صفحه 5 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 51

موضوع: نبردهای مشهور جهان

  1. #41
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    نبرد آردن
    Italian troops at Isonzo river
    آرایش نظامی نیروها در نبرد آردن

    <b>
    متفقين پس از آنكه در اوت ۱۹۴۴ پاريس را آزاد كردند با سرعت در شمال اروپا وغرب پخش شده و با آزاد كردن بلژيك و فرانسه از راين گذشته و خاك اصلى آلمان را مورد تهديد قرار دادند. در اين زمان پس از شكست متفقين در عمليات هوابرد ماه قبل، هيتلر طرح ضد حمله بزرگى را تدارك ديد كه طى آن آلمانها با عبور از راين قواى متفقين را در هلند دچار مشكل كرده و به دو نيم مى كردند. هدف ديگر اين طرح اشغال منطقه باستونى و دستيابى به مخازن سوخت آمريكايى ها بود. براساس اين طرح ۲ لشكر زرهپوش اس اس با گرفتن اين مخازن همزمان هم مشكل سوخت تانكهاى آلمانى را (كه اكنون به دليل نبود سوخت بدون استفاده بودند) حل مى كرد و هم تانكها و نفربرهاى آمريكايى را تا ماهها به دليل نداشتن سوخت زمين گير مى كرد.
    مخالفت ستاد ارتش آلمان
    فون روندشتت فرمانده كل قواى آلمان در غرب با اين حمله از همان ابتدا مخالف بود چرا كه معتقد بود از اين نيروهاى مهاجم بايد براى اقدامات مهم ترى استفاده كرد. ستاد ارتش آلمان نيز اين حمله را نوعى خودكشى مى دانست چرا كه معتقد بود آمريكا و انگليس در حال حاضر آن قدر تانك، سرباز و توپ در اختيار دارند كه هر حمله اى به اين واحدها در نطفه خفه خواهد شد.
    اما هيتلر اين نكات را قبول نكرد و بر اين استراتژى تأكيد داشت كه «بهترين دفاع حمله است». هيتلر على رغم مخالفان خود در نهايت در ۱۶ دسامبر حمله به خط دفاعى آمريكا در آردن و رن عليا را آغاز كرد.
    بازوان ارتش آلمان در اين نبرد سرنوشت ساز را ارتش ششم زرهى آلمان و واحدهاى ورزيده اس اس تشكيل مى دادند. اس اس ها در حقيقت قواى ذخيره استراتژيك هيتلر محسوب مى شدند و وى از آنها تنها براى نبردهاى سرنوشت ساز استفاده مى كرد.
    پيشروى اوليه
    در اين نبرد هيتلر مانند قمار باز بزرگى تمام هستى خود را بر صفحه بازى ريخت. هزاران تانك آلمانى در پناه آتش ۲۰۰۰ هواپيماى بمب افكن حمله را آغاز كردند. آمريكايى ها كه اصلاً انتظار چنين ضدحمله اى را از ارتش شكست خورده آلمان نداشتند كاملاً غافلگير شده و خطوط دفاعى آنها شكافته شد، آلمانها از آردن گذشته و به شهر باستونى در ۱۵۰ كيلومترى بروكسل (پايتخت بلژيك) رسيدند.
    سقوط باستونى به معناى در خطر افتادن بلژيك «تازه رها شده» نيز بود. بنابراين لشكر ۱۰۱ هوابرد آمريكا با ۱۵ هزار چترباز براى دفاع از شهر محاصره شده توسط قواى آلمانها انتخاب شد.
    ورود ژنرال پاتون
    آيزنهاور فرمانده قواى آمريكا بلافاصله به مارشال زرهى پاتون دستور دارد به هر قيمت مانع ورود قواى زرهى آلمان به باستونى شود. اين در حالى بود كه لشكرهاى زرهى آمريكا حداقل يك هفته با شهر مذكور فاصله داشتند.
    بنابراين اس اس ها مدت كمى وقت داشتند تا چتربازان معروف لشكر ۱۰۱ را شكست دهند (لشكر ۱۰۱ هوابرد آمريكا هنوز هم واحد پيشرو آمريكا در نبردهاى قرن ۲۱ است). اس اس ها در پناه تانكهاى خود با قدرت تمام خانه به خانه در باستونى پيش رفتند اما از بخت بد سر و كار آنها با مشتى سرباز معمولى نبود بلكه با رنجرهاى آمريكايى طرف بودند كه راه ماندن و مردن را انتخاب كرده بودند.
    در نبردهاى مذكور كار به جنگ سرنيزه و استفاده از كارد و ساير سلاحهاى سبك نيز رسيد اما على رغم كشته شدن ۴ هزار تفنگدار آمريكايى آنها اسلحه را زمين نگذاشتند. اين در حالى بود كه به فرماندهان لشكرهاى اس اس خبر رسيد قواى پاتون در راه است.
    نمايش ستون هاى فولادين
    آمريكا در نبرد با دشمنانش چندان نياز به «شجاعت سربازان» نداشت چرا كه هر كجا حريف را مقاوم مى ديد با بسيج انبوهى تانك، هواپيما و كشتى آنها را در هم مى كوبيد.
    ژنرال پاتون نيز در ۲۶ دسامبر با استفاده از دهها هزار تانك و زرهپوش (برخى منابع واحدهاى موتوريزه وى و تانكهايش را تا ۱۳۰ هزار دستگاه نيز ذكر كردند) اكنون به پاى بلندى هاى آردن رسيده بود و تانكهاى شرمن در مصاف با تانكهاى پانزر آلمانى با برخوردارى از برترى وحشتناك عددى آنها را از سر راه كنار مى راندند. فرمانده واحدهاى اس اس كه نيروهاى وى در حال نبرد تن به تن در شهر بودند متوجه شد كه ارتش ششم زرهى آلمان قادر به مقابله با ستونهاى فولادين پاتون نيست و عقب نشسته است و براى آنها تنها راه جنگيدن و يا تسليم مانده است. اس اس ها «جنگيدن و مردن» را انتخاب كردند و تقريباً از واحدهاى مذكور كسى زنده نماند، باقى مانده زرهپوشها و تانكهاى آلمانى نيز به شرق راين و داخل خاك آلمان عقب نشينى كردند.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #42
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    نتيجه نبرد
    wol errorبرای دیدن عکس در اندازه بزرگ اینجا کلیک کنید 624px Chateau Wood Ypres 1917
    ویرانه های به جا مانده از نبرد آردن

