از غدر فلک طعن خسان صعبتر است
وز هر دو فراق غم رسان صعبتر است
صعب است فراق یار دلبر لیکن
محتاج شدن به ناکسان صعبتر است
از غدر فلک طعن خسان صعبتر است
وز هر دو فراق غم رسان صعبتر است
صعب است فراق یار دلبر لیکن
محتاج شدن به ناکسان صعبتر است
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
خاقانی از آن شاه بتان طمع گسست
در کار شکستهای چو خود دل دربست
پروانه چه مرد عشق خورشید بود
کورا به چراغ مختصر باشد دست
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
غم بر دل خاقانی ترسان بنشست
گو بر لب آب و آتش آسان بنشست
تا رفته معزی و عزیزانش از پس
بر خاتم جانم چو سلیمان بنشست
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
آن بت که ز عشق او سرم پر سود است
نقش کژ او هیچ نمیگردد راست
پیش آمد امروز مرا صبحدمی
گفتم به دلم هرچه کنی حکم تو راست
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
آن گل که به رنگ طعنه در می کرده است
با عارض تو برابر کی کرده است
با روی تو روی گل ز خجلت در باغ
هم سرخ برآمده است و هم خوی کرده است
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
ای صید شده مرغ دلم در دامت
من عاشق آن دو لعل میگون فامت
ای ننگ شده نام رهی بر نامت
تا جان نبری کجا بود آرامت
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
غار سپید است پناهی دهدت
وز بالش نقره تکیهگاهی دهدت
ده قطرهی سیماب بریزی در
نه ماه شود چارده ماهی دهدت
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
قالب نقش بندی لاهوت است
گلخن ابلیس و چه هاروت است
گر سفرهی پر زر است هر روزی
هر ماه نه … حقهی پر یاقوت است
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
دانی ز جهان چه طرف بربستم هیچ
وز حاصل ایام چه در دستم هیچ
شمع طربم ولی چو بنشستم هیچ
آن جام جمم ولی چو بشکستم هیچ
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
هیچ است وجود و زندگانی هم هیچ
وین خانه و فرش باستانی هم هیچ
از نسیه و نقد زندگانی همه را
سرمایه جوانی است، جوانی هم هیچ
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)