صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 43 , از مجموع 43

موضوع: داستانهاى بحارالانوار جلد 1

  1. #41
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    (76) كاش خدا الاغى داشت

    شخصى به نام سليمان ديلمى مى گويد:
    به امام صادق عليه السلام عرض كردم ، فلانى در عبادت ، و ديندارى چنين و چنان است ... (او را محضر امام تعريف كردم .)
    امام صادق عليه السلام فرمود:
    عقلش چگونه است ؟
    عرض كردم : نمى دانم .
    امام فرمود:
    ((ان الثواب على قدر العقل ))
    به راستى پاداش عمل به اندازه عقل است .
    آن گاه فرمود:
    مردى از بنى اسرائيل در مكانى بسيار سر سبز و خرم ، كه داراى درختان بسيار و چشمه هاى گوارا بود خدا را پرستش مى كرد.
    فرشته اى از آنجا مى گذشت ، او را ديد، عرض كرد:
    پروردگارا! مقدار پاداش و ثواب اين بنده ات را به من نشان بده ! خداوند ثواب مرد عابد را به فرشته نشان داد ثواب مرد به نظر فرشته خيلى اندك آمد لذا تعجب كرد كه چرا با آن همه عبادت ثوابش كم است خداوند فرمود:
    برو پيش او و با وى همنشين باش تا قضيه برايت روشن گردد.
    فرشته به صورت انسانى نزد او آمد.
    عابد از او پرسيد:
    تو كيستى ؟
    فرشته پاسخ داد:
    من بنده عابدى هستم ، چون از مقام و عبادت تو در اين مكان آگاه شدم آمده ام كه در اينجا خدا را با هم پرستش كنيم .
    فرشته آن روز را با عابد به سر آورد. صبح روز ديگر به عابد گفت :
    عجب جاى خوش آب و هوا و باصفايى دارى ؟ كه تنها شايسته عبادت است .
    عابد گفت :
    آرى ! از هر لحاظ خوب است ، ولى اينجا يك عيب دارد.
    فرشته پرسيد: آن عيب كدام است ؟
    گفت :
    كاش خداى ما الاغى داشت ! اگر پروردگار ما الاغى داشت او را در اينجا مى چرانديم كه اين گياهان سرسبز و خرم ضايع نمى شد.
    فرشته پرسيد:
    - آيا پروردگار تو الاغ ندارد.
    عابد گفت :
    آرى ! اگر الاغى داشت ، اين علف ها تباه نشده و بى فايده از بين نمى رفت . خداوند به فرشته وحى نمود كه من به اندازه عقل او پاداش مى دهم ، (براى اينكه عقلش كم است ، پاداشش نيز اندك است ).(104)


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  2. #42
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    (77) راه نجات

    پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله وسلم فرمود:
    سه نفر از بنى اسرائيل با هم به مسافرت رفتند در ضمن سير و سفر در غارى به عبادت خدا پرداختند، ناگهان ! سنگ بزرگى از قله كوه فرود آمد و بر در غار افتاد و دهانه غار به كلّى بسته شد. و مرگ خود را حتمى دانستند. پس از گفتگو و چاره انديشى زياد به يكديگر گفتند:
    به خدا سوگند! از اين مرحله خطر راه رهايى نيست مگر اينكه از روى راستى و درستى با خدا سخن بگوييم . اكنون هر كدام از ما عملى را كه فقط براى رضاى خدا انجام داده ايم به خدا عرضه كنيم ، تا خداوند ما را از گرفتارى نجات بخشد.
    يكى از آنها گفت :
    خدايا! تو خود مى دانى كه من عاشق زنى شدم كه داراى جمال و زيبايى بود و در راه جلب رضاى او مال زيادى خرج كردم ، تا اينكه به وصال او رسيدم و چون با او خلوت كردم و خود را براى عمل خلاف آماده نمودم ، ناگاه در آن حال به ياد آتش جهنم افتادم . از برابر آن زن برخواسته بيرون رفتم . خدايا! اگر اين كار من به خاطر ترس از تو بوده و مورد رضايت واقع شده ، اين سنگ را از جلوى غار بردار! در اين وقت سنگ كمى كنار رفت به طورى كه روشنايى را ديدند.
    دومى گفت :
    خدايا! تو خود آگاهى كه من عده اى را اجير كردم كه برايم كار كنند و قرار بود هنگامى كه كار تمام شد. به هر يك از آنان مبلغ نيم درهم بدهم ، چون كار خود را انجام دادند من مزد هر يك از آنها را دادم ولى يكى از ايشان از گرفتن نيم درهم خوددارى كرده و اظهار داشت : اجرت من بيشتر از اين مقدار است ، زيرا من به اندازه دو نفر كار كرده ام ، به خدا قسم كمتر از يك درهم قبول نمى كنم در نتيجه مزدش را نگرفته رفت و من با آن نيم درهم بذر خريده كاشتم خداوند هم بركت داد و حاصل زياد بر داشتم پس از مدتى همان اجير پيش من آمده و مزد خود را مطالبه نمود. من به جاى نيم درهم ، هيجده هزار درهم (اصل سرمايه و سود آن ) به او دادم خداوندا! اگر اين كار را من تنها به خاطر ترس از تو انجام داده ام اين سنگ را از سر راه ما دور كن ! در آن لحظه سنگ تكان خورد، كمى كنار رفت به طورى كه در اثر روشنايى همديگر را مى ديدند، ولى نمى توانستند بيرون بيايند.
    سومى گفت :
    خدايا! تو خود مى دانى كه من پدر و مادرى داشتم كه هر شب شير برايشان مى آوردم تا بنوشند، يك شب دير به خانه آمدم و ديدم به خواب رفته اند خواستم ظرف شير را كنارشان گذاشته و بروم ، ترسيدم جانورى در آن شير بيفتد، خواستم بيدارشان كنم ، ترسيدم ناراحت شوند، بدين جهت بالاى سر آنها نشستم تا بيدار شدند و من شير را به آنها دادم ! بار خدايا! اگر من اين كار را به خاطر جلب رضاى تو انجام داده ام اين سنگ را از ما دور كن !
    ناگهان ! سنگ حركت كرد و شكاف بزرگى به وجود آمد و توانستند از آن غار بيرون آمده و نجات پيدا كنند.(105)

    (78) سه دعا كه به هدر رفت

    خداوند به يكى از پيامبران بنى اسرائيل وحى كرد كه مردى از امت او سه دعايش نزد من مستجاب است . پيامبر آن مرد را از اين مطلب آگاه ساخت . مرد نيز پيش همسر خود رفت جريان را به وى نقل كرد زن اصرار كرد كه يكى از دعاها را درباره ايشان انجام دهد. مرد هم پذيرفت .
    آنگاه زن گفت از خدا بخواه من از زيباترين زنان باشم .
    مرد دعا كرد زن زيباترين زمان خود گشت . چندان نگذشت شديدا مورد توجه پادشاهان هواپرست و جوانان ثروتمند و عياش قرار گرفت .
    به شوهر پير و فقير خود اعتنا نمى كرد و روش ناسازگارى و بدرفتارى را به همسرش در پيش گرفت .
    مرد مدتى با او مدارا نمود هنگامى كه ديد روز به روز اخلاق او بدتر مى شود ديگر رفتارش قابل تحمل نيست ، دعا كرد خداوند او را به صورت سگى درآورد و دعا مستجاب شد... پس از اين ماجرا فرزندان آن زن دور پدر جمع شده گريه و ناله كردند و اظهار مى داشتند مردم مرا سرزنش مى كنند كه مادرمان به صورتى سگى در آمده و از پدر خواستند مادرشان بصورت اوليه بازگردد و مرد نيز دعا كرد. زن به حال اول بازگشت . و بدين گونه سه دعاى مستجاب آن مرد هدر رفت .(106)