    <b>
    نبرد آردن را مى توان آخرين تحرك آلمان براى عقب انداختن «سرنوشت محتوم شكست» دانست. اما شكست آردن سبب شد تا آلمان بهترين سربازانش را براى حمله بيهوده از دست بدهد و نه تنها موفق به دسترسى به منابع سوخت متفقين نشود بلكه باقيمانده سوخت تانكهايش را نيز بر سر اين حمله بگذارد تا آنجا كه ژنرال «مانتوفل» جانشين فرمانده قواى آلمان در جبهه غرب، علل فروپاشى ارتش آلمان در ماههاى آخر جنگ را انجام همين عمليات غير منطقى مى داند.
    اين شكست سبب شد تا آمريكايى ها در ۷ مارس ۱۹۴۵ (۳ ماه بعد) از رود رن گذشته و ۵۰ روز بعد در برلن باشند. آرنهايم يا آردن آخرين ميخها بر تابوت جاه طلبى هاى هيتلر بودند.
    البته نبايد از ياد برد كه سربازان آلمانى نيز در اين نبرد بسيار دليرانه جنگيدند و آنگونه كه به آنها اطلاع داده شده بود قرار بود آنها تنها «پيشقراول» باشند اما بعد حتى به آنها گلوله هم نرسيد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #43
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    نبرد گالیپولی ، پایان کار عثمانی
    battleofgallipoli1
    منطقه نبرد

    <b>
    روند سقوط دولت عثمانى در اواخر قرن نوزدهم شروع شده بود اما سياستهاى اروپاييان سبب دوام آوردن اين دولت شد تا آنكه در ۱۹۱۴ جنگ بين الملل اول مانند گردابى دولتهاى بسيارى را در خود فرو برد.
    تركيه در اوايل جنگ، نقشى بيطرفانه داشت اما در نهايت به دليل تضاد شديد منافع با روسها مجبور به مداخله در جنگ شد؛ حال آنكه اين نبرد آخرين نبرد دولت عثمانى پس از ۶۲۳ سال تاريخ سياسى و ديدن ۳۷ سلطان بود.
    عثمانى كه هنوز تغيير شرايط تاريخ را قبول نداشت، در كليه جبهه ها كار را با تهاجم شروع كرد.
    انور پاشا ژنرال معروف ترك در اواسط سال ۱۹۱۴ با سپاهى كامل به قفقاز تاخت تا روسها را كه در جبهه غرب گرفتار بودند، به دام بيندازد. نتيجه اين حمله نابودى كامل ارتش ترك بود.
    جمال پاشا حاكم سوريه نيز قصد فتح مصر از طريق صحراى سينا را داشت اما موفق نشد و عقب نشينى كرد. در اين ميان تركها بهترين مقاومت را نشان دادند و در بسفور و داردانل ايستادگى كردند و سرانجام نيز اجازه ندادند كمكهاى متفقين به روسيه برسد. انگلستان در آوريل ۱۹۱۵ با نقشه وينستون چرچيل براى نجات روسيه اقدام به اعزام نيرو به داردانل كرد. چرچيل با دقت برنامه اى را طرح كرد كه در آن طى يك نبرد دريايى و با كمك « اندك نيروهاى زمينى» دو تنگه اطراف درياى مرمره به روى سپاهيان انگليسى باز مى شد. اما سرفرماندهى ارتش بريتانيا طرح را به نبردى زمينى تبديل كرد و در نهايت تصميم به حمله بزرگ زمينى به گاليپولى گرفت.

    د 1000px Dardanelles fleet 2
    حرکت قوای متفقین از طریق دریا به سمت عثمانی[/CENTER]

    اينجا بود كه نام مصطفى كمال در تاريخ جهان مطرح شد. وى توانست با فرماندهى مناسب نيروهاى ترك، در ماه هاى پايان سال ۱۹۱۵ با دو تهاجم بزرگ ارتش بريتانيا را در هم بكوبد. شكست گاليپولى تنها پيروزى بزرگ عثمانى در انگلستان بود و به عثمانى ها فرصت داد تا به تجديد قوا بپردازند.
    در ۱۹۱۶ روسها با حمله به جبهه قفقاز فشار سنگينى به استحكامات ارزروم وارد كردند و اگر انقلاب ۱۹۱۷ رخ نمى داد، روسيه از جبهه آسيا، تركيه را تسخير مى كرد اما چنانچه گفته شد، انقلاب اكتبر سقوط عثمانى را چند سال به عقب انداخت.

    در شرق خاورميانه، انگلستان با سرعت نيروهاى عثمانى را از ميدان به در كرد. نيروهاى بريتانيا پس از فتح بغداد در امتداد رود دجله پيشروى كردند.
    يكبار ديگر نيروهاى مصطفى كمال در بلنديهاى حلب مانع دستيابى سپاههاى انگليسى اعزامى از فلسطين ، سوريه، عراق و حجاز به خاك اصلى عثمانى (تركيه) شدند.
    در اكتبر ۱۹۱۸ عثمانى به همراه آلمان و اتريش پيمان صلح را پذيرفت. نتيجه نبرد بين الملل اول براى عثمانى از دست دادن كل متصرفات آسيايى، اروپايى و آفريقايى اين كشور بود.

    800px W Beach Helles Gallipoli
    گلوله باران سواحل گالیپولی توسط کشتی های متفقین[/CENTER]

    سوريه و لبنان به اشغال فرانسه ، اردن و عراق به اشغال انگليس ، حجاز (عربستان) در اختيار اعراب و فلسطين به اشغال يهوديان درآمد. در جنوب اروپا انبوهى از دولت هاى كوچك ايجاد شد و دست آخر اينكه خاك اصلى عثمانى در آسياى صغير كه امروز تركيه خوانده مى شود، در زير چكمه هاى سربازان اروپايى باقى ماند.
    اين وضع براى افسران جوان عثمانى و جمهوريخواهان ترك قابل تحمل نبود. اگرچه آنها مى دانستند عظمت عثمانى ديگر قابل بازگشت نيست اما قبول اين نكته براى آنها ممكن نبود كه «شمشير قهر خدا» (اروپاييان در قرون شانزده و هفده معتقد بودند خدا ، عثمانيان را به دليل فراموش كردن معنويات، براى مجازات آنها فرستاده است) چگونه اكنون حتى مالك بر پايتخت ۵۰۰ ساله خود نيست.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #44
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    نبرد گالیپولی ، پایان کار عثمانی


