فتح ايران به دست مسلمانان در زمان خلفاي راشدين
پس از آنكه حضرت رسول اكرم ( ص ) از مكه به مدينه هجرت كرد و در سرتاسر شبه جزيره عربستان اكثر قبايل عرب را به دين اسلام در آورد، بر آن شد تا مردم ممالك مجاور عربستان را نيز به دين اسلام دعوت كند. براي اين منظور، نامه هايي به پادشاهان اطراف فرستادند، از جمله براي خسرو پرويز شاهنشاه ساساني. چنانكه معروف است خسرو از نامه خشمگين شد و آن را پاره كرد. البته، لازم به ذكر است كه هدف حضرت رسول صرفا" دعوت به اسلام بود نه تصرف اراضي و بلاد، همان هدف و مقصدي كه خداوند او را براي اجراي آن مبعوث كرده بود .(دین خونو خونریزی) حضرت رسول اكرم ( ص ) پيش از وفات خود در سال يازدهم هجري، سپاهياني براي اين منظور به سر حدات شام گسيل داشتند. اما، وفات آن حضرت، به طور موقت اين عمليات را متوقف ساخت. ابوبكر كه همان روز وفات حضرت رسول اكرم (ص ) به خلافت رسيده بود، تصميم گرفت اين برنامه را دنبال كند .
پس از آنكه ابوبكر به خلافت رسيد، عده اي از قبايل عرب از دين اسلامي برگشتند و از دادن صدقه و زكات ( ماليات اسلامي) سرباز زدند. ابوبكر اين قبايل را با زور مطيع ساخت و در جنگ مهمي با قبيله بنوحنيفه كه پيروان "مسيلمه" ( معروف به كذاب ) بودند، آنان را شكست سختي داد. اين جنگ ، به جنگ با اهل رده ( مرتدان ) معروف است و سردار مسلمانان " خالدبن وليد " بود.
ابوبكر پس از فراغت از كار اهل رده، به پيروي از نيات حضرت رسول اكرم ( ص ) حمله به دو دولت بزرگ ساساني و بيزانس را آغاز كرد. سپاهيان اسلام در جبهه روم سپاهيان بيزانس را شكست دادند. درجبهه شرق، يعني كشور ايران، نخستين كسي كه ابوبكر را به حمله به خاك ايران تشويق كرد، "مثني بن حارثه شيباني" بود. اين شخص، پيوسته با قبيله و دار و دسته خود به متصرفات ايران در عراق مي تاخت و اموال كشاورزان و دهقانان را غارت مي كرد. آنچه كه او را براي اين تاخت و تازها جرات داده بود. در جريان آن جنگ، قبيله "بنوشيبان" و همپيمانان ايشان، سپاهياني را كه خسرو براي سركرب آنان فرستاده بود مغلوب كردند. جنگ ذوقار نتيجه سوء تدبير و غرور خسرو پرويز بود كه در سرتاسر سلطنت او دامنگير ايران شده بود. همچنين وي جنگهاي بيهوده اي با بهرام چوبين (سردار معروف خود) و بسطام (دائي خود) و هراكليوس (امپراتور بيزانس) به راه انداخته بود كه به خرابي شهرها و شكستهاي سخت و كشته شدن سرداران نامي و ناخشنودي مردم و بزرگان مملكت منجر گشت. سرانجام ، خود نيز به امر پسرش (شيرويه) كشته شد.
پس از او ، بزرگان ايران كه از عاقبت انديشي و حسن سياست عاري و پيوسته از راه حسادت و كينه با يكديگر در كشمكش بودند ، نتوانستند بر اطاعت از پادشاهي متفق شوند . چنانكه معروف است ، طي مدت كوتاهي چندين تن از شاهزادگان را به سلطنت برداشتند و سپس از بين بردند . سرانجام ، چون خطر مسلمانان را به گونه اي جدي و مشهود دريافتند ، به سلطنت يزدگرد پسر شهريار رضايت دادند . اما ، اين كار ، هم بسيار دير شده بود ، و هم يزدگرد خود لياقت و كفايت غلبه بر مشكلات را نداشت.
