صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 43 , از مجموع 43

موضوع: راهی به آسمان | ریحانه خاضع

  1. #41
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    و آقایفهیمی شروع به صحبت کرد:
    "خب سمفونی به مفهوم متداول امروزی، قطعه یی است مفصل به فرم سونات و معمولا دارای چهار قسمت مجزا و مستقل - موومان - است که برای ارکستر سمفونیک تصنیف می شود. اما باید گفت که این اصطلاح در طول تاریخ دچارتغییرات فراوان و پیچیده یی شده است؛ چه از نظر مفهوم و چه از نظر املا و تلفظ. مثلا کلمه سنفونی در دوره باروک و اوایل دوره کلاسیک به معنای قطعه یی بیش از دو بخشی و با روش کنترپوانتیک بود.
    آنچه یک سمفونی را به طور مشخص از سایر انواع موسیقی متمایز می کند عاملی است به نام بسط و توسعه، عاملی که در حقیقت موضوع اصلی در موسیقی است. درست مثل زندگی: عواملی مثل تغییر، رشد و شکوفایی، دگرگونی به سوی کمال...خب بهتر است این طوری نگاهم نکنید، الان توضیح میدهم. آخر توضیح یک مفهوم به شکلی ساده، مشکل است. اگر می توانستم الفاظ پیچیده و طولانی و تخصصی به کار برم، کار آن قدرها هم مشکل نبود...ببینید بسط و توسعه سه مرحله دارد؛ درست مثل طفولیت، جوانی و بلوغ؛ مثل گلی که از تخم کوچکی سر برمی آورد. سمفونی پنجم بتهوون را گوش کنید. متوجه دانه یی که او در آغاز این سمفونی کاشته است خواهید شد.
    رشد تم ها، ملودی ها و ایده های موسیقایی هم در نظم یک قطعه موسیقی به همین شکل تحقق می یابد. یک اثر موسیقی ابتدا از یک دانه کوچک (موتیف) به وجود می آید و قبل از آنکه متوجه شوید تبدیل به یک گل بزرگ درخشان می شود. مرحله دوم یعنی رشد گل: هر لحظه که می گذرد بزرگتر و بزرگتر می شود. سپس مرحله سوم فرا میرسد. - مهم ترین مرحله یعنی تغییر. در واقع فقط یک تغییر ظاهری. درست مثل یک درخت میوه که در زمستان بی بار و بر است، در بهار پوشیده از شکوفه است و بالاخره در تابستان میوه میدهد و هر فصل، ظاهری متفاوت از فصل قبل دارد، ولی هنوز همان درخت است. مثل خود ما که در طول سالیان تغییرات زیادی می کنیم؛ مثلا بنده در موقع تولد بور بودم، حالا باورتان می شود که من همان طفل موبور هستم، ده سال دیگر هم احتمالا تمام موهای سرم سفید خواهد شد یا حتی خواهد ریخت."
    سروش با شیطنت گفت:"ده سال دیگر استاد!"
    و آقای فهیمی خندید و ادامه داد:
    "بله حق با شماست، همین حالا هم چیزی برایم نمانده است. از این قبیل موارد در موسیقی هم اتفاق می افتد؛ مثلا گل بتهوون گاهی آنچنان ظاهرش به کرات و بهطور اساسی تغییر می کند که تقریبا ناشناختنی می شود. ولی همه اینها گل هایی از یک ساقه هستند. تمام این مراحل قسمتی از رشد یک قطعه است و داستان واقعی زندگی یک سمفونی. البته تمام موسیقی ها سمفونیک نیستند و تمام موسیقی های سمفونیک هم سمفونی نیستند. توضیح مسئله این است که اصولا هر اثری که برای ارکستر سمفونیک تنظیم شود، یک اثر سمفونیک است در حالی که ممکن است این اثر سمفونیک، یک سمفونی نباشد. مثل سونات ها، اوورتورها، کنسرتو ها، پوئم سمفونیک هاو...ولی تمام موسیقی ها هم به نوعی مراحل بسط و توسعه را طی می کنند. حتی ترانه های کوچک محلی؛ ولی این ترانه های کوچک عموما با تکرار بسط می یابند - با تکرار مکرر آن. تکرار ساده ترین راه بسط دادن موسیقی و نخستین قدم در راه بسط و گسترش واقعی ایده واریاسیون است. واریاسیون ها فرمی از تکرارند، ولی نه فقط تکرار دقیق. بلکه در این میان چیزی تغییر می کند. روش دیگر هم که به همان اندازه معمول است، روشی است به نام سکانس. این شیوه در واقع حقه ساده یی است. تمام کار سکانس این است که همان رشته معین از نت ها را با زیر و بمی متفاوت تکرار کند، همین و بس. برای مثال، اوورتور فانتزی رومئو و ژولیت اثر چایکوفسکی، نمونه یی از معروف ترین سکانس ها در تاریخ است. سکانس ها روش بسیار ساده یی برای بسط و توسعه موسیقی به شمار می روند. آن ها نوعی تکرار های بالا رونده اند که هیجان انگیز کردن موسیقی را تضمین می کنند. و اما عامل مهم تری برای استفاده از تکرار و بسط و گسترش وجود دارد به نام تقلید که عبارت است از تکرار آهنگ یک ساز به وسیله سازی دیگر در ارکستر. موضوع هیجان انگیز در مورد تقلید این است که با ورود صدای دوم که اولی را تقلید می کند، صدای اول با نواختن ملودی دیگری به نواختن ادامه می دهد، به طوری که دو ملودی مختلف هم زمان شنیده می شود و این طرز کار عاملی مهم در موسیقی به نام کنترپوان است که عبارت است از شنیده شدن بیش از یک ملودی به طور هم زمان. نوعی از این موسیقی کانون نم دارد که می تواند بسیار قوی و پیچیده باشد، بسته به اینکه چند صدا یکدیگر را تقلید کنند. آه خدای من! قرار بود زیاد تخصصی صحبت نکنم، ولی خب مهم نیست، همین قدر که با این نام ها و اصلاحات هم آشنا باشید خوب است. کم کم در طی آموزش ها و گوش کردن های مکرر آن ها را درک می کنید. تمام راه هایی که درباره آن ها صحبت شد، شیوه یی برای ساختن است: بسط تم ها به وسیله اضافه کردن به آن ها، استفاده بیش از صداهای مختلف و هم چنین از سکانس ها و واریاسیون ها یا تزیینات."