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  3. #43
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    - بحارالانوار، ج 22، ص 83.
    2- بحار، ج 43، ص 283.
    3- حضرت يونس به رسالت مبعوث شد و در شهر نينوا به تبليغ قوم خويش پرداخت مردم حقيقت را از او نپذيرفتند. يونس گمان كرد وظيفه اش به پايان رسيده ، پيش از آنكه فرمان الهى برسد، خشمگين شهرش را ترك نمود و از ميان قومش بيرون رفت همچنان راه مى پيمود تا به كنار دريا رسيد و در دريا گرفتار شكم ماهى شد يكدفعه به خود آمد كه بايد صبر و تحمل مى كرد و بدون فرمان خداوند از ميان قومش بيرون نمى آمد شايد گوش شنوا و دلى حقيقت پذيرى در ميان ايشان پديد مى آمد از اين جهت در ميان ظلمت ها به مناجات پرداخت و نجاتش را از خداوند منان خواست ، خداوند نيز دعاى يونس را پذيرفت و او را نجات داد.
    4- بحار، ج 16، ص 217.
    5- بحار، ج 104، ص 37.
    6- بحار، ج 6، ص 220 و ج 22، ص 107 و ج 73، ص 298 با كمى تفاوت .
    7- بحار، ج 16، ص 214.
    8- بحار، ج 77، ص 136.
    9- بحار، ج 20، ص 63.
    10- بحار، ج 77، ص 182.
    11- بحار، ج 75، ص 108
    12- بحار، ج 41، ص 108 و 111.
    13- ترجمه آيات : سوگند به اسبان دونده كه نفس زنان (به سوى ميدان جهاد) پيش رفتند. و سوگند به آنها (كه بر اثر برخورد سمهايشان به سنگ هاى بيابان ) جرقه هاى آتش افروختند و با دميدن صبح بر دشمن يورش بردند. و گرد و غبار به هر سو پراكنده كردند، ناگهان در ميان دشمن ظاهر شدند و ...
    14- بحار، ج 21، ص 72.
    15- بحار، ج 40، ص 113.
    16- بحار، ج 41، ص 135.
    17- بحار، ج 41، ص 52.
    18- بحار، ج 2، ص 52 - ج 41، ص 73، با مختصرى تفاوت .
    19- بحار، ج 43، ص 93.
    20- بحار، ج 43، ص 94.
    21- در برخى روايت 34 مرتبه الله اكبر و 33 مرتبه الحمدلله و 33 مرتبه سبحان الله نقل شده است .
    22- بحار ج 43، ص 82 و 134، با كمى تفاوت .
    23- بحار، ج 43، ص 85.
    24- بحار، ج 2، ص 3
    25- بحار، ج 2، ص 8
    26- بحارالانوار، ج 43، ص 81 و ج 89، ص 313 و ج 93، ص 388 با كمى تفاوت .
    27- بحار، ج 43، ص 25
    28- فرو خورندگان خشم .
    29- عفو كنندگان مردم .
    30- خداوند نيكوكاران را دوست دارد.
    31- بحارالانوار، ج 43، ص 352
    32- بحار، ج 43، ص 345
    33- بعضى روايت هاى نام اين دختر را ام كلثوم و به جاى امام حسن (ع ) امام حسين (ع ) ذكر كرده اند.
    34- 400 يا 450، به نقلى 500 درهم است .
    35- بحار، ج 44، ص 119، 120
    36- بحار، ج 43، ص 352
    37- بحار، ج 44، ص 292
    38- بحار، ج 87، ص 126
    39- بحار، ج 44، ص 394
    40- بحار، ج 45، ص 335
    41- بحار، ج 46، ص 116
    42- بحار، ج 46، ص 142
    43- بحار، ج 46، ص 67
    44- خلق الله الجنه لمن اطاعه و احسن ولو كان عبدا حبشيا و خلق النار لمن عصاه و لو كان سيدا قرشيا.
    45- هنگامى كه صور دميده شد ديگر خويشاوندى بين مردم نيست و از كسى سؤ ال نمى شود با چه كسى نسبت دارى ؟ مؤ منون - آيه 101
    46- بحار، ج 46، ص 81
    47- بحار، ج 46، ص 65
    48- بحار، ج 46، ص 247
    49- بحار، ج 2، ص 236
    50- بحار، ج 52، ص 126
    51- بحارالانوار، ج 47، ص 134
    52- بحار، ج 47، ص 123
    53- بحار ج 48 ص 118
    54- سايبانى كه مردم روزها براى در امان بودن از گرماى طاقت فرسا به زير آن جمع مى شدند و شب هنگام مكان مناسبى بود براى فقرا و افراد غريب كه در آنجا بخوابند.
