صفحه 57 از 69 نخستنخست ... 74753545556575859606167 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 561 تا 570 , از مجموع 683

موضوع: متن ترانه های ایرانی و خارجی با ترجمه

  1. #561
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    بایـــــد بتونیـــــم
    [Narration]

    هه ه دلت گرفته ، میفهمم
    منم مثل توام ، بد جوری غرقم
    باور کن منم مثل توام
    ولی می دونی ، نباید ناامید بشیم
    نه ، باور کن بدتر غرق میشیم
    این اجازه رو به خودت نده
    نباید بزاری
    [Yas]

    نذاری که گره و گله
    بره تو دلت و بره
    بره که بگه به تو نمی تونی برسی بهش و
    میگی بده به دل گله مند من امید و میگم بشنو اینو
    حالا که یاس تو رو دید و
    امید و میدم و می دونم معضل تو
    اینم می دونم حل میشه ، کمی حوصله کن
    چرا تو خودتی نگاه می کنی به چی ؟
    منم مثل تو ندارم دیگه پولی به جیب
    فکر میکنی فقط تو اسیر غم و غصه ای
    بذار به تو نشون بدم همون پوستری
    از بچه ای گرسنه که در حال مردنه و
    یک لاشخور که هست در انتظار خوردنش
    یا نگاه کن به اون سو که لازمه
    بچه هایی که شدن دچار سوء هاضمه
    یا منو ببین ، چرا راه دور بریم
    برو از تاریکی ، همه چیو تو نور ببین
    خیلیا سر خاک پدر ریختن اشک تمساح
    بعد چهل به من نشون دادن خشم انسان
    حالا جای اینکه بیان دست یتیم و بگیرن
    می خوان ، من ، پست و ذلیل بمیرم
    اونا بُر زدن ، همه ی فرصتم
    من ساده بودم ، اونا منو دور زدن
    وقتی سخته در آوردن یه نون ساده
    هه ه ، منم و خرج یه خونواده


    [Behzad]
    خداوندا
    هر قـــدم مـــن
    با دستای تو ، حرکت میکنـــم
    پس اگر ، من اینجا هستم
    خواست تو بــــود


    [Yas]

    بذا مهمونت کنم من تورو یه جمله
    دیدی که دلت میگیره تو غروب جمعه ؟
    وقتی که میشینم به مرور عمرم
    میبینم هر روز من مثل غروب جمعه ست و
    بن بست و میبینم رو به رومه
    طوری که آدم از ادامه دادن توبه کنه
    زخم من ، نمی تونه بشه پانسمان
    از تو خوردم ، اینم از شانس ما
    یکی داره میگه که خودتو نباز مرد
    برو دیگه بالای طبقه دوازده
    نه اونقد داری مثل انصاری فضا بری
    نه اونقد دزدی مثل شهرام جزایری
    میدونی تیره روزی مثل سایه باز دنبالته
    که ول کنی این زندگی رو
    باز کن بالت و یــــاس
    خودتو بکش و راحت کن
    کار تو درسته و دیگه باید مرد
    اما حسی میگه به این حرفا غلبه کن
    به جاش ، تموم آهنگ و پر از کلمه کن و
    قلمت و بردار و بگو که این دردا تو رو
    آماده میکنه واسه ی فردا
    آره من با درد ، خراشیده شدم
    و در عوض محکم و تراشیده شدم
    این که چیزی نیست ، من دیدم از این بد تراش
    پله های ترقیه واسم هر خراش

    [Behzad]
    خـــداونـــــدا
    هر قـــدم مـــن
    با دستای تو ، حرکت میکنـــد
    پس اگر ، من اینجا هستم
    خواست تو بــــود

    [Yas]
    "گرونمایه ترین تجربه ها نزد یاسه
    که وایساده کنار تو با عزم راسخ "
    واضح واسه تو می خونه تا
    بدونی یاس اومده بالا ز ویرونه ها
    تو میدونی که مشکل تمومی نداره
    نمیشه رو سرت افقی و عمودی نباره
    این ماییم که با این دردا کنارآییم
    وقت سختی صبر کن ، خشم و بزار پایین
    تو دوراهی زندگی که راست و چپه
    برو به راست ، اسم خدا باز رو لبت
    هر اشتباهی واسه من و تو یه تجربه ، درسه ،
    و خدا نمی رسونه بار کج رو به منزل
    پس به کسب تجربه از صمیم قلب
    مثل درخت پر از میوه بشیم خمیده تر

    [Narration]


    هه ه ... آره
    باید اینو بدونیم ، که بدترین شرایط زندگی من و تو ، آرزوی یکی دیگه س
    آره آره
    آره ، دل همه ی ماها خونه ، ولی چه فایده برادر
    باید رفت جلو ، باید رفت جلو
    می تونیم برسیم
    آره ، می تونیم برسیم
    می رسیم
    می رسیم
    ما میرسیم بالا ، میریم بالا
    میریم بالا