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #42
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    "در سمفونی دوم برامس تکرار همراه با تغییری است که ما آن را تغییر دینامیک می نامیم - تغییری در شدت اصوات. به این معنی که همان ملودی با اصواتی بسیار قوی تر اجرا می شود. به تعبیری ساده به صورت از زمزمه کدن تا فریاد کشیدن که این مورد نیز نوعی بسط و گسترش است. به دو عامل دیگر هم در این سمفونی برمی خوریم به نام های مهانش (بزرگ نمایی) و کهانش (کوچک نمایی) که در حقیقت متضا هم اند: مهانش یعنی اجرای دوبار کندتر نت های ملودی؛ یعنی آنکه نت ها را با تراکم کمتر یا با طول بیشتر اجرا می کنند و کهانش یعنی درهم فشردن نت ها یا کوچک کردن آن ها؛ یعنی نقطه مقابل مهانش. این دو اصطلاح را می توانید همین حالا به فراموشی بسپارید، به شرطی که قصد موسیقایی آن را که طولانی کردن و کوتاه کردن زمانی نت هاست و بسیار در بسط و گسترش موسیقی اهمیت دارد به خاطر داشته باشید.
    بسیار خب تا اینجا متوجه شدید که تمام آثار موسیقی تا حدی متکی به بسط و گسترش اند و این بسط و گسترش به خصوص در سمفونی و سایر آثار سمفونیک عاملی اساسی است. پایه تمام بسط و گزارش ها هم تکرار است و این تکرار در سمفونیک و آثار سمفونی دیگر، بیشتر با تغییر همراه است. با شیوه هایی که آهنگسازان برای بسط دادن و استفاده از تکرار به شکلی غیر معمول به کار می گیرند هم تا حدی آشنا شدید. سایر مطالب تخصصی مثل تفاوت و شباهت فرم سمفونی با فرم سونات و مختصات دیگر آثار سمفونیک هم باشد بر عهده خود خانم استاد. خب حالا نوبت چیست؟"
    آهی کشیدم و گفتم:"حتما نوبت آن است که تعدادی نوارهای سمفونی جدید بخریم. اینطور نیست استاد؟"
    آقای فهیمی خندید و گفت:"بله جانم، البته حالا با گوش هایی جدید و امیدوارم بتوانید اعجاب های سمفونیک آن را، رشد آن را، معجزه زندگی را که مانند خون در رگ هایش می دود، که هر نت را به نت های دیگر وصل می کند و آن را بهصورت یک موسیقی اعجاب آور درمی آورد بشنوید...


