تصمیم گرفتهایم که دنیا را درست کنیم
من و بهزاد و راهب
و این تصمیم همانقدر کمیک است
که پرواز یک شترمرغ با بالن
مرتضی از راه میرسد
یک رییس جمهور دیگر
او هم به ما میپیوندد
با فکرهای بکرش
اما درست نمیشود این دنیای لعنتی
مثلاً صاحبخانه از اجارهاش صرفنظر نمیکند
شب شومیست
و ستارهها در قاب پنجره
تخممرغهای لقی هستند
که دیوانهای آنها را
به سینهی آسمان کوبیده است
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)