این بند که بر دلم کنون افکندند
نقبی است که بر خانهی خون افکندند
دل کیست کز او صبر برون افکندند
خیمه چه بود چونش ستون افکندند
این بند که بر دلم کنون افکندند
نقبی است که بر خانهی خون افکندند
دل کیست کز او صبر برون افکندند
خیمه چه بود چونش ستون افکندند
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
آنجا که قضا رهزن حال تو شود
گر خانه حصار است وبال تو شود
چون رحمت حق شامل حال تو شود
صحرای گشاده حصن مال تو شود
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
درد سر مردم همه از سر خیزد
چون یافت کله درد قویتر خیزد
داری سر آن کز سر سر برخیزی
تا درد سر و بار کله برخیزد
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
ساقی رخ من رنگ نمیگرداند
ناله ز دل آهنگ نمیگرداند
باده چه فزون دهی چو کم فایده نیست
کن سیل تو این سنگ نمیگرداند
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
ای صاحب رای کامل و بخت بلند
سعی تو برای مال دنیا تا چند
فردا که رود جان تو از تن بیرون
اعدا همه آن مال به عشرت بخورند
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
کو آنکه به پرهیز و به توفیق و سداد
هم باقر بود هم رضا هم سجاد
از بهر عیار دانش اکنون به بلاد
کو صیرفی و کو محک و کو نقاد
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
دردی است مرا به دل دوایم بکنید
گرد سر آن شوخ فدایم بکنید
دیوانهام و روی به صحرا دارم
زنجیر بیارید و به پایم بکنید
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
دیدی که نسیم نوبهاری بوزید
ما را ز بهار ما نسیمی نرسید
دردا که چو گل پردهی خلوت بدرید
آن گلرخ ما پرده نشینی بگزید
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
کس همچو من غریب بییار مباد
بیچاره و عاجز و گرفتار مباد
درد هجران مرا به جان آورده
هر جا که طبیب نیست بیمار مباد
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
دریاب که دل برفت و تن هم بنماند
وان سایه که بد نشان من هم بنماند
من در غم تو نماندم این خود سخن است
کاینجا که منم جای سخن هم بنماند
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)