صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 48

موضوع: اساتيد و بزرگان هنرهاي رزمي

  1. #31
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    معرفی چاتان یارا -یکی از بزرگان کاراته

    مرد جوانی که برفراز تپه مشرف به بندر فوچو واقع در استان فوکین در کشور چین ایستاده بود، تمام حواسش را ‏به نسیم خنک دریا بود که صورت و کوشهایش را نوازش می‌داد. متفکرانه و مدهوش به افق که در جهت جزایر ‏اُکیناوا امتداد داشت، چشم دوخته بود.‏
    پیرمردی که کنارش ایستاده بود، با دیدن حال او گفت: دلت برای خانه تنگ شده؟ نگران نباش، چون به زودی در ‏وطنت خواهی بود.‏
    مرد جوان به معلم خود نگاه کرد. بیست سال از زمانی که روستایش را برای آمدن به چین و یادگیری فنون رزمی ‏از این مرد پیر ترک کرده بود، می‌گذشت.‏
    مرد جوان که یارا نام داشت، گفت: در این فکرم که هنوز همه چیز در روستای ما مثل گذشته است یا نه؟
    پیرمرد پاسخ داد: طبق تعالیم بودا، همه پدیده‌ها ناپایدارند. پیرها می‌روند و جوانها پیر می‌شوند.‏
    یارا اهل روستای چاتان بود. در دوازده سالگی خانه پدرش را ترک کرده بود. نخستین سالهای دور از خانه برای ‏یارا که پسر بچه‌ای بیش نبود، با رنج و سختی همراه بود، زیرا علاوه بر کسب مهارت در فنون رزمی یک زبان ‏جدید را نیز باید می‌آموخت.‏
    از آنجا که با نظام آموزش جدید آشنایی نداشت، کسب مهارت در فنون رزمی، احتمالا سخت‌ترین وظیفه او ‏محسوب می‌شد. در اُکیناوا همیشه در تماس با باد، دریا و طوفانهای دریایی قرار داشت و تنها مدرسه‌اش، طبیعت و ‏هوای آزاد بود. اما بیست سال پیش، یک روز عمویش از ناها آمد تا او را با خود به چین ببرد.‏
    بدین ترتیب یارا به عنوان کارآموز نزد استاد وونگ چونگ یو مشغول به تحصیل شد. به تدریج تحت آموزش و ‏راهنمایی وونگ، او به یک هنرمند کامل در رشته فنون رزمی تبدیل شد.‏
    در طول دوران اقامتش در چین، بخش عمده نیروی فیزیکی‌اش را صرف فراگیری هنر بو و شمشیرهای دوقلو ‏کرد و با تب و تابی فراوان روزها و سالهای خود را چنان وقف تمرین با این سلاح ها کرد که رفته رفته این ‏تمرینات جزیی از وجودش شدند، اما بزرگترین هدیه‌ای که با خود به اُکیناوا آورد، فلسفه تعادل بود، (ین و یانگ) و این مهارتی ‏بود که به تدریج در او پا گرفت. یارا مفهوم قدرت درونی را در کاراته اُکیناوایی بنیان نهاد. ‏
    در تمریناتش هر بار که پای او بطور احمقانه‌ای می‌لغزید، استادش به نرمی می‌گفت: آغاز همه چیز در اتحاد و ‏یگانگی است. و یک روز متوجه شد اتحادی که استادش از آن سخن می‌گفت، اتحاد جسم و روح است و دسترسی ‏به تعادلی که در جستجویش بود، زمانی امکان‌پذیر می‌شد که جسم و روحش هر یک به تنهایی به تعادل خاص خود ‏برسند.‏
    بالاخره پس از بیست سال موفق به درک این نکته شد. زمان، اکنون با او نسبتی داشت. به خاطر می‌‌آورد که ‏استادش همیشه می‌گفت: زمان برای مردی مهم است که صبور نیست. اگر منتظر کسی باشد ده دقیقه برایش خیلی ‏طولانی به نظر می‌رسد، اما اگر مسئول تعلیم دیگران برای رسیدن به کمال باشد، بعد از پنجاه سال احساس می‌کند ‏که تازه اول راه است.‏
    chatanyara 2نهایتاً پس از بازگشت به ده خود شغل مترجمی را دنبال می‌کند چرا که به زبان و خط چینی تسلط کافی داشت و در ‏این امر به بازرگانان و حاکمان جزیره کمک می‌نمود.‏
    یارا پس از گذشت چند ماه بطور کاملا اتفاقی سر راه سامورایی قرار گرفت که مزاحم دختری شده بود و برای ‏رفع مزاحمت از او بدون داشتن سلاحی مجبور به مبارزه با آن سامورایی شد، که نتیجه منجر به کشته شدن ‏سامورایی گردید. این داستان دهان به دهان و روستا به روستا به گوش همه اهالی جزیره رسید تا جایی که عده‌ای ‏برای یادگیری کاراته نزد وی می‌آمدند.‏
    اهالی دهکده به مرور زمان به صداهایی که (صداهای کیای و برخورد چوب با چوب) از خانه یارا می‌آمد، عادت ‏می‌کردند. هنگامی که بیگانگان از دهکده دیدن می‌کردند، شاگردان یارا در سکوت به تمرین می‌پرداختند. در این ‏هنگام شاگردانش حتی در آموزش کاتا، ضربه زدن به تنه درختان و انجام ورزشهای سخت، اکثراً روی قدرت، ‏تمرکز و تکیه می‌کردند.‏
    با وجود سعی فراوان برای مخفی نگاه داشتن وجود این کلاسها، خبر آن به اطراف منتشر می‌شد. یک روز وقتی مشغول ترجمه سندی بود، پیشخدمت ورود غریبه‌ای را که برای دیدن او آمده بود، اعلام کرد. غریبه پرسید: ببخشید مزاحمتان شدم، شما چاتان یارا هستید؟
    یارا با نگاهی مستقیم به چشمان مرد پاسخ داد: بله همینطور است. غریبه گفت: اسم من شیروما است و اهل هاماهیگا، من به این امید که تخصص و مهارت لازم در سای را از شما بیاموزم، از جزیره به اینجا آمده‌ام
    یارا در جوابش گفت: من بدون معرفی قبلی به کسی آموزش نمی‌دهم. سپس لبخندی زد و به طرف اطاق مطالعه‌اش برگشت.
    مرد غریبه فریاد زد: صبر کن. و در حالی که به او نزدیک می‌شد، گفت: این همه راه را نیامده‌ام که حرفم را زمین بیندازند. من راهی طولانی را برای یافتن کسی که بهتر از خودم بتواند از سای استفاده کند، طی کرده‌ام. با همه استادان این رشته ملاقات کرده و آنها را شکست داده‌ام. سرانجام با این آگاهی که شما بزرگترین آنها در اُکیناوا هستید به اینجا آمده‌ام.
    یارا مرد جوان را خوب برانداز کرد. او مغرور و پُر اِفاده بود. یارا تصمیم گرفت درس تواضع و فروتنی را به او بیاموزد. تنها مشکل او یافتن راهی بود که او را نرنجاند، چرا که یارا از آن جوان بی‌باک و جسور خوشش آمده بود و دریافته بود که او تفاوت کمی با سایر هنرمندان رشته رزمی که بیشتر به قدرت توجه داشته و فکر و روان را نادیده می‌گرفتند، دارد. یارا ناگهان گفت: فردا صبح هنگام سحر در ساحل منتظرم باش، آنجا به تو درس می‌دهم.
    Chatanyara Mawashiروز بعد هنگام طلوع آفتاب، یارا غرق در فکر با چشمان بسته روی ماسه‌ها نشسته بود. در حالی که گرمای آتش‌گون خورشید پشت سر او رفته‌رفته قوت می‌گرفت، هماهنگی شادی را با آسمان و زمین احساس می‌کرد. بدون آنکه چشم باز کرده باشد، متوجه چیزی شد که با نزدیک شدن خود این آرامش را برهم می‌زد. مردی که به سویش می‌آمد مملو از هیجان بود. یارا می‌توانست آن را حس کند، ولی منتظر شد تا آن سایه مات و نیرومند به فاصله دو متری او برسد و سپس چشمان خود را کشود.
    شیروما که در هر دست خود سایی را گرفته بود، گفت: خوب، من اینجا هستم.
    یارا لبخندی زد و ایستاد. سپس از شیروما سؤال کرد: برای درس حاضری؟
    جوان شجاع با گرفتن حالت دفاعی، پاسخ مثبت داد. یارا قصد داشت با نکه‌داشتن سای خود در کمر، از همان ابتدا به نحوی طبیعی مرد جوان را تحقیر کند. آرامش بیش از حد یارا این احساس را در شیروما تداعی می‌کرد که او استاد بزرگی است، بنابراین تصمیم گرفت دور او در جهت دریا چرخی بزند و امتیاز پشت کردن به خورشید را از آنِ خود کند. با خود فکر می‌کرد: اگر به اندازه کافی بچرخم، خورشید به چشمان او می‌تابد و او در برابر حمله من کور خواهد شد.
    یارا لبخند زنان مرد جوان را با نگاه خود تعقیب می‌کرد. در حالی که شیروما هیجان‌زده و بی‌اندازه محتاط و آهسته، دایره‌وار به این طرف و آن طرف حرکت می‌کرد، صدایی از درونش فریاد می‌زد: ضربه‌ات را درست لحظه‌ای که آفتاب به صورتش می‌تابد، بزن. چرا این لعنتی این قدر آرام و خونسرد است؟! ضربه اولت را حساب شده بزن! با یک همچون مردی، شانس دیگری وجود ندارد.
    شیروما بالاخره به جایی رسید که یک قدم بیشتر به اینکه نور خورشید به چشمان یارا بتابد، باقی نمانده بود. یارا هنوز هم روبروی او قرار داشت و سای از پهلویش آویزان بود. این آرامش مرد جوان را پریشان می‌کرد. شیروما در یک ثانیه، قدم آخرش را برداشت و فقط آن موقع بود که یارا، سای خود را بلند کرد. این صحنه آخرین چیزی بود که در خاطره شیروما حک شد.
    بعدها هرگاه به آنروز فکر می‌کرد این طور می‌گفت:
    لحظه‌ای که من گارد گرفتم، او یک سای‌اش را بلند کرد و از آن بعنوان آیینه استفاده کرد و اشعه خورشید را به چشمان من تاباند. او مرا قربانی نقشه خودم کرد. دامی که چیده بودم، نافرجام ماند و مدتی بعد با سردردی شدید و ورمی بزرگ روی سرم، در اتاق نشیمن یارا بهوش آمدم.
    از آن پس شیروما همان جا مانده بود تا به جمع شاگردان یارا بپیوندد.
    با توجه به داستانها و رویدادهای سیاسی آن زمان، برخی محققین احتمال می‌دهند که وی متولد سال 1668 و متوفی به سال 1756 بوده باشد، متأسفانه تقریباً سالهای بعدی عمر یارا زیر نقابی از رمز و راز پوشیده مانده است. اغلب مطالعات و تحقیقاتی که درباره زندگی او شده است، به ما نشان می‌دهند که بخش عمده‌ای از باقیمانده عمرش را وقف خطاطی و ترجمه کرده است، ولی این را یقین داریم که وی مدتی با فرستاده نظامی امپراطور چین استاد کونگ سیان چون (کوشانکو) نیز تمرین داشته که یادگار آن تمرینات کاتای زیبای چاتان یارا کوسانکو است.

