صفحه 5 از 15 نخستنخست 123456789 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 150

موضوع: شعر هاي تنهايي

  1. #41
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    ز شبهاي دگر دارم تب غم بيشتر امشب
    وصيت مي كنم باشيد از من باخبر امشب
    مباشيد اي رفيقان امشب ديگر ز من غافل
    كه از بزم شما خواهم بريدن دردسر امشب
    مگر در من نشان مرگ ظاهر شد كه مي بينم
    رفيقان را نهاني آستين بر چشم تر امشب
    مكن دوري خدا را از سر بالينم اي همدم
    كه من خود را نمي بينم چو شبهاي دگر امشب
    وحشي بافقي


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #42
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    آنان كه به شادي ام نمي آسودند

    يك عمر در انتظار فرصت بودند

    تا من به تو اعتماد كردم آنها

    دستان تو را به خون من آلودند

    پاي سند قتل من انگشت زدند

    اين قوم مرا به نيت كشت زدند

    خنجر خوردم ، ولي نمي بينمش آه

    يعني كه مرا دوباره از پشت زدند


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #43
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    فرياد ها مرده اند
    سكوت جاريست
    تنهايي
    حاكم سرزمين بي كسي


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #44
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    به قول فروع:
    ((چراغ هاي رابطه تاريكند))
    و من افسرده از ناتواني اين روح
    افسرده از شنيدن آواي خوشبختي ماهيان ساده دل
    كه سوار بر رود پوچي اند
    من از نگاه حزن آلود خويش افسرده ام
    و از شنيدن اين كه
    چراغ هاي رابطه تاريكند
    من از ناتواني اين روح افسرده ام.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #45
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    در هجوم وحشي باد كوير
    نفس شعله افروخته اي مي گيرد
    ساقه اي مي شكند
    غنچه سرخ دلش مي گيرد
    و صدايي است كه در زمزمه ي باد
    مرا مي گويد:
    خشت در خانه ي آب مي ميرد
    دلم از غربت خود مي گيرد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #46
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    فقط یک گام دیگر مانده تا پای بلند دار
    کمی آهسته تر شاید........نه!محکم تر قدم بردار
    به شدت خسته ام از خودبه سختی خسته ام از تو
    بیا ای جان ناقابل بیا دست از سرم بردار
    خدا می داند ای مردم دلم چون ساقه ی گندم
    نمی رقصد به جز با گل نمی میرد به جز با خار
    نه با من نسبتی دارم نه از اقوام انسانم
    مرا از من بگیر و دست موجودی دگر بسپار
    خودت بنشین قضاوت کن اگر تو جای من بودی
    چه می گفتی به این مردم چه می کردی به این دیوار
    خدایا گر چه کفر است این ولی یک شب از این شب ها

    فقط یک لحظه- یک لحظه- خودت را جای من بگذار


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #47
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    دیگر نمانده هیچ به جز وحشت سکوت
    دیگر نمانده هیچ به جز آرزوی مرگ
    خشم است و انتقام فرومانده در نگاه
    جسم است و جان کوفته در جستجوی مرگ
    تنها شدم ، گریختم از خود ، گریختم
    تا شاید این گریختنم زندگی دهد
    تنها شدم که مرگ اگر همتی کند
    شاید مرا رهایی ازین بندگی دهد
    تنها شدم که هیچ نپرسم نشان کس
    تنها شدم که هیچ نگیرم سراغ خویش
    دردا که این عجوزه ی جادوگر حیات
    بار دگر فریفت مرا با چراغ خویش
    اینک شب است و مرگ فرا راه من هنوز
    آنگونه مانده است که نتوانمش شناخت
    اینک منم گریخته از بند زندگی
    با زندگی چگونه توانم دوباره ساخت ؟


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #48
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    گفتم ای ساده دل. ساده فراموشش کن
    تا کجا چشم بدین جاده . فراموشش کن

    دست بردار از او . خاطره بازی کافیست
    فرض کن گل نفرستاده فراموشش کن
    مردمان نگهش قله نشینند هنوزدل که دردره نیفتاده فراموشش کن
    گفتم این تکه غزل رابفرستم نزدت
    دل ولی گفت نشو ساده فراموشش کن
    به شما برنخورد پای غزل بود وشکست
    اتفاقیست که افتاده فراموشش کن


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #49
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    زندگی را از نخست برای من بد ترجمه کرده اند ، زندگی را یکی مرگ تدریجی نام نهاد ، یکی بدبختی مطلق معنی کرد ، یکی درد درمان ناپذیرش خواند ، و سرانجام یکی رسید و گفت : زندگی به تنهایی ناقص است تا عشق نباشد ، زندگی تفسیر نمی شود


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #50
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    تنهايي ام را با تو قسمت مي كنم سهم كمي نيست
    گسترده تر از عالم تنهايي من عالمي نيست
    غم آنقدر دارم كه مي خواهم تمام فصلها را
    بر سفره ي رنگين خود بنشانمت بنشين غمي نيست

    حواي من بر من مگير اين خودستاني را كه بي شك تنهاتر از من در زمين و آسمانت آدمي نيست
    آيينه ام را بر دهان تك تك ياران گرفتم
    تا روشنم شد : در ميان مردگانم همدمي نيست
    همواره چون من نه : فقط يك لحظه خوب من بينديش
    لبريزي از گفتن ولي در هيچ سويت محرمي نيست
    من قصد نفي بازي گل را و باران را ندارم
    شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست
    شايد به زخم من كه مي پوشم ز چشم شهر آن را
    دردست هاي بي نهايت مهربانش مرهمي نيست
    شايد و يا شايد هزاران شايد ديگر اگرچه
    اينك به گوش انتظارم جز صداي مبهمي نيست


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 5 از 15 نخستنخست 123456789 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/