صفحه 53 از 90 نخستنخست ... 34349505152535455565763 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 521 تا 530 , از مجموع 900

موضوع: دیوان اشعار سعدی

  1. #521
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم

    با وجودش ز من آواز نیاید که منم


    پیرهن می‌بدرم دم به دم از غایت شوق

    که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم


    ای رقیب این همه سودا مکن و جنگ مجوی

    برکنم دیده که من دیده از او برنکنم


    خود گرفتم که نگویم که مرا واقعه‌ایست

    دشمن و دوست بدانند قیاس از سخنم


    در همه شهر فراهم ننشست انجمنی

    که نه من در غمش افسانه آن انجمنم


    برشکست از من و از رنج دلم باک نداشت

    من نه آنم که توانم که از او برشکنم


    گر همین سوز رود با من مسکین در گور

    خاک اگر بازکنی سوخته یابی کفنم


    گر به خون تشنه‌ای اینک من و سر باکی نیست

    که به فتراک تو به زان که بود بر بدنم


    مرد و زن گر به جفا کردن من برخیزند

    گر بگردم ز وفای تو نه مردم که زنم


    شرط عقلست که مردم بگریزند از تیر

    من گر از دست تو باشد مژه بر هم نزنم


    تا به گفتار درآمد دهن شیرینت

    بیم آنست که شوری به جهان درفکنم


    لب سعدی و دهانت ز کجا تا به کجا

    این قدر بس که رود نام لبت بر دهنم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #522
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چشم که بر تو می‌کنم چشم حسود می‌کنم

    شکر خدا که باز شد دیده بخت روشنم


    هرگزم این گمان نبد با تو که دوستی کنم

    باورم این نمی‌شود با تو نشسته کاین منم


    دامن خیمه برفکن دشمن و دوست گو ببین

    کاین همه لطف می‌کند دوست به رغم دشمنم


    عالم شهر گو مرا وعظ مگو که نشنوم

    پیر محله گو مرا توبه مده که بشکنم


    گر بزنی به خنجرم کز پی او دگر مرو

    نعره شوق می‌زنم تا رمقیست در تنم


    این نه نصیحتی بود کز غم دوست توبه کن

    سخت سیه دلی بود آن که ز دوست برکنم


    گر همه عمر بشکنم عهد تو پس درست شد

    کاین همه ذکر دوستی لاف دروغ می‌زنم


    پیشم از این سلامتی بود و دلی و دانشی

    عشق تو آتشی بزد پاک بسوخت خرمنم


    شهری اگر به قصد من جمع شوند و متفق

    با همه تیغ برکشم وز تو سپر بیفکنم


    چند فشانی آستین بر من و روزگار من

    دست رها نمی‌کند مهر گرفته دامنم


    گر به مراد من روی ور نروی تو حاکمی

    من به خلاف رای تو گر نفسی زنم زنم


    این همه نیش می‌خورد سعدی و پیش می‌رود

    خون برود در این میان گر تو تویی و من منم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #523
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گر تیغ برکشد که محبان همی‌زنم

    اول کسی که لاف محبت زند منم


    گویند پای دار اگرت سر دریغ نیست

    گو سر قبول کن که به پایش درافکنم


    امکان دیده بستنم از روی دوست نیست

    اولیتر آن که گوش نصیحت بیاکنم


    آورده‌اند صحبت خوبان که آتشست

    بر من به نیم جو که بسوزند خرمنم


    من مرغ زیرکم که چنانم خوش اوفتاد

    در قید او که یاد نیاید نشیمنم


    دردیست در دلم که گر از پیش آب چشم

    برگیرم آستین برود تا به دامنم


    گر پیرهن به درکنم از شخص ناتوان

    بینی که زیر جامه خیالیست یا تنم


    شرطست احتمال جفاهای دشمنان

    چون دل نمی‌دهد که دل از دوست برکنم


    دردی نبوده را چه تفاوت کند که من

    بیچاره درد می‌خورم و نعره می‌زنم


    بر تخت جم پدید نیاید شب دراز

    من دانم این حدیث که در چاه بیژنم


    گویند سعدیا مکن از عشق توبه کن

    مشکل توانم و نتوانم که نشکنم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #524
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آن دوست که من دارم وان یار که من دانم

    شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم


    بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را

    بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم


    ای روی دلارایت مجموعه زیبایی

    مجموع چه غم دارد از من که پریشانم


    دریاب که نقشی ماند از طرح وجود من

    چون یاد تو می‌آرم خود هیچ نمی‌مانم


    با وصل نمی‌پیچم وز هجر نمی‌نالم

    حکم آن چه تو فرمایی من بنده فرمانم


    ای خوبتر از لیلی بیمست که چون مجنون

    عشق تو بگرداند در کوه و بیابانم


    یک پشت زمین دشمن گر روی به من آرند

    از روی تو بیزارم گر روی بگردانم


    در دام تو محبوسم در دست تو مغلوبم

    وز ذوق تو مدهوشم در وصف تو حیرانم


    دستی ز غمت بر دل پایی ز پیت در گل

    با این همه صبرم هست وز روی تو نتوانم


    در خفیه همی‌نالم وین طرفه که در عالم

    عشاق نمی‌خسبند از ناله پنهانم


    بینی که چه گرم آتش در سوخته می‌گیرد

    تو گرمتری ز آتش من سوخته تر ز آنم


    گویند مکن سعدی جان در سر این سودا

    گر جان برود شاید من زنده به جانانم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #525
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آن نه رویست که من وصف جمالش دانم

