صفحه 41 از 64 نخستنخست ... 3137383940414243444551 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 401 تا 410 , از مجموع 631

موضوع: دیوان اشعار حافظ ( رباعیات )

  1. #401
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دیدار شد میسر و بوس و کنار هم

    از بخت شکر دارم و از روزگار هم


    زاهد برو که طالع اگر طالع من است

    جامم به دست باشد و زلف نگار هم


    ما عیب کس به مستی و رندی نمی‌کنیم

    لعل بتان خوش است و می خوشگوار هم


    ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند

    و از می جهان پر است و بت میگسار هم


    خاطر به دست تفرقه دادن نه زیرکیست

    مجموعه‌ای بخواه و صراحی بیار هم


    بر خاکیان عشق فشان جرعه لبش

    تا خاک لعل گون شود و مشکبار هم


    آن شد که چشم بد نگران بودی از کمین

    خصم از میان برفت و سرشک از کنار هم


    چون کائنات جمله به بوی تو زنده‌اند

    ای آفتاب سایه ز ما برمدار هم


    چون آب روی لاله و گل فیض حسن توست

    ای ابر لطف بر من خاکی ببار هم


    حافظ اسیر زلف تو شد از خدا بترس

    و از انتصاف آصف جم اقتدار هم


    برهان ملک و دین که ز دست وزارتش

    ایام کان یمین شد و دریا یسار هم


    بر یاد رای انور او آسمان به صبح

    جان می‌کند فدا و کواکب نثار هم


    گوی زمین ربوده چوگان عدل اوست

    وین برکشیده گنبد نیلی حصار هم


    عزم سبک عنان تو در جنبش آورد

    این پایدار مرکز عالی مدار هم


    تا از نتیجه فلک و طور دور اوست

    تبدیل ماه و سال و خزان و بهار هم


    خالی مباد کاخ جلالش ز سروران

    و از ساقیان سروقد گلعذار هم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #402
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دردم از یار است و درمان نیز هم

    دل فدای او شد و جان نیز هم


    این که می‌گویند آن خوشتر ز حسن

    یار ما این دارد و آن نیز هم


    یاد باد آن کو به قصد خون ما

    عهد را بشکست و پیمان نیز هم


    دوستان در پرده می‌گویم سخن

    گفته خواهد شد به دستان نیز هم


    چون سر آمد دولت شب‌های وصل

    بگذرد ایام هجران نیز هم


    هر دو عالم یک فروغ روی اوست

    گفتمت پیدا و پنهان نیز هم


    اعتمادی نیست بر کار جهان

    بلکه بر گردون گردان نیز هم


    عاشق از قاضی نترسد می بیار

    بلکه از یرغوی دیوان نیز هم


    محتسب داند که حافظ عاشق است

    و آصف ملک سلیمان نیز هم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #403
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ما بی غمان مست دل از دست داده‌ایم

    همراز عشق و همنفس جام باده‌ایم


    بر ما بسی کمان ملامت کشیده‌اند

    تا کار خود ز ابروی جانان گشاده‌ایم


    ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده‌ای

    ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم


    پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد

    گو باده صاف کن که به عذر ایستاده‌ایم


    کار از تو می‌رود مددی ای دلیل راه

    کانصاف می‌دهیم و ز راه اوفتاده‌ایم


    چون لاله می مبین و قدح در میان کار

    این داغ بین که بر دل خونین نهاده‌ایم


    گفتی که حافظ این همه رنگ و خیال چیست

    نقش غلط مبین که همان لوح ساده‌ایم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #404
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    عمریست تا به راه غمت رو نهاده‌ایم

    روی و ریای خلق به یک سو نهاده‌ایم


    طاق و رواق مدرسه و قال و قیل علم

    در راه جام و ساقی مه رو نهاده‌ایم


    هم جان بدان دو نرگس جادو سپرده‌ایم

    هم دل بدان دو سنبل هندو نهاده‌ایم


    عمری گذشت تا به امید اشارتی

    چشمی بدان دو گوشه ابرو نهاده‌ایم


    ما ملک عافیت نه به لشکر گرفته‌ایم

    ما تخت سلطنت نه به بازو نهاده‌ایم


    تا سحر چشم یار چه بازی کند که باز

    بنیاد بر کرشمه جادو نهاده‌ایم


    بی زلف سرکشش سر سودایی از ملال

    همچون بنفشه بر سر زانو نهاده‌ایم


    در گوشه امید چو نظارگان ماه

    چشم طلب بر آن خم ابرو نهاده‌ایم


    گفتی که حافظا دل سرگشته‌ات کجاست

    در حلقه‌های آن خم گیسو نهاده‌ایم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #405
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم

    از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم


    ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم

    تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم


    سبزه خط تو دیدیم و ز بستان بهشت

    به طلبکاری این مهرگیاه آمده‌ایم


    با چنین گنج که شد خازن او روح امین

    به گدایی به در خانه شاه آمده‌ایم


    لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست

    که در این بحر کرم غرق گناه آمده‌ایم


    آبرو می‌رود ای ابر خطاپوش ببار

    که به دیوان عمل نامه سیاه آمده‌ایم


    حافظ این خرقه پشمینه مینداز که ما

    از پی قافله با آتش آه آمده‌ایم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #406
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم

    که حرام است می آن جا که نه یار است ندیم


    چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم

    روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم


    تا مگر جرعه فشاند لب جانان بر من

    سال‌ها شد که منم بر در میخانه مقیم


    مگرش خدمت دیرین من از یاد برفت

    ای نسیم سحری یاد دهش عهد قدیم


    بعد صد سال اگر بر سر خاکم گذری

    سر برآرد ز گلم رقص کنان عظم رمیم


    دلبر از ما به صد امید ستد اول دل

    ظاهرا عهد فرامش نکند خلق کریم


    غنچه گو تنگ دل از کار فروبسته مباش

    کز دم صبح مدد یابی و انفاس نسیم


    فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن

    درد عاشق نشود به به مداوای حکیم


    گوهر معرفت آموز که با خود ببری

    که نصیب دگران است نصاب زر و سیم


    دام سخت است مگر یار شود لطف خدا

    ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم


    حافظ ار سیم و زرت نیست چه شد شاکر باش

    چه به از دولت لطف سخن و طبع سلیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #407
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم

    به ره دوست نشینیم و مرادی طلبیم


    زاد راه حرم وصل نداریم مگر

    به گدایی ز در میکده زادی طلبیم


    اشک آلوده ما گر چه روان است ولی

    به رسالت سوی او پاک نهادی طلبیم


    لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام

    اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم


    نقطه خال تو بر لوح بصر نتوان زد

    مگر از مردمک دیده مدادی طلبیم


    عشوه‌ای از لب شیرین تو دل خواست به جان

    به شکرخنده لبت گفت مزادی طلبیم


    تا بود نسخه عطری دل سودازده را

    از خط غالیه سای تو سوادی طلبیم


    چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد

    ما به امید غمت خاطر شادی طلبیم


    بر در مدرسه تا چند نشینی حافظ

    خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #408
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ما ز یاران چشم یاری داشتیم

    خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم


    تا درخت دوستی بر کی دهد

    حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم


    گفت و گو آیین درویشی نبود

    ور نه با تو ماجراها داشتیم


    شیوه چشمت فریب جنگ داشت

    ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم


    گلبن حسنت نه خود شد دلفروز

    ما دم همت بر او بگماشتیم


    نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد

    جانب حرمت فرونگذاشتیم


    گفت خود دادی به ما دل حافظا

    ما محصل بر کسی نگماشتیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #409
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیم

    به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم


    در میخانه‌ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود

    گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم


    من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده‌ام لیکن

    بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم


    اگر بر من نبخشایی پشیمانی خوری آخر

    به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم


    قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد

    که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم


    جگر چون نافه‌ام خون گشت کم زینم نمی‌باید

    جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم


    تو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفت

    ز بدعهدی گل گویی حکایت با صبا گفتیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #410
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ما درس سحر در ره میخانه نهادیم

    محصول دعا در ره جانانه نهادیم


    در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش

    این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم


    سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد

    تا روی در این منزل ویرانه نهادیم


    در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را

    مهر لب او بر در این خانه نهادیم


    در خرقه از این بیش منافق نتوان بود

    بنیاد از این شیوه رندانه نهادیم


    چون می‌رود این کشتی سرگشته که آخر

    جان در سر آن گوهر یک دانه نهادیم


    المنه لله که چو ما بی‌دل و دین بود

    آن را که لقب عاقل و فرزانه نهادیم


    قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ

    یا رب چه گداهمت و بیگانه نهادیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 41 از 64 نخستنخست ... 3137383940414243444551 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/