    هه ه !
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  2. #562
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    بـــه امـــیـــد ایـــــــران
    واسه سه دیقه تو دلت را بده مارو
    ما رو
    تا من نشون بدم ایرانو رابطه ها رو
    ها رو
    اینا حرفای امروز و دیروزه برپا
    ایران شده اسیر یه ویروس مرگبار
    دیگه احتیاجی به حرفای سیاسی نداریم
    دیگه به دشمنای خارجی نیازی نداریم
    یه جنگ روانیـه حالا داخل ایرانـه
    همه افتادیم به جون هم ، عاقل و دیوانه
    با تنی خسته ، کوفته ، خشکیده ، میری
    تا با مشکلات زندگی کشتی بگیری
    وقتی می بینیم همو یه مشتی یار و یاور
    وقتی رفتی میبندیم به فش خوارو مادر
    نگاه ما به هم شده مثل قاتل
    توجه نمیکنیم دیگه به حس باطن
    دیگه دور و بر ماها پره حزب باده
    هست باهات ، اگه داشته باشی استفاده
    چه دخترا که تا میشنون اسم تاجر
    میگن این بهترین کس واسه ازدواجه
    عشق چیه بابا ؟! ... این حرفارو ولش
    عشقو دیدی برسون سلام ما رو بهش
    چه پدرا که به زیر بار هزینه رفتن
    بچه ها فک میکنن پدرا وزیر نفتن

    هرکس اسم خودشو بغل کرده
    اینا پیشرفت نیست ، اینا عقب گـــــرده

    [Rastin]
    ای داد از این همه بیداد
    خواهم که ز غم شوم آزاد
    از جور و ستم همه فریـــاد
    چون هستی من شده بر بــــاد

    [Yas]
    دیگه ریخته توی دل من هرچی درده
    دلیلش به هفت سال پیش برمیگرده
    روزای گریه و اشک و عزاداری
    من تو فکر این که واسه مهمون غذا داریم !؟
    به یکی گفتم ، تو بیا بین مردا یک باش
    مهم نیست که پدرم ازت هفتا چک داشت
    نصف پولو بده منصف باش با ما یه خورده
    گفت طلبکار بابات بوده حالا که مـــــرده
    خاطراتیه که تو دفترم می نویسم
    قلم کلماتو میاره و می نویسم
    اینا باعثه گلوم پر ِ از بغضیشه
    که ببنده به دهنم راه اکسیژن
    شاید بین ایران و خاطره م رابطه ای ندی
    منظورم اینه از اینجا دارم خاطره ی بدی
    ولی ، هه اینجا سرزمین و وطنمه
    ایران تنها دلیل وجود بدنمـــه



    [Rastin]
    ای داد از این همه بیداد
    خواهم که ز غم شوم آزاد
    از جور و ستم همه فریـــاد
    چون هستی من شده بر بــــاد



    [Yas]
    دیگه ترس برخورد و رفتار و روابط مـــا
    داره کثیف تر میشه از هوای تهـــران
    بعضی میــگن ، که ایــران ، یه قفسه باید
    از اینجا بری تا بکشی یه نفس راحت
    میگن اینا توی وجود ما رفته ارثی
    ولی این برمیگرده به پول نفت و بنزین
    که باعثه از نبودن امنیت مالی
    توی سختیا بکنیم پشت همدیگه رو خالی
    ولی بیا جلو ، خودتو بساز ، میتونی
    چرا واسه پول همدیگه رو قصاص میکنیم ؟
    هموطن به خدا من هستم ، به صعود تو راضی
    پس بیا با هم بشکنیم این خطوط موازی


    [Narration]
    میدونم اینو
    غروره ما ایرانیا ، به گذشته ی ماست ؛ به تاریخ ماست
    ولی به خدا اون دیگه گذشته
    الان ما چی هستیم ؟!
    الان واسه آینده مون چی داریم ؟!
    بیا هموطن
    بیا دست همدیگه رو بگیریم
    تا آینده ی ایران
    به اسم من و تو افتخار کنه
    ...
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  3. #563
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    دنــیــای بــــی رحــــــم

    تو دل من خروارها حرف مونده
    صدام هر بار با آهنگی خونده
    حتما از من تو گله داری
    که چرا تو آهنگات صد گله ، داری
    حقیقت تلخه خواهر ، تو برادر من
    دقیقا حقیقت گرفت سراسر من
    کاش تو پیچش مو می دیدی ، من فقط مو رو
    ولی جلوتو میبینی ، من فقط دور رو
    اسلام گفت : صلح از شر به دور
    نگفت الله اکبر بگو و سر ببر
    اسلام گفت تموم کنید جنگاتونو
    نگفت بترکونین برجای پـنـتـاگـونـو
    موسی کی گفت مردی که میره نماز
    بری بالا سرش ، بزنی تیره خلاص ؟
    از کوچک و پیر ، بچه محتاج ِ به پوشک و شیر
    چرا خالی کردی رو سرشون موشک و تیر ؟
    صدای تیر ، تانک ، موشک و ، پدافند
    خبر میده از جنگ نابرابر
    از سر تا تـه دنیا ، سراسر
    می بینیم این همه خواهر و ، برادر
    همه زیر هجوم دشمن
    تیکه پاره شدن ، ای خدا اونا بی پشتن
    خدا اونا گشنه ن
    دشمنا در حال رشدن
    خـدا بیا پایین اینا همه رو کشتـــــن


    خدا ، بنده ی گناه کاریم
    ولی بگو ، جز تو کـیـو داریم ؟!
    بیشتر از اینا به تو بدهکاریم
    ولی به لطفت هنوز امیدواریم
    پروردگار من و بنده ها ، جای تو در قلب ما
    شرمندایم از کرده ها
    مرحم بذار بر درد ما