    55- بحار، ج 47، ص 20
    56- بحار، ج 47، ص 39
    57- بحار، ج 47، ص 77
    58- بحار، ج 104، ص 37
    59- بحارالانوار، ج 47، ص 79 و ج 68، ص 118
    60- شورى ، 52. تو پيش از اين نمى دانستى كتاب و ايمان چيست (از محتواى قرآن آگاه نبودى ) ولى ما آن را نورى قرار داديم كه بوسيله آن هر كس از بندگان خويش را بخواهيم .
    61- بحار، ج 47، ص 374
    62- بحار، ج 47، ص 117.
    63- خدا ستمكاران تو را لعنت كند اى فاطمه !
    64- بحار، ج 100، ص 441.
    65- بحار، ج 47، 59
    66- خداوند داناتر است به اينكه رسالتش را در كدام خانواده قرار دهد.
    67- بحار، ج 48، ص 103
    68- بحار، ج 48، ص 174 و 313
    69- مقيم و مسافر در آن يكسانند. (سوره حج ، آيه 24)
    70- اگر به مقدار سنگينى يك دانه خردل (كار نيك و بدى باشد) آنرا حاضر مى كنم و كافى است كه ما حساب كننده هستيم (سوره انبيا، آيه 47)
    71- خنفساء حشره اى است سياهرنگ كه از فضله حيوانات استفاده مى كند.
    72- بحار، ج 48، ص 141
    73- انفال / 41
    74- حشر/ 7
    75- بقره / 44
    76- بحار، ج 49، ص 288
    77- در بعضى كتب آمده است :
    ماءمون باز شكارى را كه بر روى دستش بود بدنبال دراجى (پرنده ) رها كرد باز پس از مدتى بازگشت در حالى كه ماهى كوچكى را كه هنوز زنده بود در منقار داشت ماءمون آن ماهى را در كف گرفت و برگشت ، چون نزد امام جواد عليه السلام رسيد از او پرسيد اين چيست كه در دست دارم ؟
    حضرت فرمود:
    خداوند درياهايى آفريده است ، هنگامى كه ابرها از آن به سوى آسمان بالا مى رود ماهيان ريز را همراه خود مى برد و بازهاى شكارى پادشاهان آنها را شكار مى كنند، و شاهان آنها را در كف مى گيرند و بزرگان علم و دانش از نسل نبوت را با آنها امتحان مى نمايند.
    ماءمون از شنيدن اين پاسخ سخت تعجب كرد و اظهار داشت :
    به راستى كه تو فرزند امام رضا عليه السلام هستى و از فرزند آن بزرگوار چنين جواب شگفت انگيز، دور نيست .
    78- بحار، ج 50، ص 56
    79- طرسوس از نواحى مرزى ميان سرزمين اسلام و كشور روم بود.
    80- از قضات ماءمون .
    81- پس از آن (خاك ) بر صورت ها و دست هاى خود مسح كنيد. مائده / 6
    82- بحار، ج 50، ص 5
    83- بحار، ج 50، ص 154
    84- بحار، ج 50، ص 144
    85- بحار، ج 50، ص 311.
    86- بحار، ج 51، ص 2.
    87- بحار، ج 52، ص 175
    88- يكى از شهرهاى عراق كه در نزديك نجف اشرف واقع است .
    89- بحار، ج 52، ص 70
    90- بحار، ج 42، ص 142
    91- بحار، ج 45، ص 311
    92- بحار، ج 46، ص 118
    93- بحار، ج 46، ص 336.
    94- لقب اميرالمؤ منين نزد شيعه مخصوص به حضرت على بن ابى طالب است كه پيغمبر صلى الله عليه و آله وسلم او را در غدير خم به خلافت نصب فرموده و اهل سنت همه خلفا را حق يا ناحق به امارت رسند اميرالمؤ منين گويند.
    95- بحار، ج 48، ص 177 - 176
    96- بحار، ج 77، ص 169
    97- بحار، ج 14، ص 111
    98- در بعضى مدارك زبان گاو آمده است .
    99- بحار، ج 13، ص 262
    100- بحار، ج 14، ص 322.
    101- بحار، ج 14، ص 487
    102- بحار، ج 14، ص 489
    103- بحار، ج 16، ص 113.
    104- بحار ج 1، ص 84 و ج 14، ص 506.
    105- بحار: ج 14، ص 421، 427 و ج 70، ص 244، 380 با كمى اختلاف
    106- بحار: ج 14، ص 485.
    107- بحار: ج 75، ص 373.
    108- بحار: ج 14، ص 254.


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/