مثني كه در اراضي مجاور حكومت ساساني با قبيله خود ( بنوشيبان ) اقامت داشت ، از هرج و مرجي كه در داخل ايران و در دربار ساساني روي داده بود نيك آگاه بود و از آن موقعيت استفاده مي كرد . چنانكه ذكرشد ، اراضي كشاورزان و حتي شهرهاي سواد ( عراق ) را پي در پي غارت مي كرد .
پس از آنكه ابوبكر در خلافت خود مستقر شد، مثني او را به حمله بر قلب مملكت ساساني برانگيخت و ايرانيان را در نظر او حقير و ترسو جلوه داد. ابوبكر كه در آغاز از شوكت و قدرت ساسانيان در بيم بود، با سخنان مثني جرات پيدا كرد و خالدبن وليد را به فتح استانهاي عراق مامور نمود. همچنين، به مثني دستور داد تا از خالد تبعيت كند و از دستورهاي او پيروي نمايد. خالد نخست نواحي " بانقياء " و " باروسماء " و " اليس " را، و پس از آن ، " ابله " را ، كه در مدخل اروند رود و در محل بصره واقع بود، به دست آورد. در اين راستا، طي جنگ معروف به " ذات السلاسل " سپاهيان ايراني را نيز به سر كردگي هرمز شكست داد .
اردشير سوم ، كه پس از پدرش ( شيرويه )به سلطنت رسيده بود، دو سردار ايراني به نامهاي "اندرزگو " و " بهمن جادويه " را با سپاهي مركب از ايرانيان و عربهاي تابع ايران كه بيشتر مسيحي بودند، به جنگ خالد فرستاد. اما اين سپاه هم در صفر سال 12 ه.ق. از عربها شكست خورد. خالدين وليد در ماه ربيع الاول همان سال شهر حيره مركز پادشاهان حيره (آل منذر، لخمي ها) را كه تابع دولت ساساني بودند، تصرف كرد. مسلمانان در مقابله با دشمنان خود، آنان را در برابر يكي از سه امر مخير مي ساختند: پذيرش اسلامي، پرداخت جزيه، جنگ، چنانكه در فتح نخستين حيره، خالد با گرفتن مبلغي در حدود صدو نود يا دويست و نود هزار دينار، با اهل حيره صلح كرد. دهقانان "سواد عراق" منتظر بودند كه نتيجه جنگ حيره به كجا خواهد انجاميد. چون حيره به تصرف مسلمانان در آمد، طلب صلح كردند دو هزار هزار دينار جزيه پرداختند. ايرانيان، نواحي ميان حيره و دجله را از دست دادند و چون اردشير سوم در گذشت، ديگر كاري نتوانستند انجام دهند .
سياست خالد در فتح شهرهاي عراق آن بود كه عربهاي مسيحي را به جاسوسي از ايرانيان برانگيزد. خالد شهر مهم انبار را كه در مغرب بغداد در كنار رود فرات قرار داشت تصرف كرد و شهر عين التمر را كه حاكم آن از سوي ايرانيان (مهران ، پسر چوبين) بود، تسخير كرد. سپس اسراي آن شهر را برخلاف تعاليم اسلامي كشت و فقط چهل جوان نصراني را كه درس انجيل مي خواندند باقي گذاشت پس از آن، ابوبكر، خالد بن وليد را مامور حركت به سوي شام كرد. خالد هم با نيمي از سپاهيان خود عازم جبهه شام گرديد. خود ابوبكر نيز پس از دو سال واندي در مدينه وفات كرد و بنا به وصيت او، " عمربن خطاب " به خلافت مسلمانان برگزيده شد .