    آدمای معتقد به نبودن تو
    شکستند پر و بال کبوتر صلح

    تیر بارونای دمادم صبح
    جیگرمو میسوزونه در آهن ذوب

    میبینی چطوری رئیس یک مملکت مملکت
    باعث شد شیطان بهش حمله کرد حمله کرد
    خودش رفت ، دنبال سوراخ موش گشت
    قتل عام ، یک ملت سیاه پوش گشت
    یادته همون پدری رو که کنج دیوار
    با پسرش ، مثل غنچه ای ناز
    اشک می ریخت ، اخ آره ، بیچاره
    میدید از هر طرفش ، تیر داره ، می باره
    پدر یک لحظه گرفت از ترس این تصمیمو
    گفت شلیک بسه ، ما تسلیم ، هستیم
    بفهمید ، این بچه ی منه
    بشنوید ، تو رو خدا ضجه ی منو
    فرشته کوچیک گریون بود ، ترسیده بود
    از ترس ، به پدرش چسبیده بود
    ولی دیگه صدای ناله شو نشنیدم
    غرق در خون تو بغله پدر دیدم


    خدا ، بنده ی گناه کاریم
    ولی بگو ، جز تو کـیـو داریم ؟!
    بیشتر از اینا به تو بدهکاریم
    ولی به لطفت هنوز امیدواریم
    پروردگار من و بنده ها ، جای تو در قلب ما
    شرمندایم از کرده ها
    ...


    ولی گوش کن خـــــدا
    تـو گـوش کــــن

    خدا به تو نگم به کی بگم من حرف دلو ؟
    اینا می خوان که با زور ببرن حرفو جلو
    کارشون اینه ، پاره کردن ، عمر یکی
    مافوقشم میگه بیا جلو و ، نمـــره بگیر
    تشویق ، واسه تشدید کشتار جـــمع
    ولی بشنو اینو ، به عنوان هشدار مـــن
    آخر همه این جنگ ها زمانیـه کـــــــه
    بالاخره میرسه جنــگ جهانی ســــــه
    دودش تو چش کی میره ؟
    تو چش مـــا
    وقت میبره تا ، منو تو بشه مـــا
    اگه باز طمع کنن میان سر وقت ما
    سیاهی میمونه دیگه از بخت ما
    هزاریم که دم بزنیم از قدرت و ارتش
    نمیتونیم بگیریم جلوی سرعت ترکش
    جنگ جنگه ، اینه یه چیز مشخص
    باز شهید مثل هشت سال دفاع مقدس
    بمیرم واسه چشمای نم دیده ت
    میدونم هستی در آرزوی امنیت
    تا روزی که جنازه م بره قبرستان
    کارم دعاست ، خدا قدرتی به من بسپار
    همه دنیا رو پر کنم از بوی یــــاس
    همه دشمنا شرمنده بشن از روی یـــاس
    این آهنگ به من حس نو میده نـــاس
    واسه همین بود که خوندم رو Beat نـــاب
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  4. #564
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    پــــــــــــــــدر
    کسی چی می دونه از فردا
    پس الان ، هدفونتو بردار
    افکار ، اشعار ، بگم از دردام
    الان
    از خواب ، برپا
    دریاب اشکام ، حرفام
    سنگ صبورم آهنگ
    من از درد درونم با غم خوانم
    درد دلم با تو بشنو
    چند جمله بگم با تو :

    بگم چه روزای سختی رفت و سخت تر اومد
    پدر وقتی رفت ، غم از در اومد
    قبل فوت پدر من اوضاع همین بود
    مشکلات ما همیشه در کمین بود
    در هر قدم یک دشمن
    من از ترس اعتماد رو در خودم کشتم
    با خشونت به من می گفتن خوش اومد
    منم از اون رفتارها خونم به جوش اومد
    ما دیگه همه چی رو از دست داده بودیم
    سرمون کلاه رفت ، ما چه ساده بودیم
    به یاد روز می افتم که با دستبند
    بابای خوبم رو می گرفتن از من
    پس من رسما تنها شدم
    از غم خلوت کردم با خودم
    چیزی که در د آورد اون روزا قلب ماها رو
    که اونا آوردن حکم جلب بابا رو
    هر چی ازشون ، وقت خواستم من
    می گفتن : " نه " ، ناز کردن
    ورشکسته شدیم ، آره
    کار خدا بود اون همه چک رو پاس کردن


    بگم چه روزای سختی رفت و سخت تر اومد
    پدر وقتی رفت غم از در اومد
    قبل فوت پدر من اوضاع همین بود
    مشکلات ما همیشه در کمین بود

    بگم چه روزای سختی رفت و سخت تر اومد
    پدر وقتی رفت غم از در اومد
    قبل فوت پدر من اوضاع همین بود
    مشکلات ما همیشه در کمین بود


    بقیه رو ادامه میدم من الان صریح
    یه پای ما خونه بود و یه پا کلانتری
    ما هم ساکت نبودیم آره بنابراین
    فکر نکنین که ما پسر پیامبریم
    یکی از طلب کارا رو که خیلی لجنه تو خلوت
    رفتم بالا سرش مثل اجل معلق
    فکر نکنی یاس هست مولکولی بیرحم
    بچه های شما ازم الگو میگیرن
    قاضی گفت چقدره طلبت ؟
    گفت : هفت هشت تومن
    خواستم با دستام بگیرم و خفه ش کنم
    آره حرص ، بغض ، حس یه عقده ، یه نقطه تو قلبم ، نقطه ی سوخته
    14 – 15 ساله بودم آره تو همین مرزا
    با طلب کارا حساب کردم تومنی پنج زار
    یکمی اعصاب ، راحت شد قرضا
    رو دادیم و از چکا پاره کردی امضاها رو
    فکر نکن بدبختیا رو من پیچیدمشون
    از اون دور من سختیا رو میدیدمشون
    و پیشرفت دور شد چقدر طنابش
    بابا گفت دست بالا ببر پناه بهش