    این حدیث از دگری پرس که من حیرانم


    همه بینند نه این صنع که من می‌بینم

    همه خوانند نه این نقش که من می‌خوانم


    آن عجب نیست که سرگشته بود طالب دوست

    عجب اینست که من واصل و سرگردانم


    سرو در باغ نشانند و تو را بر سر و چشم

    گر اجازت دهی ای سرو روان بنشانم


    عشق من بر گل رخسار تو امروزی نیست

    دیر سالست که من بلبل این بستانم


    به سرت کز سر پیمان محبت نروم

    گر بفرمایی رفتن به سر پیکانم


    باش تا جان برود در طلب جانانم

    که به کاری به از این بازنیاید جانم


    هر نصیحت که کنی بشنوم ای یار عزیز

    صبرم از دوست مفرمای که من نتوانم


    عجب از طبع هوسناک منت می‌آید

    من خود از مردم بی طبع عجب می‌مانم


    گفته بودی که بود در همه عالم سعدی

    من به خود هیچ نیم هر چه تو گویی آنم


    گر به تشریف قبولم بنوازی ملکم

    ور به تازانه قهرم بزنی شیطانم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #526
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم

    قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم


    چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد

    تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم


    دلم صد بار می‌گوید که چشم از فتنه بر هم نه

    دگر ره دیده می‌افتد بر آن بالای فتانم


    تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی

    و گر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم


    رفیقانم سفر کردند هر یاری به اقصایی

    خلاف من که بگرفته است دامن در مغیلانم


    به دریایی درافتادم که پایانش نمی‌بینم

    کسی را پنجه افکندم که درمانش نمی‌دانم


    فراقم سخت می‌آید ولیکن صبر می‌باید

    که گر بگریزم از سختی رفیق سست پیمانم


    مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی

    شب هجرم چه می‌پرسی که روز وصل حیرانم


    شبان آهسته می‌نالم مگر دردم نهان ماند

    به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم


    دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت

    من آزادی نمی‌خواهم که با یوسف به زندانم


    من آن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت

    هنوز آواز می‌آید به معنی از گلستانم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #527
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای مرهم ریش و مونس جانم

    چندین به مفارقت مرنجانم


    ای راحت اندرون مجروحم

    جمعیت خاطر پریشانم


    گویند بدار دستش از دامن

    تا دست بدارد از گریبانم


    آن کس که مرا به باغ می‌خواند

    بی روی تو می‌برد به زندانم


    وین طرفه که ره نمی‌برم پیشت

    وز پیش تو ره به در نمی‌دانم


    یک روز به بندگی قبولم کن

    روز دگرم ببین که سلطانم


    ای گلبن بوستان روحانی

    مشغول بکردی از گلستانم


    زان روز که سرو قامتت دیدم

    از یاد برفت سرو بستانم


    آن در دورسته در حدیث آمد

    وز دیده بیوفتاد مرجانم


    گویند صبور باش از او سعدی

    بارش بکشم که صبر نتوانم


    ای کاش که جان در آستین بودی

    تا بر سر مونس دل افشانم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #528
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بس که در منظر تو حیرانم

    صورتت را صفت نمی‌دانم


    پارسایان ملامتم مکنید

    که من از عشق توبه نتوانم


    هر که بینی به جسم و جان زندست

    من به امید وصل جانانم


    به چه کار آید این بقیت جان

    که به معشوق برنیفشانم


    گر تو از من عنان بگردانی

    من به شمشیر برنگردانم


    گر بخوانی مقیم درگاهم

    ور برانی مطیع فرمانم


    من نه آنم که سست بازآیم

    ور ز سختی به لب رسد جانم


    گر اجابت کنی و گر نکنی

    چاره من دعاست می‌خوانم


    سهل باشد صعوبت ظلمات

    گر به دست آید آب حیوانم


    تا کی آخر جفا بری سعدی

    چه کنم پای بند احسانم


    کار مردان تحملست و سکون

    من کیم خاک پای مردانم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #529
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم

    رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم


    گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم

    بازگویم که عیانست چه حاجت به بیانم


    هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر

    که به دیدار تو شغلست و فراغ از دو جهانم


    گر چنانست که روی من مسکین گدا را

    به در غیر ببینی ز در خویش برانم


    من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم

    نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم


    گر تو شیرین زمانی نظری نیز به من کن

    که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم


    نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت

    دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم


    من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم

    که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم


    درم از دیده چکانست به یاد لب لعلت

    نگهی باز به من کن که بسی در بچکانم


    سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم

    که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #530
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گر دست دهد هزار جانم

    در پای مبارکت فشانم


    آخر به سرم گذر کن ای دوست

    انگار که خاک آستانم


    هر حکم که بر سرم برانی

    سهلست ز خویشتن مرانم


    تو خود سر وصل ما نداری

    من عادت بخت خویش دانم


    هیهات که چون تو شاهبازی

    تشریف دهد به آشیانم


    گر خانه محقرست و تاریک

    بر دیده روشنت نشانم


    گر نام تو بر سرم بگویند

    فریاد برآید از روانم


    شب نیست که در فراق رویت

    زاری به فلک نمی‌رسانم


    آخر نه من و تو دوست بودیم

    عهد تو شکست و من همانم


    من مهره مهر تو نریزم

    الا که بریزد استخوانم


    من ترک وصال تو نگویم

    الا به فراق جسم و جانم


    مجنونم اگر بهای لیلی

    ملک عرب و عجم ستانم


    شیرین زمان تویی به تحقیق

    من بنده خسرو زمانم


    شاهی که ورا رسد که گوید

    مولای اکابر جهانم


    ایوان رفیعش آسمان را

    گوید تو زمین من آسمانم


    دانی که ستم روا ندارد

    مگذار که بشنود فغانم


    هر کس به زمان خویشتن بود

    من سعدی آخرالزمانم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 53 از 90 نخستنخست ... 34349505152535455565763 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/