    وی نظیر افرادی که پس از او آمدند در تبلیغ و اشاعه سبک و روش تمرینی خود پافشاری نکرد، با این همه، با شایستگی تمام کاتاهای چاتان یارا نو سای، چاتان یارا شو نو تونفا،‌چاتان یارا نو کون، و نهایتاً چاتان یارا کوسانکو را برایمان به یادگار گذاشت.




    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #32
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    بروسلي اسطوره هنرهاي رزمي

    بروس لی اين اسطوره هنرهای رزمی با خلاقيت ، نبوغ و دانشی كه داشت و با ذهنی خواهان آزادی و در زمانی كه سبك های رزمی شرقی هر كدام خود را به جامعه آمريكا معرفی می كردند و همچنين مدعی كاملترين ، بهترين و قويترين رشته رزمی بودند ، به دور از هر گونه تعصب به رشته ای خاص شروع به معرفی شيوه ای از مبارزه نمود كه اين كار باعث غضب و نگرانی اساتيد و انجمن های بزرگ رزمی در آن زمان شد . زيرا بروس لی هنر های رزمی را از حالت سنتی خارج كرده بود و برای او فرقی نداشت كه هنر ، چينی ، ژاپنی ، كره ای ، فيليپينی و يا چيز ديگری باشد برای او هر سبكی كه دارای كارايی و بازده خوب باشد مهم بود و اين امر جايگاه اساتيد سنتی را به خطر می انداخت . بروس لی سيستم های كاربردی را جمع آوری كرد و با روش مبارزه كالی اسكريما و شمشير بازی اروپايی شيوه و استيل جيت كان دو را در دهه 60 ميلادی خلق نمود .
    بروس لی هميشه از اينكه نامی برای جيت كان دو در نظر گرفت پشيمان بود زيرا به نظر او جيت كان دو يك تفكر و فلسفه است كه همواره پوياست و حس جريان داشتن در آن وجود دارد يعنی می توان چيز جديدی ياد گرفت و بر داشته ها افزود و هميشه خود را آماده پذيرش مطالب جديد و استفاده از بهترين روش ها ساخت .
    جيت كان دو تنها يك استيل و شيوه در هنر هاي رزمي نيست ، بلكه در اصل يك ضد سبك می باشد كه در اجرا آسان و در تشريح مشكل است جيت ( Jeet ) به معنای نگه داشتن ، سد كردن ، قطع كردن ، جلو گيری كردن ، كان ( Kune ) به معنی مشت و دو ( Do) روش می باشد و به طور كلی جيت كان دو ( Jeet Kune Do ) به معنی روش جلوگيری از مشت است.
    از ويژگی های اين سبك دفاع بدون دفاع كردن است به عبارتی ديگر جيت كان دو يك حالت تهاجمی محض می باشد كه بسيار سريع و آزاد ضربه می زند . حركات آن بسيار ساده و بر پايه حركات مستقيم و دورانی است و هيچ چيز مصنوعی و نمايشی در آن وجود ندارد و هميشه آسان ترين راه بهترين راه می باشد . همچنين جيت كان دو ساده ترين راه برای استفاده كردن از كمترين انرژی است .
    از ديگر خصوصيات جيت كان دو استفاده از سرعت ، كندی ، سختی و نرمی در مبارزات است . بنا به شناختی كه در مبارزات از حريف پيدا می شود بايد از اين حالات استفاده گردد . در بعضی از درگيری ها سرعت حرف اول را می زند در بعضی ديگر كند بودن خود عامل پيروزيست و سختی و نرمی نيز بايد بنا به فراخور حال استفاده شود . هماهنگی بين دست و پا در مبارزه يكی ديگر از اصولی است كه هنرجو بايد كاملاً آن را رعايت كند . ضربه زدن با پا يكی از موارد استفاده از پا می باشد ، علاوه بر آن نحوه ايستادن و استحكام بر روی زمين ، جلوگيری از حمله حريف به وسيله پا ، حركات اغفال با پا ، فرار از ضربه و مهمتر استفاده از دست و سر ، بوسيله مانور و ايستادگی پا صورت می گيرد .
    يكی ديگر از نكاتی كه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه همه نقاط بدن بايد آمادگی برای مبارزه را داشته باشد زيرا دست و پا جزيی از سلاح های بدن هستند و اگر با هماهنگی ديگر اعضا مانند : كمر ، شانه ها ، گردن و حتی باسن كه در درگيری های نزديك بكار می رود ، استفاده گردد ، مطمئناً بر حريف خود برتری پيدا خواهيم كرد .
    كليه سبك ها و رشته های موجود در جهان دارای ويژگی ها و خصوصيات مختلفی هستند كه يك هنر جوي جيت كان دو بايد اطلاعات كافی از روش ها و شيوه مبارزاتی آنها داشته باشد .زيرا از اصول برتری در مبارزه ، شناخت و آگاهی نسبت به شيوه ای است كه حريف بوسيله آن به مبارزه می پردازد .
    هم اكنون در جهان سازمان های مختلفی در حال آموزش جيت كان دو می باشند . از بزرگان اين سبك می توان دان اينو سانتو ، ادو مولر ، كارتر گريوز را نام برد . جيت كان دو كالی اسكريما در ايران نيز همپای سازمان جهانی مشغول به آموزش شيوه های زير می باشد .
    پانان توكن سيستم دست خالی فيليپين ، پن چاك سيلات سيستم اندونزی ، چی سائو پانان توكن و كلينچ چی سائو تای بوكس ، جوجيتسو ، شارت ستلينگ ، موی تای ، ساباته بوكس فرانسه ، ماياپات اندونزی ، كليه سيستم های وينگ چون ، شمشيربازی ايتاليايی فنسينگ ٬كالی اسكريما مبارزه با چوب ، كشتي آزاد و تكواندو ، كيك بوكس ، مجموعه فوق جيت كان دو كالی اسكريما را تشكيل می دهد چرا كه هرکدام از خطرناك ترين سبك ها در كشور خودشان می باشند .
    هر يك از سيستم هايی كه در جيت كان دو كالی اسكريما تعليم داده می شود دارای ويژگی هايی است كه در زير به ذكر مختصری از خصوصيات و مشخصه های بعضی از سيستم ها می پردازيم .
    ضربات دست به صورت مستقيم ، آرنج ، زانو ، سر ، انواع مسدود كردن و مانورهای دست مانند : كشيدن ، چسبيدن و گير دست ، رد و بدل كردن نيرو در حين درگيری در كليه سيستم های وينگ چون .انواع ضربات با چوب ،مبارزه با چوب ، استفاده همزمان با دو دست برای دفاع چوب و ضربه ، انواع قفل دست ها ، زانو ، شانه ها و مچ ها توسط چوب در سيستم كالی و اسكريما . انواع ضربات پا در تكواندو ،‌كونگ فو و كاراته . رقص پا و مانور با پا ، جابه جايی كوتاه و جاخالی دادن با حركات رقص پا و همچنين انواع ضربات دست در بوكس ( بروس لی تحت تاثير محمد علی كلي بود ) . انواع فنون خاك ،‌ گير و پرتاب ، قفل كردن و شكستن اعضاي بدن در جوجيتسو و ای كی دو . انواع حركات حسی، انتقال انرژی برای تقويت مبارزه در فواصل نزديك به وسيله چی سائو در وينگ چون ، چي سائو پانان توكن ،كلينچ چی سائو تای بوكس . زيركی و چالاكی ، برگشت ها و جابه جايی پا ، ضربه زدن و انواع دفاع ضربه با شمشير در فنسينگ و شمشير بازی ايتاليايی .بنابراين جيت كان دو مجموعه كاملی است از هنرهای رزمی كه هر يك تكميل كننده ديگری می باشد .
    در آخر بايد گفت كه بالاترين و مهمترين هدف سازمان جيت كان دو كالي اسكريما علمی و اصولی كردن مبارزه و فنی كردن آن و همچنين هدايت همه استعدادها و علاقه مندان به هنرهای رزمی در يك كانان و دانش رزمی درست می باشد . در ضمن مبحث فوق چكيده ای از دنيای بزرگ هنر رزمی جيت كان دو می باشد

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #33
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    دیگران درباره "بروس لی" چه می گویند:

    دیگران درباره بدن "بروس لی" چه می گویند:


    من می دانم که میلیون ها تن از طرافداران او معتقدند که او با بدن خاصی به دنیا آمده است. آنها او را دیده اند که قدرت خارق العاده ای داشت٬ فوق العاده چالاک بود و بدنی کوچک٬ اما بسیار عضلانی و عجیب و قابل انعطاف داشت. بسیاری از آنها باور نمی کنند که بروس بدن خارق العاده خود را فقط از طریق قدرت اراده و پشتکار در تمرینات دشوار و مستمر به دست آورده باشد.