    800px OttomanBatteryAtGallipoli
    سربازان آلمانی و ترکی که علیه متفقین میجنگیدند

    <b>
    ورود يونان به عرصه نبرد
    در ماه مه ۱۹۱۹ ، ۲۰ هزار سرباز يونانى در بندر ازمير پياده شدند. ترك ها و يونانى ها از نظر تاريخى حداقل ۶۰۰ سال سابقه مبارزاتى داشتند (اين وضعيت هم اكنون نيز جريان دارد) در ۱۴۵۳ سلطان محمد فاتح براى هميشه يونان را از فهرست كشورهاى قدرتمند حذف كرد. در نبردهاى اواخر قرن ۱۹ و اوايل قرن ۲۰ نيز يونانيان همواره پاى ثابت نبرد با عثمانى بودند. اكنون حضور يونانيان در بندر ازمير تركيه براى ميهن پرستان ترك قابل قبول نبود. اما يونانيها از ضعف سلطان محمد ششم استفاده كرده و در سواحل آناتولى غربى پيشروى كردند.
    آوريل ۱۹۲۰
    مصطفى كمال كه رهبرى مخالفان حكومت عثمانى را برعهده گرفته بود، از سلطان خواست از قدرت استعفا كند، اما سلطان محمد ششم آنها را «مشتى شورشى» خواند و بى اعتنا به اعتراضات عمومى در ۱۰ اوت ۱۹۲۰ پيمانى را امضا كرد كه ضامن قطعه قطعه شدن عثمانى بود.
    مرگ امپراتورى ۷۰۰ ساله
    در شهرى كوچك به نام سور (Sevre) پيمانى بين متفقين و عثمانى بسته شد كه نابودى امپراتورى قديمى عثمانى را رقم زد. در اين پيمان، عثمانى بايد از كليه متصرفات اروپايى خود بجز اسلامبول (قسطنطنيه) صرف نظر مى كرد و از تمامى ادعاهاى خود در خاورميانه نيز دست بر مى داشت.
    نتيجه اين امر كاهش وسعت امپراتورى به كمتر از ۲۰ درصد سال ۱۹۱۴ بود. در اين زمان امپراتورى عثمانى قريب به ۳ ميليون كيلومتر مربع وسعت داشت اما پس از پيمان سور اين رقم به ۶۰۰ هزار كيلومتر رسيد.

    Lone Pine 28AWM A0202529
    سربازان استرالیایی نقش مهمی در این پیروزی بر عهده داشتند

    براى پى بردن به وسعت امپراتورى عثمانى در قرن هفدهم ، كافيست به كشورهاى اشغال شده توسط آن دولت اشاره شود. آسياى صغير، صربستان ، بلغارستان، مقدونيه ، يونان، مجارستان ، الجزاير ، مولداوى، سوريه ، عراق، اردن ، لبنان، مصر، فلسطين ، ليبى، كرت، قبرس، كريمه، عربستان ، يمن ، شمال درياى سياه كه در مجموع سرزمينهايى به وسعت ۶ تا۷ ميليون كيلومتر مربع را از ۳ قاره آسيا، اروپا و آفريقا شامل مى شدند.
    قيام ملى گرايان ترك
    ملى گرايان ترك از طرفى بدون دريافت هرگونه امتيازى شاهد تجزيه شدن امپراتورى عثمانى بودند و از سوى ديگر مشاهده مى كردند كه حتى خاك مورد توافق در پيمان سور نيز مورد تاخت و تاز متفقين بويژه يونان است.
    آنها به رهبرى كمال پاشا ناگهان به قواى متفقين در آناتولى حمله بردند و نيروهاى اروپايى را با ضربات سنگين خود دچار مشكل كردند.در سپتامبر ۱۹۲۲ نيز پس از انجام چند نبرد خونين با نيروهاى يونانى در ازمير، آنها را مجبور به عقب نشينى از بندر ازميركردند.
    شكست يونان در ۱۹۲۲ براى مردم يونان بسيار سنگين بود تا آنجا كه اين شكست را به گردن پادشاه آن كشور انداختند، در نتيجه كنستانتين در سپتامبر ۱۹۲۲ از سلطنت كناره گيرى كرد.در ۱۹۲۳ مصطفى كمال رياست جمهورى تركيه را به عهده گرفت و در مارس ۱۹۲۴ بطور رسمى خلافت را ملغى اعلام كرد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #45
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    نبرد گالیپولی ، پایان کار عثمانی


    Bundesarchiv Bild 183 R362252C TC3BCrkei2C Dardanellen2C Schweres GeschC3BCtz
    حتی توپهای سنگین 360 میلیمتری آلمان نیز نتوانست جلوی شکست عثمانی را بگیرد

    <b>
    نتيجه نبرد:
    سقوط امپراتورى عثمانى ملقب به مرد بيمار اروپا در ۱۹۲۳ ، پايان ۷۰۰ سال نبرد بود.
    پايان جنگ اول جهانى مرگ ۳ امپراتورى را با خود به همراه داشت. اتريش - هنگرى، امپراتورى تزارى و امپراتورى عثمانى.
    اگرچه عثمانى از اواخر قرن نوزده حضورى «شبح گونه» در عرصه سياسى داشت اما بعدها ثابت شد، همين حضور «شبح گونه» با ارزش بوده است. آنجا كه كشورهاى فرانسه، انگليس و ايتاليا به گونه اى برق آسا ۱۰ پايتخت مهم اسلامى را فتح مى كنند و معمارى جديدى را براى خاورميانه و شمال آفريقا رسم مى كنند.
    نقشه اى كه آنها در ۱۹۲۴ براى منطقه ترسيم مى كنند، هنوز پس از ۸۰ سال به قوت خود باقى است.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #46
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    نبرد بورودينو
    232737


