صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 57

موضوع: اشعار سيما ياري

  1. #31
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    ادامه


    اینجا دو جسم سرد
    همچون دو خط ممتد آهن
    بر جای مانده اند
    بر بستر سکوت
    س بر بستر سکوت
    تا استگاه مشترک حس
    تا بعد بی نهایت مفروض
    باید ادامه داد
    باید ادامه داد ؟


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #32
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    استاد

    استاد هیچ وقت ندارند
    استاد عاشقانه و بی خویش
    از صبح تا به شام
    در پشت میز کار بزرگی نشسته اند
    و فکر می کنند
    به کاتبان بارگه آن امیر وقت
    که در اماله ها
    آیا چه می کردند
    هرگز کسی جز او
    قادر به بسط و گسترش این جواب هست ؟
    عالم در انتظار نشسته است وقت کم
    اما به زودی زود
    آن بزرگوار
    با یک رساله ی جانانه
    در باب جز جز اماله
    و نقش آن در شعر
    نام بلند خود را
    بر صخره صخره ی ابدیت
    جاوید می کنند
    با یاوه های پوچ پریشان
    درباره ی چکاوک و زنجیر و صبحدم
    آشفته شان مکن
    استاد هیچ وقت ندارند


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #33
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    اعجاز


    این عین معجزه است
    ببینید
    زندان
    بدون دیوار
    زندان
    بودن عینیت حلقه های بند
    زندان
    درون زندان
    حرکت نمی توان
    کرد
    جز بر خطوط حامل تابوت
    سلول های کوچک مغزم
    در ازدحام این همه اعجاز
    مبهوت مانده اند
    اعجاز کارخانه ی سرمایه
    در بسط ریسمان
    اعجاز حکمت ارزش
    در قبض زندگی
    اعجاز لاشه ی گندیده
    در پشت سد آب
    اما حکایتی ست
    اینجا در این قلمرو کالا
    حکایتی ست اما
    حکایتی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #34
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    بازگشت

    آونگ ساعت در مدار ثابت تردید می جنبد
    یک رفت یک برگشت
    یک رفت یک برگشت
    حمل صلیب تنهایی بر شانه ی زخمی
    تکرار سوزش در میان آتش وحشت
    در دشت های خشک
    سرگشتگان
    با چشم های خسته از توفان شن باد
    با پنجه های منقبض
    در خاک می کاوند
    اجساد
    در قبر می جنبند
    و دشت های خشک
    پر می شود از مردگان بویناک سرد
    آویخته از هیکل شان پاره های گوشت
    و خیک های کرم
    سرگشتگان
    آغوش می شوند
    با مردگان در رقص می آیند
    با مردگان در خواب می روند
    و لاشه های موش ها و کرم ها را تند می بلعند
    پایان تنهایی
    پایان خونریزی تردید
    آغاز ایمان
    با چشم های بسته و خاموش
    آونگ می جنبد
    آونگ ساعت باز می جنبد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #35
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    بانک

    شماره های مسلسل
    مرا به دار کشیدند
    حساب جاری بسته
    تمام روح مرا
    به عمق سرد لجنزارهای وحشت برد
    س به آن عمیق ترین لحظه های تنهایی
    مرا نجات ندادید فاتحان زمین
    مرا نجات ندادید


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #36
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    ترس

    دروغ می گفتم
    و تکه تکه پراکنده می شدم
    انگار
    بلور نازک یک جام
    از اصابت یک سنگ
    دروغ می گفتم
    و هر دو فهمیدیم
    هنوز می
    ترسیم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  12. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #37
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    سهل و ممتنع

    هستم و نیستم
    قانون عشق همین است
    آن قدر ممتنع که هرگز
    با آن همه تفکر خالص که داشتی
    قادر به شرح قاعده ی آن نبوده ای
    توضیح
    قاعده
    کار فلاسفه است
    کاری به این امور ندارم
    من
    تنها همین که شب
    با آرزوی بودن تو صبح می شود
    قانون گرم عشق مرا شکل می دهد
    این قدر سهل که هرگز
    میدان یک تفکر خالص
    قادر به جذب قاعده ی آن نمی شود



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  14. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  15. #38
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    شکستن

    سکوت سنگین است
    سکوت تاریکی
    سکوت همهمه های تهی سرگردان
    سکوت فاصله هایی که فکر می کردم
    حضور گرم تو آن را تمام خواهد کرد
    نگاه
    مضطرب موش های دالان ها
    به جوجه های عقاب
    پر نخواهد داد
    جذام ترس عصب های پلک هایم را جویده
    می بینی ؟
    حصار را بشکن
    ستاره ای آنجاست
    ستاره ای تاریک
    من از ستاره ی تاریک مرده می آیم
    من از هجوم آتش تردید می سوزم
    تمام استخوان من از شعله
    های شک گدازان است
    و آرزو دارم
    یقین کنم اکنون
    درون سینه ی تو در سیاه شب اینجا
    جوانه روییده است
    جوانه ی خورشید
    جوانه ی کیوان
    بگو چه گونه گذشتی
    گذشته ای آیا ؟
    حصار را بشکن
    سکوت سنگین است
    و امتداد سکوت عبث
    نمی دانی ؟،
    به دار
    پیوسته است
    به دارهای مبود ستاره ی تاریک
    به دار تنهایی
    به دار پوسیدن
    گریخت لحظه ی ایمان ؟
    گریخت لحظه ی پیوند ؟
    کاش می گفتم
    حصار را بشکن



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  16. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  17. #39
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    عبور

    بر پلک های پنجره ام سایه ای گذشت
    شاید تو بوده ای
    شاید نگاه ماه
    فانوس سرد یاد مرا زنده کرده است
    در بیشه زار دور و مه آلود ذهن تو
    شاید
    خیال من
    امشب گذشته است
    از دره های تار فراموشی
    تا آشیان روشن اندیش های تو
    بر پلک های پنجره ام سایه ای گذشت
    تا کوچه می دوم
    بن بست ها برابر چشم اند
    یک خواب گرد پیر
    آرام و کند می گذرد از کنارشان
    مهتاب عشوه گر
    بر اشک های من لبخند می زند
    بی
    تو چه گونه بگذرم از شب
    بی تو چگونه من ؟


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  18. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  19. #40
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    ماهی

    بر خاک می تپید
    ماهی
    ماهی کوچک
    بیرون از آن حوض
    آن حوض پر آب
    بر خاک می تپید
    بالا و پایین
    بالا و پایین تیزی سنگ
    بر فلس
    هایش خط می انداخت
    خط های خونین
    سر بر زمین می کوفت
    لب را تکان می داد
    از حلق تشنه اش
    بی تاب بی تاب
    تنها هجای صاف و بلندی که می شناخت
    می ریخت در فضا
    بیرون از آن حوض
    آن حوض پر آب


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  20. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/