صفحه 5 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 74

موضوع: اقلیت (فاضل نظری)

  1. #41
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    نگرانی
    در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
    اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم
    یک قطره آبم که در اندیشه دریا
    افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
    یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
    یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
    این کوزه ترك خورد ! چه جاي نگرانی ست
    من ساخته از خاك کویرم که بمیرم
    خاموش مکن آتش افروخته ام را
    بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #42
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    آهو
    پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندویی
    شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی
    شاید از آن پس بود که احساس می کردم
    در سینه ام پر می زند شب ها پرستویی
    شاید از آن پس بود که با حسرت از دستم
    هر روز سیبی سرخ می افتاد در جویی
    از کودکی دیوانه بودم، مادرم می گفت :
    از شانه ام هر روز می چیده ست شب بویی
    نام تو را می کند روي میزها هر وقت
    در دست آن دیوانه می افتاد چاقویی
    بیچاره آهویی که صید پنجه شیري ست
    بیچاره تر شیري که صید چشم آهویی
    اکنون ز تو با ناامیدي چشم می پوشم
    اکنون زمن با بی وفایی دست می شویی
    آیینه خیلی هم نباید راست گو باشد
    من مایه رنج تو هستم، راست می گویی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #43
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    به سوي ساحلی دیگر
    به دریا می زنم! شاید به سوي ساحلی دیگر
    مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر
    من از روزي که دل بستم به چشمان تو می دیدم
    که چشمان تو می افتند دنبال دلی دیگر
    به هر کس دل ببندم بعد از این خود نیز می دانم
    به جز اندوه دل کندن ندارد حاصلی دیگر
    من از آغاز در خاکم نمی از عشق می بینم
    مرا می ساختند اي کاش، از آب و گلی دیگر
    طوافم لحظه دیدار چشمان تو باطل شد
    من اما همچنان در فکر دور باطلی دیگر
    به دنبال کسی جامانده از پرواز می گردم
    مگر بیدار سازد غافلی را، غافلی دیگر


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #44
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    می پندارم ماه!
    به نسیمی همه راه به هم می ریزد
    کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد؟
    سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
    با همین سنگ زدن، ماه به هم می ریزد
    عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
    گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد
    آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده ست
    دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد
    آه! یک روز همین آه تو را می گیرد
    گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #45
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    خداحافظی
    به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد
    که تو رفتی و دلم ثانیه اي بند نشد
    لب تو میوه ممنوع، ولی لب هایم
    هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد
    با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
    هیچ کس! هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
    هر کسی در دل من جاي خودش را دارد
    جانشین تو در این سینه خداوند نشد
    خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
    عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #46
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    در برزخ بهشت
    در چشم آفتاب چو شبنم زیادي ام
    چون زهر هر چه باشم اگر کم زیادي ام
    بیهوده نیست روي زمینم نهاده اند
    بارم که روي شانه عالم زیادي ام
    با شور و شوق می رسم و طرد می شوم
    موجم به هر طرف که بیایم زیادي ام
    همچون نفس غریب ترین آمدن مراست
    تا می رسم به سینه همان دم زیادي ام
    جان مرا مگیر خدایا که بعد مرگ
    در برزخ و بهشت و جهنم زیادي ام
    قرآن به استخاره ورق خورد! کیستم ؟ !
    بین برادران خودم هم زیادي ام!


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #47
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    خطها
    خطی کشید روي تمام سؤال ها
    تعریف ها، معادله ها، احتمال ها
    خطی کشید روي تساوي عقل و عشق
    خطی دگر به قاعده ها و مثال ها
    خطی دگر کشید به قانون خویشتن
    قانون لحظه ها و زمان ها و سال ها
    از خود کشید دست و به خود نیز خط کشید
    خطی به روي دفتر خطها و خال ها
    خطها به هم رسید و به یک جمله ختم شد
    با عشق ممکن است تمام محال ها


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #48
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    بوته زار
    تا ذره اي ز درد خودم را نشان دهم
    بگذار در جدا شدن از یار جان دهم
    همچون نسیم می گذرد تا به رفتنش
    چون بوته زار دست برایش تکان دهم
    دل برده از من آنکه ز من دل بریده است
    دیگر در این قمار نباید زیان دهم
    یعقوب صبر داشت و دوري کشیده بود
    چون نیستم صبور چرا امتحان دهم
    یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست
    نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #49
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    از حافظه آب
    دیدن روي تو در خویش ز من خواب گرفت
    آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت
    خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد
    کشتی ام را شب طوفانی گرداب گرفت
    طلب می کردم « عقل » در قنوتم زخدا
    اما خبر از گوشه محراب گرفت « عشق «
    نتوانست فراموش کند مستی را
    هر که از دست تو یک قطره می ناب گرفت
    کی به انداختن سنگ پیاپی در آب
    ماه را می شود از حافظه آب گرفت ؟!


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #50
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    انار
    تصور کن بهاري را که از دست تو خواهد رفت
    خم گیسوي یاري را که از دست تو خواهد رفت
    شبی در پیچ زلف موج در موجت تماشا کن
    نسیم بی قراري را که از دست تو خواهد رفت
    مزن تیر خطا! آرام بنشین و مگیر از خود
    تماشاي شکاري را که از دست تو خواهد رفت
    همیشه رود با خود میوه غلتان نخواهد داشت
    به دست آور اناري را که از دست تو خواهد رفت
    به مرگی آسمانی فکر کن! محکم قدم بردار
    به حلق آویز، داري را که از دست تو خواهد رفت


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 5 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/