صفحه 50 از 64 نخستنخست ... 4046474849505152535460 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 491 تا 500 , از مجموع 631

موضوع: دیوان اشعار حافظ ( رباعیات )

  1. #491
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    طفیل هستی عشقند آدمی و پری

    ارادتی بنما تا سعادتی ببری


    بکوش خواجه و از عشق بی‌نصیب مباش

    که بنده را نخرد کس به عیب بی‌هنری


    می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند

    به عذر نیم شبی کوش و گریه سحری


    تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار

    که در برابر چشمی و غایب از نظری


    هزار جان مقدس بسوخت زین غیرت

    که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری


    ز من به حضرت آصف که می‌برد پیغام

    که یاد گیر دو مصرع ز من به نظم دری


    بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم

    گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری


    کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن

    که زیب بخت و سزاوار ملک و تاج سری


    به بوی زلف و رخت می‌روند و می‌آیند

    صبا به غالیه سایی و گل به جلوه گری


    چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی

    که جام جم نکند سود وقت بی‌بصری


    دعای گوشه نشینان بلا بگرداند

    چرا به گوشه چشمی به ما نمی‌نگری


    بیا و سلطنت از ما بخر به مایه حسن

    و از این معامله غافل مشو که حیف خوری


    طریق عشق طریقی عجب خطرناک است

    نعوذبالله اگر ره به مقصدی نبری


    به یمن همت حافظ امید هست که باز

    اری اسامر لیلای لیله القمر

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #492
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای که دایم به خویش مغروری

    گر تو را عشق نیست معذوری


    گرد دیوانگان عشق مگرد

    که به عقل عقیله مشهوری


    مستی عشق نیست در سر تو

    رو که تو مست آب انگوری


    روی زرد است و آه دردآلود

    عاشقان را دوای رنجوری


    بگذر از نام و ننگ خود حافظ

    ساغر می‌طلب که مخموری

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #493
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی

    از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی


    چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کن

    که قارون را غلط‌ها داد سودای زراندوزی


    ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است

    که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی


    به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی

    به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی


    چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست

    مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی


    طریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردن

    کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی


    سخن در پرده می‌گویم چو گل از غنچه بیرون آی

    که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی


    ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست

    مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی


    می‌ای دارم چو جان صافی و صوفی می‌کند عیبش

    خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی


    جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع

    که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی


    به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم

    بیا ساقی که جاهل را هنیتر می‌رسد روزی


    می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش

    که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی


    نه حافظ می‌کند تنها دعای خواجه تورانشاه

    ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی


    جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده

    جبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #494
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    عمر بگذشت به بی‌حاصلی و بوالهوسی

    ای پسر جام می‌ام ده که به پیری برسی


    چه شکرهاست در این شهر که قانع شده‌اند

    شاهبازان طریقت به مقام مگسی


    دوش در خیل غلامان درش می‌رفتم

    گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی


    با دل خون شده چون نافه خوشش باید بود

    هر که مشهور جهان گشت به مشکین نفسی


    لمع البرق من الطور و آنست به

    فلعلی لک آت بشهاب قبس


    کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش

    وه که بس بی‌خبر از غلغل چندین جرسی


    بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن

    حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی


    تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم

    جان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسی


    چند پوید به هوای تو ز هر سو حافظ

    یسر الله طریقا بک یا ملتمسی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #495
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی

    که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی


    من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش

    که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی


    چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی

    وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی


    در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است

    حیف باشد که ز کار همه غافل باشی


    نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف

    گر شب و روز در این قصه مشکل باشی


    گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست

    رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی


    حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد

    صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #496
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هزار جهد بکردم که یار من باشی