    لیندا لی کدول



    بروس لی بدن فوق العاده شکیلی داشت. در بدن او چربی اندکی وجود داشت٬ منظورم این است که شاید چربی بدن او از هر قهرمانی که در دنیا وجود دارد٬ کمتر بود شاید به همین دلیل این قدر قابل باور به نظر می رسید.خیلی ها هستند که همه آن حرکات را انجام می دهند و همان مهارت را به دست می آورند٬ ولی به اندازه بروس لی قابل باور و تاثیر گذار نیستند. او در نوع خود بی نظیر بود .او بت بسیاری از انسانهاست. نکته مهمی که در مورد آدمی مثل بروس لی می شود گفت این است که او الهام بخش میلیونها تن در سراسر جهان است که می خواهند پا جای او بگذارند. آنها می خواهند هنرمندانی رزمی کار باشند و به عالم سینما قدم بگذارند و کاری که می کنند این است که هر روز٬ برای ساعتهای متمادی تمرین می کنند. کسی مثل بروس لی٬ منبع الهام عظیمی است که به میلیونها کودک در سراسر دنیا کمک می کند.او تاثیری عظیم و برجسته بر مردم دنیا داشت و به گمان من٬ برای سالهای سال مردم او را تحسین خواهند کرد.

    آرنولد شوارزنگر



    بروس لی پیراهنش را در می آورد و من مثل همیشه که بدنش را می دیدم٬ متحیر می شدم.او عضله روی عضله بود !

    چاک نوریس





    او خودش٬ خود را خلق کرد٬ او خودش را چون مجسمه ای تراشید. تک تک عضلات او در هماهنگی مطلق با کاری بودند که انجام می داد و کاملا" کارآمد بودند و آخرین باری که او را دیدم٬ در شرایط جسمانی کاملی قرار داشت. پوستش مثل مخمل٬ صاف و حیرت انگیز بود.

    جیمز کابرن



    او وزن چندان زیادی نداشت٬ ولی از همان وزن حداکثر بهره را می برد. بسیار قوی بود و تمام وزن بدنش از عضلاتش بودند. او بدنی بسیار شکیل و متناسب داشت.

    کریم عبدالجبار



    بروس لی بدن استثنایی داشت٬ فیلمی که بارها و بارها می بینم و از دیدن آن سیر نمی شوم" اژدها وارد می شود" بروس لی است.

    شاهرخ خان

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #34
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    راز مرگ بروس لی چه بود؟

    شاید جوانان و نوجوانان امروز تنها نامی‌ از بروس لی شنیده اند. اما همه جوانان قدیمی ‌حدود ۳۰ الی ۴۰ سال پیش بروس لی را می‌شناسند. در آن زمان تعداد اکشن من‌ها و فیلم‌های زد و خوردی مانند امروز زیاد و متعدد نبود. بروس لی یکی از کسانی بود که در آن زمان محبوبیت خاصی میان همه مردم داشت. فردی که دستهایش مانند تیغ عمل می‌کرد و در کاراته بازی شهرتی جهانی یافته بود. در آن دوران اکثر جوانان به ویژه پسرها اتاقهای خود را با عکسهایی از بروس لی تزئین می‌کردند.

    بروس لـی
    Bruce Lee

    شاید جوانان و نوجوانان امروز تنها نامی‌ از بروس لی شنیده اند. اما همه جوانان قدیمی ‌حدود ۳۰ الی ۴۰ سال پیش بروس لی را می‌شناسند. در آن زمان تعداد اکشن من‌ها و فیلم‌های زد و خوردی مانند امروز زیاد و متعدد نبود. بروس لی یکی از کسانی بود که در آن زمان محبوبیت خاصی میان همه مردم داشت. فردی که دستهایش مانند تیغ عمل می‌کرد و در کاراته بازی شهرتی جهانی یافته بود. در آن دوران اکثر جوانان به ویژه پسرها اتاقهای خود را با عکسهایی از بروس لی تزئین می‌کردند. امروزه هنرپیشه‌هایی مانند جکی چان، آرنولد و... بسیار زیاد هستند. اما ۳۰ الی ۴۰ سال پیش چنین نبود. اکنون می‌خواهیم زندگی کاراته باز چند دهه پیش را برایتان بازگو نماییم. هم چنین درباره مرگ مشکوک او مطالبی بیان کنیم.

    متولد آمریکا

    بروس لی (لی هسیا الانگ Lee Hsiaolung) در ۲۷ نوامبر ۱۹۴۰ در سان فرانسیسکو به دنیا آمد. مادر و پدرش هنگ کنگی بودند. پدرش خواننده اپرای چینیها بود. بروس یک سال داشت که به همراه خانواده اش به هنگ کنگ رفت. او در همان دوران کودکی به بازیگری علاقه زیادی داشت و کاراته را در آن زمان آموخت. ۶ ساله بود که در فیلم تولد انسان بازی کرد. آخرین فیلمش نیز به سال ۱۹۷۳ بازی مرگ نام داشت که نیمه تمام ماند و از دنیا رفت. او فنون کاراته و کونگ فو را از استاد معروف ییپ کانگ آموخت. اما او قبل از این که نزد استاد برود خودش کاراته بازی می‌کرد. ولی تحت نظر استادان با تجربه در کاراته بازی بسیار خبره شد. ۱۹ سال داشت که هنگ کنگ را به قصد آمریکا ترک گفت و در دانشگاه واشنگتن در رشته فلسفه مشغول به تحصیل شد. در کنار تحصیل در دانشگاه برای تامین معاش پیش خدمت یک رستوران شد و هم‌چنین مهارت‌هایش را به چند دانشجو می‌آموخت و پولی دریافت می‌کرد. او آن قدر مهارت داشت که کم کم توانست مدرسه‌ای دایر کند و در آنجا هنرجویان بیشتری را آموزش دهد. بسیاری از دانشجویان ژاپنی در سیاتل سعی داشتند که با بروس مبارزه کنند و او را از پای در آورند. اما در بیشتر مبارزات بروس برنده نهایی بود.

    ازدواج او

    او در دانشگاه با لیندا آشنا شد و ازدواج کرد. حاصل ازدواجشان یک پسر بود که از لحاظ قیافه مانند چینی‌ها شبیه پدرش و از لحاظ رنگ پوست و مو مانند غربی‌ها که شبیه مادرش بود. نامش را براندون نهادند. در واقع ترکیبی از دو نژاد چینی و غربی بود. آوازه شهرت کاراته بازی او در آمریکا پیچید و به دلیل داشتن سابقه بازیگری در دوران کودکی و نوجوانی، تهیه کنندگان فیلم در ‌هالیوود از او تقاضای بازی نمودند و او را اژدهای کوچک لقب دادند.
    بسیاری از بازیگران مشهور ‌هالیوود می‌خواستند از او فنون کونگ فو یاد بگیرند. استیو مک‌کویین، جیمز کوبارن، لی ماروین از جمله کسانی بودند که با بروس آشنا شدند و از او مهارت‌هایی آموختند. بروس آنقدر هنرمند بود که در عرض مدت کوتاهی ستاره‌های سینماهای ‌هالیوود شد. در سال ۱۹۶۸ بار دیگر به هنگ کنگ رفت و در آنجا با استقبال مردم روبه رو شد. او بعداز بازگشت از هنگ کنگ کتابی در زمینه مهارتهای کاراته نوشت. حرکاتی که او انجام می‌داد امروزه از آن حرکات الهام گرفته اند و در برنامه ریزی رباتها برای ساخت فیلمهای اکشن به کار می‌برند. هیکلی مانند آرنولد شوارزینگر نداشت او با قدی متوسط و جثه ای استخوانی اما قوی و ورزشکار می‌توانست مانند پروانه جست بزند و از سویی به سوی دیگر رود و در یک چشم به هم زدن رقیب خود را شکست دهد. او محبوب مردم بود و در آن زمان پیر و جوان در محافل از مهارتهای بروس صحبت می‌کردند. نوجوانان و جوانان لباسهایی با تصاویر بروس و اژدها به تن می‌کردند و در دعواهایشان از فنون او که در فیلمهای سینمایی دیده بودند به کار می‌بردند. او چند ماه قبل از مرگش در فیلمی‌به نام ورود اژدها بازی کرد. بروس لی در فیلم ورود اژدها لباس سنتی چینی‌ها را به تن کرده بود و ۲۰۰ میلیون دلار به دست آورد. مرگ بروس لی رازی است که بر همگان پوشیده بود. هر کسی درباره مرگ بروس لی جوان عقیده ای داشت.

    شایعات پیش از مرگ او

    بروس لی در سال ۱۹۷۳ در سن ۳۳ سالگی از دنیا رفت. او ۳۲ سال داشت که شایعه شد در آپارتمانش در هنگ‌کنگ خوابیده بود‌ه و ناگهان مورد اصابت گلوله‌ای قرار می‌گیرد. بروس لی این طور اظهار داشت. یک روز از سوی معتبرترین روزنامه هنگ‌کنگ به منزلم تلفن زده شد گوشی را برداشتم. خبرنگار روزنامه گفت می‌خواستم ببینم واقعا" بروس لی زنده است؟ من هم گفتم پس تو با چه کسی حرف می‌زنی؟ بله من زنده‌ام. من بروس لی هستم!
    اما وقتی بروس لی واقعا" مرد، شایعه‌ها این طور پخش شد که بروس لی در هنگ کنگ به باج گیرها پول نپرداخته و توسط آنان ترور شد.
    بسیاری از چینی‌ها معتقد بودند که بروس هنگام تمرین یکی از فیلمهایش مورد سوء قصد قرار گرفته است. در صحنه‌ای که قرار بوده با یک اسلحه قلابی به سوی بروس لی شلیک شود، اسلحه پر از گلوله بوده و بروس لی مورد اصابت گلوله قرار گرفته و کشته شده است. عده‌ای می‌گفتند هنگام تمرین استادش عصبانی شده و ضربه‌ای به سرش زده و او ضربه مغزی شده است. اما حقیقت چنین نبود.

