ஐكـــــا فــــه رويــــا يــــی ஐ

[M.A.H.S.A]

صبح و دو فنجون گرم کنج یه کافه ی سرد

شب شد و باز نیومدی فنجونا سرد و کافه گرم

[M.A.H.S.A]

آب در هاون کوبیدن است

اینکه من شعر بنویسم و تو فال قهوه بگیری .

وقتی ؛ آخر همه ی شعرهای من

تــو می آیی ؛

و تــهِ همه ی فنجان های تو

من میـــروم

[M.A.H.S.A]

عاشقانــــ‌ه اے ندارمـ

تمام حرفـم را

همیشـ‌ه در هواے نبودن تـو

بـ‌ه باد ـها میسپـارم

قهوهـ اے نمیخوا ـهم

فقــط بیا

و خودتــــ تعبیر فــالم شــو

[M.A.H.S.A]

در فنجان خالی میشوم شبیه عابران خسته
مرا قورت میدهی
ومن
راه قلبت را پیش میگیرم
در قهوه ای که به رگهایت جاری است!


برای دیدن عکس در اندازه اصلی اینجا کلیک کنید . اندازه اصلی 800x789 پیکسل میباشد

[M.A.H.S.A]

من و تو ...
در کافه ...
کنج دیوار ...
روبروی هم ...
قــــــ ــــــهوه را نخوردیم ...
حرف هایمان به اندازه ی کافی تلـــ ـ ـــــخ بود...

[M.A.H.S.A]

نه قهوه تلخ
نه پیک های پی در پی
یک جرعه صدایت برایم کافیست ...

[M.A.H.S.A]

تلخ منم

همچون چای سرد

که نگاهش کرده باشی ساعات طولانی و ننوشیده باشی.

تلخ منم؛

چای یخ

که هیچکس ندارد هوسش را!

[M.A.H.S.A]

من بر کنار گشته ام ازمسند حیات

با چای تلخ وشایعه شاخه نبات

انگارپای ثانیه ها را شکسته اند

این آخرین پلان قصه عمرمن است ، کات !

[M.A.H.S.A]

دلم یک فنجان قهوه تلخِ تلخ می خواهد!

یک ذره با تو بودن کافیست!

برای شیرین کردن یک فنجان تلخیِ چند ساله!

[M.A.H.S.A]

یادش به خیر...
تامیخواستم فنجون رو بالا بیارم میگفتی صبرکن...داغه میسوزی...
الآن کجایی که نمیبینی دلم داره میسوزه..؟؟؟