    روس ها در اول سپتامبر تحت تأثير فشارهاى مسكو و افكار عمومى قصد كردند تا در نزديكى آبادى اى به نام بورودينو اولين مقاومت جدى را از خود نشان دهند چرا كه ناپلئون تنها اندكى با مسكو فاصله داشت. روس ها در شواردينو در نزديكى (بورودينو) يك قلعه محكم در اختيار داشتند و با جمع كردن نيروهاى خود ۱۱۳هزار سرباز و ۶۴۰ عراده توپ، منتظر رسيدن ناپلئون بودند.
    ۵ سپتامبر ناپلئون با ۱۳۵ هزار سرباز و حدود ۶۰۰ عراده توپ به منطقه رسيد و بلافاصله با فرمان وى ژنرال مورا حمله را آغاز كرد. نيروهاى او پس از درهم كوبيدن سواران روس در جنگى تن به تن و خونين قلعه را گرفتند.
    در ۶ سپتامبر فرانسوى ها به فرماندهى داوو، نى و مورا به بورودينو حمله بردند و در اثر فشار آنها روس ها عليرغم نبرد سرسختانه عقب نشستند اما روس ها پس از عقب نشينى نيروهاى ناپلئون را در آن ده به آتش توپ بستند و يكى از بهترين هنگ هاى او را از بين بردند. ژنرال داوو كه پى برده بود توپخانه روسها اگر از كار نيفتد او كاملاً منهدم مى شود، در حركتى شجاعانه خود را با سوارانش به توپ هاى روس رساند اما توپچى هاى روس تا آخرين لحظه آتش را قطع نكردند و مقاومت آنها بخش بزرگى از سربازان داوو را از پاى درآورد خود داوو نيز مجروح و بيهوش در ميدان افتاد. اما چند كيلومتر آن طرف تر ۳ لشگر مارشال نى با نيروهاى باگرايتون يكى از ۲ ژنرال سرفرمانده روس درگيرى خونينى را تجربه كردند.
    اين نبرد كه چندى بعد منجر به نبرد سرنيزه خونين شد تنها هنگامى پايان يافت كه مارشال مورا با سپاه خود به كمك «نى» آمد. سرسختى روسها سبب شد تا همه ژنرال هاى ناپلئون از او قواى كمك بخواهند در حالى كه ناپلئون دست چندان بازى براى كمك به آنها نداشت.
    توپخانه ديگر روسها كه در بين قريه بورودينو و سمنوفسكوئه قرار داشت مرتب در حال كوبيدن نيروهاى فرانسوى در دشت بود و تنها زمانى كه ژنرال مورا با لشگر خود آنها را مورد حمله قرار داد شدت حمله كم شد. اگر چه اين امر نيز موقتى بود چرا كه روس ها با تفنگ هاى سرنيزه زده خود را به لشگر وى زدند. پافشارى مورا و مردانش موجب قتل عام كامل واحد او و شخص وى شد.
    خبرهايى كه به مقر ناپلئون دردهكده «والوو» مى رسيدنگران كننده بود. روس هاعلى رغم تلفات سنگين حتى يك گام عقب نرفته بودند. در سمنوفسكوئه كه دره اى بزرگ بود ۷۰۰ توپ فرانسوى و روسى انبوهى از جنازه را بر روى هم انباشته بودند از اين دره ده ها هزار سرباز روس و فرانسوى و حتى ژنرال باگرايتون جان به سلامت نبردند.
    Crimean battle