در شعبان سال 13 ( ه.ق.) ايرانيان به سر كردگي بهمن جادويه، سپاهيان مسلمانان را در موضعي به نام " قس الناطف " شكست دادند. سردار مسلمانان به نام " ابوعبيده ثقفي " نيز در اين جنگ كشته شد. اين جنگ در تاريخ اسلام به نام جنگ " جسر " معروف است. ولي چون دولت ساساني به منتهاي ضعف خود رسيده بود و اختلاف بزرگان و سرداران ايراني از حد گذشته بود، ايرانيان نتوانستند از اين پيروزي بهره بگيرند و پس از ترديد و دودلي، يزدگرد پسر شهريار را به پادشاهي برداشتند و او نيز كسي نبود كه بتواند بناي عظيم دولت ساساني را كه پايه هاي آن سخت و سست و لرزان شده بود از خطر انهدام نجات دهد. بر عكس عمر كه رهبري مصمم و توانا بود، در جنگ با ايرانيان مصمم تر گرديد. يزدگرد سپاهي بزرگ را به سركردگي " رستم فرخ زاد " مامور مقابله با مسلمانان و جلوگيري از حمله ايشان كرد عمر نيز " سعدبن ابي وقاص " را با سپاهي كه عده آنان به سي و چند هزار مي رسيدبه جنگ با ايرانيان گسيل داشت. در " قادسيه" (واقع در پانزده فرسخي كوفه) جنگ شديدي بين اين دوسپاه روي داد. با آنكه ايرانيان مقاومت زيادي از خود دادند، شكست سختي خوردند. با اين شكست بود كه راه تيسفون ( يا مدائن )پايتخت شاهنشاهي ساساني، بر روي مسلمانان باز شد. عربهاي مسلمان نخست در صفر سال 13 ( ه.ق.) قسمت غربي مدائن را كه " وي اردشير " نام داشت متصرف شدند و آن گاه، از دجله گذشتند و به سمت شرقي مدائن كه كاخ معروف پادشاهان ساساني معروف به " ايوان كسري " در آن قرار داشت رسيدند. در اين بين، اموال بيكراني از غارت كاخهاي سلطنتي نيز به دست ايشان افتاد. سپس، مسلمانان در تعقيب يزدگرد و ايرانيان روي به شرق نهادند و در سال 16 ( ه.ق. ) به " جلو لاء " كه در كنار نهر جلولاء منشعب از رود دياله واقع بود رسيدند. در اين راستا سپاه ايران را طي جنگ سختي به سركردگي " مهران راضي " شكست دادند. پس از فتح حلوان و جنوب وشمال عراق به سرتاسر آن مملكت مسلط شدند. بعد از آن، نوبت به خوزستان و لرستان رسيد. عمر در ابتدا نمي خواست از حدود خوزستان و ماسبذان و مهرگان كدك ( لرستان ) تجاوز كند، اما يكي از مشاورانش او را به تسخير سرتاسر ايران تشويق كرد. وي به عمر گفت: مادام كه پادشاه ايران زنده است، ايرانيان دست از مقاومت بر نخواهند داشت. عمر نصيحت او را پذيرفت و سرداراني را به فتح اياات فارس ( اردشير خره و شابور و استخر و فسا و دارابگرد ) و كرمان و سيستان و مكران مامور كرد .
عمر در سال 17 ( ه.ق.) سعدبن ابي وقاص را مامور كرد تا براي اقامت قبايل عرب كه به ولايتهاي غربي و مركزي ايران ( مادبزرگ ) حمله مي كردند، قرار گاهي دائمي پيدا كند. سعد ابتدا شهر انبار را براي اين كار در نظر گرفت، ولي هواي آنجا براي مردم عرب ناسازگار بود (به علاوه، سپاهيان از زيادي مگس در زحمت بودند). او پس از بررسي و جستجو، محل شهر كوفه را براي اين كار برگزيد و زمينهاي آن را ميان قبايلي كه با ايرانيان مي جنگيدند تقسيم كرد . سپاهياني كه از آن پس براي فتح غرب و شمال و مركز ايران اعزام مي شدند، از اين شهر و زير نظر حاكم آن بودند .
در زمان بني اميه سراسر ايران و عراق زير نظر واليان كوفه بود كه از مشهور ترين ايشان، مي توان حجاج بن يوسف ثقفي را نام برد. در جنوب عراق هم قرار گاهي براي قبايلي كه ايران را از جنوب مورد حمله قرار مي دادند درست شد، كه همان شهر بصره است. لازم به ذكر است كه سپاهيان اعزامي به خوزستان و بهبهان و فارس و كرمان و سيستان و مكران، در اين شهر اقامت داشتند. ايشان ولايتهاي زير نظر والي بصره را " ماه بصره " و ولايتهاي زير نظر حاكم كوفه را " ماه كوفه " مي خواندند .
