زمان شهادت : پنجشنبه 28 صفر

    محل دفن : بقیع


    امام حسن مجتبي (ع) سال سوم هجرت در مدينه متولد شد واز دوران جد بزرگوارش چند سال بيشتر درك نكرد زيرا او تقريبا هفت سال بيشتر نداشت كه پيامبر اسلام بدرود زندگى گفت.پس از درگذشت پيامبر (ص) تقريبا سى سال در كنار پدرش امير مومنان (ع) قرار داشت و پس از شهادت على (ع) (در سال 40 هجرى) به مدت 10 سال امامت امت را به عهده داشت و در سال 50 هجرى با توطئه معاويه بر اثر مسموميت در سن 48 سالگى به درجه شهادت رسيد.

    امام حسن مجتبي (ع) در مدينه به شهادت رسيدند و در قبرستان بقيع در نهايت مظلوميت به خاك سپرده شدند.
    امام حسن مجتبي (ع) و برادرشان امام حسين (ع) دو فرزند اميرالمومنين علي (ع) بودند از حضرت فاطمه (س)، دختر پيغمبر اكرم (ص) و پيغمبر اكرم بارها مي فرمود كه حسن و حسين فرزندان من هستند و به پاس همين كلمه علي (ع) به ساير فرزندان خود مي فرمود: شما فرزندان من هستيد و حسن و حسين فرزندان پيغمبر خدايند.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #55
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    در اينجا وصيت نامه امام مجتبي عليه السلام را که خطاب به برادر خود امام حسين عليه السلام است را مي آوريم تا با گوش دل آخرين توصيه هاي امام خود را شنوا و سپس عامل باشيم.




    و اين هم وصيتي است که از امالي شيخ(ره) نقل شده که به برادرش امام حسين(ع) فرمود:

    " هذا ما اوصي به الحسن بن علي الي اخيه الحسين بن علي: اوصي انه يشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريک له، و انه يعبده حق عبادته، لا شريک له في الملک، ولا ولي له من الذل، و انه خلق کل شيء فقدره تقديرا، و انه اولي من عبد، و احق من حمد، من اطاعه رشد، و من عصاه غوي، و من تاب اليه اهتدي.

    فاني اوصيک يا حسين بمن خلفت من اهلي و ولدي و اهل بيتک ان تصفح عن مسيئهم، و تقبل من محسنهم، و تکون لهم خلفا و والدا، و ان تدفنني مع رسول الله صلي الله عليه و آله فاني احق به و ببيته، فان ابوا عليک فانشدک الله بالقرابة التي قرب الله عزوجل منک و الرحم الماسة من رسول الله صلي الله عليه و آله ان تهريق في محجمة من دم، حتي نلقي رسول الله صلي الله عليه و آله فنختصم اليه و نخبره بما کان من الناس الينا بعده" ثم قبض (ع) .(1)

    " اين است آنچه وصيت مي کند بدان حسن بن علي به برادرش حسين بن علي: وصيت مي کند که گواهي دهد معبودي جز خداي يکتا نيست که شريک ندارد، او پرستش مي کند او را بدان جهت که شايسته پرستش است، شريکي در سلطنت ندارد و سرپرستي از خواري براي او نيست، و براستي که هر چيزي را او آفريده و بخوبي و به طور کامل اندازه گيري آن را مقدر فرموده، و شايسته ترين معبود، و سزاوارترين کسي است که او را ستايش کنند، هر که فرمانبرداري او کند راه رشد را يافته، و هر کس که نافرمانيش کند به گمراهي و سرگشتگي افتاده و هر کس به سوي او بازگردد راهنمايي گشته است.

    من تو را سفارش مي کنم اي حسين به بازماندگانم از خاندان و فرزندان و خانواده خودت که از بدکارشان درگذري، و از نيکوکارشان بپذيري، و براي آنها جانشيني و پدري مهربان باشي، و ديگر آنکه مرا کنار رسول خدا دفن کني که من به او و خانه او شايسته تر از ديگران هستم...

    و اگر از اين کار مانع شدند و جلوگيري کردند، من تو را به حق قرابت و نزديکي که خدا براي تو قرار داده و قرابتي که با رسول خدا داري سوگندت مي دهم که اجازه ندهي در اين راه به خاطر من به اندازه خوني که از حجامت گرفته مي شود خون ريخته شود تا آنگاه که رسول خدا(ص) را ديدار کنيم و شکايت خود به نزد او بريم، و آنچه از اين مردم پس از وي بر سر ما رفته به او گزارش کنيم..."