    مورا، نى و داوو مرتب از ناپلئون درخواست نيرو مى كردند اما «خداى جنگها» خوب مى دانست كه بايد نيروهاى ذخيره اش را براى حملات ديگرى نگاه دارد. قزاق هاى اووارف و پلاتوف چند ساعت بعد با حمله به پشت نيروهاى ناپلئون قصد نابودى عقبه وى را داشتند كه با مواجهه با گارد مخصوص ناپلئون متفرق شدند. توپخانه روسها به فرماندهى رايوسكى بى وقفه در حال كوبيدن فرانسويها بود و هيچ نيرويى قادر به خاموش كردن غرش مرگ آنها نبود، تا آن كه ساعت ۱۵ پس از آن كه ناپلئون مطمئن شد ديگر روس ها رمق رساندن نيروى كمكى جديدى ندارند با آسودگى فرمان ورود سپاههاى تازه نفس را براى كوبيدن توپخانه روس ها صادر كرد. متوقف شدن آتش توپ هاى رايوسكى سبب جان گرفتن سربازان زمينگير شده ناپلئون شد و غروب آن روز مرگبار بالاخره ناپلئون با نيروهاى كمكى خود به صحنه جنگ رسيد و در حالى كه از حجم بالاى اجساد سربازان فرانسوى و روسى در دره سمنوفسكوئه بهت زده شده بود دستور ادامه نبرد را صادر كرد. ۳۰۰توپ فرانسوى نيروهاى روسيه را درو كرده و به سمت شرقى مى راندند.
    با تاريكى كامل هوا جنگ پايان يافت حال آن كه حداقل ۱۰۰ هزار كشته در منطقه بر جاى مانده بود. روس ها حداقل نيمى از ارتش خود را در پاى مسكو از دست داده بودند. كوتزوف سرفرمانده روس رسماً از تزار درخواست عقب نشينى به سمت شرق مسكو كرد كه موافقت شد. اما وضع ناپلئون نيز خوشايند نبود ۴۷ نفر از ژنرال هاى او و حداقل ۵۰ هزار سربازش كشته و ده ها هزار نفر مجروح شده بودند. بورودينو بى رحمانه ترين نبرد ناپلئون قلمداد شد.
    ورود به مسكو
    ناپلئون در ۱۴ سپتامبر به مسكو رسيد و بلافاصله وارد كرملين شد. اين اتفاق يعنى ورود يك فاتح خارجى به مسكو از ۳ قرن قبل بى سابقه بود و تا ۲ قرن بعد نيز يعنى تا به امروز تكرار نشده اما اين ورود اصلاً براى امپراتور فرانسه جذاب نبود چرا كه روس ها قبل از خروج شهر را به آتش كشيده بودند و اين باوركردنى نبود. شهر سوخته براى ناپلئون ارزش چندانى نداشت و بالعكس سبب خشم و نگرانى شديد او شد. مضافاً آن كه او براى تأمين نياز سپاه بزرگش به اين شهر دلبسته بود. اكنون خبرها همه حاكى از گرسنگى سربازان و مرگ ده ها هزار اسب بر اثر نرسيدن آذوقه بود. ارتش روسيه نيز مانند گرگ قطبى در جنوب شرق مسكو در ريازان كمين كرده و مترصد بيرون آمدن ناپلئون بود. اما ناپلئون اكنون با آن كه مسكو را در دست داشت و روس ها را در هم كوبيده بود با هوش بالاى خود مى دانست كه «بازنده» است. او نيز مانند شارل ،۱۲ فرمانروايان عثمانى، سرداران لهستانى مرتكب اشتباه شده بود (چنانكه ۱۳۰ سال بعد هيتلر نيز همين اشتباه را كرد) دشت هاى روسيه نگاهبانانى دارد كه شكست ناپذيرند. آنها زمين سوخته را پشت سر خود براى سرداران مهاجم مى گذارند و زمانى كه دشمن از نبرد خسته شد حتى به جنازه او نيز رحم نمى كنند. ناپلئون چندين بار درخواست مذاكره با الكساندر را كرد اما الكساندر حتى جواب او را هم نداد. فاتح بزرگ در دفعات بعد حتى لحن خود را بسيار ملايم و نه از موضع قدرت كرد اما گويى فشار ميهن پرستان روسى و نمايندگان فرارى دول مغلوب ناپلئون مانع از پاگرفتن مذاكرات شد.
    غم انگيزترين عقب نشينى تاريخ
    ناپلئون پس از آن كه فهميد روس ها حاضر به مذاكره با او نيستند با سپاه خود (به جز ۱۰ هزار نفر) مسكو را ترك كرد و از آن جا كه از اسب هاى ارتش او چيزى باقى نمانده بود فكر پيشروى به داخل روسيه و با حمله به شمال و سن پطرزبورگ را از فكر خود بيرون كرد. براى او تنها يك راه مانده بود مبارزه با طبيعت خشن روسيه كه اكنون آثار منجمد كننده آن را احساس مى كرد و بازگشت به فرانسه. اما اين بار اين روس ها بودندكه دست از سر ارتش فرانسه (و متحدانش) بر نمى داشتند. ستون هاى بزرگ فرانسوى، ايتاليايى و لهستانى در خط عقب نشينى اسمولنسك بارها مورد هجوم مردان كوتزوف قرار گرفتند. در ۳۰ اكتبر ۱۸۱۲ سرماى وحشتناك روسيه سرعت فرانسوى ها را كم كرد و آنگاه دسته هاى سوار قزاق و پياده نظام جنگيده كوتزوف نيروهاى ناپلئون را به ستوه آوردند.
    ناپلئون بر سرعت نيروهايش افزود (و اين به بهاى برجاى گذاشتن هر چيز سنگين و حتى مجروحان تمام شد) چرا كه خبرهاى رسيده حاكى از آمادگى اروپا و حتى فرانسه براى خروج عليه وى بود. پارتيزانها و قزاق هاى روس نيز بيكار نبودند و در اين مدت دهها هزار سرباز عقب افتاده از سپاه اصلى را از دم تيغ گذراندند و به مجروحان نيز اجازه دادند تا خود بميرند.
    اما نبرد اصلى در حوالى رود دنيپر بود. نيروهاى مارشال نى كه از قواى عمده فرانسه جدا افتاده بودند بشدت مورد حمله روس ها قرار گرفتند و با تحمل ۱۹ هزار كشته توانستند از رود بگذرند.
    ناپلئون اكنون تنها اميدش شهر مينسك بود. در اين شهر وى آذوقه فراوانى براى نيروهاى خود تدارك ديده و قصد داشت تا آن را مبدل به پايگاه مقاومت كند اما روس ها آن را از دست لهستانى ها درآورده و از جنوب نيز به تعقيب وى پرداخته بودند. اكنون ۵ ژنرال روس يعنى چيچاگف، و يتگنشتاين، پلاتوف، ارمولوف و كوتزوف بقاياى سپاه ۶۰۰ هزار نفره او را به سمت غرب جارو مى كردند.
    ناپلئون براى ورود به نقاط امن تر اكنون تنها بايد از رود «بره زينا» مى گذشت حال آن كه روس ها با خراب كردن بخشى از پل ها عملاً سپاه درمانده او را گير انداختند. ناپلئون تنها با چند فريب هنرمندانه توانست عمده قواى خود را از بره زينا عبور دهد در حالى كه نيروهاى باقيمانده او به دست روس ها قتل عام شدند. (تنها در پاى يكى از پل ها ۱۰ هزار سرباز فرانسوى كشته شدند.)
    امپراتور شكست خورده فرانسه پس از آن كه از ورود به مينسك نااميد شد چاره را به عقب نشينى به ويلنا پايتخت ليتوانى دانست. روس ها البته خود را قبل از ناپلئون به ويلنارسانده بودند اما قلت نفرات آنها موجب شد تا فرانسوى ها آنها را عقب رانده و بتوانند وارد شهر شوند. اين جمعيت گرسنه كه اكنون شبيه اشباح شده بودند سراسيمه تنها به دنبال چيزى براى خوردن و سقفى براى استراحت و فرار از سرماى ۲۵ درجه زير صفر دسامبر بودند.
    تارله وضع اين نبردها را چنين تصوير مى كند:
    «اكنون نبرد وحشت انگيز مسكو به پايان رسيده بود اما ۴۲۰ هزار سربازى كه در ژوئن (۶ ماه قبل) از مرز گذشته بودند و از ۱۵۰ هزار نفرى كه بعد ها به آنها ملحق شدند چيزى جز چند واحد كوچك پراكنده باقى نمانده بود.» ناپلئون هفته بعد اندك نيروهاى باقيمانده خود را ترك كرد و شبانه با عبور از عرض آلمان قصد فرار به فرانسه را كرد و او براى آن كه كسى به او شك نبرد حتى اسكورت نيز با خود نبرد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #47
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    نتيجه نبرد
    نبرد روسيه و فرانسه در ۱۸۱۲ يكى از مخوف ترين و تأثيرگذارترين نبردهاى تاريخ بود. از ارتش (حدود) ۵۵۰ هزار نفرى ناپلئون تنها ۳۰ هزار نفر باقى ماند. ۱۲۰ هزار اسير و ۴۰۰ هزار كشته سبب شد تا مرد مقتدر اروپا اكنون سردارى شكست خورده باشد و از آن طرف روسيه اكنون قدرت بلامنازع شرق محسوب شود. قدرتى كه اكنون اتريش و پروس بر آن غبطه مى خوردند.
    ناپلئون از نبرد روسيه هيچ چيز عايدش نشد. به جز فتح مسكو شهر دست نيافتنى روسيه. اما او حتى نتوانست از بودن در اين شهر لذت ببرد. به هر جهت نبرد مذكور از نقطه نظر نظامى بزرگترين لشگر كشى تا آن تاريخ و نيز بى رحمانه ترين نبرد دنياى متمدن بود و از نقطه نظر سياسى نيز آغاز سقوط امپراتورى و شوكت ناپلئون بناپارت بود.
    تراژدى اين نبرد نيز مرگ صد ها هزار سرباز در اثر گرسنگى، خستگى و سرما (بدون آن كه افتخارى نصيب آنها شود چرا كه با دشمن نجنگيده بودند) بود.
    اما نكته به ياد ماندنى اين جنگ نيز پايدارى روس ها در دفاع از كشورشان بود. «استراتژى زمين سوخته» و اجتناب از جنگ هاى بزرگ و به جاى آن نبردهاى پارتيزانى تصميمى بود كه هنوز هم پس از ۲۰۰ سال مى تواند بهترين روش دفاعى براى مقاومت عليه مهاجمان به كشورهاى بزرگ باشد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #48
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    نبرد های استقلال آمریکا
    The Siege and Relief of Gibraltar