    حال به تفصیل موقعیت زمان قبل از مرگ بروس لی را بازگو می‌کنیم:

    مرگ او

    بروس لی به تومور مغزی دچار شده بود و هنگامی‌ که می‌خواسته برای تمرین فیلم بازی مرگ برود بی‌هوش شده و تلاش پزشکان بی نتیجه بود و تیم پزشکی بروس لی ۵ دلیل برای مرگ نابهنگام او ارائه دادند. یکی از دلایل اصلی مرگ زودرس بروس تورم و رشد یک غده در مغز او بود. به گفته همسرش لیندا، بروس با تهیه کننده فیلم ریموندجو در ساعدت ۲ بعدازظهر قرار داشت. آن دو در مورد ساخت فیلم بازی مرگ با یکدیگر مشورت کردند و تا ساعت ۴ بعدازظهر با هم صحبت کردند و بعد به خانه بتی تینگچی بازیگر تایوانی الاصل که نقش اصلی زن فیلم بازی مرگ را داشت رفتند. بعد از ساعتی چو آنجا را ترک می‌کند و بروس و بتی با هم شام می‌خورند. در آنجا بروس احساس سردرد می‌کند و بتی یک قرص Eguagesic (آسپرین قوی) به او می‌دهد. حدود ساعت ۷ شب بروس به خواب می‌رود. چو به خانه بتی تلفن می‌زند تا با بروس حرف بزند اما بتی می‌گوید بروس به خواب عمیقی رفته و نمی‌تواند او را بیدار کند. بلافاصله او را به بیمارستان می‌رسانند. پزشکان به معاینه دقیق می‌پردازند. او به کما رفته بود بعد از مدت کوتاهی نیز حتی نفس هم نمی‌کشید. پزشکان متوجه شدند که مغزش تورم دارد. وزن مغز او از ۱۴۰۰ به ۱۵۷۵ گرم رسیده بود. هیچ یک از رگهای خونی بسته یا پاره نشده بود. تمام اعضا و جوارح بدن مورد معاینه قرار گرفته و کالبد شکافی شد. در معده‌اش همان قرص آسپرین قوی بود که بتی به او داده بود. علاوه بر این چند دانه شاهدانه در معده‌اش یافت شد که مشخص نشد این شاهدانه‌ها را از دست چه کسی خورده است. عده ای از پزشکان معتقد بودند که شاهدانه‌ها به زهر آغشته شده بود و همین امر سبب مرگ وی شده است. اما پزشک اصلی او معتقد بود که به دلیل خوردن آسپرین قوی، تومور فعال شده و مرگش فرار رسیده بود. در واقع چنین فردی با داشتن تومور مغزی نباید چنین آسپرینی مصرف می‌کرد.
    همسرش لیندا می‌گفت: او هیچ گاه دوست نداشت عمر طولانی داشته باشد. زیرا او نمی‌توانست تحمل کند که قدرت بدنیش با کهولت سن روز به روز تحلیل رود. بروس لی می‌گفت اگر من باید فردا بمیرم هیچ شکایتی ندارم. من به آرزوهایم دست یافته ام و در دنیا آنچه را که می‌خواستم انجام داده ام. از زندگی انتظار بیشتری ندارم
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #35
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    پند های بروس لی
    شما وقتی وظیفه تان را به خوبی انجام داده اید که که مقداری بیش از ان را انجام داده باشید.
    اگر کسی به همسایه اش کمک کند کسی بدون یار نمیماند.
    استقامت و پایداری در مشکلات موفقیت را پشت سر دارد.
    یک مرد عاقل از یک سوال احمقانه بیشتر فرا میگیرد تا یک مرد احمق از یک جوای عاقلانه.
    خوش بینی و اعتقاد به هدف ما را به موفقیت راهنمایی میکند.
    شکیبایی و صبر بهره ی فراوان دارد و عدم ان مانع رسیدن به قدرت و تمرکز حواس و پیروزی است.
    یک مربی خوب همیشه شاگردانش را درنفوذ خودش دارد.
    انسانهای چاق و تنبل نخواهند توانست به مانند یک انسان عادی زندگی کنند.
    دیروز خیال است ولی حالا حقیقت دارد.
    ابلهان زبان دراز دارند.
    در عمل باید انسان بود نه در ظاهر.
    لذت زندگی در کمک به دیگران است.
    حقیقت در سادگی است.
    داشتن مهم نیست بلکه راه به دست اوردن ان اهمیت دارد.
    رقابت سازنده ی جهت دست یابی به هدف به زندگی شما معنی و دوام میبخشد.
    عمل هر فردی نمایانگر اندیشه ی اوست.
    گستاخی و از رو نرفتن ابزار پیروزی شمایند.
    اگر شما زندگی را دوست دارید وقت را غنیمت شمارید.زندگی مملو از دقایق و اوقات میباشد.
    اگر انسان قدرت پیروز شدن بر نفس خویش را داشته باشد در همه ی کارها میتواند پیروز شود.
    کسانی که نادانند مانند اشخاصی میباشند که در تاریکی راه میروند و هرگز نیاز به چراغ را احساس نمیکنند.
    شما اگر اماده ی فراگیری باشید میتوانید در زندگی موفقیتهای فراوانی به دست اورید.
    اگر شما خود را احمق بسازید بسیار کسانی هستند که از شما سواستفاده میکنند.
    اگر شما فقط به هدف فکر کنید هرگز به ان دست نمیابید.
    داشتن شما را قدرتمند میسازد اما رفتار و اندیشه ی شما باعث احترام به شماست.
    اگر امروز راست بگویید فردا دروغ نخواهید گفت.
    تحصیل علم مردان بزرگی میسازد.
    پول دار شدن همیشه هدف نیست خدمت کردن ساده به دیگران هم باید هدف باشد.
    یکی از علل بزرگ شکست فقدان تمرکز حواس میباشد.
    هیچ چیزی غیر ممکن نیست مگر شما ان را غیر ممکن سازید.
    اشتباهات معمولا برگشت پذیرند اگر کسی جرات پذیرفتن انها را داشته باشد.
    کسی که میخواهد موفق شود بایستی بیاموزد که چگونه بجنگد-رقابت کند-و زحمت بکشد.
    همیشه به دنبال فراگیری باشید.
    نبین که میگوید ببین چه میگوید.
    امید وارم که پند های بروس جاودان رو در زندگیتون به کار ببرید
    __________________

    هیچ فرم غیر قابل انعطافی در جیت کان دو وجود ندارد. همه چیز در فهم این موضوع خلاصه می شود: اگر دشمن آرام است از او آرامتر باش و اگر دشمن سریع حرکت می کند از او سریعتر حرکت کن.
    - بهترین اتفاق در زندگی من پیدا کردن همسرم بود نه فیلم رئیس بزرگ
    __________________

    - بین اینکه خود را به کمال برسانیم و یا تصور از خود را به کمال برسانیم تفاوت است.
    - دیدن حقیقی، به معنی آگاهی بدون انتخاب، به کشف می انجامد و کشف یکی از راه ای یافتن نیروهای بالقوه ماست. با این حال وقتی همین چشم ها در نظاره و کشف خطاهای دیگران بکار گرفته می شوند ما را تبدیل به آدم هایی می کنند که آماده محکوک کردن دیگرانیم. زیرا ایراد گرفتن و روحیه دیگران را خراب کردن آسان است، اما شناختن خود یک عمر طول می کشد.
    - گذشته ها گذشته است و فقط آینده است که می تواند برای شما خوشبختی را به ارمغان بیاورد.
    - کلمه فوق ستاره واقعاً مرا ناراحت می کند چرا که کلمه ستاره یک تصور است، چیزی که مردم شما را با آن صدا می کنند. فرد باید به خودش به عنوان یک بازیگر نگاه کند. منظورم اینست که آدم باید خیلی هم خوشحال باشد و اگر کسی او را یک فوق بازیگر بخواند خیلی بهتر از فوق ستاره است.
    - برای اینکه ذهن را آن چنان متمرکز و هوشیار کنیم که بتواند بلافاصله حقیقت را که در همه جا هست درک کند، باید آنرا از بند عادات قدیمی، تعصبات، طرز فکر محدود کننده و حتی خود فکر معمولی رها کنیم.
    - مبارزه چیزی نیست که شرطی شدن شما به عنوان یک هنرجوی هنرهای رزمی چینی یا ژاپنی به شما دیکته می کند.
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #36
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    ناگفته‌هائی از زندگی بروس‌لی سال ۱۹۶۶، بروس لی کاتو را در سریال ”زنبور سبز“ به‌عهده داشت، تنها در یک فصل او با یک اکران مردمی کونگ‌فو در یک نقش طرفداران بسیاری به‌دست آورد.در ۱۹۶۷-۱۹۶۶ بروس لی در نقش کاتو در کنار زنبور سبز وان ویلیامز ظاهر شد.
    ”زنبور سبز“ توسط جرج تراندل در اواسط دهه سی برای ایستگاه رادیوئی دتروت دیلیو ایکس وای زد، آفریده شد. مثل بقیه کتاب داستان‌های تصویری ”زنبور سبز“ دو زندگی داشت. برای همین تهیه‌کننده سریال یعنی ویلیام دوزیه در ابتدای هراپیزود هویت بازیگر نقش اصلی را برای تماشاچیان توضیح می‌داد. ”مبارزه طلب دیگر زنبور سبز، همکارش کاتوست، زنبور سبز که در پرونده پلیس یک جنایتکار تحت تعقیب است، در واقع بریت در مالک دیلی سانتی‌ نل است. اما شخصیت دوم او فقط برای منشی و وکیلش آشکار است و از آن خبر دارند. و او برای احقاق حقوق شهروندان شریف، زنبور سبز، است.
    بروس نقش کاتو، خدمتکار و راننده بریت رد را داشت. خودش می‌گفت: ”همه صحنه‌های نمایشی را من انجام می‌دهم، اگر لازم باشد از سلاح هم استفاده می‌کنم“. اول شروع سریال برای ۲۳ می ۱۹۶۶ تعیین شده بود اما بعد برای اول ژوئن برنامه‌ریزی شد تاریخی که فیلمبرداری در استودیوی دزی - لو کولور آغاز شد. در طول تابستان گروه فیلمبرداری بدون وقفه کار می‌کرد تا بتواند اپیزود اول را تمام کند.