    بگم چه روزای سختی رفت و سخت تر اومد
    پدر وقتی رفت غم از در اومد
    قبل فوت پدر من اوضاع همین بود
    مشکلات ما همیشه در کمین بود

    بگم چه روزای سختی رفت و سخت تر اومد
    پدر وقتی رفت غم از در اومد
    قبل فوت پدر من اوضاع همین بود
    مشکلات ما همیشه در کمین بود


    جیبامون پاک تر بود از قلب نوزاد
    که پولی نمونده بود حتی دو زار
    یه ماشین داشتیم از دار دنیا
    که اونم رفت و شد مال دزدا
    به صاب خونه با ترس گفتیم اجازه بشینیم ؟
    چه سخت بود دوران اجاره نشینی
    خودمو کشیدم بیرون حالا از ته گل
    دارم می خونم برای شما از ته دل
    وقتی همه سرمستن با عرق و ودکا
    من در دستمه ورق و خودکار
    رشد نکردم مثل علف هرز
    پشت نکردم من به هدف سبز
    انتظار کمک ندارم من از قرض الحسنه
    کمک ؟ هه ، کمک یه ضرب المثله
    از گفتن حرف " بله قربان " بیزارم
    پس از الان دستمو رو قرآن میذارم
    که به دست هیچ احدی آتو ندم
    اگه تو بدی بلدی ، منم با تو بدم
    این مشکل برا من یه تجربه بود
    که به زبون hip-hop ترجمه شد


    بگم چه روزای سختی رفت و سخت تر اومد
    پدر وقتی رفت غم از در اومد
    قبل فوت پدر من اوضاع همین بود
    مشکلات ما همیشه در کمین بود

    بگم چه روزای سختی رفت و سخت تر اومد
    پدر وقتی رفت غم از در اومد
    قبل فوت پدر من اوضاع همین بود
    مشکلات ما همیشه در کمین بود
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  5. #565
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    صــلــح تــویـــی

    حالا منم و ورقه ، روی ورقه قلمه
    روی تنمه عرق
    توی سرمه کلمه
    توی دلمه هدف
    بذار برم به طرف
    کسی که توی دنیا شده یه ملکه

    بذار
    بذار حالا دیگه بخونم از کسی که
    هست دنیا واسه اون بدون مرز
    کسی که سالها پیش داشته توان خاصی
    به راستی توی زبان فارسی
    حالا دیگه می‌دونن اینو مرد و زن‌ها
    حتی خدایی که نداره المثنی
    یهودی و مسیحی یا که هر مسلمان
    یه سرباز واسه مرگ و سر باز
    که صدبار اسمش رو تو تسبیح
    من ذکر می‌کنم و می‌گم جلو تو تسلیم
    شعرهایی که به صد زبون ترجمه شده
    حالا واسه من، تو یه سنبله
    دیگه می‌گذ‌ره از رفتن تو ۸۰۰ سال
    ولی هنوزم الگو می‌گیرم از اشعار تو


    رفتی ولی تو می‌دونی
    که بزرگترین شاعر همه ما تویی رومی

    تو ویرونی من و شرایط سخت من
    تو با کلماتت به من گفتی تو می‌تونی

    آره
    رفتی ولی تو می‌دونی
    که بزرگترین شاعر همه ما تویی رومی


    آره
    رفتی ولی تو می‌دونی
    که بزرگترین شاعر همه ما تویی رومی
    تو ویرونی من و شرایط سخت من
    تو با کلماتت به من گفتی تو می‌تونی
    روزهایی که نگرانم بار سخته بر دوش
    با کلمات تو من می‌شم مست و مدهوش
    می‌خونم اینو بدونی تا روزی که بمیرم
    تک‌تک کلمات تو از یاد من نمی‌رن
    پس ، وقتشه اینو بدونی
    که یاس تا آخر عمر وفاداره به تو
    که اگه دیگه تو نباشی بگو چطور
    که باز یاس داستان داره بدون تو
    نه
    این عشقی که تو دل منه به توئه
    که منو می‌بره به روی صحنه
    دیگه بگم از اینکه مونده حالا یاس و یک بند
    فرمول کلمات رو از تو یاد گرفتم


    آره
    رفتی ولی تو می‌دونی
    که بزرگترین شاعر همه ما تویی رومی
    تو ویرونی من و شرایط سخت من
    تو با کلماتت به من گفتی تو می‌تونی