    از ۱۴۹۲ كه آمريكا توسط كريستوف كلمب كشف شد تا نيمه هاى قرن ۱۸ ميليونها مهاجر اروپايى و آسيايى به آمريكا رفتند. اما در بين اين جمعيت هيچ وجه اشتراكى نبود تا آنكه تحت تأثير تفكرات مردانى چون توماس جفرسن و جرج واشنگتن اين جمعيت كوچ نشين تصميم به مقابله با دولتهاى استعمارى اروپا گرفت.
    پس از چندى كوچ نشينان دريافتند كه دشمن اصلى آنها نه هلندى ها و نه فرانسويها بلكه تنها انگليسيها هستند. انگلستان كه در ۱۷۶۳ پس از ۷ سال جنگ، فرانسه را نيز از مستعمرات ماوراى درياى خود بيرون كرده بود اكنون به شكلى بلامنازع قصد «ماندن براى هميشه» را در «اتازونى» داشت. اما مردان آزاديخواه و ماجراجوى آمريكايى حاضر به قبول اين قيموميت نبودند.
    اولين درگيريها از شهر باستون شروع شد كه به دنبال شدت عمل پادشاهى انگلستان به سرعت گسترش يافت. در ۱۷۶۵ در نيويورك كنگره اى متشكل از ۹ كوچ نشين تشكيل شد كه سران اين كوچ نشينها در اين كنگره براى اقدام عليه انگليس هم قسم شدند.
    اين كنگره ۱۰ سال بعد از چنان قدرتى برخوردار شد كه رسماً از شاه انگلستان درخواست لغو قوانين سختگيرانه عليه كوچ نشينها را كرد. اما انگلستان درخواست آنها را به هيچ گرفت و در مه ۱۷۷۵ رهبران مستعمرات آمريكايى از مردم درخواست كردند كه براى مبارزه با اشغالگران آماده شوند.
    نبرد كلزينگتون
    انگليسها كه از نيت استقلال طلبان باخبرشده بودند در ۱۹ آوريل ۱۷۷۵ اولين تير را به سوى استقلال طلبان در قريه كلزينگتون شليك كردند و على رغم پيشروى اوليه در مسير كلزينگتون - كنكورد مورد حملات پياپى قرارگرفته و يك سوم نيروهاى خود را ازدست دادند.
    در ۱۰ مه به دژ ديگر انگليسها دركنار درياچه شامپلين حمله كرده و توپها و ذخاير انگليسها را متصرف شدند. اين دو پيروزى پى درپى سبب شد تا ناگهان شرق آمريكا شعله ور گردد و ۱۶ هزار نفر داوطلب در ژوئن و ژولاى خود را به ماساچوست برسانند و ژنرال گايج انگليسى را محاصره كرده و در نبردى سخت هزار نفر از سربازانش را به هلاكت برسانند.
    در ۱۷۷۶ جورج واشنگتن كه پيش از اين رهبر كوچ نشينان ويرجينيا بود انگليسها را از بوستون خارج كرد و در ژولاى ۱۷۷۶ مردانى چون توماس جفرسون، جان آدامز، ورجرشرمن، رابرت استون و بنيامين فرانكلين اعلاميه استقلال آمريكا را نوشتند. از اين پس ديگر آمريكاييها پرچم نيز داشتند. پرچمى با ۱۳ ستاره و خط كه نمايانگر ۱۳ مستعمره نشين بود.
    حمله متقابل انگليسها
    پادشاهى بريتانيا پس از آنكه دريافت آمريكا براى استقلال خود جدى است در اوت ۱۷۷۶ از طريق دريا دو بندر بوستون و نيويورك را (در شمال شرق آمريكا) تحت حمله قرار داد. هدف آنها حمله به مركز اين محور بود تا ارتباط جنگى كوچ نشينان را قطع كند. اين سياست سبب شد تا نيويورك از دست جورج واشنگتن خارج شود اما او در امتداد رود هودسن نبرد را ادامه داد. درحالى كه سپاه انگليس به فرماندهى ژنرال «هو» در تعقيب او بود. عاقبت در نزديكى فيلادلفيا قواى انگليس دست از تعقيب او برداشتند.
    دراين زمان براى واشنگتن تنها ۴ هزار سرباز بى انگيزه مانده بود و نبرد استقلال درخطر شكست قرارگرفت.
    Washington Crossing the Delaware