    ● یک نقش محدود
    در حالی‌که وان ویلیامز نقش اول را با بیشترین وسعت کاری در اختیار داشت، نقش بروس محدود به همکار او می‌شد ”اقامتگاه آقای رد“ روس به شوخی به روزنامه‌نگار می‌گوید:
    ”می‌دانی چرا من این نقش را در ”زنبور سبز“ قبول کردم؟ چون نام قهرمان داستان بریت رد بود و من تنها چینی در کالیفرنیا بودم که می‌توانست این اسم را به درستی تلفظ کند“ قبل از شروع اولین اپیزود، بروس برای دوزیه‌نامه‌ای نوشت و نظری را نسبت به پرسوناژ خودش و چند پیشنهاد دیگر بیان کرد ”سادگی، برای معرفی یک شخصیت بهترین است و کمترین انرژی را از آدم می‌گیرد. سوژه کونگ فو و اجراء نقش با هم منافاتی ندارند. در طول اپیزود اول ”زنبور سبز“ من تجربیات زیادی به‌دست آوردم. در مجموع؛ دوست داشتم ارتباط بین زنبور سبز و کاتو را به‌خوبی حلاجی کنم. فکر می‌کنم کمی دیالوگ راحت‌تر با همکاران بتواند کار را ملموس‌تر کند. من تأثیر سادگی را می‌دانم اما برای پروراندن سادگی باید بدانی چه بگوئی و چه کاری انجام دهی. از ترکیب آرامش و سادگی قاطعیت به‌دست می‌آید. شوخی نمی‌کنم، احساس می‌کنم همکاری فعال با زنبور سبز یک کاتوی مؤثر، متفاوت و زنده را به نمایش گذاشت. من دوست داشتم سریال طولانی‌تر شود و اگر حس خطر برای شما ایجاد می‌کردم برای این بود که هیجان شما را برای پیگیری دنباله ماجرا تحریک کنم“.
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #37
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    سریع‌تر از دوربین
    ۹ سپتامبر ۱۹۹۶ سریال شروع شد چهارشنبه‌ها از ساعت هفت و سی دقیقه الی هشت شب نام قسمت اول بود: ”اسلحه خاموش“ در آن قسمت بروس مؤثر و محرک چند صحنه مبارزه داشت. همه دست‌اندرکاران تلویزیون اجراء را نگاه می‌کردند، کارگردان‌ها و تهیه‌کننده‌ها آنچه را می‌دیدند باور نمی‌کردند، بیننده‌ها مجذوب حرکات بروس شده بودند خصوصاً صحنه‌هائی که با پرسوناژهای سریال مبارزه می‌کرد، این هنر رزمی برای همه بیگانه بود، تا به حال تلویزیون چنین چیزی نشان نداده بود. یکی از منتقدان نوشت: ”نقش لی، کاتو، مبارز جنائی، فیزیکی قوی‌تر را می‌طلبد اما هنرپیشه جوان خیلی بیشتر از حد نیاز از پس آن برآمده است“. بروس قبلاً گفته بود: ”کونگ فو بسیار برتر از ”زنبور سبز“ است“.
    از وقتی سریال شروع شد و از همان قسمت اول بروس برای بیننده‌ها و نتقدان بسیار جالب توجه بود. هم به لحاظ فنونی که اجراء می‌کرد و هم به لحاظ سرعت بیش از اندازه‌ای که داشت. بعضی از مسئولین پروژه از سرعت بیش از اندازه او شاکی بودند چون درست نمی‌شد از حرکاتش فیلمبرداری کرد و چون امکان آرام کردن فیلم و جود نداشت. بروس ژست‌هایش را آرامتر کرد تا بیننده‌ها به‌درستی بتوانند حرکاتش را ببینند. ”اوایل خیلی خنده‌دار بود“ بروس اینطور می‌گوید: ”تنها چیزی که می‌توانستی ببینی این بود که آدم‌ها جلوی پای من به زمین می‌افتادند“.
    روش‌های فیلمبرداری در آمریکا هرگز با روش‌های هنگ کنگ قابل مقایسه نبود. بروس برای اینکه بتواند گروه را با شخصیت خودش هماهنگ کند لازم بود اعتماد آنها را به خودش جلب کند. وان ولیامز در این مورد می‌گوید: ”بروس برای آنکه بتواند آنچه را در ذهن دارد به خوبی بیان کند خیلی سختی کشید“.
    ما ”زنبور سبز“ را بدون نور در تاریکی کار می‌کردیم، سریال تاریک و رمزآلودی بود. بیشترین مشکل برای نشان دادن تکنیک‌های بروس بود چون او سر تا پا سیاه می‌پوشید و تو فقط یک هیکل را می‌توانستی ببینی و مکانی که در آن صدای فریاد می‌آمد“.
    ”نمی‌توانستی به‌درستی لی را ببینی، در یکی از صحنه‌های خیلی طولانی بالاخره توانستیم یک مبارزه کامل از او ببینیم. بعد با هم صحنه‌هائی را که گرفته شده بود تماشا کردیم. ما در اتاق بغل نشسته بودیم و می‌خندیدیم. او از اتاق خارج شد با قیافه‌ای که تصورش را هم نمی‌کردی چون دوست نداشت کسی جیت کان دوی او را مسخره کند. بعد از این او سعی کرد بیشتر به حرف همکارش گوش کند. ما هم نور را عوض کردیم تا بهتر بتوانیم او و حرکاتش را ببینیم“.
    منتقدی می‌نویسد: ”می‌خواهم به تهیه‌کنندگان سریال ”زنبور سبز“ بگویم برای اینکه سریالش جذابتر شود اجازه بدهند همکار زنبور یعنی کاتو، خودش دیالوگ‌هایش را بنویسد“.
    __________________
    ● بروس لی ستاره سریال شد
    وقتی تهیه‌کننده اشتیاق مردم را به کاتو دید صحنه‌ها و دیالوگ‌های بروس را افزایش داد، هر بار کاتو را در حال نجات زندگی”زنبور سبز“ می‌دیدند که او را از محاصره دشمنانش نجات می‌دهد با اجراء فنون زیبا و چشمگیر.
    از وقتی اپیزودها افزایش پیدا کرد. منتقدان بیشتر متوجه نقش بروس شدند. آنقدر که ستاره فیلم جابجا شد. البته نقد منفی هم داشت: ”گاهی اوقات تجربه‌ای وحشت‌زده را ایفاء می‌کند“. که اینها به بروش برمی‌گشت خودش می‌گوید: ”در کالیفرنیا هوادارانم دوره‌ام می‌کردند. چنگ و لگدم می‌زدند، من نمی‌توانستم بدون زخمی کردن فیزیکی هوادارانم خودم را نجات بدهم“.
    ”همیشه در مرکز توجه بودن بروس را خوشحال می‌کرد؛ لی غرق در دنیای هنر رزمی خودش بود“. ویلیامز ادامه می‌دهد: ”یکی از فنون که او هیچ وقت از قلم نمی‌انداخت، ضربات پا، برش و ضربات برگردان دست بود درست هر زمانی که روی صحنه بود، برای نمونه یک بار من روی صحنه بودم و مردم را توی روشنائی نگاه می‌کردم که ناگهان یک ضربه به گوشم احساس کردم برگشتم دیدم لی به‌راحتی روی هوا پریده و در همان حال پرواز ضربه پائی زده که گوشه کوچکی از آن به نوک پا گوش مرا نوازش داده است“. همه می‌دانستند که حال و هوا و روحیه بروش بیشتر به چریک‌ها می‌خورد.
    ”او همیشه در حال نشان دادن عضلات و قدرتی بود که داشت“. اینها را پی ترچین یکی از هنرپیشه‌های ”زنبور سبز“ و دوست بروس می‌گوید و ادامه می‌دهد: ”خیلی انگیزه کار بقیه را نمی‌توانستی بفهمی چون او خیلی قوی بود و بیشتر سعی می‌کرد مهارت‌های بدنی خودش را به نمایش بگذارد“.
    __________________

    ● بروس لی به روبین درس می‌دهد
    علی‌رغم تعریف‌ها و نقدهای مثبتی که از سریال می‌شد، سریال نتوانست موفقیتی بین عموم مردم آنچنان که انتظارش می‌رفت، کسب کند. مشکل اصلی هم این بود که تهیه‌کننده‌ه قصد داشتند زنبور سبز و کاتو را در مقابل بت من و روبین در یک اپیزود دوقسمتی قرار بدهند.
    ویلیامز تعریف می‌کند: ”قصه این بود که تهیه‌کننده‌های ”زنبور سبز“ می‌خواستند به نوعی ما را مقابل بت من قرار دهند تا مثلاً توجه مردم را به سوی ما جلب کنند اما این کار موفق نشد“.
    اولین سناریو که درآمد، لی آن را خواند، من روی صحنه منتظرش بودم. من با روبین یک مبارزه انجام داده بودم و جلوی او کم آورده بودم. بروس در حالی‌که صحنه را ترک می‌کرد گفت: ”من به هیچ وجه با روبین مبارزه نمی‌کنم که از او شکست بخورم. این برای من مسخره است باید سناریو را عوض کنند و در آن تعادل ایجاد کنند“.
    گروه فیلمبرداری یقین داشتند که برت وارد (روبین) کمربند مشکی کاراته دارد. بروس علاقه‌ای به کاراته نداشت ولی برای کاراته‌کاها احترام بسیاری قایل بود. خصوصاً به خاطر احترام‌ها و تمریناتی که او نیز آنها را دوست داشت. برای همین از دروغ بدش می‌آمد و تحمل نمی‌کرد که کسی که کمربند مشکل ندارد دعای داشتن آن را بکند.
    ”بروس درسی به روبین داد. من فکر می‌کنم او از ترس می‌لرزید. او فکر می‌کرد بروس می‌آید و او را به زمین پرت می‌کند اما بروس به او گفت ما الآن یکی از بزرگان کمربند مشکی را که تو هستی را اصلاح می‌کنیم“. اینها را ویلیامز برای ما تعریف می‌کند.
    __________________