    باید اینو بدونی که تو که کسی بودی که
    که یکی یکی ِ کلمه‌هایی که توی دل تو بوده
    واسه من و خیلی‌کسایی که
    شعرهای تو رو با دل و جون و وجود درونی می‌خونند
    می‌دونن اینو که تو یه الگوی جاودانه‌ای
    واسه‌ ی زمینی که باغه تویی باغبان و
    اینهِ که منو به سوی تو می‌کشونه
    که تو چطور خودت رو تو دل این همه آدم‌هایی که
    حتی کتابای تو رو به زبون خودشون ترجمه می‌کنن و
    عشق‌ رو با کلمات تو تجربه می‌کنن
    اسمت‌ رو می‌خونم ، میگم : " مولانا رومی "
    که توی فرهنگ صلح ، تو بالا بودی
    یه رودی ، یه رود زلال و شفاف
    که منم همیشه دیگه دنبال حرفاش
    چه جالبه که این بوده ترس رومی
    که اون متعلق باشه به یه مرز و بومی
    حالا رومی رفته و باز دشمن زیاده
    یه سری تانک سوارن ، یه مشت هم پیاده
    به خاک سپرده شده توی قونیه یک روز
    منم می‌خوام باشم " رومی امروز "

    رفتی ولی تو می‌دونی
    که بزرگترین شاعر همه ما تویی رومی
    تو ویرونی من و شرایط سخت من
    تو با کلماتت به من گفتی تو می‌تونی

    آره
    رفتی ولی تو می‌دونی
    که بزرگترین شاعر همه ما تویی رومی

    آره
    رفتی ولی تو می‌دونی
    که بزرگترین شاعر همه ما تویی رومی
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  6. #566
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    بــه دنــیــا خــــوش اومــــدی
    یکی دو روزیه که چشمات به آفتاب
    باز شدن ، حالا دیگه شروع داستان توئه
    مادر و پدرت مثل پاسدار
    دیگه دور و بر تو ان و چشم به آسمان

    نـیـا به خــــدا

    میگن اینو که بچه سالمه
    تو دورش کن از هرچی ظالمه
    گریه میکنی میدونم من شیر بهونه ست
    اشک تو واسه ورود به این زمونه ست
    تو 9 ماه رو تو تاریکی سر میکردی
    بدونی کجایی ، همین الان برمیگردی
    تو فردا ، دریای دردا رو دریاب
    تنهای تنها هستی تو

    بدون اینو پـــس

    تو وقتی رفتی ، به سمت سختی
    یا درگیر هستی ، تو دست تقدیر و ، بعد میفهمی
    فردی " زخمی ، غمگین ، تسلیم " هستـــی


    بخواب با صدای من تا بنویسم
    از فرداهای دور دست زندگی
    بیا تا بخونه ، این دل بی صبر
    از فرداهای دور دست زندگی


    اگه پسری ، بابا میگه این عصای دسته
    اگه دختری ، میمونی توی فضای بسته
    حرف یاس ، حالا به حقایق وصله
    تولد تو ، فقط واسه بقای نسله
    پس بهت ، همینو میگم و میرم
    که اینه رسم زمین بی رگ و بی رحم
    یه چیزی داری می بینی و میگی عالیه
    اینجا عصر آدمای دیجیتالیه
    هرکی میاد واسه کمکت دست بگیره ،
    فردا میخواد چند برابرشو پس بگیره
    گریه ها واسه ت همه واسه ریاست
    دوستی که ، قبل گریه داشت پیاز پوست میکرد
    ما میخوایم گلوی همو با حرص ، بدریم
    انگار از همدیگه طلب داریم ارث پدری
    تو نمی تونی چیزی بگی بابایی بدونه
    گریه کن تا مامان واسه ت لالایی بخونه


    بخواب با صدای من تا بنویسم
    از فرداهای دور دست زندگی
    بیا تا بخونه ، این دل بی صبر
    از فرداهای دور دست زندگی


    منو ببین ، دیگه پر حرفه چهره م
    گلوم میسوزه از مزه ی تلخ شعرم
    گوش بده ، حالا که توی اوج حرفیم
    به خدا نمیخوام بدم به تو موج منفی
    ولی ، بدون خیلی زود پیر میشی
    توجه کن که خیلی زود دیر میشه
    عاقبت تولد تو اجله ، میدونی ؟
    چرا واسه بزرگ شدن عجله میکنی ؟
    معصوم و زیبایی ، با دل پاک داری امید
    مثل ماهی قشنگی تو آکواریومی
    تو کاش بدونی ، که پاک بمونی
    وجود خودتو ذره های خاک بدونی
    چه تو روز روشن و چه آسمان تاریک
    به دنیا اومدی حالا شناسنامه داری
    توی دنیای پر درد و خشونتی
    ولی حالا که اومدی پس :
    خـــوش اومــــدی


    بخواب با صدای من تا بنویسم
    از فرداهای دور دست زندگی
    بیا تا بخونه ، این دل بی صبر
    از فرداهای دور دست زندگی

    بخواب با صدای من تا بنویسم
    از فرداهای دور دست زندگی
    بیا تا بخونه ، این دل بی صبر
    از فرداهای دور دست زندگی
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  7. #567
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    بـــابـــا
    این برای من یه عادته
    وقتی که چیزی رو دارم
    تا وقتی که وجود داره
    قدر اونو نمیدونم
    همه ی خونواده ، جمع بودیم کنار هم
    اوضاع همچین درست نبود
    ولی واسه ش نخوردیم غم
    با همه ی خوشبختی ، پشت یکی شده بود خم
    کسی که توی مشکلات ، به ابروهاش نیاورد خم
    تو دوران دبستان ، دوران دبیرستان
    دوران بچه بازی و شیطونی و هیجان
    پیچوندن کلاسا ، بیخیال از درد و بلا
    جور ما رو اون میکشید ، ماها به دور از مشکلات
    چیزی نبود که من ازش بکنم فرار
    چون اصلا تنها نبودم از قرار
    بعدالظهرا میرفتیم دنبال عشق و حال
    رفتم به پاتوقای یک روزگار
    توی بابا یه حسی بود ، دائما تو فعالیت
    تازه فهمیدم که اون حس ، احساس مسئولیت بود