در سال 19 يا 21 ( ه.ق .) فتح نهاوند كه عربها آن را در تاريخ فتوحات مسلمانان در ايران " فتح الفتوح " مي خوانند صورت گرفت يزدگرد سپاه بزرگي از فرماندهان شهرها و ولايتهاي ايران به سركردگي " فيروزان " براي مقابله با مسلمانان فرستاد. " عمر نعمان بن مقرن مزني " را براي مقابله با آنان تجهيز كرد. مسلمانان در نهاوند ايرانيان را شكست دادند اما سردار مسلمانان، يعني نعمان بن مقرن، در اين جنگ كشته شد. پس از فتح نهاوند، همدان نيز به دست مسلمانان افتاد. فتح همدان و قزوين و ابهر و زنجان به دست قبايل مستقر در كوفه انجام گرفت. امير كوفه كه در آن وقت " مغيره بن شعبه " بود، سپاهي به فرماندهي "براء بن عازب" فرستاد كه در سال 22 (ه.ق.) ابهر و قزوين را فتح كردند. در زمان حكومت وليدبن عقبه بر كوفه، مسلمانان با مردم گيلان و مغان و طالش ( طليسان ) جنگيدند، ولي ظاهرا"موفقيتي به دست نياوردند و فقط زنجان را متصرف شدند .
در سال 21 يا 23 (ه.ق.) مسلمانان در نتيجه جنگ سختي كه با سياوخش (پسر مهران ، پسر بهرام چوبين)كردند، شهر مهم ري را به تصرف خود در آوردند. به دنيال فتح ري، قومس (سمنان و دامغان ) و گرگان به دست مسلمانان افتاد. اسپهبد طربستان ناگزير به پيمان آشتي با مسلمانان شد. فتح آذربايجان و مغان و اران نيز، در اواخر خلافت عمر اتفاق افتاد. مسلمانان از راه دربند (باب الابواب) به مملكت خزرها تاختند و تا بلنجر (مركز خزرها) پيش رفتند. مسلمانان نتوانستند در آنجا بمانند و در سالهاي بعد از خزرها شكست خوردند و سرداران ايشان كشته شدند . يزدگرد پس از جنگ جلولاء به ري و از آنجا به اصفهان وكرمان و خراسان رفت. وي در اين سفر آتش مقدس را به همراه خود داشت تا آنكه در مرو، آتشگاهي براي اين آتش مقدس بنا كرد .
عمر ، " احنف بن قيس "را مامور فتح خراسان كرد . او از راه طبس به هرات رفت و از آنجا روي به شهرهاي ديگر خراسان نهاد . يزدگرد از پادشاه سغد و خاقان ترك و خاقان چين تقاضاي كمك كرد و با كمك خاقان ترك و مردم فرغانه و سغد ، وارد بلخ شد. احنف با سپاهيان بصره و كوفه به رويارويي سپاه ترك شتافت . تركان از ياري با ايرانيان سرباز زدند و خود ايرانيان نيز از كمك جدي به يزدگرد خوداري كردند. يزدگرد ناچار از جيحون گذشت و به فرغانه رفت . پس از آن ، باز به خراسان بازگشت و عاقبت بعد از سالها در سال 31 ( ه.ق.) كشته شد .
پس از كشته شدن عمر در سال 23 ( ه.ق.) عثمان به خلافت رسيد. او " ابوموسي اشعري " را از حكومت بصره معزول كرد و " عبدالله بن عامربن كريز " را كه جواني بيست و پنج ساله بود والي بصره كرد. عبدالله بن عامر شورش مردم فارس را خوابانيد و استخر و اردشير خوره و دارابگرد را دوباره به دست آورد . همچنين اميراني را بر شهرهاي خراسان و كرمان و مكران و سيستان تعيين كرد و خود براي سركوب قيام مردم خراسان حركت نمود . احنف بن قيس را هم مامور فتح ولايتهاي جوزجانان و طالقان و فارياب كرد . احنف اين ولايتها را يكي پس از ديگري به تصرف درآورد . عبدالله بن عامر قيام مردم كرمان و سيستان را آرام كرد و عامل وي ، تا زابلستان و كابل پيش رفت .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)