    ● پایان ماجرا
    ویلیامز تعریف می‌کند: ”خیلی سخت بود که وقتی روبین را می‌بینی خنده‌ات نگیرد! بروس خیلی جدی بود، شوخی نمی‌کرد، اصلاً به نظر نمی‌آمد اهل این کار باشد، اما روی صحنه شوخی می‌کرد، وارد (روبین) داشت از ترس می‌مرد!“
    وقتی شروع به فیلمبرداری کردیم زمانی‌که وارد چرخید و دید بروس خیلی نزدیک او در حال آمادگی برای مبارزه است پا به فرار گذاشت بدون آنکه به پرسونازی که داشت فکر کند و از بروس خواست هیچ کاری با او نداشته باشد و به بروس یادآوری کرد این تنها یک سریال تلویزیونی است.
    بروس می‌گفت: ”آن لحظه خیلی برایم سخت بود جدی باشم. من واقعاً او را ترسانده بودم و احساس می‌کردم کسی پشت سرم غر غر می‌کند و متلک می‌پراند“! ”جوجه خروس سیاه“ همان موقع من از شدت خنده منفجر شدم و دیگر نمی‌توانستم جدی باشم“. همان وقت بروس به وارد گفت: ”تو خیلی شانس داری که این یک سریال تلویزیونی است“. علی رغم نقدها و تعریف‌های خوبی که از بروس می‌شد سریال هوادار چندانی به‌دست نیاورد، اواخر ژانویه ۱۹۶۷ بعد از اینکه فیلمبرداری ۲۶ قسمت از سریال تمام شد کارگردان فوکس تصمیم گرفت بعد از گذشت تنها یک فصل سریال را تمام شده اعلام نماید و همه چیز در ژانویه ۱۹۶۷ تمام شد. بعضی از دست‌اندرکاران با نوشتن نامه رسمی چنین درخواستی را مطرح کرده بودند.
    به خاطر توجه به نژادپرستی که آن وقت‌ها در هالیوود وجود داشت بروس یک نوشته کوتاه از ویلیام دوزیه دریافت کرد که در آن نوشته بود: ”کنفوسیوس می‌گوید: زنبور هرگز وز وز نمی‌کند“.
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #38
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    بروس لي 9471


    تولد
    در ۲۷ نوامبر سال ۱۹۴۰ بروس «جان فان» لی در سال اژدها (بین ساعت ۶ تا ۸ صبح)در سانفرانسیسکو چشم به جهان گشود.

    آغاز کار و ورود به هنرهای رزمی

    اولین آشنایی بروس با هنرهای رزمی توسط پدرش - لی هوی چون- صورت گرفت. او در ابتدا مهارتهای پایه‌ای در سبک تای چی را از پدرش فرا گرفت.سی فوی بروس لی یعنی استاد بزرگ وینگ چون - ییپ من - همکار و دوست پدر او بود. بروس از سن ۱۳ تا ۱۸ سالگی تحت تعلیم استاد هنگ کنگی خویش ییپ من بود.
    مانند اکثر مدارس هنرهای رزمی چینی در آن زمان، کلاس‌های سیفو ییپ من توسط شاگردان ارشد و درجه بالا اداره می‌شد. یکی از شاگردان ارشد ییپ من «وانگ شون لئونگ» بود. بر طبق گفته‌ها او بیشترین تأثیر را بر کونگ فوی وینگ چونِ بروس لی داشته‌است. پس از اینکه تعدادی از شاگردان پپپ من به دلیل بعضی آداب و رسومات چینی از آموزش به بروس لی خودداری کردند، ییپ من به طور خصوصی شروع به آموزش بروس لی کرد. بروس همچنین بوکس غربی را نیز یاد گرفت و مسابقه فینال قهرمانی بوکس در سال ۱۹۵۸ را با ناک اوت کردن «گری الم» که قهرمان سه بارهٔ مسابقات بود، در راند سوم به پایان رساند. قبل از مسابقهٔ نهایی بروس سه حریف قبلی اش را مستقیماً در همان راند اول ناک اوت کرده بود.بعلاوه بروس تکنیکهای شمشیرزنی غربی را از برادرش «پیتر لی»- که قهرمان شمشیرزنی در زمان خودش بود- یاد گرفت.

    ورود به آمریکا

    بروس لی در سن ۱۹ سالگی به منظور ادامه تحصیل و تنها با ۱۰۰ دلار با کشتی وارد ایالات متحده آمریکا شده و در مدرسه فنی ادیسون ثبت نام کرد. سپس به تحصیل در رشته فلسفه مشغول گردید.

    آموزش کونگ فو به غیر چینی‌ها

    بروس لی در ابتدای ورودش به آمریکا و برای تامین هزینه تحصیلش ناگزیر در رستوران کار می‌کرد اما چون احساس می‌کرد این کار در شان وی نیست این کار را رها کرده و تصمیم به آموزش کونگ فو گرفت و با استقبال فراوان دوستانش مواجه شد.

    جان فان کونگ فو

    بروس لی آموزش هنرهای رزمی در آمریکا را از سال ۱۹۵۵ شروع کرد.در آغاز کار او وینگ چون آموزش می‌داد. هنری که بر پایه برداشت‌ها و آموخته‌هایش در هنگ کنگ بود. جان فان کونگ فو (که معنای لغوی آن کونگ فوی بروس لی است.)در واقع نامی بود که بروس لی بر روی هنر رزمی خودش گذاشته بود، که اساساً روش تعدیل یافته او در وینگ چون بود. اولین شاگرد بروس یک جودو کار به نام «جس گلاور» بود که بعدها دستیار او شد. قبل از نقل مکان به کالیفرنیا، لی اولین مدرسهَ هنرهای رزمی اش را در سیاتل با نام «موسسهٔ جان فان کونگ فوی لی»را افتتاح کرد. لی همچنین روش لگد زنی اش، که شامل لگد مستقیم وینگ چون و لگد قدرتی کونگ فوی شائولین شمالی میشد را ارتقا بخشید.
    اما بعد از مدتی با مخالفت چینی‌های مقیم آمریکا مواجه گشت و آنها از وی خواستند دست از آموزش به خارجی‌ها بر دارد اما بروس لی در تصمیمش مصمم بود و آنها برای تعطیل کردن باشگاه وی مبارزی ماهر به نام «وان جک مان» را به منظور مبارزه با بروس لی فرستادند که در این مبارزه وانگ به سختی شکست خورد و دندانهای جلویش را از دست داد.

    اجرای چند حرکت نمایشی و مقدمه‌ای بر مطرح شدن بروس لی در ایالات متحده

    بروس لی بعد از آموزش تصمیم به شرکت در مسابقات کاراته و نشان دادن توانایی‌های خود در هنرهای رزمی گرفت. بدین منظور در سال ۱۹۶۴ در میدان ورزشی لانگ بیچ با اجرای چند حرکت نمایشی با سرعت و قدرتی خیره‌کننده نامش بر سر زبان‌ها افتاد.



    ورود به سینما

    بعد از نمایش لانگ بیچ یک کارگردان که اتفاقاً در سالن حضور داشت به ملاقات بروس لی رفت و از وی خواست در سریال «زنبور سبز» به ایفای نقش بپردازد و بروس هم پذیرفت و این مقدمه‌ای شد برای ورود بروس لی به سینما.(البته بروس لی در کودکی نیز در چند فیلم ایفای نقش کرده بودچون پدر او بازیگری هنگ کنگی بود او در ۶ ماهگی گریم شد و نقش شاهزاده را بازی کرد و در ۶ سالگی نقش کودک دزدی را و در ۱۱ سالگی فیلم غاز‌های وحشی را بازی کرد)

    ابداع سبک جیت کان دو

    به دلیل عدم دسترسی به سیفو «ییپ من» که در هنگ کنگ زندگی می‌کرد، بروس لی نمی‌توانست وینگ چون را ادامه دهد، هنر اصیلی که حالا تنها در اختیار استادش بود، اما بروس هنوز مشتاقانه به دنبال یادگیری وینگ چون بود تا جاییکه او حتی پس از باز گشت به هنگ کنگ به استاد ییپ من پیشنهاد خرید یک آپارتمان شخصی داد ... در مصاحبه استاد بزرگ وینگ چون «لو مان کام» که یکی از همرزمان بروس لی در کلاس استاد ییپ من بوده، می‌خوانیم:

    9472

    بروس لی در حال تمرین چی سائو با استاد فقید ییپ من


    ((- شما این شانس را داشتید که در کنار بروس لی باشید، چه ارتباطی با او برقرار کرده بودید؟
    - اغلب با هم تمرین می‌کردیم، بویژه در چی سائو. بروس لی از من جوان تر بود. وقتی هنگ کنگ را ترک کرد، کار آموزی خود را نزد ییپ من به پایان نرسانده بود. یک روز که دیگر معروف شده بود به هنگ کنگ برگشت و از ییپ من خواست تا کار آموزی اش را به پایان برساند، اما چون خیلی مشغول بود نمی‌توانست در هنگ کنگ بماند. بروس لی از ییپ من خواست به او نشان دهد که چگونه می‌تواند با آدمک چوبی تمرین کند، زیرا او می‌خواست در فیلم‌هایش از آدمک چوبی استفاده کند. در عوض او پیشنهاد یک آپارتمان را به ییپ من -که آدم پولداری نبود- داد. اما ییپ من پیشنهاد او را رد کرد و گفت: (اگر می‌خواهی کونگ فوی مرا یاد بگیری به کلاسم بیا) .)){منبع مجله رزم آور شماره ۱۳۵}
    {البته بعدها بروس لی ضعف هایی از این سبک اصیل پیدا کرد. پی بردن به این ضعف ها و اصلاح آنها مقدمه ای شد بر ابداع سبک مخصوص خودش : جیت کان دو }
    ایده‌های جیت کان دو در سال ۱۹۶۵ در ذهن بروس لی متولد شد.مبارزه با وان جک مان تأثیر بسزایی بر فلسفه مبارزه بروس لی گذاشت. با آن که بروس حریفش را به طرز فجیعی شکست داد، اما معتقد بود که آن مبارزه بیش تر از حد معمول طول کشیده و او نتوانسته‌است آنطور که انتظار دارد از تکنیکهای وینگ چون استفاده کند، بعلاوه او دیگر نمی‌توانست به یادگیری و تکمیل هنر رزمی وینگ چون بپردازد چون فرسخها از استادش دور بود.
    او به سیستمی احتیاج داشت تا به شکوفایی هرچه بیشتر داشته‌هایش بپردازد. به همین خاطر با تاکید بر «کاربردی بودن، انعطاف پذیری، سرعت و کارآمدی» به توسعهٔ سیستم جدیدی پرداخت. او شروع به استفاده از روش‌های آموزشی متفاوتی کرد: بدنسازی برای افزایش قدرت، دویدن برای افزایش استقامت، تمرینات کششی برای انعطاف پذیری و بسیاری از روش‌های دیگر که او دائماً در حال منطبق کردن با سیستمش بود.
    لی بر آنچه که «روش بی روشی» می‌نامیدش بسیار تاکید داشت. ایده‌ای که بیانگر رهایی از روشهای فرمالیته -همان سبکهای سنتی- بود. بروس لی احساس می‌کرد سیستمی که او «جان فان کونگ فو» نامیده‌است، محدود کننده‌است و به همین خاطر آن را به آنچه که با نام جیت کان دو توصیفش کرد، تغییر شکل داد. نامی که بعدها از مطرح کردن آن اظهار پشیمانی کرد چون از نام جیت کان دو نیز ویژگی‌های خاصی برداشت می‌شد که هر سبکی به نوبه خود ادعا می‌کرد، درحالیکه ایدهٔ هنر رزمی او خروج از هر گونه عوامل محدود کننده بود.

    بازگشت به هنگ کنگ و تصمیم در ایفای نقش در چند فیلم


    9473
    مجسمه بروس لی در هنگ کنگ


    بروس لی بعد از بازی در چند سریال و فیلم مانند زنبور سبز٬ مارلو٬ لانگ استریت و .... در آمریکا تصمیم گرفت به هنگ گنگ بازگردد و برای هم میهنانش نیز چند فیلم بازی کند که بلافاصله با استقبال شرکت‌های فیلم سازی روبه رو شد اول فیلم راهب کوهتانگ و توسط استدیو گلدن هاروست و کارگردانی «لو وی» کارگردان معروف چینی به ایفای نقش در فیلم‌های رئیس بزرگ و مشت خشم پرداخت که این فیلم‌ها رکورد فروش تمامی فیلم‌های هنگ کنگی را شکست.
    بعد از این فیلم‌ها همه به این نتیجه رسیدند که بدون شک بروس لی برترین رزمی کار دنیاست. سپس بروس لی خود تصمیم گرفت فیلم بسازد بدین منظور در سال ۱۹۷۲ شرکت فیلمسازی خود به نام «کنکورد» را دایر کرد و خود کارگردانی فیلم «راه اژدها» یا <<بازگشت اژدها>> را به عهده گرفت. این فیلم در هنگ کنگ مجدداً رکورد فروش فیلم‌های قبلی بروس را شکست.
    در این دوران بروس لی با موج پیشنهادات شرکت‌های فیلم سازی مواجه گشت و وی در چهارمین فیلم معروف خود «بازی مرگ» به ایفای نقش پرداخت.در این فیلم توسط دشمنانش زخمی گشت اما درهنگ کنگ به دلیل فوت ناگهانی بروس لی از دنیا رفت و فیلم نا تمام باقی ماند.

    مطرح شدن در سراسر جهان و ایفای نقش در هالیوود

    بعد از موفقیت بروس لی در هنگ کنگ هالیوود به سراغ بروس لی آمد و کمپانی برادران وارنر از وی خواست در فیلم «اژدها وارد می‌شود» به ایفای نقش بپردازد به همین دلیل بروس لی «بازی مرگ» را رها کرده و در «اژدها وارد می‌شود» که اولین فیلم جهانی وی به شمار می‌رفت به ایفای نقش پرداخت.

    مرگ

    بروس لی در در ۲۰ ژوئیه ۱۹۷۳ با مرگ ناگهانی و مشکوک در هنگ کنگ بدرود حیات گفت. علت مرگ وی هنوز در هاله ای از ابهام باقی مانده اما شایعترین نظریه خونریزی مغزی بر اثر دارو‌های تجویز شده و حساسیت زیاد می‌باشد.
    قبر او در سیاتل آمریکا در خیابان گارفیلد می‌باشد
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #39
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    بروس لی دو فرزند داشته.یک پسر یک دختر

    براندون


    9475
    تاريخ تولد : ١ فوریه ١٩٦٥
    محل تولد: Oakland, California, USA
    سال وفات: ٣١ مارس ١٩٩٣
    محل وفات: North Carolina, USA

    علت وفات : كشته شدن در اثر اثابت مرمي واقعي در جريان بازي كردن فلم زاغ سياه (The Crow)

    اندازه قد : ٥ فوت و ١١ اينچ

    تحصيلات : رشته هنرها در كالج Emerson در ايالت ماساچوست آمريكا

    مليت: آمريكايی-هنگ کنگی

    شغل : هنر پيشه سينما

    زبان: چيناي-كنتونيس و انگليسي

    براندون لي در اول فوریه سال ١٩٦٥ در آكلند كاليفرنيا در خانواده بروس لي و ليندا کالدول به دنيا آمد. و بعد از اينكه پدرش بروس لي از دنيا رفت وي همراه مادرش ليندا و خواهرش شنون به شهر سياتل در ايالت واشنكتن آمريكا مهاجرت نمودند. سياتل شهري است كه بروس لي و ليندا همديگر را براي اولين بار در دانشگاه واشنگتن در اين شهر ملاقات كردند.

    او در مدارس زيادي ثبت نام نمود ولي به دليل بد اخلاقي بارها از مكتب اخراج گرديد.


    او عاشق صداي جان لينن از گروه بيتل بود و در هنگام مرگ جان براندون براي اينكه فداكاري اش را به جان نشان دهد در امتحانات مكتب حاظر نمي شود و از اينرو مدير مكتب او را از مكتب خارج مي كند.

    وي در سن ١٨ سالگي ورزشهاي رزمي را آغاز مي كند كه در آنجا Jeff Imada را ملاقات مي كند كه بعدا از بهترين دوستان وي مي شود. در اكادمي رزمي بخاطر اينكه تصاويري
    زيادي از پدرش را در ديوارها نصب كرده بودند وي اكادمي را ترك گفت.
    از آن به بعد
    تا مدتي براندون به فوتبال و باسكيتبال علاقمند تر بود تا هنرهاي رزمي. اما در سن ٢٠ سالگي او دوباره به ورزش زرمي روي آورد و اينبار با پشت كار و تلاش شروع به فراگيري Kick-Boxing و Jeet Kune Do و Yee Chuen Tao پرداخت.

    اولين نقش او در فیلم 'David Carridine' كونگفو بود.


    9476
    او در اين فیلمها ظاهر شده است.
    Laser Mission -1990
    Long zai jiang hu -1986
    Little Tokyo-1991
    Rapid Fire -1992
    The Crow-1994 ( در اين فیلم براندون براستي كشته مي شود. )

    اما The Crow يا زاغ سياه: براندون در اين فیلم كه در North Carolina, USA در حال پر شدن بود در تاريخ ٣١ مارچ ١٩٩٣ در اثر اثابت مرمي واقعي مجروح و كشته مي شود. او اگر در اين فلم كشته نمي شد قرار بود كه با نامزادش Eliza Hutton دو هفته بعد يعني در تاريخ ١٧ اپريل ١٩٩٣ در ايالت New Mexico امريكا ازدواج كند.


    9477

    شانون
    اما در مورد دختر بروس لی چیز قابل ذکری نیست و نتونستم اطلاعاتی بدست بیارم.بر عکس پدر و برادرش دنبال یک زندگیه آروم و بدون دردسره
    در این عکس در کنار مادرش و دو تا از مریدان پدرش دیده میشه


    9478

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #40
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    پیش فرض