    تو روز پنج شنبه ی یکی از روزای بهاری
    ماه اردیبهشت ، یک ظهر گفت ساعت دیواری
    بابام اون روز زود اومده بود از سر کار
    همه دور هم بودیم سر سفره ی ناهار
    شاید تو زندگی ما ، خیلی چیزا تو چشم نبود
    ولی همین جمع بودن ما برام با ارزش بود
    بابا پول تو جیبیمو بهم داد ، طبق یه سنت
    کاری که هیچ کس واسه م نکرد ، مگر با منت
    لباسمو پوشیدم ، به سر و وضعم رسیدم
    خودمو آماده واسه آخر هفته ی خوب دیدم
    بعدش بابا بهم گفت ، منم دارم میرم بیرون
    اگه دوس داشته باشی با هم میریم تا سر خیابون
    قذم زنان داشتیم میرفتیم به سوی حیات
    ولی یهو بابا جلو چشمم رو زمین افتاد
    اولش فکر کردم داره باهام شوخی میکنه
    ولی دیدم نفسش گرفته ، حرفی نمیزنه
    فقط یه لحظه گفت : " یاســر ، من دیگه دارم میرم ،
    مادرت و بچه ها رو دیگه به تو میسپرم "
    گفتم بابا چی داری میگی تو ، هیچ معلوم هست ؟
    ولی اون دیگه حرف نزد ، چشاشو آروم بــســت

    یه لحظه دستپاچه شدم ، اینور اونور میدویدم
    صدام دیگه در نیومد ، فقط داشتم داد میزدم
    تو رو به خدا زنگ بزنید به اورژانس
    شاید به امید خدا ، بازم باشه یه ذره شانس
    هیچکی به دادم نرسید ، به غیر ِ از یه همسایه
    پدرم رو سوار ماشینش میکردیم دوتایی
    رفتیم با هم بیمارستان ، با استرس فراوان
    آخه چرا نمیرسیم ، چقد دیر میگذره زمـــان
    نگران ، قدم زنان ، تو اتاق انتظار
    عرق سرد رو پیشونیم ، بی صبر و بی قرار
    فقط منتظر بودم که بابا چشاشو وا کنه
    بازم بگه : " یاسـر ، صـابـر " ، همه مونو صدا کنه
    دکتر از اون اتاق شومش ، اومده بیرون
    نگاهم به دهن اون ، من مونده بودم حیرون
    گفتم دکتر حالش چطوره ، منم پسرشون
    انگشترشو داد و گفت : " باشه غــم آخرتون "
    چطوری میتونم این خبر رو به مادرم بدم ؟
    خداوندا کمکم کن ، نمیتونم ، نمیتونم
    حالا کمرم شکسته ، پشتم داره میلرزه
    عزیزترین کسم از دستم رفت ، تو یـــه لـحـظـه
    چشامو باز کردم دیدم اومدم تو بهشت زهرا
    جایی که همه ی مردم یه روز باید برن اونجا
    خداوندا صدام دیگه در نمـیـــــــاد
    چرا آخه هرچی بلاست روی سر من میاد
    مخـم جواب نمیده ، نمیتونم گریه کنم
    حالا منم یه دیوونه م ، سست و بی پایه شدم
    همه امیدم ناامید ، همه چی رو سرم خراب
    آرزوهای بزرگ من ، شده نقش ِ بر آب
    فکر میکردم اولین کسی که توی عروسیـم
    از خوشحالی توی پوستش نمیگنجه ، اون تویی
    فکر میکردم یه روز ، نوه هاتو بغل میکنی
    روی دوشت میذاری ، باهاشون بازی میکنی
    ولی حالا که تو نیستی ، دلمو به کی گرم کنم ؟
    سفره ی این دلمو بگو پیش کی پهن کنم ؟
    خداوندا تو زندگی جوونی رو یتیم نکن
    عزیزشو ازش نگیر ، تو غـم من سهـیم نکن

    بابا
    بابا
    بابا جونم رفتی سه سال از رفتنت میگذره
    حالا فقط از تو مونده یه مشتی یاد و خاطره
    عکست روبروی منه ، دارم باهات حرف میزنم
    این موزیک ناقابل رو دارم واسه تو میزنم
    حالا دیگه پشت من ، به مادر من گرمه
    چون مسئولیت اون ، سنگین تر از یه مرده
    صدای تو تو گوشمه که میگه مرد این خونه
    از این به بعد دیگه تویی ، این توی یادت بمونه
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  8. #568
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    بــی تـــو دیـــگــه نـــه اصــــلا