    مرادبخش دل بی‌قرار من باشی


    چراغ دیده شب زنده دار من گردی

    انیس خاطر امیدوار من باشی


    چو خسروان ملاحت به بندگان نازند

    تو در میانه خداوندگار من باشی


    از آن عقیق که خونین دلم ز عشوه او

    اگر کنم گله‌ای غمگسار من باشی


    در آن چمن که بتان دست عاشقان گیرند

    گرت ز دست برآید نگار من باشی


    شبی به کلبه احزان عاشقان آیی

    دمی انیس دل سوکوار من باشی


    شود غزاله خورشید صید لاغر من

    گر آهویی چو تو یک دم شکار من باشی


    سه بوسه کز دو لبت کرده‌ای وظیفه من

    اگر ادا نکنی قرض دار من باشی


    من این مراد ببینم به خود که نیم شبی

    به جای اشک روان در کنار من باشی


    من ار چه حافظ شهرم جوی نمی‌ارزم

    مگر تو از کرم خویش یار من باشی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #497
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی

    بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی


    در مقامی که صدارت به فقیران بخشند

    چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی


    در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن

    شرط اول قدم آن است که مجنون باشی


    نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن

    ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی


    کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش

    کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی


    تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای

    ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی


    ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فشان

    چند و چند از غم ایام جگرخون باشی


    حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است

    هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #498
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    زین خوش رقم که بر گل رخسار می‌کشی

    خط بر صحیفه گل و گلزار می‌کشی


    اشک حرم نشین نهانخانه مرا

    زان سوی هفت پرده به بازار می‌کشی


    کاهل روی چو باد صبا را به بوی زلف

    هر دم به قید سلسله در کار می‌کشی


    هر دم به یاد آن لب میگون و چشم مست

    از خلوتم به خانه خمار می‌کشی


    گفتی سر تو بسته فتراک ما شود

    سهل است اگر تو زحمت این بار می‌کشی


    با چشم و ابروی تو چه تدبیر دل کنم

    وه زین کمان که بر من بیمار می‌کشی


    بازآ که چشم بد ز رخت دفع می‌کند

    ای تازه گل که دامن از این خار می‌کشی


    حافظ دگر چه می‌طلبی از نعیم دهر

    می می‌خوری و طره دلدار می‌کشی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #499
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    سلیمی منذ حلت بالعراق

    الاقی من نواها ما الاقی


    الا ای ساروان منزل دوست

    الی رکبانکم طال اشتیاقی


    خرد در زنده رود انداز و می نوش

    به گلبانگ جوانان عراقی


    ربیع العمر فی مرعی حماکم

    حماک الله یا عهد التلاقی


    بیا ساقی بده رطل گرانم

    سقاک الله من کاس دهاق


    جوانی باز می‌آرد به یادم

    سماع چنگ و دست افشان ساقی


    می باقی بده تا مست و خوشدل

    به یاران برفشانم عمر باقی


    درونم خون شد از نادیدن دوست

    الا تعسا لایام الفراق


    دموعی بعدکم لا تحقروها

    فکم بحر عمیق من سواقی


    دمی با نیکخواهان متفق باش

    غنیمت دان امور اتفاقی


    بساز ای مطرب خوشخوان خوشگو

    به شعر فارسی صوت عراقی


    عروسی بس خوشی ای دختر رز

    ولی گه گه سزاوار طلاقی


    مسیحای مجرد را برازد

    که با خورشید سازد هم وثاقی


    وصال دوستان روزی ما نیست

    بخوان حافظ غزل‌های فراقی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #500
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    کتبت قصة شوقی و مدمعی باکی

    بیا که بی تو به جان آمدم ز غمناکی


    بسا که گفته‌ام از شوق با دو دیده خود

    ایا منازل سلمی فاین سلماک


    عجیب واقعه‌ای و غریب حادثه‌ای

    انا اصطبرت قتیلا و قاتلی شاکی


    که را رسد که کند عیب دامن پاکت

    که همچو قطره که بر برگ گل چکد پاکی


    ز خاک پای تو داد آب روی لاله و گل

    چو کلک صنع رقم زد به آبی و خاکی


    صبا عبیرفشان گشت ساقیا برخیز

    و هات شمسة کرم مطیب زاکی


    دع التکاسل تغنم فقد جری مثل

    که زاد راهروان چستی است و چالاکی


    اثر نماند ز من بی شمایلت آری

    اری مآثر محیای من محیاک


    ز وصف حسن تو حافظ چگونه نطق زند

    که همچو صنع خدایی ورای ادراکی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 50 از 64 نخستنخست ... 4046474849505152535460 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/