    اين را فرمود و از دنيا رفت، درود خدا بر او باد.

    و در روايت شيخ مفيد(ره) اينگونه آمده که پس از جريان مسموم شدن خود فرمود:

    " فاذا قضيت فغمضني و غسلني و کفني و احملني علي سريري الي قبر جدي رسول الله (ص) لا جدد به عهدا، ثم ردني الي قبر جدتي فاطمة بنت اسد رضي الله عنها فادفني هناک، و ستعلم يا ابن ام ان القوم يظنون انکم تريدون دفني عند رسول الله(ص) فيجلبون في ذلک، و يمنعونکم منه، و بالله اقسم عليک ان تهريق في امري محجمة دم". " چون من از دنيا رفتم، چشم مرا بپوشان و مرا غسل ده و کفن نما، و مرا در تابوت و به سوي قبر جدم رسول خدا(ص) ببر تا ديداري با او تازه کنم، سپس به سوي قبر جده ام فاطمة بنت اسد رضي الله عنها ببر و در آنجا دفنم کن، و زود است بداني اي برادر که مردم گمان کنند شما مي خواهيد مرا کنار رسول خدا(ص) به خاک بسپاريد، پس در اين باره گرد آيند و از شما جلوگيري کنند، تو را به خدا سوگند دهم مبادا درباره من به اندازه شيشه حجامتي خون ريخته شود."


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #56
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    یالطیف

    کریــــــم

    یک عمر در حوالی غربت مقیم بود
    آن سیدی که سفره ی دستش کریم بود

    خورشید بود و ماه از او نور میگرفت
    تا بود ، آسمان و زمین را رحیم بود

    سر می کشید خانه به خانه محله را
    این کارهای هر سحر این نسیم بود

    آتش زبانه می کشد از دشت سبز او
    چون گلفروش کوچه ی طور کلیم بود

    این چند روزه سایه ی یثرب بلند شد
    چون حال آفتاب مدینه وخیم بود

    حقش نبود تیر به تابوت او زدن
    این کعبه در عبادت مردم سهیم بود

    بی سابقه است حادثه اما جدید نیست
    این خانواده غربتشان از قدیم بود
    ......
    آقا ببخش قصد جسارت نداشتم
    پای درازم از برکات گلیم بود

    رضاجعفری


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #57
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    بقیع، ای آستان غربت، ای تربت مظلومیّت و ای ساحت دیر آشنای غم و تنهایی! چه بیدادها با تو روا داشته‏اند؛ خنجر کینه، بر قامت آسمان آرایت نواختند؛ از جنس کینه‏های ابوجهلی و اباسفیانی، از جنس کوفی و شامی!
    ... و آن زن، که شبان‏گاهان، زلالی آب را نتوانست تحمّل کند!
    آن زن، که آفتاب را به قیمت سایه فروخت!
    آن زن، که دست‏هایش را در آب، به «آتش» سپرد!
    بقیع، ای آستان غربت! چگونه به تنهایی مولایم نگریم، آن گاه که به «مداین» فکر می‏کنم، آن گاه که خیمه‏اش را منافقان داعیِ جهاد، غارت کردند!
    چگونه به تنهایی مولایم اشک نریزم، وقتی که حتی سایه تابوتش را به آماج تیر گرفتند!
    چگونه به تنهایی‏اش گریه نکنم، که حتی امروز، بر آستان کبریایی‏اش، شمعی جز اشک فرشتگان نمی‏سوزد! چه قدر کینه فرزندان قابیل سخت است! کینه‏ای که گاه با شمشیر، گاه با زهر، گاه با آماج تیر و گاه با تخریب تربت پاکان، توام است.
    شب بود و لب‏های تشنه مولا، حلاوت شربت را می‏چشید؛ شربتی که انگیزه بازگشت به منزل ازلی ـ بهشت ـ بود، شربتی که طعم «شهادت» داشت.
    عشق، تمام وجودش را می‏سوزاند و مستی شهادت، نگاهش را به عرش دوخته بود. کسی صدایش می‏کرد؛ کسی که دستش را از سینه آسمان، به سمت او دراز کرده بود.
    بر شمع نرفت از گذرِ آتشِ دل، دوش
    آن دود که از سوزِ جگر، بر سرِ ما، رفت
    دور از رخ تو، دم به دم از گوشه چشمم سیلاب سرشک آمد و توفان بلا رفت
    نجوای اندوه، تمام اهل خانه را گرفته بود و گاه، صدای ناله‏ای بلند، تا انتهای نخلستان می‏رفت. باز هم بانویی بی‏طاقت؛ بانویی که تاب خود را برای حضور در کربلا می‏آزمود. آه از رسم ناجوانمردانه دنیا! که سیاهی قلبش نژند، و کینه نژندش، ناتمام است.
    مولا جان! قسم به نامت ـ که زیبایی تمام هستی در آن نهفته است ـ ، معنایی برای دل، برای «عشق»، برای اشک و تماشا، نمی‏ماند؛ اگر جرعه‏ای از زلال محبتت را نمی‏چشیدیم!
    مولای من! مهربانی نگاهت، مثل پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس �م ، سخاوت دست‏هایت، مثل علی علیه‏السلام و شهامت کلامت، مثل فاطمه علیهاالسلام بود. مولاجان! امروز، تمام هستی خود را به پای اشکی می‏فشانیم که با یاد تو، از گونه‏هایمان جاری‏ست؛ تا دل به مویه‏های غریبانه بقیع بسپارد.
    ای خفته در پناه تاریخ، بقیع! آیینه‏نمای آه تاریخ، بقیع!
    مصداق تمام غصه‏هامان هستی
    مظلوم‏ترین نگاه تاریخ، بقیع!
    مولاجان! با یاد تو، دل‏ها شکسته می‏شوند و با نام تو، اشک‏ها جاری! تو را به دل‏های شکسته؛ تو را به اشک‏های جاری! ما را جرعه‏ای زیارت، بچشان؛ که اشک‏هامان نذر آستانه توست.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #58
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    در ماتم کریم اهل بیت(علیه السلام)






