صفحه 51 از 90 نخستنخست ... 4147484950515253545561 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 501 تا 510 , از مجموع 900

موضوع: دیوان اشعار سعدی

  1. #501
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم

    و گر ز کینه دشمن به جان رسد کارم


    نه روی رفتنم از خاک آستانه دوست

    نه احتمال نشستن نه پای رفتارم


    کجا روم که دلم پای بند مهر کسیست

    سفر کنید رفیقان که من گرفتارم


    نه او به چشم ارادت نظر به جانب ما

    نمی‌کند که من از ضعف ناپدیدارم


    اگر هزار تعنت کنی و طعنه زنی

    من این طریق محبت ز دست نگذارم


    مرا به منظر خوبان اگر نباشد میل

    درست شد به حقیقت که نقش دیوارم


    در آن قضیه که با ما به صلح باشد دوست

    اگر جهان همه دشمن شود چه غم دارم


    به عشق روی تو اقرار می‌کند سعدی

    همه جهان به درآیند گو به انکارم


    کجا توانمت انکار دوستی کردن

    که آب دیده گواهی دهد به اقرارم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #502
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    منم این بی تو که پروای تماشا دارم

    کافرم گر دل باغ و سر صحرا دارم


    بر گلستان گذرم بی تو و شرمم ناید

    در ریاحین نگرم بی تو و یارا دارم


    که نه بر ناله مرغان چمن شیفته‌ام

    که نه سودای رخ لاله حمرا دارم


    بر گل روی تو چون بلبل مستم واله

    به رخ لاله و نسرین چه تمنا دارم


    گر چه لایق نبود دست من و دامن تو

    هر کجا پای نهی فرق سر آن جا دارم


    گر به مسجد روم ابروی تو محراب منست

    ور به آتشکده زلف تو چلیپا دارم


    دلم از پختن سودای وصال تو بسوخت

    تو من خام طمع بین که چه سودا دارم


    عقل مسکین به چه اندیشه فرادست کنم

    دل شیدا به چه تدبیر شکیبا دارم


    سر من دار که چشم از همگان دردوزم

    دست من گیر که دست از دو جهان وادارم


    با توام یک نفس از هشت بهشت اولیتر

    من که امروز چنینم غم فردا دارم


    سعدی خویشتنم خوان که به معنی ز توام

    که به صورت نسب از آدم و حوا دارم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #503
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    باز از شراب دوشین در سر خمار دارم

    وز باغ وصل جانان گل در کنار دارم


    سرمست اگر به سودا برهم زنم جهانی

    عیبم مکن که در سر سودای یار دارم


    ساقی بیار جامی کز زهد توبه کردم

    مطرب بزن نوایی کز توبه عار دارم


    سیلاب نیستی را سر در وجود من ده

    کز خاکدان هستی بر دل غبار دارم


    شستم به آب غیرت نقش و نگار ظاهر

    کاندر سراچه دل نقش و نگار دارم


    موسی طور عشقم در وادی تمنا

    مجروح لن ترانی چون خود هزار دارم


    رفتی و در رکابت دل رفت و صبر و دانش

    بازآ که نیم جانی بهر نثار دارم


    چندم به سر دوانی پرگاروار گردت

    سرگشته‌ام ولیکن پای استوار دارم


    عقلی تمام باید تا دل قرار گیرد

    عقل از کجا و دل کو تا برقرار دارم


    زان می که ریخت عشقت در کام جان سعدی

    تا بامداد محشر در سر خمار دارم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #504
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    نه دسترسی به یار دارم

    نه طاقت انتظار دارم


    هر جور که از تو بر من آید

    از گردش روزگار دارم


    در دل غم تو کنم خزینه

    گر یک دل و گر هزار دارم


    این خسته دلم چو موی باریک

    از زلف تو یادگار دارم


    من کانده تو کشیده باشم

    اندوه زمانه خوار دارم


    در آب دو دیده از تو غرقم

    و امید لب و کنار دارم


    دل بردی و تن زدی همین بود

    من با تو بسی شمار دارم


    دشنام همی‌دهی به سعدی

    من با دو لب تو کار دارم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #505
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم

    چه کنم نمی‌توانم که نظر نگاه دارم


    ستم از کسیست بر من که ضرورتست بردن

    نه قرار زخم خوردن نه مجال آه دارم


    نه فراغت نشستن نه شکیب رخت بستن

    نه مقام ایستادن نه گریزگاه دارم


    نه اگر همی‌نشینم نظری کند به رحمت

    نه اگر همی‌گریزم دگری پناه دارم


    بسم از قبول عامی و صلاح نیک نامی

    چو به ترک سر بگفتم چه غم از کلاه دارم


    تن من فدای جانت سر بنده وآستانت

    چه مرا به از گدایی چو تو پادشاه دارم


    چو تو را بدین شگرفی قدم صلاح باشد

    نه مروتست اگر من نظر تباه دارم


    چه شبست یا رب امشب که ستاره‌ای برآمد

    که دگر نه عشق خورشید و نه مهر ماه دارم


    مکنید دردمندان گله از شب جدایی

    که من این صباح روشن ز شب سیاه دارم


    که نه روی خوب دیدن گنهست پیش سعدی

    تو گمان نیک بردی که من این گناه دارم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #506
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    گر به رخسار چو ماهت صنما می‌نگرم