    قایم نمیکنم ازت راضی
    اینو بدون خوشم نمیاد من از بازی
    خوب سر تا پای منو کن وراندازی
    بشناس منو بدون منم یـــــاس
    دستتو بده بدون منم با تو
    تقسیم کن با من هدف هاتو
    اگه دارم منم این همه طرفدار
    واسه اینه منم مثل تو هدف دار
    پس تو ، دستو ، بده به من
    ببند تو قلبو به دل من
    بیا که دل من ، واسه تو میکنه تاپ تاپ
    که چند لحظه ی دیگه بیرون آفتاب
    تا نشده خسته حنجره م
    بیا با غم کنیم دست و پنجه نرم
    بگو اون کیه که بسته پنجره ت
    یاس واسه بدخوات هست شکنجه گر

    می شنوم ، صدای نفس هات و
    دوستت دارم و نمیشم عوض با تو
    اگه با من نباشی ، چه سخته خواب
    نیاز من به تو ، نیاز درخت به آب

    بیا

    با تو بی تو دیگه نه اصلا
    که یاس بی تو میگه من خسته م
    پس تو ، دستو ، بده به من
    ببند تو قلبو به دل من
    بگو
    با تو بی تو دیگه نه اصلا
    که یاس بی تو میگه من خسته م
    تو
    پس تو ، دستو ، بده به من
    ببند تو قلبو به دل من


    بیا
    درخواستی از تو
    پس واستی از من
    امیدوارم که نبینی کم کاستی از من
    صدها بار گفتم باز میگم
    حالا دیگه خود دانی چون من راست میگم
    این همه خوشگلا دارن از یاس میگن
    ولی من ، واسه ی تو وسواسیم
    که وایسادم جلوی تو دست باز جیگر
    بیا تو بغلم جای ما تو ابراست دیگه
    اگه دعواست ، که واسه فرداست دیگه
    اینو کسی که دیگه بی تو یه تنهاست میگه
    با منی ، تو دل همه بلواست
    چشا شور تر از نمک دریاست
    آخه الماس منی ، واسه منی
    تو دوتا بال ، واسه ی پرواز منی
    واسه ی موندن و رفتن آره در بازه
    ولی تو حالا که دوست دارم بی اندازه
    نری تو ، احساس و خواست و راز منی تو
    ناز منی تو ، شانس منی تو
    توی قمار زندگی آس منی تو
    تو روزها شبها با ما سپری کن


    با تو بی تو دیگه نه اصلا
    یاس بی تو میگه من خستم
    تو
    پس تو ، دستو ، بده به من
    ببند تو قلبو به دل مـــن

    با تو بی تو دیگه نه اصلا
    که یاس بی تو میگه من خسته م
    پس تو ، دستو ، بده به من
    ببند تو قلبو به دل من

    بگو
    با تو بی تو دیگه نه اصلا
    که یاس بی تو میگه من خسته م
    تو
    پس تو ، دستو ، بده به من
    ببند تو قلبو به دل من


    بیا
    چشَم بسته ست و لبام بازه
    ببین ، تک تک کلمه هام رازه
    پاره کردم چند پیراهن بیشتر
    قوی ترم از صد تیر آهن هیجده
    ولی تـــوی زندگی تو وقت سختی
    تو وقتی هستی ، ترسی پس نیست
    بد جوری منو تحت تاثیر
    قرار دادی تونستی سوژه ی بحث من شی
    بـــله وقتی ، که سختی کم نیست
    هیچکس دیگه نزدیکم نیست
    من میگم کیست که متقابلا
    با حرفای قشنگش ، کنه متقاعدم
    حرفات قشنگه خوب تویی اون کس
    که می خواد بمونه با من ، تویی اون پس


    با تو بی تو دیگه نه اصلا
    یاس بی تو میگه من خسته م
    بیا
    با تو بی تو دیگه نه اصلا
    که یاس بی تو میگه من خسته م
    تو
    پس تو ، دستو ، بده به من
    ببند تو قلبو به دل من
    بگو
    با تو بی تو دیگه نه اصلا
    که یاس بی تو میگه من خسته م
    تو
    پس تو ، دستو بده به من
    ببند تو قلبو به دل من

    با تو بی تو دیگه نه اصلا
    که یاس بی تو میگه من خسته م
    پس تو ، دستو بده به من
    ببند تو قلبو ...
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  9. #569
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    هـــــانــــی

    ســلام
    ...

    یه آهنگ جدیده

    آمـیـن ؟
    شروع میکنیم ...

    [Ammin]
    یه نگاه بنداز عزیزم ، می خوام بگم ، دوست دارم
    خوب می دونی که بازم ، سر کارم
    به من بگو عزیزم ، دو تا چشمـــاتو بیام چند بخرم ؟

    نگو می ریم ما
    اگه بخوای بگی منو دوست نداری
    می میرم آخه دیوونه میشم
    اگه بخوای منو تنهام بذاری



    [Yas]

    یاس

    یاس

    بذا دلمو بدم و برم و بخونم اینه با تو
    برم و به همه بگم و بدونی بی تو
    کسی خاطر تو رو نمی خواد به جز من
    اگه "نه" بگی مجبورم تو رو بدزدم
    هــی تو بدون اینو که
    حـــیف من و تو
    باید عــین دو تا ستاره
    بــین همه بتابیم
    هــی به من نگو که
    قـــید منو زدی تو
    دیگه نمی بینی کسی عین منــــو



    [Ammin]
    ولی نه عزیزم ، من تو رو می خوامو
    آره هر جا که بری دنبالت میامـــو
    من دوســـت دارم

    عزیزم من تو رو می خوامو
    آره هر جا که بری دنبالت میامــــو
    من دوســـت دارم