    38732990825641955156



    مهرت به کاینات برابر نمی شود
    داغی زماتم تو فزونترنمی شود

    از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود
    سنگ است هر دلی که مکدّر نمی شود

    ظلمی که بر تو رفت زبیداد اهل ظلم
    بر صفحه خیال مصوّر نمی شود

    تنها جنازه تو شد آماج تیرکین
    یک ره شد این جنایت و دیگر نمی شود

    بی بهره از فروغ ولای تو یا حسن
    مشمول این حدیث پیمبر نمی شود

    فرمود دیده ای که کند گریه بر حسن
    آن دیده کور وارد محشر نمی شود

    دارم امید بوسه قبر تو در بقیع
    امّا چه می توان که میسرّ نمی شود

    با این ستم که بر تو و بر مدفنت رسید
    ویران چرا بنای ستمگر نمی شود

    آن را چه دوستی است " موّید " که دیده اش
    از خون دل ز داغ حسن، تر نمی شود


    " سید رضا موید "


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #59
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    20834237046550772808


    به آسمان خدا یک ستاره مى پیوست
    شهید عشق، به باغ بهاره مى پیوست
    گدازه هاى جگر از گلوى یک خورشید
    به ماجراى فدک، پاره پاره مى پیوست


    ************

    کسی ندیده یه کریم پاره جگر شه
    دلش ز زخم زبونا پر از شرر شه
    کسی ندیده یک کریم پاره کفن شه
    میان تابوت ز جفا خونین بده شه


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #60
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    ای مثل پدر بر تو شده، ظلم فراوان
    مظلوم حسن جان، مظلوم حسن جان
    ای ماهی دریا، به عزایت شده گریان

    مظلوم حسن جان مظلوم حسن جان

    ای حضرت زهرا و علی را، ثمر دل
    بی جرم و گنه، یار تو را آمده قاتل
    آخر جگرت، پاره شد از زهر هلاهل

    مظلوم حسن جان مظلوم حسن جان

    هر شب، به سر تربت بی‌شمع و چراغت
    مرغ دل بشکسته‌ام آید، به سراغت
    ممنوع بوَد، تا که کنم گریه ز داغت

    مظلوم حسن جان مظلوم حسن جان
    در کودکی، از خصم چه آمد به سر تو؟
    شد نقش زمین، مادر نیکو سیَر تو
    یک عمر شد از جور فلک، خون جگر تو

    مظلوم حسن جان مظلوم حسن جان

    پیش نگهت، دست علی را همه بستند
    دستی، که نبی بوسه بر آن داد، شکستند
    با تو همگان رشتۀ پیوند گسستند

    مظلوم حسن جان مظلوم حسن جان

    یاران همگی از تو بریدند، حسن جان
    حرمت ز تو پیوسته دریدند حسن جان
    سجاده ز پای تو کشیدند حسن جان

    مظلوم حسن جان مظلوم حسن جان

    imam hasan


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 6 از 9 نخستنخست ... 23456789 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/