    فرارسيدن زمستان كار را براى سربازان او بسيار مشكل تر كرد و نيروهاى در محاصره افتاده وى شانس چندانى نداشته تا آنكه در ابتكار عملى تاريخى او با عبور از رودخانه يخ بسته «دلاوير» نيروهاى انگليسى - آلمانى را درست در شب سال نوى ميلادى غافلگير و قتل عام كرد و بلافاصله در پرينستون نيز ضربه ديگرى به قواى انگليسى واردآورد.
    دراين بين انگليسها تصميم گرفتند به هر قيمت به رود هودسن مسلط شوند چرا كه اين رود ارتباط لجستيك مبارزان، بين شهرهاى نيويورك، فيلادلفيا و واشنگتن را برقرارمى كرد. انگليسها براساس اين تصميم از ۳ سمت به شهر آلبانى دركنار هودسن حمله كردند. اين امر به دليل پايدارى آمريكاييها ممكن شد. اما ژنرال «هو» موفق به فتح فيلادلفيا با دادن تلفات بسيار سنگين شد. اما در ساراتوگا در شمال واشنگتن سپاه انگليس شكست سختى از نيروهاى آمريكايى خوردند و ژنرال بورگوين انگليسى با مردان خود تسليم آمريكاييها شد.
    شكست ساراتوگا سبب شد تا فرانسه تصميم به كمك به استقلال طلبان بگيرد. چرا كه اين تنها راه انتقام از انگليس بود. بلافاصله اسپانيا و هلند نيز به اين اتحاديه پيوستند.
    دراين زمان انگليسها تقاضاى صلح كردند چرا كه علاقه اى به ادامه يك نبرد بزرگ در آمريكا نداشتند. اما حاضر نبودند استقلال را به آمريكا بدهند. حال آنكه آمريكاييها نيز به چيزى كمتر از استقلال راضى نبودند.
    قدرت يافتن آمريكاييها
    سيل وامهاى اروپايى جانى دوباره به واحدهاى فقير آمريكايى بخشيد و ورود دهها ژنرال و افسر بلندپايه اروپايى نيز كار را براى انگليسها سخت تر كرد.
    ماركى دولافايت فرانسوى، كنت پولاسكى لهستانى و فن اشتوبن آلمانى پايه هاى ارتش آمريكا را ريختند و در ۱۷۸۰ قوايى را آماده كردند كه ديگر انگليس حريف آن نبود.
    انگليسها اگرچه بسيارى از شهرهاى مهم شرق آمريكا را دراختيار داشتند اما آمريكاييها با دهها هزار سرباز ازجان گذشته درطول ۱۶۰۰ كيلومتر پراكنده بودند و براى انگليس بسيار مشكل بود كه ارتش چندصدهزار نفره را در ۵ هزاركيلومترى خاك خود تغذيه كند.
    از ۱۷۸۱ سرعت پيشروى آمريكاييها بيشتر شد و در ويريجينيا ژنرال لافايت فرانسوى با نيروى چندبرابر خود تحت فرمان ژنرال كورناواليس حمله كرد.
    ژنرال انگليسى كه خطر را جدى نمى پنداشت جواب حملات لافايت را بلافاصله داد. اما ورود مردان جورج واشنگتن سبب محاصره وى و جنگ شديدى در اطراف يورك تاون شد. ژنرال انگليسى پس از آنكه مطمئن شد قواى كمكى به او نمى رسد در ۲۱ اكتبر ۱۷۸۱ اسلحه را زمين گذاشت. اين درحالى بود كه در جنوب نيز ژنرال گرين آمريكايى در گيلفورد، انگليسها را شكست داد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  12. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #49
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    نتیجه نبرد
    180px Spirit of 2776

    قبول شكست از سوى انگليسها

    انگلستان قادر بود كه نبردهاى استقلال را به شكلى بهتر به پايان ببرد اما چنانچه ذكر شد «بعد مسافت» دركنار وسعت خاك «اتازونى» سبب شد تا ژرژسوم پادشاه انگليس پى ببرد، نبرد با ماجراجويان و آزاديخواهان آمريكايى سخت وبى انتهاست. بنابراين در اكتبر ۱۷۸۱ پس از ۲ شكست پايان جنگ را پذيرفت و استقلال آمريكا را از شرق تا رود عظيم مى سى سى پى در مركز آمريكا به رسميت شناخت.

    نتايج جنگهاى استقلال
    جنگهاى استقلال در زمان خود اهميت چندانى نداشت. چرا كه لشكركشى هاى بزرگى نيز در آن صورت نگرفت و انگليس نيز هرگز ارتشهاى عظيمى مشابه آنچه درميادين اروپايى واردعمل مى كرد در اين منطقه وارد ميدان نكرد. اما اهميت اتفاقى كه افتاد بعدها مشخص شد. در شمال قاره آمريكا «۱۳ كوچ نشين متحدشده» توانستند با استفاده از استعدادهاى خاك اتازونى و ثروت خدادادى منطقه دركنار نبوغ و زيركى خود پايه هاى قدرتى را بريزند كه ظرف ۱۲۰ سال كل قاره را از چنگ اروپاييها درآورد و پيش از آنكه بقيه متوجه شوند مبدل به قدرتى شود كه قاره هاى كهن را تهديد كند.
    غولى در غرب درحال متولدشدن بود و كشورهاى هلند، اسپانيا، فرانسه و آلمان بدون آنكه متوجه باشند به تولد اين غول كمك كردند.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  14. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  15. #50
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    جنگ هاى ۱۰۰ ساله
    Hundred years war

    طولانى ترين جنگ هاى تاريخ پس از جنگ هاى صليبى، جنگ هاى موسوم به جنگ هاى ۱۰۰ساله بين فرانسه و انگليس بود. هدف انگليس از اين جنگ ها تسلط بر فرانسه غربى بود و به همين دليل عمليات جنگى از فلاندر در شمال غرب فرانسه آغاز گشت. آغاز اين جنگ ها سال ۱۳۳۷ ميلادى و پايان آن ۱۴۵۳ بود و اگر چه بالغ بر ۱۱۵ سال طول كشيد به نبردهاى ۱۰۰ ساله معروف شد.


