کوتاه اما عاشقانه...

[tina]

گویی من و تو را ،
در دو انتهای ریسمان عاشقی ،
به هم و در هم ، تنیده و بافته اند ….
شیرازه ی کتاب عشق منی تو ؛
از ازل ………تا…….. به ابد

[tina]

این بار

مینویسمت…

” تو ” را میان اصطحکاک مداد و کاغذ

گیر خواهم انداخت

شاید اینگونه بشود تو را

” تجربه ” کرد…!!!

[tina]

بوسه ی عشق به لبهای ترت خواهم زد
تیر ی از جنس وفا بر جگرت خواهم زد
ترک این مست مکن تا نشوم پست زمان
گر نخواهی تو مرا باز درت خواهم زد

[tina]

تو که در دیده ی صیاد به دام افتادی

چه بخواهی …

چه نخواهی …

تو بدان !!

بال و پری نیست که پرواز کنی !!!

غم من خواهش پرواز تو بود …

[tina]

در خاطره ام …

هرگز نیست

آنچه در آینه ی چشم تو معنا شده است !

غم من راز خموش صدف دیده ی توست !!!

که ندارد پر و بالی و نداند گذری …

غم من شعله ی لرزان دل خسته ی توست !!!

[tina]

با عطر عشق ،
جان که واله شد ،
برگ برگ دفتر دل ،
پر کشید از اینجا و رفت …..
…رفت و مرا با خود برد ،
دورتر و فراتر از تمام عاشقان ،
….به ابتدا ، به آغاز …، به ازل …
به عشق و آرام محض ..
به تو !
……………………

[tina]

همه گویند که : تو عاشق اویی

گر چه دانم همه کس عاشق اویند

لیک می ترسم ، یارب

نکند راست بگویند ؟

[tina]

مــَـن بـی تــو

شعـــر خــواهــم نــوشتـــ؛

تـــو بــی مـَـن

چــِـه خــواهــی کــــرد؟

اصـــلا"

یــــادت هَستـــ

کــِــه نیستــَـمــ ...؟

[tina]

بگو کجا پنهان شده ای

که در قهوه ای سرکشیده ام هم

فالگیر پیدایت نمیکند . . .

[tina]

یک استکان چای داغ مهمان منی
،
کنار پنجره بخار گرفته وقت تنهایی ات
،
نوش جان!

چای وفاداری من همیشه تازه دم است...
باران می بارد، بدون چتر زیر باران قدم می زنم
...
در زیر باران اشک می ریزم
،
تا تو نبینی
،
اشک هایی را که در پس غرورم سالها نریخته ام.