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #43
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    معجزه - رشد و تکامل - جریان خون در رگ ها. در باز شد و او همانطور که انتظار داشتم با یک شاخه گل سرخ بازگشت - و این تنها معجزه دائمی زندگی من است!
    "مثل ایتکه اثر دارو دارد از بین می رود. انگار تازه سرحال آمدی!"
    "آیدا کتابی را که گفتی یادت هست؟من آن را نوشتم، آخرش هم نوشتم: آیدا و متین. وقتی برگردم، نشانت میدهم."
    متعجب نگاهم می کند.
    "راست می گویی متین کی؟چطور؟ - به من نگفته بودی!"
    "خب می خواستم وقتی تمام شد نشانت بدهم، اما تمام نشد. تصمیم داشتم برای انتهای آن دو نمایه تهیه کنم: یک واژه نامه شامل اصطلاحات رایج موسیقی و دیگری فهرستی از آهنگسازان بزرگ جهان و معرفی نمونه هایی از آثار ارزشمند آنها، ممکن است از تو خواهش کنم زحمت این دو قسمت را بکشی و تمامش کنی؟"
    "البته مطمئن باش."
    "راستی یادم رفت. کتاب شناسی آن هم مانده، ممکن است..."
    "آن هم به روی چشم و دیگر چه؟"
    "آه آیدا، آیدای عزیزم، و دیگر اینکه برای ادامه راه، شاید هم شروعی دوباره لحظه شماری می کنم، حتی اگر..."
    روی لبه تخت نزدیکم می نشیند و می گوید:"حرفش را هم نزن. تازه باید این را هم بدانی که...که یک نفر دیگر غیر از من هم منتظر توست! همین جا در اعماق وجود من!"
    دلم می خواهد فریاد بکشم، برخیزم، بجهم،...دستش را می گیرم.
    "آه آیدا راست می گویی؟ یعنی من پدر شدم. وای خدایا، کمکم کن. من می خواهم ببینمش، ببویمش،...و صدایش را بشنوم. آیدا یعنی می شود؟"
    لبخند بر لب و اشک بر گونه می گوید:"دختربچه یی بود که وقتی رفته بود معبد تا برای باریدن باران دعاکند، چترش را هم با خود برده بود! چتر تو کجاست پدر بزرگوار؟"
    دستش را در دستم می فشارم. انگار تمام نیروی حیات و امید از این دست ها می گذرد و در درونم، در رگ هایم می دود. در دوباره باز می شود.
    "عمل آقای دکتر تمام شد. نوبت شماست. لطفا آهسته خودتان را روی برانکار بکشید."
    با کمک او روی برانکار قرار می گیرم. هنوز دستش در دستم است.
    "راستی آیدا، نگفتی با این سر کچلی که برایم درست کرده اند چه شکلی شده ام! خودم که جرات نکردم در آینه نگاه کنم."
    روی برانکار دولا می شود و در گوشم می گوید:"فقط گوش های میداس را کم داری. چون دیگر نمی توانی پنهانش کنی!"
    هر دو می خندیم و در راهرو به طرف آسانسور می رویم.
    نجواکنان می گویم:"آیدا، وقتی برگردم مثل فبوس برایت یک آهنگ عاشقانه مینوازم."
    "و من هم مثل پان به ریش تو و آهنگت می خندم!"
    حالا توی آسانسور هستیم.
    "ولی سرانجام فبوس پیروز می شود!مگر نه؟"
    مهربان نگاهم می کند و می گوید:"اما درجدال من و تو شکست و پیروزی یکی ست!"
    از آسانسور خترج می شویم و باز در راهرو به طرف اتاق عمل می رویم. با خود می اندیشم: خدایا، این راهروها مرا به کجا خواهند برد؟ دنیایی سکوت؟ دنیایی سراسر نغمه و سکوت؟ و بعد یاد چتر می افتم. حالا درست پشت در اتاق عمل هستیم. دستش را به تلخی رها میکنم.
    "آیدا!"
    چشمانش دو چشمه خون می شود.
    "متین! سعی کن دریا را به خاطر بیاوری."
    "آن قدر آن را به خاطر آوردم که دیگر از خود دبوسی هم بهتر احساسش میکنم."
    اشک هایش را پاک میکند و می گوید:"پس سمفونی نه بتهوون را مجسم کن - قسمت آخر - سرود شادمانی..."
    "شادمانی از راه رنج، قانون پایدار جهان!"
    "خداحافظ، چترت را فراموش نکن!"
    "برای ناهار منتظرم باش."

    پایان


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/