    فرانسيسكو فيلهو متولد سال 1971 در برزيل است. در آن زمان هنوز هنرهاي رزمي برزيلي بخصوص جوجيتسو، وال (Val)، تودو (Tudo) و لوتاليور (Luta Liver) در سطح جهاني مطرح نبودند. فرانسيسكوكه شيفته هنرهاي رزمي بود براي اولين بار در سن 12 سالگي وارد يك دوجوي كاراته مي*شود. اما نه يك دوجوي كاراته معمولي. كاراته مرحوم سوساي اوياما يعني كيوكوشين كاي. در آن هيچ كس نمي*توانست بگويد كه آينده*اي روشن در انتظار اين جوان برزيلي است كه او را به قله كاراته جهاني خواهد رساند. اولين معلم او «نوبويوكي ايموري» كه در برزيل تنها چند سالي تجربه مربيگري داشت خيلي زود متوجه استعداد شاگرد جديد خود شد. اگر از او بپرسيد چرا كاراته را شروع كرد مي*گويد: «زماني كه بچه بودم بيشتر اوقاتم را به نگاه كردن فيلمهاي هنرهاي رزمي مي*پرداختم تا اينكه برادرم مرا براي اولين بار به يك دوجو برد كه سرنوشت مرا عوض كرد».نياز به از خود فراتر رفتن و جاذبه*اي كه فعاليت بدني براي او داشت، او را بزودي راهي مسابقات و ميدان مبارزه كرد. كاراته كيوكوشين كاي كه براي بزرگسالان بسيار سنگين و سخت است، مبارزاتي براي كاراته كودكان نيز ترتيب داد كه به جوانترها آزادانه اجازه ابراز احساسات مي*داد. يكسال پس از آغاز كارش در اولين تورنمنت شركت كرد ولي نتيجه درخشاني بدست نياورد. اما چه اهميتي دارد! اين مسئله باعث تشويق او شد تا بهتر كار كند. در سن 14 سالگي او به نوعي شاگرد و مريد استاد ايلوري شد و در دوجوي او مشغول شد يعني بيشتر در زندگي در دوجو سرمايه*گذاري كرد. سالن تمرين را تميز مي*كرد و به امور مختلف تكنيكي و تجاري رسيدگي مي*كرد تا بتدريج در روح كيوكوشين نفوذ پيدا كند. در اين دوره جديد زندگي او، پيروزيهاي قهرمان آينده ما مشخص*تر بود. فيلهو مي*گويد: «از آن زمان خودم را مسئول مي*دانستم. خودم با خودم هر بار جدي*تر و سخت*گير*تر بودم و نتيجه بهتري مي*گرفتم. قهرمان كيوكوشين كاي جهان به تدريج كه فرانسيسكو ظرفيتش را افزايش مي*داد و در كوميته پيشرفت مي*كرد خواسته*هايش بيشتر آشكار مي*شد. زماني كه او براي اولين بار در مسابقات قهرماني كيوكوشين كاي برزيل شركت كرد 16 سال بيشتر نداشت. در اين مسابقات سه نفر اول هر گروه به ژاپن اعزام مي*شدند. اما زماني كه فرانسيسكو براي دور آخر و مقام سوم چهارمي به زمين رفت از اين موضوع آگاهي نداشت. نتيجه اينكه جزو سه نفر اول نبود. طبق گفته*اش: «اگر آخرين مبارزه*ام را پيروز مي*شدم به ژاپن مي*رفتم و اين تجربه بسيار خوبي براي من مي*شد. اما نمي*دانستم كه مقامهاي اول تا سوم به اين سفر اعزام مي*شوند و مبارزه را از دست دادم». حال مي*دانيم كه چگونه فيلهو به آرزويش كه همان بدست آوردن اين تجربه در ژاپن بود، دست پيدا كرد. سه سال پس از اين مبارزه، فيلهو به شاگردي «سي جي ايزوپ»، مسئول كيوكوشين كاي در برزيل، درآمد. در سال 1990 فرانسيسكو19 سال داشت و اين اميد جوان به همراهي مربي جديد خود وارد دنيايي متفاوت شدند. ورود به مسابقات بزرگ.در سال 1991، فرانسيسكوفيلهو به يكي از روياهايش جامه عمل پوشانيد: سفر به ژاپن. در ژاپن او با مرحوم سوساي «ماسوتاتسو اوياما» بنيانگزار سبك و مركز كاراته كيوكوشين كاي ملاقات نمود. فيلهو در اصل هيچ گاه شاگرد واقعي استاد نبود اما جو مسابقات در ژاپن و ملاقات او با برترين*هاي ژاپني دست به دست هم داد تا از او فيلهوي كنوني را بسازند. سه سال بعد در سال 1994 استاد اوياما حيات را بدرود گفت. در سال 1996، فرانسيسكوبرزيل را به قصد اقامت در ژاپن به مدت يكسال ترك مي*كند تا به تكميل تعليمات خود بپردازد در آن زمان او ديگر يك مبارز مشهور و بي*چون و چرا در كاراته بين*المللي بود. قهرمان برزيلي اكنون خواهان برترين عنوان بود. قهرماني جهان در تمام سبكها در مسابقات قهرماني جهان در رشته كيوكوشين كاي كاراته (بدون جدول وزني و براساس ضربه فني) كه در سال 1975 براي نخستين بار اجرا شده بود و هر چهار سال يك بار برگزار مي*شد هيچ غير ژاپني مقام اول را بدست نياورده بود: در سال 1975 شاگرد استاد «اوياما» به نام «كاتسواكي ساتو» اين مسابقه را برد. در سال 1979و 1984 نوبت به «ماكاتو ناكامورا» رسيد. در سال 1987 «شوكي ماتسويي» با مبارزه فينال به يادماندني مقابل «اندي هوگ» به مقام قهرماني رسيد. در سال 1991 «كنجي ميدوري» با جثه*اي متوسط به مقام اول رسيد و در سال 1995 كن جي «ياماكي» برتري سنگين وزنها را با بدست آوردن مقام ششم جهان نشان داد. فيلهو با دقتي خاص نظاره*گر مبارزات اين ژاپني*ها بود چون اكنون حس مي*كرد ديگر نوبت او رسيده است. او صاحب تكنيك خوب، جثه*اي متناسب و تجربه لازم براي مطرح كردن خود، بود و در ضمن با توجه به شرايط موجود احتمال دستيابي او به مقام مورد نظرش زياد بود او در مدت 4 سال كه فرصت داشت به تمرين پرداخت ژاپني*ها به نوبه خود خطر را احساس كردند. فيلهو در حال صعود بود در حاليكه «ياماكي» در آخر كار خود بود. اما درست در همين زمان ژاپن بود كه در تمام مسابقات پيروز مي*شد: قهرماني ژاپن تمام وزنها و قهرماني ژاپن دسته سنگين وزنها. تيم ژاپن و در رأس آن «كازومي» خود را طي يك استاژ به مربيگري خود «ماتسويي» آماده مي*كردند. روز نهايي 7 نوامبر 1999 درتوكيو بود. فيلهو در عرض دو روز مي*بايست به 7 حريف غلبه كند تا در نهايت مقابل هاجيمه كازومي قرار گيرد. مسابقات كه با حضور 45 هزار تماشاچي برگزار شد توسط «سي ايزوبه» داوري شد. اما در پايان وقت دوم اضافي مسابقه باز هم به تساوي كشيد. هيچ كس نمي*توانست يكي از دو حريف را انتخاب كند. در وزن*كشي اين دو كمتر از 10 كيلو با هم اختلاف داشتند. فيلهو (106 كيلو) و كازومي (100 كيلو). در نتيجه غيرممكن بود كه پيروزي را نصيب حريف كم**وزن*تر كنند. تنها مورد باقيماند شكست اجسام بود كه فيلهو در اين زمينه امتياز بيشتري داشت چون در آزمونهاي اوليه، فيلهو چند چوب بيشتر از حريف خود شكسته بود. در نهايت مبارز برزيلي به عنوان برنده انتخاب شد. براي اولين بار در تاريخ كيوكوشين كاي مقام اولي از چنگ ژاپني*ها درآمد. از اين پيروزي به بعد، فرانسيسكوفيلهو نه تنها در برزيل بلكه در ژاپن كه محل بدست آوردن همان مقام كازومي بود، يك قهرمان واقعي به شمار مي*رفت. يك ورود پرهياهو در مسابقات K-1 ؛ فرانسيسكوفيلهو براي شركت در مبارزات كيك بوكسينگ منتظر قهرماني*اش در مسابقات جهاني كيوكوشين*كاي بود. روابط بين انجمن كيوكوشين*كاي استاد ماتسويي و انجمن K-1 (به مسئوليت كازويوشي ايشي، پيشكسوت كيوكوشين*كاي) باعث شد كه فيلهو بتواند در بزرگترين تورنمنت كيك بوكسينگ جهان مستقيماً وارد مبارزه شود.فيلهو در اولين مبارزه K-1 كه در 20 ژوئيه 1997 در ناگويا برگزار شد، مقابل يكي از برترينهاي كاراته و كيك بوكسينگ قرار گرفت: اندي هوگ. اين دو مرد يك بار ديگر هم در مسابقات قهرماني كيوكوشين*كاي جهان كه در سال 1991 در توكيو برگزار شده بود همديگر را ملاقات كرده بودند. در آن روز اندي كه در مسابقات قهرماني قبلي نايب قهرمان شده بود (1987) تصميم جدي براي پيروزي در مسابقات جهاني داشت. اما در دومين راند اين تورنمنت تاريخي، اندي كه بسيار به خود مطمئن بود با يك ضربه دوراني پاي فيلهو كه به صورتش وارد آمد ضربه فني شد. اما ضربه فني سبك كه بلافاصله از روي زمين بلند شد و نه ضربه فني كه گروه پزشكي مجبور به مداخله شوند.بنابراين روز 20 ژوئيه براي اندي روز انتقام بود. اندي در مسابقات K-1 صاحب تجربه بود اما فيلهو چندان به اين مسئله توجه نمي*كرد. او با يك ضربه قوي چپ اندي را براي بار دوم در راند اول ضربه فني كرد. او در سال 1998 مقابل «ري*سيفو» مساوي كرد و در برابر پيتر آرتز در مسابقات 18 ژوئيه 1998 در ناگويا پيروز شد. در روز 25 آوريل 1999 در يوكوهاما در مسابقات k-1 فيلهو بار ديگر در راند اول قهرمان قهرمانان كيك بوكسينگ، ارنستو هوست را ضربه فني كرد. اين بار هم با يك سيكن مواشي چپ. در روز 23 آوريل سال 2000 در ورزشگاه «اوزاكا»، او مقابل ژروم لوبنر قرار گرفت. نتيجه: در راند اول به طرز غير قابل باوري ضربه فني شد. بعد از اين مسابقه، حريف برزيلي كه به شدت شوكه شده بود مدتي از مسابقات عقب كشيد. اين در حالي است كه اغلب تصور مي*كردند او از وقايع و مسابقات k-1 دور افتاده است اما در 8 دسامبر 2001 او در مسابقات جايزه بزرگ k-1 تا مرحله فينال پيش رفت و بعد از مغلوب كردن «پيتر آرتز» و «آلكسي ايگناشوف»، مقابل «مارك هانت» با از دست دادن امتياز مبارزه را واگذار كرد.فرانسيسكو سومين كاراته*كايي بود كه بعد از «ما آزاكمي ساكائه» (با شكست مقابل آرتز در سال 1994) و اندي هوگ (با پيروزي در سال 1996) به مسابقات فينال جايزه بزرگ k-1 دست يافت.
    __________________
    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/