    به حقیقت اثر لطف خدا می‌نگرم


    تا مگر دیده ز روی تو بیابد اثری

    هر زمان صد رهت اندر سر و پا می‌نگرم


    تو به حال من مسکین به جفا می‌نگری

    من به خاک کف پایت به وفا می‌نگرم


    آفتابی تو و من ذره مسکین ضعیف

    تو کجا و من سرگشته کجا می‌نگرم


    سر زلفت ظلماتست و لبت آب حیات

    در سواد سر زلفت به خطا می‌نگرم


    هندوی چشم مبیناد رخ ترک تو باز

    گر به چین سر زلفت به خطا می‌نگرم


    راه عشق تو درازست ولی سعدی وار

    می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #507
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم

    برو ای طبیبم از سر که دوا نمی‌پذیرم


    همه عمر با حریفان بنشستمی و خوبان

    تو بخاستی و نقشت بنشست در ضمیرم


    مده ای حکیم پندم که به کار درنبندم

    که ز خویشتن گزیرست و ز دوست ناگزیرم


    برو ای سپر ز پیشم که به جان رسید پیکان

    بگذار تا ببینم که که می‌زند به تیرم


    نه نشاط دوستانم نه فراغ بوستانم

    بروید ای رفیقان به سفر که من اسیرم


    تو در آب اگر ببینی حرکات خویشتن را

    به زبان خود بگویی که به حسن بی‌نظیرم


    تو به خواب خوش بیاسای و به عیش و کامرانی

    که نه من غنوده‌ام دوش و نه مردم از نفیرم


    نه توانگران ببخشند فقیر ناتوان را

    نظری کن ای توانگر که به دیدنت فقیرم


    اگرم چو عود سوزی تن من فدای جانت

    که خوشست عیش مردم به روایح عبیرم


    نه تو گفته‌ای که سعدی نبرد ز دست من جان

    نه به خاک پای مردان چو تو می‌کشی نمیرم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #508
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    گر من ز محبتت بمیرم

    دامن به قیامتت بگیرم


    از دنیی و آخرت گزیرست

    وز صحبت دوست ناگزیرم


    ای مرهم ریش دردمندان

    درمان دگر نمی‌پذیرم


    آن کس که بجز تو کس ندارد

    در هر دو جهان من آن فقیرم


    ای محتسب از جوان چه خواهی

    من توبه نمی‌کنم که پیرم


    یک روز کمان ابروانش

    می‌بوسم و گو بزن به تیرم


    ای باد بهار عنبرین بوی

    در پای لطافت تو میرم


    چون می‌گذری به خاک شیراز

    گو من به فلان زمین اسیرم


    در خواب نمی‌روم که بی دوست

    پهلو نه خوشست بر حریرم


    ای مونس روزگار سعدی

    رفتی و نرفتی از ضمیرم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #509
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    من این طمع نکنم کز تو کام برگیرم

    مگر ببینمت از دور و گام برگیرم


    من این خیال نبندم که دانه‌ای به مراد

    میان این همه تشویش دام برگیرم


    ستاده‌ام به غلامی گرم قبول کنی

    و گر نخواهی کفش غلام برگیرم


    مرا ز دست تو گر منصفی و گر ظالم

    گریز نیست که دل زین مقام برگیرم


    ز فکرهای پریشان و بارهای فراق

    که بر دلست ندانم کدام برگیرم


    گرم هزار تعنت کنی و طعنه زنی

    من آن نیم که ره انتقام برگیرم


    گرم جواز نباشد به بارگاه قبول

    و گر مجال نباشد که کام برگیرم


    از این قدر نگریزم که بوسی از دهنت

    اگر حلال نباشد حرام برگیرم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #510
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم

    همچو پروانه که می‌سوزم و در پروازم


    گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی

    ور نه بسیار بجویی و نیابی بازم


    نه چنان معتقدم کم نظری سیر کند

    یا چنان تشنه که جیحون بنشاند آزم


    همچو چنگم سر تسلیم و ارادت در پیش

    تو به هر ضرب که خواهی بزن و بنوازم


    گر به آتش بریم صد ره و بیرون آری

    زر نابم که همان باشم اگر بگدازم


    گر تو آن جور پسندی که به سنگم بزنی

    از من این جرم نیاید که خلاف آغازم


    خدمتی لایقم از دست نیاید چه کنم

    سر نه چیزیست که در پای عزیزان بازم


    من خراباتیم و عاشق و دیوانه و مست

    بیشتر زین چه حکایت بکند غمازم


    ماجرای دل دیوانه بگفتم به طبیب

    که همه شب در چشمست به فکرت بازم


    گفت از این نوع شکایت که تو داری سعدی

    درد عشقست ندانم که چه درمان سازم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 51 از 90 نخستنخست ... 4147484950515253545561 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/