    نبرد كرسى
    نبردهاى ۱۰۰ ساله چند جنگ معروف دارد كه اولين آن نبرد كِرِسى است. در اين نبرد فرانسوى ها با اتكا به سواره نظام خود به نيروهاى انگليس كه در شمال فرانسه پياده شده بودند حمله كردند و عليرغم برترى عددى، مغلوب هنرنمايى تيراندازان (كمانداران) انگليسى شدند.
    اين شكست سبب شد تا انگليس جا پاى محكمى در داخل خاك فرانسه به دست آورد و با تصرف كاله (بندر شمال فرانسه) زمينه ورود دهها هزار سرباز انگليسى را فراهم كند. (۱۳۵۰)


    نبرد پواتيه
    ژان لوبون پادشاه فرانسه پس از چند سال زحمت ارتشى بزرگ فراهم كرد و در غرب فرانسه در ناحيه پواتيه به مقابله با ارتش انگليس به فرماندهى ادوارد رفت. نبرد پواتيه از نظر بسيارى از مورخان نقطه عطف استفاده از شواليه بود چرا كه شكست سنگين سواران زرهپوش فرانسوى در اين نبرد سبب شد تا اتكا به سواران در اروپا جاى خود را به پياده نظام وكمانداران بدهد.
    ژان كه پيروزى خود را قطعى مى ديد (ظاهراً برترى ۳ بر يك نيروهاى فرانسوى به اضافه برخوردارى از صدها شواليه زرهپوش براى او شكى در پيروزى نگذاشته بود) به سواران خود اجازه داد كه آزادانه و متهورانه به نيروهاى انگليسى حمله برند حال آنكه انگليسى ها در پشت سپاه خود مهيب ترين كمانداران اروپا را پنهان كرده بودند. تيرهاى اين كمانداران تا ۲۰۰ متر برد داشت و تا كمتر از ۸۰ متر حتى از زره عبور مى كرد. در اين نبرد هولناك كه در جنوب رودخانه لوآر فرانسه روى داد صدها شواليه فرانسوى قبل از آنكه به صف انگليسى ها برسند با اصابت تير كشته شدند. كمانداران با چنان سرعتى تيرها را شليك كردند كه سوارى نتوانست از مهلكه بگريزد و در ضد حمله انگليسى ها نيز فرانسوى ها بشدت در هم شكستند و ژان را نيز اسير كردند.
    شكست مدحش پواتيه عملاً گارد فرانسه را باز كرد و لشگر هاى انگليس در سراسر فرانسه پراكنده شدند و چون فرانسوى ها براى مقابله با كمانداران انگليسى نيرويى نداشتند عملاً از درگيرى هاى بزرگ اجتناب مى كردند.
    اين نبرد منجر به كنار آمدن فرانسوى ها با شرايط انگليس شد و از ۱۳۶۰ پادشاه فرانسه نيز آزاد گشت. (يكى از نكات قابل توجه اين دوره از جنگها استفاده از توپ در جنگ براى اولين بار بود)

    350px BattleofSluys

    ضد حمله فرانسوى ها
    مرگ ژان سبب روى كار آمدن شارل پنجم شد. اين فرانسوى سياستمدار توانست در ۱۳۶۹ پس از سامان دادن اوضاع داخلى فرانسه و اتحاد با اسپانيا نواحى متفرقه توسط بريتانيايى ها را از آن بازپس بگيرد. از اين پس تا ۱۴۱۵ درگيرى بين انگليس و فرانسه شدت كمترى يافت و جنگ هاى داخلى و نبردهاى دهقانى افزايش پيدا كرد.

    مرحله دوم نبردهاى ۱۰۰ ساله
    در ۱۴۱۵ هانرى پنجم پادشاه فرانسه نيروهاى زيادى را در فرانسه پياده كرد و پس از پيروزى در نبرد آزينكورت و فتح نرماندى، شارل ششم پسر شارل پنجم عهدنامه اى را امضا كرد كه بر اساس آن هانرى پنجم پس از وى به پادشاهى فرانسه مى رسد. اين معاهده ننگين را فرانسوى ها نپذيرفتند و در همين زمان از قضا هر دو پادشاه از دنيا رفتند. هانرى ششم خود را پادشاه انگليس و فرانسه با هم خواند و شارل هفتم پسر شارل ششم نيز خود را پادشاه فرانسه مى دانست. جنگ اجتناب ناپذير بود. انگليس ها كه داراى قدرت غالب بودند در ۱۴۲۲ پس از تسخير پاريس بسرعت به دنبال تصرف اورلئان رفتند.

    نبرد اورلئان
    اورلئان بر سر راه رود لوآر مسير حركت انگليسى ها به سمت جنوب و غرب فرانسه بود و فتح آن اجبارى بود. در اين زمان كه اشراف فرانسه اكثراً خود را باخته بودند، جنبش هاى مردمى در فرانسه تصميم به دفاع از اورلئان در برابر ارتش مجهز انگليس گرفتند. در اين موقع باقيمانده ارتش از هم پاشيده فرانسه نيز خود را به اورلئان رساند. محاصره اورلئان ۲۰۰ روز به طول انجاميد اما انگليسى ها نتوانستند داخل اين قلعه عظيم نفوذ كنند و حتى به توپ بستن قلعه نيز كارگر نيفتاد چرا كه مردم اورلئان با هر چيز مشتعلى كه به دستشان مى رسيد مهاجمان را به عقب مى راندند.

    250px Joan of arc miniature graded

    ظهور ژاندارك
    دخترى روستايى در اين زمان در مركز فرانسه ظهور كرد. نام عالمگير او ژاندارك بود. اين دختر ۱۸ ساله از جنوب رود لوآر به سمت اورلئان حركت كرد و در سر راه با خود ده ها هزار كشاورز و مردم فقير را براى فتح اورلئان همراه كرد. اورلئان كه اكنون به دليل ۷ ماه گرسنگى در آستانه سقوط بود با رسيدن قواى كمكى ژاندارك جانى تازه يافت و سپاه انگليس از ۲ سو مورد حمله قرار گرفت و طى ۹ روز عقب نشينى خود را آغاز كرد. از آن پس ورق جنگ برگشت. در ۱۴۲۹ نيروهاى همراه ژاندارك مبدل به قدرتى بسيار مهيب شدند و اشراف فرانسه به وحشت افتاده و پس از آن كه ژاندارك موفق به عقب راندن انگليسى ها از شامپانى شد وى را در بيرون قلعه كومپينى در محاصره انگليسى ها تنها گذاشتند. در ۱۴۳۱ انگليسى ها اين دشمن شجاع و بزرگ خود را به جرم جادوگرى سوزاندند.
    پس از مرگ ژاندارك جنبش مردمى ضد انگليسى او زنده ماند و انگليسى ها را از نرماندى و پاريس بيرون كرد به طورى كه در ۱۴۵۳ تنها كاله بندرى در شمال فرانسه در دست انگليس باقى ماند. نبردى كه در ۱۳۳۷ آغاز شده بود پس از مرگ صدها هزار نفر و نابودى فرانسه و توان اقتصادى انگليس در ۱۴۵۳ پس از ۱۱۶ سال به پايان رسيد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  16. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 5 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/