    از دست ایــن خوشگله ، مـــن
    یه خواب خوش ندارم
    نکنه فردا جلوی
    نگاهش کم بیـــارم
    عاشق میشم ، با یک نــگاش
    می لرزه دست و دلــم
    نترس تا وقتی منو داری
    با من بمون خشگلــم



    [Yas]
    تو بدون اینو که آره
    میگم به تو اینو که هنوز اگه پایی
    تو بیا جلو بدونی که عروسک مایی
    حالا که مال منی بیا جلو ، زود باش سریع
    تا ببینم من اون صورت دوست داشتنیــتــو
    دیگه طرف کس دیگه
    تو نری که فریبـه ، نکنه
    یهو دلو ببازی سریع به غریبه
    بذا لجبازیا رو واسه کس دیگه
    اخم و تّخم بسه دیگه



    [Ammin]
    بسه دیگه از لجبازی دست بردار
    انقد دیگه دل مارو سر کار نذار
    دل من ، دیگه طاقت نداره
    واسه من دیگه تو بهونه نیار
    از همون روزی که چشاتو دیدم
    عکس چشماتو روی قلبم کشیدم
    کم آوردم پیش نگاهت
    مث تو ، دیگه هیچ جا ، ندیــــــدم

    ولی نه عزیزم من تو رو می خوامو
    آره هر جا که بری دنبالت میامــو
    من دوســت دارم

    عزیزم من تو رو می خوامو
    آره هر جا که بری دنبالت میامـــو
    من دوســت دارم

    ولی نه عزیزم من تو رو می خوامو
    آره هر جا که بری دنبالت میامـــو
    من دوســت دارم

    عزیزم من تو رو می خوامو
    آره هر جا که بری دنبالت میامــو
    من دوســت دارم
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  10. #570
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    بــــم
    آه آه آه

    شب جمعه هوا سرد
    توی خونه ی کاهگلی همه جمع
    زن و مرد و بچه و پیر و جوون
    تشکارو بغل هم مامان چیده بود
    برو بچه های مدرسه ای شاد شاد
    که دیگه فردا رو بیدار نمیشن ز خواب
    بابا بزرگ بچه ها داشت فکر میکرد
    تسبیح توی دستش ذکر میکرد
    یه جوون اومده بود واسه ی مرخصی
    یکی توی تولد بود یکی توی عروسی
    بچه طفل شیر خوره توی بغل مامانش
    با این حس امنیت که لولو نیاد سراغش

    بابای کوچولوها چشاشو باز کرد
    پسر بچه هاشو بوسیدو ناز کرد

    ولی میشد یه چیزیو تو چشاشون درک کرد
    که امشب با بقیه شبا فرق میکرد

    یه دفعه همه چی بهم ریخت
    زمین خدا با اون عظمتش لرزید
    آسمون داشت روی سر بم میچرخید
    دیوارای خونه ها داشت از هم دیگه میترکید
    از در و دیوارای خونه ها داشت خون میچکید
    خونه های بی استخون نشست کرد خوابید
    صدای جیغ و داد آه و ناله رو میشد شنید
    میشد ترس رو تو چشای تک تکشون واقعا دید

    هر کی این صحنه هارو از نزدیک دید مخش پکید
    که چندتا بنده ی خدا زیر آوار شدن شهید
    هیشکی نمیخواست بمیره چون همه بودن امیدوار
    یکی هنوز بود بدهکار یکی دیگه هم گناهکار
    روی مشعیت خدا هیچ وقت نمیشه دست برد
    اونی که باید زنده بود اون که باید میرفت می مرد

    دخترک کوچولو گفت مامان میترسم
    بدو دستتو بیا بگیر تو دستم
    دویدن با هم سریع رفتن توی حیاط
    ولی اجل دیگه به اونا فرصت نداد
    پسر بچه های معصوم توی خواب
    کل خونه روی سر اونا شد خراب
    ولی بابا از اون جون سالم به در برد
    پسر بچه هاشو از زیر خاک بیرون اورد
    اون با دست خودش اونا رو دفن کرد
    از خداوند بزرگ طلب عفو کرد
    که ای کاش که منم باشون میمردم
    نه اینکه عاقبت من دفنشون میکردم
    ولی حالا دیگه دیر شده بابای من
    دیگه از این به بعد نمیشنوی صدای من
    همش استرس ، صداهای تپش قلب
    صدای فریاد و باز و بسته شدن در
    یکی میدوید به شرق یکه میدوید به غرب
    همه پا برهنه توی این هوای سرد
    یکی توی همین ماجرای پر از درد
    جون به جون آفرین تسلیم کرد
    همه یکی یکی یک و دو و سه و چهار ...
    حالا شمارشون رسید به پنجاه هزار

    شهر بم با اون همه نعمات
    ارگ بم اون مزرعه مرکبات
    همه آدمای پر شور و با نشاط
    همه با هم دیگه رفتن زیر خاک

    هههه ...... ههههه یییییی.... هههه
    هاه .......هااهااه......هاهاوووهاا

    بیا خودتو آماده کن واسه ی جهاد
    دست بم رو بگیر واسه اتحاد
    اگه پول نمیتونی بده دلداری بده
    مردم مملکتمونو یاری بده
    دستامون میره سمت آسمون
    که دیگه زلزله نیاد توی کشورمون

    ایرووون
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


صفحه 57 از 69 نخستنخست ... 74753545556575859606167 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/